خوش آمديد,
مهمان
|
|
دانشگاه علمی کاربردی فرهنگ و هنر واحد 13
استاد : آقای بیت الهی
گردآورنده: ناصر رستگاررامشه
نظر اسلام در مورد موسیقی چیست؟ مطلبی كه پیش روی شماست، حاوی گفتاری از شهید آیتالله دكتر سید محمد حسینی بهشتی است. این گفتار درباره حرمت موسیقی است كه در سالیان حضور ایشان در آلمان (1349ـ1343) به عنوان امام مسجد و مركز اسلامی هامبورگ و در پاسخ به پرسشی كه از ایشان در اینباره شده ایراد گردیده است. یكی از برنامههایی كه توسط ایشان انجام میشد پاسخ به پرسشهای مسلمانان مقیم اروپا، اعم از ایرانی و غیر ایرانی، بهصورت حضوری، مكاتبهای و یا ارسال نوار صوتی بوده است که در کتاب موسیقی و تفریح در اسلام آورده شده است. در زیر نامه یکی از کسانی که از ایشان درباره حلال یا حرام بودن موسیقی سوال کرده است را میخوانید. موسیقی از نظر اسلام نامه شما رسید. در این نامه درباره چند مطلب سوال كرده بودید كه لازم دانستم به این سوالات طی نوار، پاسخ مفصلتری بدهم. خواهش میكنم كه نوار را گوش كنید تا اگر باز نكتهای به نظرتان رسید بپرسید تا پاسخ بدهم و ضمناً نوار را هم به مركز اسلامی هامبورگ برگردانید، چون اینگونه نوارها معمولا اینجا نگهداری میشود تا اگر باز كسی از برادران و خواهران مسلمان مشابه این سوالات را مطرح كرد، برای او بفرستیم. البته شما میتوانید از روی نوار كپی بردارید و كپی آن را نگه دارید. اگر وسیله ندارید میتوانید برای ما نامه بنویسید تا كپی نوار را همینجا تهیه كنیم و برایتان بفرستیم. یكی از سوالات شما این است كه نظر اسلام درباره موسیقی چیست؟ از چه منبعی در دین این جواب را میدهید؟ اگر از قرآن است خواهشمندم آیه آن را نشان دهید. قبل از اینكه نظر اسلام را درباره موسیقی توضیح بدهم، لازم است این نكته را یادآوری كنم كه در آیات قرآن كریم و همچنین در روایات، كلمه موسیقی یا موزیك یا معادل آن از كلمات عربی سراغ ندارم، در قرآن كریم كه قطعاً نیست و در روایات هم تا آنجا كه در خاطرم هست، سراغ ندارم. فقهای ما وقتی میخواستند درباره حكم موسیقی در اسلام صحبت كنند، مطلب را تحت عنوان حكم غنا در اسلام از یك طرف و همچنین حكم آلات لهو از طرف دیگر مطرح كردند. در كتابهای فقهی، یك جا بحث درباره غنا و در كنار آن بحث درباره آلات لهو دیده میشود. كلمه لهو در چند جای قرآن كریم آمده است. از جمله در سوره جمعه آیه یازدهم كه شاید شنیده باشید: و اذا رأوا تجاره أو لهواً انفضوا الیها و تركوك قائماً روش گروهی از مسلمانهای سست ایمان این بود كه در هنگام نماز جمعه و موقعی كه پیغمبر(ص) مشغول خطبه بود، اگر صدای ساز و نوا در بیرون از مسجد بلند میشد یا صدای طبل كاروان تجارتی كه از بیرون مكه رسیده بود، به گوششان میرسید برای تماشای بساط طربی كه آنجا بود یا برای اینكه فرصت از دستشان نرود برای معامله با كاروان، قبل از اینكه دیگران به این قافله و كاروان تجاری برسند از پای خطبه پیغمبر(ص) كه در نماز جمعه ایراد میكرد پا میشدند و میرفتند. در این آیه از این افراد انتقاد شده است و میافزاید: قل ما عندالله خیر من اللهو و من التجاره والله خیر الرازقین شما نباید به عنوان تجارت و كارهای تجارتی یا به عنوان تفریح و سرگرمی از پای خطبه پیغمبر در نماز جمعه بلند شوید و بروید، زیرا سودی كه خدا در سنتهای خود برای مردم با ایمان و درستكار مقدر و مقرر كرده، به مراتب از سودی كه شما از حضور در مراسم شادی و طرب و یا لهو و سرگرمی یا پیشدستی در تجارت یا كاروان تازه رسیده نصیبتان میشود، بیشتر است. منظور از لهو غالباً اینطور گفتهاند كه منظور از لهو در اینجا همان صدای شیپور و نقاره و طبل و اینجور چیزهایی بوده كه كاروانهای تجارتی معمولا وقتی از بیرون وارد شهر میشدند، میزدند تا مردم خبر بشوند كه این قافله تجارتی وارد شهر شده و برای معامله با قافله بیایند. عدهای از مردم برای تماشا و سرگرمی میرفتند و خود این سر و صداها و علاوه بر این اصلا دیدن و تماشای قافله یك سرگرمی بود. یك عده هم برای تجارت و معامله میرفتند. این همان چیزی است كه حتی امروز هم هست. میدانید كه هنوز هم در جاهای كوچك وقتی میخواهند چیزهای كهنه را بخرند، زنگ میزنند تا نشان بدهند كه برای خرید آمدهاند. اما از این آیه نمیشود برای حرام بودن موسیقی و حرام بودن لهو استفاده كرد. حتی میشود گفت كه آیه در صدد این است كه بگوید چرا این افراد نماز پیغمبر را ترك كردند و رفتند، همینطور كه با استفاده از این آیه نمیشود گفت كه تجارت حرام است. در چند آیه دیگر از قرآن كلمه «اللغو» آمده و بعضی از فقها «لغو» را هم همان «لهو» معنی كردهاند و در آن آیات هم از لغو نكوهش شده اما باز در حرام بودن لهو استفاده نمیشود. در سوره مومنون در آیه سوم در صفات مومنان گفته میشود: والذین هم عن اللغو معرضون. آنها كسانی هستند كه از لغو یعنی از لهو اعراض میكنند. لغو یعنی بیهوده و لهو یعنی سرگرمی. مومنان كسانی هستند كه از بیهوده روی میگردانند. در آیه هفتاد و دو از سوره فرقان در صفات بندگان پاك گفته میشود: والذین لا یشهدون الزور و اذا مروا باللغو مروا كراماً. آنها كه به باطل شهادت نمیدهند و یا در مجالس باطل شركت نمیكنند و وقتی كه از كنار لغو میگذرند با بزرگواری از كنار آن میگذرند. یا در آیه 55 از سوره قصص آمده است: و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه. وقتی كه لغو به گوش آنها میخورد اعراض میكنند و روی میگردانند. این آیات، خواه لغو به معنی لهو و خواه لغو بهمعنی لغو باشد و یا اصلا معنی مستقلی داشته باشد، ظاهر مطلب این است كه از این آیات در اثبات حرمت موسیقی نمیتوان استفاده كرد. وایاتی هم درباره ساز و تنبور زدن بنابراین میتوان گفت كه در آیات قرآن كریم آیهای كه بتوانیم از آن حرمت موسیقی و بهطور كلی حتی حرمت لغو و حتی حرمت غنا را استفاده كنیم، موجود نیست. این درباره آیات. اما درباره روایات. روایات بسیاری درباره غنا هست كه از این روایات كم و بیش برای حرمت غنا استفاده میشود. روایاتی هم درباره ساز زدن، تنبور زدن و اینجور چیزها هست كه به آنها آلات طرب و آلات لهو گفته میشود. این روایات هم كم و بیش بر حرام بودن استفاده از این وسایل دلالت میكند و این روایات هم در میان كتب شیعه و هم در كتب اهل سنت موجود میباشد. درباره این روایات باید اجمالا گفت كه این روایات میخواهد بگوید غنا و همچنین استفاده از آلات طرب از قبیل ویلن و انواع دیگر سازها مانند تار و تنبك، حرام است. بعضی از فقها اینطور استنباط كردهاند كه این روایات نمیخواهد بگوید كه موسیقی به طور كلی حرام است بلكه اینها میخواهد بگوید، این بساط مجالس لهو و لعب، این بساط مجالس خوشگذارنی كه در زمان امامان معصوم(ع) و در زمان پیشوایان اسلامی در خانههای ثروتمندان، حكام، فرمانداران، صاحبان ثروت و قدرت معمول بوده، مجموعاً حرام است. در حقیقت این روایات درصدد بیان حرمت آن سبك موسیقی و آن سبك مجالس عیاشی كه در زمان پیشوایان دینی ما در خانهها و در محل زندگی بسیاری از اشراف و ثروتمندان معمول بوده، میباشد و این مجالس، مجالسی بوده كه در آن خوانندگی به عنوان نمك آش استفاده میشده، یعنی خوانندگی و نوازندگی برای تشویق شركتكنندگان به گناهان دیگر بوده است. اصلا این نوع خوانندگی و نوازندگی به این معنا كه در آن مجالس زنان با مردان شركت میكردند و مجالس، مجالس عیاشی، هوسرانی، هرزگی، زنا، فسق و فجور بوده و ترانههایی كه تشویق كننده به این كار بوده، حرام است. آوازه خوانی حرام نیست بنابراین خلاصه مطلب چنین است: آوازه خوانی حرام نیست و هر نوازندگی حرام نیست. آن نوع از آوازه خوانی و آن نوع از نوازندگی كه شنونده یا حاضران در یك مجلس را به گناه میكشاند و اهتمام آنها را به رعایت قوانین پاكی و تقوی ضعیف میكند و اراده آنها را برای گناه نكردن و به گناه آلوده نشدن سست میكند و آنها را به شركت در فساد و گناه تشویق میكند، این نوع موسیقی حرام است. اما اگر آوازهخوانی یا حتی موسیقیی هست كه این اثر را ندارد، حرام نیست. این رأی برخی دیگر از دانشمندان و فقهاست كه این روایات را اینطور فهمیدهاند. بنابراین درباره موسیقی در اسلام میتوان اینطور گفت كه هر نوع آوازه خوانی و هر نوع موسیقی كه شنونده را به شهوترانی و مخصوصاً به بیپروایی در گنهكاری میكشاند و شنونده را برای ارتكاب فسق و فجور و كارهای خلاف عصمت و پاكی و تقوی بیپروا میكند و انگیزههای شهوت را در او چنان برمیانگیزد تا در ارتكاب گناه، خدا، قانون خدا، تعالیم پیغمبران، رعایت پاكی و تقوی و رعایت ارزشهای عالی انسانی را ولو موقتاً فراموش كند در اسلام حرام است. این قدر مسلم است. اما نمیشود گفت كه آوازه خوانیها و موسیقیهای دیگر بهطور مسلم در اسلام حرام شده است. حالا توجه میكنید به اینكه حتی كلمه لهو و به خصوص كلمه لغو هم چقدر با این نوع موسیقی مناسب است. در كلمات فقها گفته میشود: «اللهو ما ینهی عن ذكرالله، لهو آنی است كه آدمی را از یاد خدا غافل كند.» این از یاد خدا غافل كردن، میخواهد مرحله خاصی از غفلت از یاد خدا را بیان كند و آن مرحله خاص این است كه آدم با ایمان، هر وقت با گناهی و لغزشی روبهرو میشود، خودبخود به یاد خدا میافتد. اینكه چون این كار حرام است و خدا گفته نكن، پس نكنم. این حالت كه برای یك انسان با ایمان در برخورد با گناه دست میدهد یكی از ضامنهای موثر در حفظ پاكی و فضیلت در مردم است. اصلا یكی از مهمترین ارزشهای ایمان این است كه ایمان پلیس باطن است. وقتی انسان تك و تنها هم نشسته و با گناهی روبهرو میشود، ایمان درونی و وجدان الهی بر او نهیب میزند كه خدا ناظر اعمال توست، نکن. نوع توجه به خدا از مهمترین ارزشهای تربیتهای دینی است. بنابراین خود به خود آن نوع موسیقی و آن نوع از آوازهخوانی كه در آدمی این توجه را ضعیف كند تا آن حد كه انسان وقتی با گناه روبهرو میشود اصلا دیگر یادش نباشد كه خدایی هست و بیپروا گناه كند و حتی با شوق و رغبت به گناه آلوده شود، البته حرام است. من فكر میكنم كه اگر هیچ آیه و هیچ روایتی هم در اینباره نبود و فقط ما بودیم و تعالیم اسلام و بلكه تعالیم ادیان درباره ارزش ایمان، استنباط میكردیم كه این نوع موسیقی حرام است. خلاصه میكنم بسیاری از ترانههایی كه مخصوصاً زنهای ترانهخوان میخوانند، وقتی در مجلسی خوانده میشود و عدهای را در ارتكاب گناه بیاختیار میكند، این نوع آوازهخوانی و ترانهخوانی حرام است. بنابراین آن نوع موسیقیها، آن نوع ترانهها، نوازندگیها و خوانندگیها كه در شنونده این اثر را بگذارد كه او را در ارتكاب گناه بیپروا كند به طوری كه در برخورد با گناه اصلا یاد خدا نباشد یا یاد خدا برایش آنقدر ضعیف شده باشد كه او را نتواند از گناه باز بدارد و این ضعف و این تضعیف یاد خدا نتیجه این خوانندگی و نوازندگی باشد، چنین خوانندگی و چنین نوازندگی كه این اثر تضعیف كننده ایمان و پروای از گناه را داشته باشد، حرام است. این را میتوان به عنوان نظر قطعی اسلام درباره موسیقی گفت. اما آیا هر نوع خواندن و هر نوع نواختن كه این اثر را نداشته باشد، به صرف اینكه خوانندگی است، میتوان گفت حرام است یا نه مورد تردید است. قدر مسلم این است كه از مسلمات اسلام نیست و آن را به حساب رأی همه علمای اسلام و فقهای اسلام و حتی رأی همه فقهای شیعه هم نمیشود گذاشت. اینها مطالبی است كه فعلا تا این حد درباره موسیقی میتوانم بگویم. اشاره: مقاله ی حاضر گفتاری است از دکتر بهشتی درباره ی موسیقی که در سال های حضور وی در مرکز اسلامی هامبورگ (1343 تا 1349) ایراد شده است. این گفتار نشان می دهد بهشتی حتی پیش از تاسیس جمهوری اسلامی تا چه اندازه به بصیرت های لازم نسبت به شناسایی زمانه ی خویش و استفاده از اجتهاد در تطبیق احکام با مشورت این عصر دست یافته بود. قبل از این که نظر اسلام را درباره موسیقی توضیح بدهم ، لازم است این نکته را یادآوری کنم که در آیات قرآن کریم و همچنین در روایات ، کلمه ی موسیقی یا موزیک یا معادل آن از کلمات عربی سراغ ندارم ؛ در قرآن کریم که قطعاً نیست و در روایات هم تا آنجا که در خاطرم هست ، سراغ ندارم . فقهای ما وقتی می خواستند درباره حکم موسیقی در اسلام صحبت کنند، مطلب را تحت عنوان حکم «غنا» در اسلام از یک طرف و همچنین حکم «آلات لهو» از طرف دیگر مطرح کردند. در کتاب های فقهی ، یک جا بحث درباره غنا و در کنار آن بحث درباره آلات لهو دیده می شود. کلمه ی «لهو» در چند جای قرآن کریم آمده است ، از جمله در سوره جمعه : «و اذا رأوا تجاره أو لهواً انفضوا الیها و ترکوک قائماً(1)» روش گروهی از مسلمان های سست ایمان ، این بود که در هنگام نماز جمعه و موقعی که پیامبر(ص ) مشغول خطبه بود، اگر صدای ساز و نوا در بیرون از مسجد بلند می شد یا صدای طبل کاروان تجارتی که از بیرون مکه رسیده بود، به گوششان می رسید برای تماشای بساط طربی که آنجا بود یا برای این که فرصت معامله با کاروان از دستشان نرود، قبل از این که دیگران به این قافله و کاروان تجاری برسند از پای خُطبه ی پیامبر(ص) که در نماز جمعه ایراد می کرد، برمی خاستند و می رفتند. در این آیه از این افراد انتقاد شده است : «قل ما عندالله خیر من اللهو و من التجاره والله خیر الرازقین .» «شما نباید به عنوان تجارت و کارهای تجارتی یا به عنوان تفریح و سرگرمی از پای خطبه پیامبر در نماز جمعه بلند شوید و بروید؛ زیرا سودی که خدا در سنت های خود برای مردم با ایمان و درستکار مقدر و مقرر کرده ، به مراتب از سودی که شما از حضور در مراسم شادی و طرب و یا لهو و سرگرمی یا پیشدستی در تجارت با کاروان تازه رسیده نصیبتان می شود، بیشتر است .» مفسران غالباً این طور گفته اند که منظور از لهو در اینجا همان صدای شیپور و نقاره و طبل و این قبیل چیزها بوده که کاروان های تجارتی معمولا وقتی از بیرون وارد شهر می شدند، می زدند تا مردم با خبر بشوند که این قافله تجارتی وارد شهر شده و برای معامله با قافله ، بیایند. عده ای از مردم برای تماشا و سرگرمی می رفتند و خود این سروصداها و علاوه بر این ، اصلا دیدن و تماشای قافله یک سرگرمی بود. یک عده هم برای تجارت و معامله می رفتند. این همان چیزی است که حتی امروز هم هست . می دانید که هنوز هم در جاهای کوچک وقتی می خواهند چیزهای کهنه را بخرند، زنگ می زنند تا نشان بدهند که برای خرید آمده اند. می شود گفت که آیه درصدد این است که بگوید چرا این ها نماز پیامبر را ترک کردند و رفتند! اما از این آیه نمی شود برای حرام بودن موسیقی و حرام بودن لهو استفاده کرد. همین طور که با استفاده از این آیه نمی شود گفت که تجارت حرام است . در چند آیه ی دیگر از قرآن کریم از لهو به صورت کنایه نکوهش شده است. نمی شود گفت که از هیچ یک از این آیات حرمت و حرام بودن لهو استفاده می شود. در چند آیه ی دیگر از قرآن کلمه «اللغو» آمده و بعضی از فقها «لغو» را هم همان «لهو» معنی کرده اند و در آن آیات هم از لغو نکوهش شده اما باز در حرام بودن لهو استفاده نمی شود. در آیه ی سوم سوره مومنون در صفات مومنان گفته می شود: «والذین هم عن اللغو معرضون .» آن ها کسانی هستند که از لغو یعنی از لهو اعراض می کنند. لغو یعنی بیهوده و لهو یعنی سرگرمی . «مومنان کسانی هستند که از بیهوده روی می گردانند». در آیه 72 از سوره فرقان در صفات بندگان پاک گفته می شود: «والذین لا یشهدون الزور و اذا مروا باللغو مروا کراماً.» آن ها که به باطل شهادت نمی دهند و یا در مجالس باطل شرکت نمی کنند و وقتی که از کنار لغو می گذرند با بزرگواری از کنار آن می گذرند. یا در آیه 55 از سوره قصص : «و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه» «وقتی که لغو به گوش آن ها می خورد اعراض می کنند و روی می گردانند.» این آیات ، خواه «لغو» به معنی «لهو» و خواه «لغو» به معنی «لغو» باشد و یا اصلا معنی مستقلی داشته باشد، ظاهر مطلب این است که از این آیات در اثبات حرمت موسیقی نمی توان استفاده کرد. بنابراین می توان گفت که در آیات قرآن کریم ، آیه ای که بتوانیم از آن حرمت موسیقی و به طور کلی حتی حرمت لغو و حتی حرمت غنا را استفاده کنیم ، موجود نیست . این درباره ی آیات. اما درباره ی روایات : روایات بسیاری درباره غنا هست که از این روایات کم و بیش برای حرمت غنا استفاده می شود. روایاتی هم درباره ی ساز زدن ، تنبور زدن و این جور چیزها هست که به آن ها آلات طرب و آلات لهو گفته می شود. این روایات هم کم و بیش بر حرام بودن استفاده از این وسایل دلالت می کند و این روایات هم در میان کتب شیعه و هم در کتب اهل سنت موجود می باشد. درباره ی این روایات ، باید اجمالا گفت که برحرام بودن غنا دلالت می کنند، اما علما و فقها دو جور این روایات را فهمیده اند. عده ی زیادی این طور فهمیده اند که این روایات می خواهد بگوید: غنا و همچنین استفاده از آلات طرب از قبیل ویلن و انواع دیگر سازها مانند تار و تنبک ، حرام است . بعضی از فقها این طور استنباط کرده اند که این روایات نمی خواهد بگوید که موسیقی به طور کلی حرام است بلکه این ها می خواهند بگویند: این بساط مجالس لهو و لعب ، این بساط مجالس خوشگذارنی که در زمان امامان معصوم (ع ) و در زمان پیشوایان اسلامی در خانه های ثروتمندان ، حکام ، فرمانداران ، صاحبان ثروت و قدرت معمول بوده ، مجموعاً حرام است . در حقیقت این روایات درصدد بیان حرمت آن سبک موسیقی و آن سبک مجالس عیاشی که در زمان پیشوایان دینی ما در خانه ها و در محل زندگی بسیاری از اشراف و ثروتمندان معمول بوده ، می باشد. و این مجالس ، مجالسی بوده که در آن ، خوانندگی به عنوان نمک آش استفاده می شده ، یعنی خوانندگی و نوازندگی برای تشویق شرکت کنندگان به گناهان دیگر بوده است . اصلا این نوع خوانندگی و نوازندگی به این معنا که در آن مجالس زنان با مردان شرکت می کردند و مجالس ، مجالس عیاشی ، هوسرانی ، هرزگی ، زنا، فسق و فجور بوده و ترانه هایی که تشویق کننده به این کار بوده ، حرام است . بنابراین خلاصه مطلب چنین است : هر آوازه خوانی حرام نیست و هر نوازندگی حرام نیست . آن نوع از آوازه خوانی و آن نوع از نوازندگی که شنونده یا حاضران در یک مجلس را به گناه می کشاند و اهتمام آن ها را به رعایت قوانین پاکی و تقوا ضعیف می کند و اراده ی آن ها را برای گناه نکردن و به گناه آلوده نشدن سست می کند و آن ها را به شرکت در فساد و گناه تشویق می کند، این نوع موسیقی حرام است . اما اگر آوازه خوانی یا حتی موسیقی هست که این اثر را ندارد، حرام نیست . این رأی برخی دیگر از دانشمندان و فقهاست که این روایات را این طور فهمیده اند. بنابراین درباره موسیقی در اسلام می توان این طور گفت که هر نوع آوازه خوانی و هر نوع موسیقی که شنونده را به شهوترانی و مخصوصاً به بی پروایی در گنه کاری می کشاند و شنونده را برای ارتکاب فسق و فجور و کارهای خلاف عصمت و پاکی و تقوی بی پروا می کند و انگیزه های شهوت را در او چنان برمی انگیزد تا در ارتکاب گناه ، خدا، قانون ِ خدا، تعالیم پیامبران ، رعایت پاکی و تقوی و رعایت ارزش های عالی انسانی را «ولو موقتاً» فراموش کند در اسلام حرام است . این قدر مسلم است . اما نمی شود گفت که آوازه خوانی ها و موسیقی های دیگر به طور مسلم در اسلام حرام شده است . حالا توجه می کنید به این که حتی کلمه ی لهو و به خصوص کلمه لغو هم چقدر با این نوع موسیقی متناسب است . در کلمات فقها گفته می شود: «اللهو ما ینهی عن ذکرالله » «لهو آنی است که آدمی را از یاد خدا غافل کند». این «از یاد خدا غافل کردن »، می خواهد مرحله خاصی از غفلت از یاد خدا را بیان کند و آن مرحله ی خاص این است که آدم با ایمان ، هر وقت با گناهی و لغزشی روبه رو می شود، خودبه خود به یاد خدا می افتد. چون این کار حرام است و خدا گفته نکن ، پس نکنم . این حالت که برای یک انسان با ایمان در برخورد با گناه دست می دهد یکی از ضامن های موثر در حفظ پاکی و فضیلت در مردم است . اصلا یکی از مهم ترین ارزش های ایمان این است که ایمان ، پلیس ِ باطن است . وقتی انسان تک و تنها هم نشسته و با گناهی روبه رو می شود، ایمان درونی و وجدان الهی بر او نهیب می زند که خدا ناظر اعمال توست « نکن» این نوع توجه به خدا از مهم ترین ارزش های تربیت دینی است . بنابراین خودبه خود آن نوع موسیقی و آن نوع آوازه خوانی که در آدمی این توجه را ضعیف کند تا آن حد که انسان وقتی با گناه روبه رو می شود اصلا دیگر یادش نباشد که خدایی هست و بی پروا گناه کند و حتی با شوق و رغبت به گناه آلوده شود، البته حرام است . من فکر می کنم که اگر هیچ آیه و هیچ روایتی هم در این باره نبود و فقط ما بودیم و تعالیم اسلام و بلکه تعالیم ادیان درباره ی ارزش ایمان ، استنباط می کردیم که این نوع موسیقی حرام است . خلاصه کنم : بسیاری از ترانه هایی که مخصوصاً زن های ترانه خوان می خوانند، وقتی در مجلسی خوانده می شود و عده ای را در ارتکاب گناه بی اختیار می کند، این نوع آوازه خوانی و ترانه خوانی حرام است . این نوع موسیقی، آن نوع ترانه ها، نوازندگی ها و خوانندگی ها که در شنونده این اثر را بگذارد که او را در ارتکاب گناه بی پروا کند به طوری که در برخورد با گناه ، اصلا یاد خدا نباشد! یا یاد خدا برایش آنقدر ضعیف شده باشد که او را نتواند از گناه باز بدارد و این ضعف و این تضعیف یاد خدا، نتیجه ی این خوانندگی و نوازندگی باشد، چنین خوانندگی و چنین نوازندگی که این اثر تضعیف کننده ی ایمان و پروای از گناه را داشته باشد، حرام است . این را می توان به عنوان نظر قطعی اسلام درباره موسیقی گفت . اما آیا هر نوع خواندن و هر نوع نواختن که این اثر را نداشته باشد، به صرف این که خوانندگی است ، می توان گفت حرام است ؟ یا نه ! مورد تردید است . قدر مسلم این است که از مسلّمات اسلام نیست و آن را به حساب رأی همه علمای اسلام و فقهای اسلام و حتی رأی همه فقهای شیعه هم نمی شود گذاشت . این ها مطالبی است که فعلا تا این حد درباره موسیقی می توانم بگویم . |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: نوید شایسته زاد
|