دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403

 



موضوع: صادق هدایت

صادق هدایت 10 سال 9 ماه ago #18670

به نام خدا
موضوع تحقیق: صادق هدایت
نام استاد مربوطه : سرکار خانم حاجی کرم



صادق هدایت کوچکترین فرزندهدایت قلی هدایت«اعتضادالملک»بود.اودربهمن ماه1281دریک خانواده اشرافی ومرتبط بادربارقاجاربه دنیاامد.نسبت اوبه رضاقلی خان هدایت نویسنده روزگار ناصرالدین شاه و مؤلف«مجمع الفصحا»می رسید.
«صادق پس ازدوبرادروخواهربه دنیاامده بودوبه همین سبب«عزیزکرده»خانواده بود.وی مانندسایربرادران وخواهرانش دراغوش عمه ها و دایه هابزرگ شد.هفت،هشت ساله بود که به اتفاق دوست وهمبازی اش خسروهدایت(که پسردایی اوبود)ومنوچهرهدایت(که پسرعمویش بود)به مدرسه رفت.این سه نفرتا کلاس سوم دبیرستان با هم بودند.»(1)
«صادق»کودکی بسیارتنبل ونسبت به اموردرسی خودبی توجه بودوهرروزبردامنه این بی توجهی می افزود،تاجایی که درکلاس سوم دبیرستان سه سال پشت سرهم مردودشد.تمهیدات واعمال نفوذ خانواده وهمچنین تغییرمحل تحصیل اوازدبیرستان علمیه به دارالفنون وسن لویی تأثیری دراین امرنکرد،واوهمچنان بی توجه به درس ومشق وامورتحصیلی خود،روزها وشبها راسپری می کرد.
صادق هدایت درسال 1304 شمسی تحصیلات متوسطه را به پایان برد.تأخیرپنج ساله اووعقب افتادگی اش ازهمسالان،دلیل محکمی براین نکته است که او(برخلاف ادعای مدعیان)دانش اموزفوق العاده ای نبود،ودرکاردرس ومشق،پشتکاروکوشایی نداشت.
«صادق»جوان،پس ازاخذدیپلم متوسطه بایدواردبازار کار می شد،امارفتن به دنبال کسب وکارمعمولی،دورازشؤنات خاندان اشرافی«هدایت»بود.بایدتمهیداتی اندیشیده می شدتااوباوضعیتی متفاوت بادیگران،به کاردعوت می شد.ازاین روتلاش خانواده برای تهیه مقدمات این امراغازگردید.پدرواعضای پرنفوذخاندان هدایت به تکاپوافتادندوبه رایزنی وارایه نظرپرداختند،وپس از اعمال نفوذفراوان وبه اصطلاح رایج امروز،«پارتی بازی»،صادق هدایت رادرکنکوراعزام دانشجوبه خارج از کشورشرکت دادندوسرانجام همان عواملی که نام اورادراین امتحان ثبت کردند،موجبات موفقیت اورافراهم اوردند،ونام اورادرشمارقبول شدگان این ازمون قراردادند.به این ترتیب صادق هدایت به عنوان دانشجوی بورسیه،درمیان نخستین گروه دانشجویان اعزامی به خارج از کشور،راهی اروپاشدودرمدرسه عالی مهندسی راه وساختمان درکشوربلژیک ثبت نام کرد.امااوکه ازنظرتحصیلی پایه ای قوی نداشت،ودوران دبیرستان ومرحله امتحانات اعزام دانشجورابه مدداعمال نفوذ خانواده سپری کرده بود،ازدروس دانشگاهی سردرنمی اوردو کاری جزولگردی وتلف کردن سهمیه ارزی وپولی که از محل مالیات مردم زحمتکش ایران برای اوارسال می شد،نداشت.وضعیت تحصیلی اودربلژیک انچنان اسفباربودکه مسؤلان اموراموزش عالی بلژیک تاب نیاوردندوسرانجام اورا ازاین مدرسه عالی اخراج کردند.بااخراج صادق ازدانشکده،باردیگرماشین قدرت واعمال نفوذ خاندان هدایت به کارافتاد.تمام نیروهای خانواده بسیج گردیدوامدورفت های هدفدارشروع شد.پدروعموهاودیگرافرادفامیل هریک توصیه نامه به دست،ازخانه این «وکیل»به دفترکاران«وزیر»می رفتند تاسرانجام وپس اززدوبندهای فراوان،وضعیت نابسامان تحصیلی فرزنددردانه خاندان هدایت رااصلاح کردندوبامدد دوستان واشنایانی که درسطوح بالای حکومت بودند،باردیگرنام اورادر فهرست دیگری ازدانشجویان اعزامی به خارج ازکشورقراردادندو وی رابه همراه گروه دیگری ازدانشجویان ایرانی که برای اموختن معماری عازم فرانسه بودندازبلژیک به پاریس فزستادند.
براساس ضوابط وزارت معارف ان روزگاروبه موجب برنامه تحصیلی دانشگاههای فرانسه،هردانشجوبایدحداکثرچهارسال دران کشوراقامت می کردوتحصیلات خودرادرطی این مدت به پایان می رساند.اماصادق هدایت این ضوابط را هم رعایت نمی کندودوره اقامتش درفرانسه بیشتر ازاینهاطول می کشد.اودراین ایام هم مطلقآ دراندیشه درس ومدرسه وکتاب وتحصیلات نیست،وبه قول ونسان مونتی این سالهارابه سیروگشت میگذراند.(1)
«اواصولآازدرس ریاضی خوشش نمی امد،حتی تنفرهم داشت.ولی ماها معتقدبودیم اوبایدهرطوری هست ادامه اش بدهدوحالا که به اروپاامده،بایدحتمآ«کاره ای» بشودوتیتری بگیردوبه تهران مراجعه کند.امااوازروزاول هیچ گونه رغبتی به تحصیل نداشت وهمه اینهارابهانه کرده بود که به فرانسه برود...اومدام باتهران مکاتبه می کرد که فکرش برای یادگرفتن دروس اماده نیست.اماتهران به اوتکلیف می کرد که سعی کند،خیلی بیشترسعی کند...من هم اورانصیحت می کردم که هرطوری هست درسش راتمام کند.»(2)
اما گوش صادق به این حرفها بدهکارنبودوبی توجه به اطرافیان وبرنامه هایی که درپیش رو داشت،همچنان راه خودرامی رفت.پاریس برای اوجذابیت خاصی داشت.اودراین شهردل به دخترکی پاریسی بسته بودوبه جای تلاش درراه تحصیل،تمام اوقات خودرابااین دخترک سپری می کردویابادوستان همفکرخوددنبال ابتذال ورفتارهای غیراخلاقی می رفت.صادق هدایت دراین ایام از اقامت خوددرفرانسه،جذب افکارواوهام نیهلیستی(پوچ گرایانه)که دران ایام برخی محافل وگروههای جوان فرانسه رافراگرفته بود،شده بودوبه تقلیدکورکورانه ازانان می پرداخت.واقعیت این است که روحیه ملال ودلزدگی از همان ابتدادرذهن وروح اوجاری بود.وی دراردیبهشت ماه 1307 باانداختن خودبه رودخانه«مارن»خودکشی کرد.اما ازبدحادثه برروی قایقی فروافتادکه دختروپسری دران سرگرم مغازله بودند،وبدین ترتیب نجات یافت.
«صادق هدایت»به دلیل درک ودریافتهای غلط اززندگی وروابط اجتماعی ونیزبه دلیل خواستگاه
طبقاتی اش ،فردی نازپرورده بارامده بود.موجودی که توان رویارویی بامسائل ومشکلات رانداشت و
همیشه شانه اززیربارمسئولیتها ودشواریها خالی می کرد.اوهمیشه می کوشیدتاپیش ازرویارویی با
حوادث ،انهارابه خیال خودتلطیف کند.می خوارگی وپناه بردن به انواع مخدرات واعتیادها نتیجه این شیوه تلقی وبرخوردبازندگی ومسائل ان بود.دراین نکته هیچ تردیدی نمانده است که صادق هدایت ازنخستین سالهای جوانی باپدیده اعتیادوموادمخدراشنابوده است ولاابالیگری خاصی که دررفتاروکردار
اوموج می زند،همگی ناشی ازاین بلای خانمانسوزبود.وی به دلیل درک ودریافتهای«نیست انگارانه»و
«پوچ گرایانه»نه تنها اعتیادوالودگی به موادمخدرراامری مذموم وزشت نمی دانست،بلکه با توسل به تظاهرات نیهلیستی واداهای روشنفکرانه ازان بعنوان یک«پناهگاه روحی»یادمی کردوبارفتاروگفتارخودبه
این پدیده وعادات زشت دامن می زد.مدارک ونشانه هایی دردست است که صادق حداقل ازهنگام تحصیل درسالهای اخردبیرستان باموادمخدر،بویژه تریاک ونحوه مصرف ان اشنایی داشته است،(1)که البته دران زمان خریدوفروش موادمخدرامری عادی ورایج بودودسترسی به ان درشمارساده ترین کارها
بود.کافی بودعلاقه مندبه این مسئله خودرابه اولین قهوه خانه برساند.دراینگونه اماکن دسته های پیروجوان که مشغول کشیدن تریاک بودند،مشاهده می شدند.
زمانی که هدایت به همراه نخستین گروه ازدانشجویان اعزامی به اروپارفت ودرشهر«گان»بلزیک اقامت کرد،وضعیت جسمی وروحی خوبی نداشت وبه شدت درمظان الودگی به اعتیادبود.این وضعیت در
هنگام اقامت او انقدرشدت می یابدکه مسئولان خوابگاه دانشجویی این دانشگاه حرکات ورفتار اورا تحت نظرقرارمی دهندوروابط اورا کنترل می کنند.
هدایت ازسال 1302 شمسی ودرزمانی که هنوزمشغول تحصیلات دبیرستانی بود،به نویسندگی رو می کند،ودوجزوه«رباعیات خیام»و«انسان وحیوان»رامی نویسد،هردوی این اثارشناختی ازتصورات وحالات روانی او به دست می دهد.اودرجزوه رباعیات خیام پس از تفسیری بسیارکوتاه ومختصری ازمحتوای اغلب رباعیات،این نتیجه را پیش روی خواننده می گذارد:درونمایه اغلب اشعار خیام،اشعارخراباتی است اشعاری که مخاطب را به عرصه«دم غنیمت دان»می کشاندوبه این وادی می برد که هرچه هست در همین لحظه است.ازاین لحظه استفاده کن ومنتظر لحظات بعدی مباش.هدایت دراین جزوه خیام رایک عنصرخدانشناس واومانیست و«دهری»معرفی می نماید.اودراثردیگرخودبه نام«انسان وحیوان»ازمراجع اروپایی استفاده فراوان می بردوشاهد مثالهایی از«پاسکال»،«دکارت»و«شوپنهاور»نقل می کند.
هدایت پس ازسفربه اروپادرسال 1305 ،مقاله کوتاه«درباره مرگ»رامی نویسدودرگاهنامه«ایرانشهر»چاپ می کند.اودراین مقاله به طرح«کیش پرستش مرگ)می پردازد.(1)
کتاب«فوایدگیاهخواری»رادربروکسل وشهرهای گان وپاریس می نویسدودرسال 1306 ان رادرروزنامه ایرانشهر وسپس درسال 1309 درتهران انتشارمی دهد.(2)
هدایت همچنین نمایشنامه تاریخی«پروین دختر ساسان»رادرزمستان 1306 ودرفرانسه به رشته تحریر
درمی اوردوپس ازان به نوشتن داستانهای کوتاه«مادلن»،«زنده بگور»و«اسیرفرانسوی»می پردازد.این اثارمحصول سالهای 1307 و1308 هستند.
«زنده به گور»که یک سال پس ازخودکشی اول اودرپاریس نوشته شد،به قول بسیاری ازکارشناسان،
دورنمایه زندگی خوداوست.این کتاب داستان مرگ وخودکشی وتجربه مکرراین عمل است.دراین کتاب
مرگ صریحآتحلیل می شودواز یک اتریشی سخن به میان اورده می شودکه 13 باردست به خودکشی می زندودراخرین بارموفق می شود به زندگی خودخاتمه دهد.دراین کتاب به سرنوشت،شدیدآتاخته شده وهدایت خودراموجودمجبوروموهوم دست سرنوشت می داند:«این اندیشه ها،این احساسات نتیجه یک دوره زندگی من است،نتیجه طرز زندگی افکارمورو،انچه دیده،شنیده،خوانده،حس کرده یا سنجیده ام،همه انها وجودموهوم ومزخرف مرا ساخته...»(3)
نخستین اثرهدایت که بر«تخیل»استواراست،«حاجی مراد»نام دارد.اودراین کتاب به برسی عادت ورسم ورسومات فولکلوریک جامعه ایران می پردازدوضمن ان انتقاداتی به مسئله حجاب وارد می سازد.هدایت درسال 1309 به تهران بازمی گرددوبه چاپ دوباره برخی ازاثارش می پردازد.درفاصله سالهای 1309 تا 1351 این اثار از وی به دست چاپ سپرده می شود:
«پروین دخترساسان»(1309)،اصفهان نصف جهان(1311)،وغ وغ ساهاب(1313)،ترانه های خیام(1313)،علویه خانم(1312)،سایه روشن(1312).
معروف ترین اثرهدایت«بوف کور»نام دارد که درسال 1315 نگارش انرا اغاز ودرهندوستان تکمیل کردوبه صورت پلی کپی انتشارداد.سبک نگارش بوف کور سبک«جریان سیال ذهنی»است.این سبک دربرخی ازداستانهای اودیده می شودودر«سه قطره خون»بیشتر ازهمه به چشم می اید.ازدیگراثار هدایت درفاصله سالهای 1310 تا1320 می توان به«ابجی خانم،داودگوژپشت،چنگال،لاله،گرداب،گجسته دژ،طلب امرزش،مرده خورها،عروسک پشت پرده،س.گ.ل ل ل ، شب های ورامین،بن بست،تاریکخانه،تخت ابونصر،اتش پرست،دوژوان کرج،اخرین لبخند،وداش اکل»رانام برد.
صادق هدایت دراوایل دهه 1320«حاجی اقا»و«فردا»راکه محصول اوضاع سیاسی ان ایام است،می نگارد،«حاجی اقا»درهمان زمان به عنوان نقد«بورژوازی»ایران مطرح شد،امادرواقع نقدبورژوازی ایران نبود،این داستان درسال 1323 نوشته شدوبه صورت پاورقی درمجله سخن به چاپ رسید.این رمان نمادی ترکیبی ازبخش اعظم چیزهایی است که درحوزه سیاسی وحوزه های گسترده تر اجتماعی وفرهنگی،موردانزجارونفرت هدایت بوده اند.
هدایت در قصه«ولنگاری»که قطعه کوتاه طنز تمثیلی است به جریان مهدویت وظهور حضرت مهدی(عج)
می پردازدوتاانجا پیش می رودکه یک دجال سواربرخری می ایدوادعای مهدویت می کند.هدایت دراین اثراعتقادات مردم را به سخره می گیرد.
اودرفاصله سالهای 1320 تا1325 که هنوز نیروی پرداختن به کارهای جدی راداشت واعتیاد اورا به اضمحلال کامل نکشانده بود،یک رساله جغرافیایی به نام«شهرستانهای ایران»راترجمه می کندو«یادگارجاماسب»رابه پایان می رساند ورساله ای درباره«ویس ورامین»فخرالدین اسعدگرگانی
تهیه می کند.
درفاصله سالهای24و1325 توسط رمان«محاکمه»بااثار«فرانتس کافکا»اشنامی شود.تحت تأثیراین اثر
«پیام کافکا»رامی نویسد.بسیاری ازکارشناسان ادبی،پیام کافکاراوصیتنامه صادق هدایت می دانند.او
قبل ازانتشار پیام کافکا داستان طنزامیزی به نام«توپ مرواری»به چاپ رسانده بود
عالمانه ترین تحلیل ازاثارهدایت،متعلق به روانشاد دکتر علی شریعتی است.این استادبزرگواردرد
هدایت راناشی ازرفاه ودردبی دردی میداندو بی اعتقادی و اوارگی اورامحصول همین وابستگی طبقاتی
به بورژوازی واشراف معرفی می کند:«اصولآهرطبقه ای دردهای خاص خودرادارد.مثلآطبقه بورژوازی _ ایران که ازاشراف قدیمی ایران هستندرانگاه کنیم.صادق هدایت یکی ازانهاست،که ازاشراف قدیمی وملاکین وخوانین بودندکه بعدتبدیل به«بورژوا»شدند. اشرافیت که تبدیل به بورژوازی می شودیک عکس العمل روانی خاص پیدامی کند.ازنظریک جامعه شناس وروانشناس اجتماعی تمام تلخ اندیشیها وحساسیتهادرروح صادق هدایت زاییده روانشناسی طبقاتی وی می باشد.این رنجها وغمها،رنج بی دردی ومرفهی است.امروزیک اموزگاریادانش اموزویاهرکس که وضع مرفهی دارد،دچاردردهای صادق هدایتی می شود...وطبقه اشراف ایران درگذشته دارای دردها ونیازهای موهوم روحی ومعنوی خاص خودبوده است.درگذشته این اشرافیت برای تشفی ان دردها ونیازهای موهوم به دنبال تصوف می رفت
...اما نسل دوم همین اشرافیت گذشته(بورژوازی امروز)دیگر نمی تواند به تصوف به عنوان یک داروتکیه کند،لذا اواره وبی پناه وبی اعتقادشده است.صادق هدایت خودنمونه خوبی است،چرا که هرروزمذهب
عوض می کند،او اول مذهب کافکا را می گیرد،بعدگیاهخواری...»(1)
دکترشریعتی سپس به دلایل یأس ودلهره های فلسفی هدایت اشاره می کندو می افزاید:«...دلهره های فلسفی هدایت هم ناشی ازرفاه است.رفاه یک پوچی است...زندگی اش هدف ومعنی ندارد.کسی که رفاه دارد،برخوردارازواقعیتی است که خوددرانجام ان واقعیت هیچ سهمی ندارد.دیگری کار می کندواومی خورد،که این یک رابطه منطقی نیست.بنابراین رفاهی که داردپوچ است...»(2)
علی اسفندیاری(نیمایوشیج) نیز درباره هدایت نظری خاص ارائه می دهدومی گوید:«اثارهدایت خامی های زیادی دارد...خودش به من می گفت که اشنا راباعجله نوشته است.اماعده ای دوراوراگرفتندو
هنوز هم بعداز مرگ او هدایت راانحصاری خودشان کرده اندودوست ورفیق خودشان می نمایانندوباانواع وسایل هر قدرکه ان رابزرگترکنند،خودشان رابزرگتر کرده اند...این است که بعدازمرگ هدایت عده ای از
اونردبام ساخته اند...»(3)نیما به نقصهای روحی وشخصیتی هدایت هم اشاراتی داردومی گوید:
«هدایت ناجوانمردیهایی داشت که باید انرا حمل بربی خیالی اوکرد.رفتاراو با«شین پرتو»که درهندازاو
پذیرایی کردورفتاراوباخودمن درکنگره که حمایت نکرد وفقط نشسته بودکه ازگلوبادش کنند،تاخودش بزرگ شود...»(4)
زنده یادجلال ال احمد بااینکه هدایت راردنمی کندواورادرشمارنویسندگان مطرح روزگارمی شناسد،
درباره او چنین می گوید:«هدایت گرچه بابوف کور،هوای حکومت پیش ازشهریور20 راابدی کرده است،
اماانگارازفرهنگ اسلامی بریده است وحتی باان کین می توزد...علویه خانم ومحلل وانیران به جای خود،درهیچ جاازکاروسیع اواثری ازدوره اسلامی نمی بینیم.کوشش اودرراهی است که به زرتشتی
بازی پیش ازشهریور 20 مددمی دهد...»(5)
ازلحاظ اجتماعی روحیه هدایت وافکارش به طور عمده محصول ایران رضاشاهی است.استبدادفرعونی
شاه ورسم چاپلوسی ورواج صندلی پرستی وپول پرستی و«رجاله بازی»ذلیلانه وتهی ازصمیمیت جامعه عقب افتاده فئودالی بااداب ورسوم خرافی،هدایت راکه مفتون تمدن سرمایه داری فرانسه بود،راضی می کردولی انچه درایران می دید،همه راکناره اسلام واعراب می انگاشت.هدایت یک ضدعرب وضداسلام کامل است.درترجمه کتاب دیوار،داستان شغال وعرب راازکافکا نقل ودر ان شدیدآ
به اعراب توهین می کند.(6)ملی گرایی گذشته پرست اونتیجه تلقینات امثال فتحعلی اخوندزاده و
میرزااقاخان کرمانی است که پس ازاستقرارمشروطه دربین قشرهای بالا ومتوسط رایج شده بود.
گروهی هدایت رابابوف کور می شناسندواین کتاب رابهترین اثراومیدانندوعده ای ان رافاقدارزش تلقی می نمایند.قصه نویس نامدارمعاصرمحمدعلی جمالزاده دراین موردمی گوید:«مثلآصادق هدایت خواسته ازسبک سوررئالیسم استفاده بکند.به اعتقادمن بدترین کتابش همین کتاب بوف کوراست...»جمالزاده همچنین کتابی داردتحت عنوان«دارالمجانین»که درموردزندگی صادق هدایت است.این اثردرواقع نخستین کتاب ادبی(تقریبآداستان واره)است که درباره زندگی صادق هدایت نگارش یافته وجلال ال احمددرنامه اش به جمالزاده ازاین کتاب نام برده وخطاب به جمالزاده می نویسد که در دارالمجانین به
هدایت دهن کجی کرده ای. درباره خودکشی صادق هدایت وعلل وانگیزه های او،حرف وسخن های بسیارزده شده ومقالات ومطالب بسیاری انتشار یافته است.عالمانه ترین تحلیل دراین موردرا استادشهیدمرتضی مطهری
ارائه کرده ودلایل رویکرد هدایت به«پوچ گرایی»و«نیهلیسم»رابرشمرده است.استادمطهری،اشراف
زادگی ورفاه وتنعم بیش ازحد وعدم درک درست ازهستی وزندگی راازمهمترین عوامل مؤثردراین امرمعرفی می کندومی نویسد:«...صادق هدایت چراخودکشی کرد؟یکی ازعلل خودکشی اواین بود که
اشراف زاده بود.اوپول توجیبی بیش ازحدکفایت داشت،اما فکر صحیح ومنظم نداشت.اوازموهبت ایمان بی بهره بود،جهان رامانندخودبوالهوس وگزافه کاروابله می دانست.لذت هایی که اومی شناخت وباانها اشنابود،کثیف ترین لذتها بودوازان نوع لذتها دیگرچیزجالبی باقی نمانده بودکه هستی وزندگی ارزش
انتظارانها راداشته باشد.اودیگرنمی توانست ازجهان لذت ببرد...امثال هدایت اگرازدنیاشکایت می کنندو
دنیارازشت می بینند،غیرازاین راهی ندارند.نازپروردگی انها چنین ایجاب می کند.انها نمی توانندطعم مطبوع مواهب الهی رااحساس کنند...»(1)
شهیدمطهری سپس به نقدوبرسی نظرات کسانی که خودکشی صادق هدایت راناشی ازطبع لطیف وحساسیت هنرمندانه اومی گذارند،می پردازدومی نویسد:«...کسانی که خودکشی را به حساب حساسیت می گذارندباید بدانند که این«حساسیت»چه نوع حساسیتی است؟حساسیت انها حساسیت ذوق وادراک نیست.به این معنی نیست که فهم لطیف تری دارندوچیزهایی رادرک می کنند که دیگران درک نمی کنند،حساسیت انها به این معنی است که درمقابل زیبایی های جهان،بی احساس وکرخ ودرمقابل سختی هازودرنج وکم مقاومت اند.چنین ادمهایی باید هم خودکشی کنند...»(2)
صادق هدایت به هنگام مرگ 48 سال داشت.جسداو در روز 27 فروردین درگورستان«پرلاشز»پاریس به خاک سپرده شد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: فاطمه حاجی کرم