خوش آمديد,
مهمان
|
|
برنامه ريزي فرهنگي يعني تنظيم روندي از پيش طراحي شده جهت نیل و رسيدن به اهداف مشخص و زمان بندي شده بنابراين، برنامه ريزي فرهنگي الزامات و ضرورت هاي خاص خويش را داراست كه عبارتند از: 1. ضرورت توجه به فرهنگ و ساماندهي فرهنگي ؛ 2. ضرورت و مفهوم برنامه ريزي فرهنگي 3. ضرورت مدل فرهنگي براي برنامه ريزي فرهنگي؛ 4. ضرورت مدل اسلامي براي برنامه ريزي فرهنگي در نظام اسلامي 1- نخست بر مفهوم هيئت اجرايي در امور فرهنگي : اين هيئت معمولاً يك سازمان دولتي ، نيمه دولتي يا شبه دولتي است كه مي تواند در فعاليت هاي خود با بخش خصوصي يا حتي بخش تجاري مشار كت كند و يا به طور كلي امور فرهنگي را به اين بخش ها واگذار نمايد . 2- اصطلاح مديريت فرهنگي : مؤيد اين نكته است كه حتي در ساده ترين جوامع انساني نيز انجام فعاليت هاي انساني نيازمند مديريت است . اصولاً در تمامي كشورها دو نوع مديريت فرهنگي وجود دارد : الف ) ابتدا ، مديريت فرهنگي عمومي : دولتي يا شبه دولتي كه معمولاً درسه سطح مختلف ملي ، منطقه اي و محلي وجود دارد . ب ) ديگري ، مديريت مجامع ، سازمان ها ، نهادها و انجمن هاي فرهنگي ، صرف نظر از پايگاه اجتماعي ، وظايف ، اندازه و اهميت آنها . فرهنگ در گسترده ترين معناي خود ، به جوامع و مسائل مردم اطلاق مي شود برنامه ريزي فرهنگي نيز با ارزش ها و تجارب خاصي از همين نوع در ارتباط است. فرهنگ شيوه اي براي يكپارچه سازي جوامع است و با استفاده از برنامه ريزي فرهنگي مي توان در خصوص كلية مسائلي كه در كيفيت و نحوه زندگي مؤثر است معطوف شد . مشخص كردن اهداف و راهبردها در برنامه ريزي فرهنگي دولت موجب تقليل محروميت هاي اجتماعي ، 1- الف ) تبيين چشم اندازها و رسالت ها اولين گام در برنامه ريزي كلان فرهنگي تدوين رسالت ها يا آرمان ها مي باشد كه غايي ترين هدف هر سازماني دست يابي به آنهاست . بهر حال براي طراحي برنامه ريزي كلان درحوزه فرهنگ ، نخست بايد رسالت ها يا مأموريت هاي اساسي هر يك ازحوزه هاي فرعي تر يا زيرمجموعه حوزه فرهنگ نظير كتاب ، مطبوعات ، سينما ، مأموريت يك سازمان ، خط يا خطوط كسب و كار آن و محصولات وخدمات آن را تعيين و بازارهايي را كه در حال و آينده مأموريت ، در آنها فعاليت مي كند، مشخص مي سازد مديران نيز سازماندهي هدفها ، قابليت ها و جايگاه سازمان و توجيه موجوديت سازمان در دنياست سازمان ها به خودي خود هدف نمي باشند ؛ بلكه وسيله هستند . 2- تجزيه و تحليل روندهاي فرهنگي در جامعه : كلود فابريزيو از سه نسل سياست هاي فرهنگي ياد كرده است : در سياست هاي فرهنگي نسل اول ، توسعه هنرها و حفظ يادمان ها و ميراث هنري هدف اصلي است ، بدون آنكه نقش دولت و نهادهاي بزرگ فرهنگي مورد بررسي قرار گيرد . در سياست هاي فرهنگي نسل دوم ، مؤلفه هاي مختلف توسعه فرهنگي همچون : آموزش و پرورش رسمي و غيررسمي ، ارتباط جمعي ، صنايع فرهنگي و محيط زيست اهميت تازه اي يافته اند. در سياست هاي فرهنگي نسل سوم كه هنوز در مرحله نظري قرار دارد ، هر چند به طور دقيق بر مرحله فعلي تفكر بين الملل منطبق است ، لذ ا در تمام ابعاد خود در حصار ملاحظات فرهنگي قرار دارد . بنابراين بر اين اساس مي توان سه قلمرو هم مركز در زمينه فرهنگي مطرح كرد : 1-2- قلمرو سنتي : متضمن دو كاركرد اصلي مي باشد: نخست حفظ و ارائه مؤثر ميراث فرهنگي به عامه مردم و ديگري ، مساعدت به هنر خلاق و انتشار گستردگي هنرها . 2-2- قلمرو وسيع : اين گرايش با اصطلاح توسعه فرهنگي منطبق مي باشد ، سياست فرهنگي نقش اجتماعي مي يابد و در اين صورت ، مشكل اصلي دموكراتيزه كردن فرهنگ نيست ؛ بلكه دست يابي به جامعه اي است كه به لحاظ فرهنگي دموكراتيك باشد . 3-2- قلمرو ژرف : اين رويكرد كه رويكردي آرمان گرايانه قلمداد مي شود ، بايد در آن تمام ادارات دولتي براي توسعه فرهنگي بسيج شوند . بنابراين ، در اين گام ، هدف اصلي ؛ شناسايي راهبردهاي فعلي در حوزه فرهنگ مي باشد و تنها اطلاع از بود و نبود راهبردها و چگونگي شناخت ، برآورد و دست يابي به آنها مور د توجه است . 3-تجزيه و تحليل محيط داخلي تجزيه و تحليل SWOT شناخت نظام يافته قوت ها و ضعف ها ، فرصت ها و تهديدات محيط است كه استراتژي مناسب ، بهترين تركيب ميان آنها را منعكس مي سازد . يك هدف عمده مديريت استراتژيك در اين مرحله تعيين قابليت هاي بارز يا نقاط قوت خاصي است كه به سازمان در قلمرو عملياتش مزيت رقابتي مي دهد يا مي تواند بدهد . 4-تجزيه و تحليل محيط خارجي مدل مديريت استراتژيك ، محيط خارجي را داراي دو بخش مرتبط به هم و در تعامل با يكديگر نشان مي دهد. محيط عملياتي و محيط دور محيط عملياتي : عوامل و شرايط درون صنعت و وضعيت رقابت عملياتي خارج مؤسسه را كه بر انتخاب و دست يابي با تركيب هاي مختلف هدف و استراتژي تأثير دارند ، در بر مي گيرد ؛ برعكس تغييرات محيط دور در محيط عملياتي اغلب ناشي از اقدامات استراتژيك خود مؤسسه ، رقبا ، مشتريان ، استفاده كنندگان ، تأمين كنندگان و يا بستانكاران آن است . پيرس ، رابينسون ، حوزه پيچيده و پوياي فرهنگ است . همچنين شناخت مشتريان و پي بردن به ميزان تنوع و تكثر علايق آنها يا مخاطب محوري كه يكي از مصاديق مؤثر درتدوين راهبردها مي باشد ، در خصوص فرهنگ و ابزارهاي فرهنگي بسيط و بعضاً غير قابل احصاء است . 5- ارزيابي ، تدوين و اجراي راهبردها گام پنجم براي ارزيابي راهبردهاي فعلي ، بر مبناي مأموريت و فلسفه وجودي سازمان و شناخت و تجزيه و تحليل خارجي و داخلي آن است دوگزينه در اين وضعيت متصور است : 1- عدم نياز به تغيير راهبردهاي فعلي كه به معني صحت راهبردهاي فعلي و ادامه وضع موجود است ؛ 2- تعديل راهبردها كه به معني بازنگري راهبردهاي قديم در كنار طراحي راهبردهاي جديد ، متعالي تر و كاهش مدار است . در اين حالت نوبت به گام ششم يعني تدوين راهبردهاي جديد مي رسد كه اين راهبردها با توجه به حوزه مورد برنامه ريزي ، متفاوت مي باشند . اصولاً استراتژي ، الگو يا برنامه اي است كه هدف هاي بنيادي ، سياست ها و زنجيرة اقدام هاي يك سازمان را در قالب يك مجموعه منسجم ، نظام مي بخشد استراتژي تعيين هدف هاي اساسي و بلند مدت يك سازمان و گزينش اقدامات و تخصيص منابع لازم براي دست يابي ، به اين هدفهاست . هدف هاي اساسي سازمان از طريق اقدامات مناسب تأمين خواهند شد ، طراحي مي شود . هدف اساسي در تدوين استراتژي گزينش راهبردهايي است كه سازمان را به سمت هدف هايش رهنمون مي سازد گام هفتم پس از تدوين راهبردها ، زمينه سازي لازم براي اجراي آنها مي باشد . مؤثرترين و زيباترين انديشه ها و آرمان ها تا هنگامي كه زمينه عملياتي پيدا ننمايند . 6- برنامه ريزي استراتژيك ( راهبردي ) برنامه ريزي استراتژيك فرايندي است كه با تخصيص منابع يك سازمان به منظور دست يابي به مأموريت و هدف هاي حال و آينده آن ، در محيطي پويا و رقابتي سر وكار دارد برنامه ريزي استراتژيك ، تلاشي منظم و سازمان يافته در جهت اتخاذ تصميم ها و مبادرت به اقدامات بنيادي است . |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|