یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403

 



موضوع: تحليلي جامعه شناختي از نقش تغييرات اجتماعي درتحول

تحليلي جامعه شناختي از نقش تغييرات اجتماعي درتحول 9 سال 4 ماه ago #105365

به نام خدا

نام و نام خانوادگی دانشجو : زهرا امیریان


تغيير قانون طبيعت است و بر آن اساس است که فردا با امروز متفاوت خواهد بود همان طور که امروز با ديروز فرق دارد. ساختار اجتماعي در معرض تغييرات بي‌وقفه است . گرچه افراد سعي در پايداري وثبات دارند و جوامع تخيل تداوم را در خود مي پرورانند ولي آن هرگر تحقق نمي يابد . اين خود يک حقيقت آشکار است که جوامع به عنوان يک پديده رو به تغيير در حال رشد انحطاط و تجديد هستند و طي گذشت زمان رنج مي‌برند. تغييرات اجتماعي گرچه در تمام جوامع و تمامي ادوار اتفاق افتاده و مي‌افتد اما ميزان آن از جامعه‌اي تا جامعه ديگر متفاوت است . در جامعه‌اي اين تغييرات تحت شرايط خاص ممکن است سريع ولي در جامعه ديگر کند باشد . شناخت پيدا کرد نسبت به اين تغييرات خود در گروه مطالعه جهات ظهور و علل آن تغييرات است.

تحولات اقتصادي و اجتماعي صورت گرفته در جوامع مختلف ساختار اجتماعي آنها را دگرگون کرده است . به همين خاطر مديريت مناسبي نيز جهت اداره اين جوامع مورد نياز است . در حالي که جوامع به ويژه نقاط شهري در عصر حاضر با سرعت اعجاب‌آوري گسترش مي يابند. دولت ها و نهادهاي برنامه ريزي اجتماعي نيز درتلاشند تا با اين نوع تغييرات اجتماعي و شرايط انفجاري جديد خود را تطبيق دهند انفجاري به اين معنا نيست که نسبت تقاضاها نيز در زمينه هاي مختلف در حال افزايش است . برنامه‌ريزان و مديران اجتماعي مي بايست خود را به گونه اي تکميل و به هنگام نمايند تا به راحتي پاسخگوي نيازها و تغييرات باشند.

در اين زمينه مراکز دانشگاهي نقش عمده اي مي توانند به عهده داشته باشند به اين معنا که بسياري از نيازهاي اجتماعي و پاسخ گويي به تغييرات اجتماعي تا جايي که به تحقيقات و تکميل مديران شهري مربوط مي‌شود اين‌گونه وظايف عمدتاٌ به عهده مراکز دانشگاهي است .کادرسازي و تربيت نيروي متخصص عمدتاٌ درون دانشگاه ها صورت مي‌گيرد. به همين خاطر با توجه به وسعت تغييرات اجتماعي درون شهرها مراکز دانشگاهي نيز مي‌بايست به لحاظ کمي و کيفي تغيير کرده و سرمايه‌گذاري هاي لازم نيز در آنها اعمال شود.

ميزان و نسبت تغييرات درون جوامع به گونه‌اي است که مدل ها و روش هاي قديمي مديريت اجتماعي پاسخ وي اين قبيل تغييرات نيست صرفاٌ به اين خاطر که بسياري از جوامع طي 40 ساله اخير شاهد بيش از 5 برابر تغييرات بوده اند.

در چنين شرايطي مديران و برنامه ريزان ديروز به راحتي نمي توانند پاسخگوي مسايل و نيازهاي ‌اجتماعي امروز باشند. در صورتي که مديريت مناسبي در جوامع عصر حاضراعمال نشود تنش ها و برخوردهاي اجتماعي ابعاد وسيع تري به خود مي‌گيرد . در صورتي‌که مديريت اجتماعي _ فرهنگي مناسبي در زمينه‌هايي چون بهداشت اشتغال توزيع مناسب امکانات، بي عدالتي هاي جنسي ( زن و مرد ) و ... صورت نگيرد زمينة بسياري از بي‌نظمي‌ها و اصطکاک‌هاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي فراهم مي‌آيد، از اين رو جهت احتراز چنين مخاطراتي، مديريت مناسب اجتماعي فرهنگي ضروري به نظر مي رسد.

تغيير يا به عبارتي دقيق تر تغييرات اجتماعي به عنوان يکي از موضوعات اساسي عصر جديد شناخته شده است. اين پديده خود پيچيدگي ها دارد ، توسعه، نوسازي، تغييرات فرهنگي و در مواردي تناقض ها و بن بست هاي اجتماعي فرهنگي يا روند فرهنگ سازي نيز صورت مي‌گيرد، يعني با دستيابي به زمينه هاي جديد فرهنگي، ابتکارات و نوآوري‌هاست که با بحران مي‌توان تطبيق و سازگاري پيدا کرد. در مسير تغييرات اجتماعي، از طريق فرهنگ و به وسيله فرهنگ است که بشر شانس ماندگاري و بقا پيدا کرده است با فرهنگ تکامل يافته است و برتري خود را نسبت به ساير موجودات از همين طريق به دست آورده است .

پيدايش و گسترش زمينه هاي مختلف فن آوري نيز اشکالي از روابط اجتماعي جديد و الگوهاي فرهنگي جديد را به دنبال آورده است . اما ظهور و گسترش فن آوري خود نيز بستگي به مجموعه‌اي از عوامل اجتماعي و فرهنگي دارد. بنابراين، سهم عظيمي از تغييرات اجتماعي در عصر حاضر به دنبال پيدايش و انتقال فن‌آوري به وقوع پيوسته است.

طي نيم قرن اخير علم جامعه‌شناسي خود را هرچه بيشتر به تحليل و توضيح پديده تغييرات اجتماعي و توسعه اقتصادي مربوط کرده است، جرياني که به طور عيني در بسياري از جوامع به ويژه نقاط شهري مشاهده مي شود بسياري از جامعه شناسان طي دهه هاي اخير به ارزيابي و تحليل تغييرات اجتماعي پديد آمده، پرداخته اند . همين طور با کمي شدن جامعه شناسي و ايجاد شاخص هاي اجتماعي ـ اقتصادي و فرهنگي ، تغييرات اجتماعي پديد آمده قابل اندازه‌گيري شده است . از اين طريق ،آثار و پيامدهاي آتي نيز قابل پيش‌بيني شده است .

بر اساس يک فرضيه، پيشرفت و توسعه فرد تغييرات اجتماعي را به دنبال مي آورد. اينکلز (
) نيز عقيده دارد که پيشرفت و توسعه فرد ( مدرنيزاسيون)> پيشتاز نوسازي جامعه و تغييرات اجتماع است .اين بدان مفهوم است که مجموعه اي از نگرش ها> ارزش ها و احساسات جديد پديد آمده بين افراد و توسط آنها> خود تغييرات و الگوهاي جديد و گسترده اجتماعي را به دنبال مي آورد. اينکلز اشاره به رشد تعليم و تربيت ، محيط شهري و مسايل ارتباط جمعي > نظام بوروکراسي > موقعيت نظامي > صنعتي شدن و ... دارد> که مجموعاٌ تغييرات اجتماعي را به دنبال مي آورند. اين عوامل در قالب علم جامعه شناسي مطالعه و تجزيه و تحليل مي شود.

گستره تغيير

هر جامعه اي داراي تاريخچه مربوط به خود است و تقريبا هيچ جامعه اي نيست که از آلوده شدن به تغيير در امان مانده باشد. در حالي که بعضي از تغييرات از درون و در چارچوب فرهنگ خودي است . بعضي ديگر محصول ابتکارات بيروني و خارجي است و به طور مستقيم يا غيرمستقيم از عوامل و عناصر بيروني الهام ونشأت مي گيرد. همين طور بعضي از تغييرات برنامه ريزي شده و هدفدار و بعضي ديگر برنامه ريزي نشده و بدون هدف هستند> بعضي از تغييرات يک بار اتفاق مي افتد و بعضي ديگر به کرات اتفاق مي افتد . بعضي از تغييرات اگرچه در يک بعد از فرهنگ ظاهر مي شود ولي در اجزاء ديگر اشاعه مي يابد> در حالي که بعضي تغييرات ديگر قابل اشاعه نيست> از اين رو آشنايي با طبيعت و چگونگي> محتوا > ميزان و جهت تغيير يا تغييراتي که در جامعه در حال وقوع است ضروري مي نمايد و از ديدگاه جامعه شناسان داراي اهميت و ارزش مثبتي است

تحليل مفاهيم تغييرات اجتماعي :

مفاهيم اساسي جامعه شناسي هر يک به عنوان علت و همچنين معلول ( پيامد) تغييرات اجتماعي قابل بررسي هستند. مثلاٌ الگوهاي ساختار اجتماعي چون اندازه جمعيت استاني تغييراتي در زندگي اجتماعي از نوع تراکم جمعيت در مراکز شهري را باعث مي شود. اين در حالي است که تغييرات در زندگي اجتماعي خود معلول پيشرفت هاي پيشين از نوع کشف دارو> درمان بيماري و .. است از طرف ديگر> بسياري ازتغييرات اجماعي خود به دنبال کنش هاي اجتماعي صورت گرفته است . مثلاٌ اختراع داروهاي کنترل مواليد خود به دنبال تحققات علمي> ( کنش هاي اجتماعي ) مخترعين مربوطه صورت گرفته است . فرهنگ نيز به عنوان منبع مهم تغييرات اجتماعي مطرح است . مثلاً اعتقادات و ارزش هاي غالب بر تصميم به داشتن يک > دو يا ... فرزند > تغييراتي در اندازه جمعيت به وجود مي آورد که خود به تغييرات اجتماعي منجرمي شود. قدرت نيز به عنوان يک مفهوم اساسي در تغييرات اجتماعي نقش دارد. مثلاً افراد داراي قدرت بيشتر نقش بيشتري در ايجاد تغييرات اجتماعي دارند. بسياري از تغييرات اجتماعي ناشي از تلاش جهت دستيابي به قدرت است مثل حرکت هاي انقلابي در بسياري از جوامع رو به توسعه که طي آن بسياري از افراد به زمين براي کشاورزي و شرايط بهتر کاري دست مي يابند. يکپارچگي کارکردي نيز زمينه را براي تغييرات و وابستگي دروني اجزاء جامعه فراهم مي آورد.
آخرين ويرايش: 8 سال 11 ماه ago توسط کورش قلی زاده.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: کورش قلی زاده
مدیران انجمن: کورش قلی زاده