خوش آمديد,
مهمان
|
|
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی که به دوستان یکدل، سر دست برفشانی
نفسی بیا و بنشین، سخنی بگو و بشنو که به تشنگی بمردم، برِ آب زندگانی دل عارفان ببردند و قرار پارسایان همه شاهدان به صورت، تو به صورت و معانی نه خلاف عهد کردم، که حدیث جز تو گفتم همه بر سر زبانند و تو در میان جانی مدهای رفیق پندم، که نظر بر او فکندم تو میان ما ندانی، که چه میرود نهانی دل دردمند سعدی، ز محبت تو خون شد نه به وصل میرسانی، نه به قتل میرهانی * بهجهان خرم از آنم، که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست به غنیمت شمر ای دوست، دم عیسی صبح تا دل مرده مگر زنده کنی، کاین دم از اوست نه فلک راست مسلم، نه ملک را حاصل آنچه در سرّ سویدای بنیآدم از اوست به حلاوت بخورم زهر، که شاهد ساقیست به ارادت ببرم زخم، که درمان هم از اوست زخم خونینم اگر به نشود، به باشد خنک آن زخم، که هر لحظه مرا مرهم از اوست غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد؟ ساقیا، باده بده شادی آن، کاین غم از اوست پادشاهی و گدایی، بر ما یکسان است چو بر این در، همه را پشت عبادت خم از اوست سعدیا، گر بکَند سیل فنا خانهٔ عمر دل قوی دار، که بنیاد بقا محکم از اوست * ای ساربان آهسته رو کارام جانم میرود وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود من ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از او گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون پنهان نمیماند که خون بر آستانم میرود محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان گویی روانم میرود او میرود دامنکشان من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم چون مجمری پرآتشم کز سر دخانم میرود با آن همه بیداد او وین عهد بیبنیاد او در سینه دارم یاد او یا بر زبانم میرود بازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین کاشوب و فریاد از زمین بر آسمانم میرود شب تا سحر مینغنوم و اندرز کس مینشنوم وین ره نه قاصد میروم کز کف عنانم میرود گفتم بگریم تا ابل چون خر فروماند به گل وین نیز نتوانم که دل با کاروانم میرود صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من گر چه نباشد کار من هم کار از آنم میرود در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بیوفا طاقت نمیارم جفا کار از فغانم میرود |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
خوب بود
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|