جمعه, 21 ارديبهشت 1403

 



موضوع: چالش های برنامه ریزی فرهنگی در عصر جهانی شدن

چالش های برنامه ریزی فرهنگی در عصر جهانی شدن 8 سال 11 ماه ago #115509

برنامه ریزی فرهنگی در عصر جهانی شدن
آنچه که ما امروز با آن مواجه بوده و شاید به آن اشتراک نظر داشته باشیم این موضوع است که جهان در حال تغییر است پرسش های متعددی را در پی داریم که در پاسخ به آنها ممکن است اختلاف نظر داشته باشیم این پرسش ها عبارتند از: الف این که چه چیزهایی تغییر کرده است؟ در کدامین زمینه و بستر تغییر یا تغییرات صورت گرفته است؟ علل و دلایل تغییرات چیست؟ کارگزران و عاملان تغییر چه کسانی هستند؟ فرآیند تغییر چگونه است؟ و پیامدها و نتایج تغییرات چیست؟
پرداختن به هر یک از سوالات مذکور در حیطه فرهنگ و تغیرات فرهنگی دوره های زمانی گوناگون خود تاریخ زندگی انسان و اشیاء تحت تسخیرش را به وجود می‌آورد. در این گفتار محدود درصدد ارائه یک تحلیل تاریخی و بیان قانونمندی جهان شمول و مبتنی بر فلسفه تاریخی سیستم مقصود و هدف اصلی این مقاله پرداختن به پدیده ای با عمر دو دهه در بستر نیم قرن اخیر در جامعه جهانی است. پدیده ای که ریشه در زمان های گذشته دارد اما بروز آن در نیمه دوم قرن بیستم حالتی ویژه یافته است وجه بارز پدیده جهانی شدن در عرصه اقتصاد اتفاق افتاده است. مبادله کالاها و خدمات و تولید و مصرف کالاهایی اقتصادی در قرن بیستم تغییرات شدیدی را تجربه کرد. وابستگی فرایند، بازارها به یکدیگر و ادغام آنها در یکدیگر از مهم ترین مولفه های بازار در دنیای امروز است.
در فرایند جهانی شدن اقتصاد علاوه به جابجایی سرمایه های مالی و کالاها و خدمات سرمایه های فرهنگی نیز جابجا می‌شوند. اطلاعات، اندیشه ها مسلک ها، دانش ها، نهادها، باورها و اعتقادات و ادیان نیز دستخوش تغییر قرار می گیرند. این سخن بدان معنا نیست که تغییرات سرمایه‌های فرهنگی تحت تأثیر مستقیم تغییرات اقتصادی است. گر چه در هم تنیدگی و وابستگی های آنها غیرقابل تردید می باشد اما خود از هویت مستقل نیز برخوردار است.
نمادهای فرهنگی در دنیای امروز نظیر گفتارهای مذهبی، علمی، مسلکی، ادبی، هنری مشکل مبادلات کالای رو در رو و یا از طریق وسایل ارتباطی منتقل می‌شوند. انواع پیام های مطرح شده تلاش دارند تا دیگران را اقناع ساخته و یا در جهت تغییرات عملی مورد نظر ترغیب نمایند به طوری که می توان گفت تبلیغ موعظه جهانی بخش جدایی ناپذیر جریان و گردش پیام های بزرگ فرهنگی است. متقاعد ساختن و ایجاد یقین لزوماً نتیجه یک مبادله رو در رو و یا یک برنامه رادیوئی و تلویزیونی نیست از قرن ها و هزاره‌های پیش نوعی جریان و گردش مطالب، شکل گفتار و کلمات و همچون متون، کتاب ها، روزنامه ها وجود داشته است. پیدایش خط و چاپ نقش تعیین کننده ای در تسریع جریان مبادله پیام را در درون جوامع و ارتباط با سایر اجتماعات داشته است. با شکل گیری وسایل ارتباطی جدید شکل و محتوای جریان انتقال پیام به شدت تغییر یافته است.
انقلاب در انتقال پیام ها، با ظهور الکتریسته ارسال 1890 میلادی و به خصوص گسترش آن به صورت الکترونیک از سال 1960 صورت گرفت، جهانی شدن را در مرحله ویژه قرار داد. انقلاب در انتقال و جابجائی انسان ها با اختراع هواپیما و به خصوص نوع جهت آن که در سال‌های پس از1960، توسعه گردشگری را به صورت انبوه را امکان پذیر ساخت. به طوری که انسان ها از قاره ای به قاره دیگر در مدت محدود (عمدتاً کمتر از یک روز) جابجا می‌شوند. هم چنین با ورود تلویزیون جهانی و سپس شاهراه های اطلاعاتی و اینترنت ظهور جریان جهانی و لحظه ای پیام ها، تصاویر و گفتارها امکان پذیر شد.
همه موارد مطرح شده نه تنها نشانه هایی از تولد یک دنیای جدید و شگفت انگیز در روابط بین کشورها و تمدن ها است بلکه در سطح روابط بین انسان ها و گروهها یک اختلاط بی‌سابقه محسوب می‌شود. مبادلات میان فرهنگی که مدت ها به صورت قوم نگاری و سیاحان مردم شناسی بود که وقایع سفر خود را برای دیگران در قالب سفرنامه تشریح می کردند جای خود را به گزارشگری و خبرنگارانی داد که حداکثر ظرف چند روز، چند هفته و گاه چند ماهه در یک محل معین تهیه و ارسال کرده بودند، تکنیک های اطلاع یابی و ابزارهای جدید ارتباطی به نظاره گر این امکان را می دهد تا آداب و رسوم، اعتقادات و فرهنگ یک جامعه را به دقت بررسی و مطالعه نمایند. این نوع گزارش تحقیقی که با هردوت زاده شد و در قرن میانی گزارشی سیاحان برجسته‌ای چون ابن بطوطه، مقدسی، ناصر خسرو ابوریحان بیرونی، کوک، استانلی و مارکوپولو و... را شامل می‌شد و در قرن بیستم به مالینووسکی، مارگرت مید و اشتراواس و گیدنز وارد مرحله جدید شد به طوری که مردم شناسی فرهنگی را به عنوان شاخه‌ای جدید علوم اجتماعی بنیان گذاشته شد. در نیمه دوم قرن بیستم و پس از سال 1950 ما شاهد نوعی فشردگی و انقباض فضا – زمان برای انسان هستیم که ناشی از پدیده‌ای است که آن را «تسخیر سرعت» می نامند با کاهش زمان و هزینه حمل و نقل، دنیایی درحال تولد است که در آن انتقال«اخبار» آن است و همه انسان‌ها نزدیک و هم عصر یکدیگرند (لوکلر، 1382: 7).
وقوع مهاجرت های جمعی مردم از یک کشور به سایر کشورها، هویت های خاص اجتماعی تاریخی، فرهنگی و زیستن در کنار یکدیگر و شکل گیری کشورهای چند فرهنگی همگی حکایت از اهمیت روابط میان فرهنگی بین جوامع را دارد. چند فرهنگی بودن این پیام پنهان را در بر دارد که مرکز این فرهنگی به شدت در حال تضعیف است. اگر در گذشته های نه چندان دور تمدن‌هایی این ادعا را داشتند که در «مرکز عالم» قرار دارند و تمدن مرکزی و محوری می باشند: خاور نزدیک، مصر، یونان، روم، مسیحیت، اسلام، پرتغال، اسپانیا، هلند، انگلستان، فرانسه، آلمان، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی و.... گویا شاهد تولد دنیایی هستیم که فاقد مرکز است و یا لااقل مرکز آن نتیگتون، موقتی، نامطمئن نسبی و موارد ادعا و مطالبه رقبای جهانی است.
این دیدگاه با نظریه هانتیگتون به صورت جدی تفاوت دارد. وی تمدن های زنده جهان را به هفت یا هشت تمدن بزرگ تقسیم می ‌کند: تمدن های غربی، کنفوسیوس، ژاپنی، اسلامی، هندو، ارتدوکسی، آمریکای لاتین و در حاشیه تمدن آفریقائی به نظر هانتیگتون تفاوت موجود بینم تمدن های گوناگون واقعی و مهم است. خودآگاهی تمدنی روبه افزایش است. به نظر او روابط بین غرب و سایرین محور اصلی سیاست های جهانی خواهد بود. کانون درگیری در آینده بسیار نزدیک بین غرب و چند کشور اسلامی – کنفسیوسی خواهد بود (امیری، 177)
فصل مشترک دوره های فرهنگی در و عصر جهانی شدن از چند ویژگی اصلی برخوردار است که در ذیل به آن اشاره می شود.
1- تکنولوژی به طور عام و تکنولوژی ارتباطی منشأ شکل گیری جامعه جدید می باشد. گسترش شبکه های ارتباطی، احداث مسیرهای ارتباطی و جاده ها، وسایل حمل و نقل از نوع جاده ای، ریلی و دریایی و هوایی موجب شده است که فاصله انسان ها و گرو‌ههای اجتماعی، جوامع با فرهنگ مختلف کاهش می یابد.
2- رسانه های الکترونیکی سهم تعیین کننده ای در کاهش فاصله اجتماعی و فرهنگی انسانها داشته اند در حال حاضر چاپ و پخش روزنامه ها و کتاب ها، رادیو و تلویزیون بالاخص تلویزیون های جهانی و در دو دهه اخیر اینترنت نقش تعیین کننده ای در تعامل اجتماعی و فرهنگ های مختلف ایفا مینمایند.
3- تولید و دستة جوامع به امکانات ارتباطی و جریان مبادله پیام ها یکسان نبوده و جهان به شدت از نابرابری و جریان یکسویه اطلاعات رنج می برد گر چه دستة به اطلاعات و جریان آزاد اطلاعات به عنوان یک حق محترم شمرده است اما در واقعیت و در فرآیند تولید برابری وجود ندارد.
4- مرکز گرایی فرهنگی به شدت در حال تضعیف است. گر چه در واقعیت مدعیان فرهنگی و تمدنی، همچنان بر این باور هستند که الگوهای فرهنگی، سبک زندگی مورد نظر آنها او نسبت به بقیه برتری دارند و به اصطلاح سعادت و خوشبختی را تأمین می کند.
5- با وجود قوم مداری فرهنگی و ترجیح نسبی فرهنگ ها نسبت به دیگر، تماس و ارتباط فرهنگی در سطح دولت ها،سازمان ها و مردم جوامع دیگر در حال افزایش می باشد.
6- واکنش جوامع و گروه های اجتماعی نسبت به تماس فرهنگی و فرهنگ جهانی شده متفاوت است. انطباق کامل پذیرش همراه با گزینشگری، مقاومت و طرد مطلق از انواع واکنش های احتمالی هستند.
7- پیامد مهم افزایش تمامیت های فرهنگی در سطوح مختلف (افراد، گروه ها و سازمان‌ها، جوامع با یکدیگر) هویت فرهنگی جدید در حال شکل گیری است. هویت فرهنگی ترکیبی از فرهنگ های بومی (محلی و منطقه ای) و فرهنگ متعلق به دیگر جوامع می باشد. وجه غالب هویت فرهنگی ناشی از فرهنگ پذیری و کارآمدی فرهنگ بومی و پاسخگویی به نیازهای در حال تکوین و احساس شده توسط فرهنگ دیگر جوامع می باشد.
8- علاوه بر آموزش های رسمی فرهنگ از طریق نظام آموزشی، رسانه ها سهم تعیین کننده در تعامل فرهنگی بر عهده دارند، قدرت تولید محتوا و مضامین پیام و استفاده از ابزارهای جاذب سهم هر یک از فرهنگ ها را در فرآیند ارتباطات معین می سازد به دلیل ساختار جامعه رسانه ای شده امکان حاکمیت مطلق یک فرهنگ نسبت به سایر فرهنگ ها وجود ندارد.
9- با وجود سیالیّت فرهنگ و تأثیر پذیری فرهنگ ها از یکدیگر به دلیل هژمونی فرهنگی هر یک از فرهنگ های مدعی دارای مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی آشکار و نهان هستند.
اگر مدیریت را فرآیند به کارگیری موثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامه ریزی، سازمان دهی و بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل بدانیم که برای دستیابی به اهداف سازمانی و براساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد (رضائیان، 1385).
برنامه ریزی را باید جزو یکی از مهم ترین وظایف مدیر تلقی کرد. برنامه ریزی به معنای مشخص نمودن طرح و نقشه کار برای حرکت های آینده است. هر برنامه ریزی مستلزم دو رکن است تعیین اهداف به عنوان رکن نخست و دیگر پیش بینی فرآیندی است که دستیابی به اهداف را محقق می سازد.
اهداف باید مشخص و قابل تحقق باشد. هم چنین واقع بینانه و پذیرفتنی باشد. رکن دوم مستلزم یافتن پاسخ مناسب به این سوالات ذیل است.
1- چه کاری و چه فعالیت هایی برای تحقق اهداف لازمند؟‌ کدامین فعالیت هایی برای اجرای اهداف پیش بینی می شوند.
2- با چه روشی؟ روش انجام هر یک از این فعالیت ها باید چگونه باشد.
3- در چه زمانی؟ هر یک از این فعالیت ها چه زمانی را به خود اختصاص می دهد.
4- در چه جایی؟ فعالیت های برنامه در چه محلی و چه مکانی عمل می گردد.
5- با چه سازمانی؟‌فعالیت های برنامه با کمک چه تشکیلاتی قابل عمل خواهد بود.
6- با چه منابعی؟ برای تحقق اهداف منابع انسانی، مادی و مهارتی مورد نیاز کدامند (اسماعیلی، 1386: 42).
برنامه ریزی این امکان را به ما می دهد که با نگاهی آینده نگر، از منابع و امکانات موجود بهره برداری بهینه تری داشته باشیم. شاید برنامه ریزی در بخش فرهنگ نتواند دست نیافتنی‌ها را دست یافتنی کند. اما قطعاً فقدان آن می تواند دست یافتنی ها را دست نیافتنی کند (اسماعیلی1382، 113).
یکی از مهم ترین اهداف برنامه ریزی در حوزه فرهنگ توسعه فرهنگی است. توسعه فرهنگی فرآیندی است که طی آن با ایجاد تعبیراتی در حوزه های ادراکی، شناختی، ارزشی و گرایش انسان ها، قابلیت ها و باورها و شخصیت ویژه ای را در آنها به وجود می‌آورد که حاصل این باورها و قابلیت ها رفتارها و کنش های خاصی است که مناسب توسعه است (یونسکو، 1379: 117). به نظر گورکس توسعه فرهنگی افزایش ظرفیت خلاقیت و نوآوری در ارزش ها و رفتارهایی است که آدمیان در زندگی روزمره آنها را به کار می گیرند و با آن زندگی می کنند (گورکس، 1992: ) این بعد از توسعه در هشت حوزه خلاصه می شود.
1- میزان دسترسی به عناصر فرهنگی و استفاده از آن ها
2- آموزش و پرورش فرهنگی و هنری
3- ارتقا خلاقیت و نوآوری
4- تشویق فرهنگ عامه و فرهنگ عمومی
5- تشویق فرهنگ عامه و فرهنگ عمومی
5- تقویت هویت فرهنگی
6- ارتقای مبادلات فرهنگی
7- حفظ میراث فرهنگی
8- توسعه نگرش ها در باب فرهنگ
هدف اصلی از توسعه فرهنگی فراهم آوردن اسباب دسترسی توده های مردم به فرهنگ و مشارکت آنها در زندگی فرهنگی است توسعه راستین هنگامی به واقعیت می‌پیوندد که مشارکت وسیع مردمان در جریان طراحی توسعه و همچنین در مرحله اجرای برنامه های آن میسر شود.
توسعه درون زا، فقط با مشارکت گسترده مردم به هدف های خود دست می‌یابد (پهلوان، 1382: 131).
دستیابی به اهداف توسعه فرهنگی مستلزم داشتن سیاست فرهنگی است. سیاست های فرهنگی نوعی توافق رسمی و اتفاق نظر مسئولان و متصدیان امور در تشخیص، تعیین و تدوین مهم ترین اصول و اولویت های لازم و ضروری در فعالیت فرهنگی و راهنما و دستورالعمل برای مدیران فرهنگی است. (حبی، 1385: 77).
یونسکو در بحث سیاستگذاری فرهنگی توصیه هایی حفظ و اشاعه میراث فرهنگی، آموزش هنر و ترغیب آخر ینزگی فکری و هنری، ارتباط میان سیاست های فرهنگی و سیاست های آموزشی، و ارتباط میان سیاست های فرهنگی و رسانه‌های جمعی داشته است (یونسکو، 1982: 24).
کارآیی سیاست فرهنگ در گرو تبدیل آن به زبان برنامه است. اصول سیاست فرهنگی هنگامی در عمل تحقق می یابد که در قالب برنامه های فرهنگی با اهداف میانی، کمی و خط مشی های اجرایی مورد توجه قرار گیرد (اسماعیلی، 1383).
حال این پرسش مطرح می شود که سیاست های فرهنگی جامعه ما در مقابل پدیده جهانی شدن به طور عام و جهانی شدن فرهنگ به طور خاص نیست.
آنچه صورت قاطع می توان گفت این موضوع است. که جهانی شدن اقتصاد در جامعه ایران پذیرفته شده است. درخواست عضویت در سازمان تجارت جهانی در سال 1375 و پذیرش ایران به عضو ناظر در سال …. موید این موضوع است. بیشتر چالش های ایران در حوزه سیاست و فرهنگ می باشد. اصول سیاست خارجی در قانون اساسی دارای رویکردهای جهانی است. برقراری ارتباط با کشورهای اسلامی و جوامع مستضعف و هم چنین تعامل سازنده با جهان از جمله رویکردهای جهانی است. نکته چالش بر انگیز در روابط بین المللی هژمونی طلبی جامعه ایرانی است. که بخش سرمایه داری نظام جهانی با آن تعارض دارد. این تعارض در سطح دولت‌ها به خوبی مشهود است. حتی دایره تعارض را می توان در سطح کشورهای اسلامی مشاهده کرد. ادعای تعدادی از کشورهای عربی و مبنی بر تشکیل هلال شیعی توسط ایران و تعارض در بحث رهبری جهان اسلام از عمده‌ترین تعارض‌های موجود در رویکردهای جهانی سیاست خارجی کشور، در بین کشورهای اسلامی است.
تعارض با نظام سرمایه داری از عمده‌ترین تعارض هایی است سیاست خارجی کشور با آن دست و پنجه نرم کرده است. گرچه در سه دهه اخیر فراز و نشیب‌ها و سیاست های خاص دولت ها را نمی توان نادیده انگاشت. ارتباط ایران با کشورهای چین و شوروی گرچه اشتراک فراوانی در مسایل جهانی وجود دارد اما بیشتر حول منافع مشترک به وجود آمد و فاقد رویکرد استراتژیک می‌باشد. در این میان شاهد شکل گیری مواضع مشترک با کشورهای آمریکای لاتین و بعضاً کشورهای آفریقایی و کشورهای غیر متعهد هستیم که ایران را به گونه ای به نظام جهانی متصل می کند. رویکرد نقد ایران به نظام جهانی و همکاری فعال در زمینه های مشترک، راهبرد اصلی سیاست خارجی کشور در فرآیند جهانی شدن بوده است.
اما سیاست های فرهنگی جامعه ایران تا چه حد با فرآیند جهانی شدن همخوانی دارد؟
پاسخ به این سوال را باید در دو روش رسمی و غیررسمی مورد جستجو کرد. در بحث‌ سیاست‌های رسمی باید این نکته را خاطر نشان کرد که ایران با پشت سر نهادن انقلاب اسلامی 1979 گفتمان جدید فرهنگی را با عنوان انقلابی با نام خدا بازگشت به مذهب را به جهان فرهنگ و سیاست فرهنگ عرضه داشت.
انقلاب اسلامی در ایران از جمله واکنش‌ هایی بود که نسبت به مدرنیسم و از سبک غربی صورت گرفت. رویای ایرانیان که در ضمیر پنهان آنها نهفته بود. بازگشت به گذشته و افتخار امپراطور باستانی ایران احیاء هویت اسلامی و ایرانی بود که بزعم آنان در جریان تفکیک بخش‌هایی از سرزمینی شان از ایران در دوره قاجار، نوسازی شتابان در دوره پهلوی مورد تهدید واقع شده بود، گفتمان انقلاب اسلامی بود. انقلاب اسلامی با نفی الگوهای ارائه شده توسط نظام سرمایه داری و کمونیستی و شعار نه شرقی، نه غربی این داعیه را دار است که الگویی نو،به انسان امروز عرضه کند. انسانی که می تواند در مسیر معنویت، شخصیت خود را اعتلا بخشد و مسیر سعادت را تجربه کند.
گفتمان فرهنگی انقلاب ایران حول این محوری بنا شده بود که پیشرفت و رشد را همچنان استمرار بخشید و زمینه های تعالی جامعه را در ابعاد علمی، فنی و اقتصادی را فراهم نماید به طوری که ایران نماد پیشرفت و سربلندی و مظهر اخلاق و معنویت در جامعه جهانی باشد.
در حوزه آرمان ها، اهداف فرهنگی طراحی شده در چارچوب گفتمان انقلاب با نوساناتی مواجه گردید. این نوسانات تحت تأثیر رخدادهای سیاسی و تحولات مختلف جهانی، منطقه‌ای و داخلی بوده است. مهم ترین رخداد را باید شروع جنگ دانست. با آغاز جنگ و نا آمادگی نیروهای نظامی بخش مهمی از کشور به اشغال همسایه متجاوز درآمد با بسیج منابع و امکانات علاوه بر آرمان دفاع از میهن اسلامی، و صدور انقلاب با شعار «راه قدس از کربلای گذرد» جنبه جهانی یافت. کشورهای منطقه در خاورمیانه در مقابل این موضوع منطقه ای با حمایت آشکار و مخفی از عراق، صف آرایی نمودند. هشت سال جنگ برای تحلیل قوا و تخریب زیر ساخت های فنی و اقتصادی کافی بود تا ابعاد جهانی گفتمان انقلابی بیشنتر به درون تغییر جهت یابدودرنتیجه راهبردسازندگی در قالب برنامه‌های توسعه به عنوان گفتمان مسلط جامعه ایرانی درآمد. این گفتمان همچنان نیم نگاه خود را به راهبرد گسترش نفوذ در جهان ادامه داد. با پایان جنگ انتظارات داخلی به تدریج در قالب نیازهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پدیدار گشت.
ساخت جمعیت جوان جامعه ایرانی را در معرض آزمون تحقق انتظارات قرار داد. بسیاری از متولدین دهه 1355 الی 1365 که در محیط های آموزشی پر تراکم توانسته بودند تحصیلات متوسط خود را به اتمام برسانند خواهان خدمات اجتماعی با کیفیت تر در زمینه‌های آموزش دانشگاهی، اشتغال و تشکیل خانواده و برخورداری از امکانات تفریحی و فرهنگی مثبت بودند.
جامعه ایرانی در چالش بین نیازهای روبه رشد اقشار مختلف اجتماعی و ظرفیت‌های محدود جهت پاسخگوئی و تأمین نیاز ها قرار داشت. با روند خصوصی سازی و برآمدن روحیه فردگرایی حاصل از جریان خصوصی سازی در دوره بازسازی نیازهای متنوع اقشار اجتماعی متنوع تر و گسترده تر گشت در نتیجه جامعه با نسل جدیدی مواجه شد که از تحصیلات بیشتر و ارتباطات جهانی وسیع تری نسبت به نسل به پدران و مادران انقلابی خود برخوردار بود. اگر نسل والدین را نسلی آرمان خواه بدانیم فرزندان آن را باید واقع گرایانی دانست که درصدد تحقق عینی آرمانها بوده و کیفیت زندگی بالاتری را نسبت به نسل والدین خود از جامعه و دولت تقاضا می کردند.
در حوزه فرهنگ علاوه بر فرهنگ رسمی که اطراف دولت ترویج می‌شد رگه‌هایی از فرهنگ غیر رسمی در حال شکل گیری بود. پرانرژی بودن نسل جوان، الگوها و سبک های جدیدی از زندگی را طلب می کرد. این الگوها عمدتاً از طریق رسانه ها به نسل جوان انتقال یافته بود. شبکه فیلم های ویدئوئی خارج از چارچوب حکومت به صورت مخفی در درون نظام خانواده ایرانی الگوهایی جدیدی از زندگی را به آنان ارائه می داد یا به باز تولید الگوهای پیشین می پرداخت که در فرآیند انقلاب اسلامی، به پیرامون و حاشیه رانده شده بود. جهت پاسخگوئی به نیازهای رسانه ای به ظاهر چاره ای جز افزایش رسانه ها نبود. نظام رسانه ای به دلیل ساخت حاکم بر آن، ارزش هایی به مخاطبان خود منتقل می کند که عمدتاً مدافع نظام ارزش طبقه متوسط و نوگرا می باشد. در نتیجه بر هم افزایی حوزه فرهنگ غیررسمی و فرهنگ رسانه ای ارائه شده توسط بخش رسمی و تحت تأثیر ارتباطات جهانی، سبک جدیدی از زندگی در جامعه ایرانی در حال شکل گیری بود که مطالبات گسترده ای را در درون خود به همراه داشت. با سقوط دولت اتحاد جماهیر شوروی و شکست نظام برنامه ریزی متمرکز سوسیالیستی و تجارب ناموفق رویه دولتی کردن امور، پس از خاتمه جنگ رویکرد خصوصی سازی به عنوان رویکرد غالب اقتصادی مورد توجه قرار گرفت. با افزایش تعداد شبکه‌های تلویزیونی و رادیوئی و ورود کامپیوتر به خانواده ها روند نوگرایی تشدید گردید. پدیدار شدن جامعه دیجیتالی از عمده ترین پیامدهای گسترش امکانات ارتباطی و رسانه ای بود که در حوزه فرهنگ مدل هایی جدید از نوع و کیفیت زندگی را عرضه می کرد. توجه به دیگران و دگرخواهی از رهاوردهای انقلاب دیجیتال بود که به سرعت نظام فرهنگ را تحت تأثیر خود قرار داد. اگر در گذشته بخشی از جامعه از طریق نسخه و خواندن متون دیگر فرهنگ ها و با مطالعه ترجمه آثار و تماشای فیلم های برگردان شده به زبان بومی با فرهنگ ها غیر از خود آشنا ‌شدند و یا به صورت فیلتر شده از طریق آموزش فرهنگ رسمی در ارتباط با پدیده های فرهنگی دیگر جوامع واقع می‌شدند امروز بدون کنترل فرهنگی امکان آشنایی با دیگر فرهنگ ها را پیدا کردند.
در جریان تلاقی فرهنگ ها، الگوهایی از فرهنگ، غالب می شود که توان پاسخگویی به نیازها را با سرعت و سهولت بیشتری داشته باشد. فرهنگ غرب در بسیاری از الگوها بالاخص در زمینه نیازهای جنسی، الگوهای ساده تر و سهل الوصول‌تری را در اختیار مخاطبان قرار می‌دهد. همچنین انعطاف- پذیری بیشتری در زمینه روابط اجتماعی و پذیرش چرخش در اصول و معیارهای زندگی به همراه پاسخگوئی به هیجان خواهی و نوگرایی موجب می‌شود که رغبت به آن فرهنگ، نزد جوانان افزایش یابد از مهمترین چالش های فرهنگی در عصر جهانی شدن پدیده هویت فرهنگی است. نظام آموزشی و فرهنگ رسمی با نادیده انگاشتن و بعضاً هویت های اجتماعی و فرهنگی باستانی ایران و ناکارآمدی در ایجاد هویت جدید ناخودآگاه زمینه را برای هویت های جدید آماده کرده است.
به بیان دیگر سهولت و سادگی پاسخگوی به نیازهای فرهنگی و ناکارآمدی نظام فرهنگ رسمی در فرآیند فرهنگ پذیری موجب شده است که جامعه در چالش ها، معضلات هویتی و در برخی ابعاد از بحران هویت جدا گردد.
اصول برنامه ریزی فرهنگی به ما الزام می نماید که با اتخاذ سیاست حفظ و ترسیم هویت فرهنگی و اجتماعی این مشکل را رفع کرد و از طریق بهبود برنامه های آموزشی و رسانه‌ای میزان تعلق و تعهد به هویت بومی را افزایش دهیم. آشنا سازی جوانان با میراث معنوی و احیاء سنت ها و شیوه های گذشته جامعه ایرانی در پاسخ به نیازهای فرهنگی می تواند راهگشای مشکلات هویتی باشد. اگر شادی و نشاط، به عنوان یک نیاز فرهنگی در جامعه احساس می شود باید با تقویت الگوهای سرور به این نیاز پاسخ گفت: به عنوان مثال اگر اشعار مولانا را با شهریار مقایسه کنیم تأکید مولوی بر شادی است تأکید شهریار، سخن به غم می باشد در حال حاضر باید اشعار مولوی را به عنوان فرهنگ ترغیب کنیم. در غیر این صورت مخاطبان سراغ الگوهای فرهنگی دیگر خواهند رفت و در نتیجه آن، افزایش معضلات هویتی است که در صورت عدم توجه شاهد بحران هویت خواهیم بود.
دومین چالش بزرگ فرهنگ با بحث جهانی شدن جایگاه عناصر اصلی فرهنگ در دو حوزه فرهنگی است. یکی از مهم ترین عناصر فرهنگی دانش و علم است. جامعه فرهنگی ما چاره ای جز آن ندارد که مطابق الگوهای فرهنگی خود، برای علم و علم گرایی ارزش بیشتری قابل شود. با افزایش معلومات و طرح ایده سواد رسانه ای، هنگامی می توانیم به گذشته های با افتخار خویش بر گردیم که بر عنصر علم تأکید بیشتری داشته باشیم. تا زمانی که علم گرایی به صورت فرهنگ مسلط در جامعه در نیاید، ما در نظام فرهنگ جهانی، جایگاه ضعیف‌تری خواهیم داشت ورغبت بخش قابل توجهی ازجامعه به سوی فرهنگ‌های دیگر بیشتر خواهد بود.
دیگر عنصر مهم فرهنگ ارزش ها می باشد. استخراج ارزش های فراگیر از درون نظام فرهنگی ایرانی و اسلامی است. در حال حاضر معنویت گرایی به عنوان ارزش غالب جهان مطرح می باشد. نظام فرهنگی جامعه ایران این فرصت را داراست تا با استخراج فرهنگی این ارزش را در قالب های زیبا و جامعه پسند و جهان شمول ارائه نماید.
استخراج سبک های زندگی منطبق با معیارهای معنوی از فرصت های مناسبی است که نظام فرهنگی از آن باید بهره برداری نماید.
نظام ارزشی فرهنگ اسلامی و فرهنگ ایرانی این قابلیت را داراست که فراتر از قلمروهای جغرافیائی و تعلقات حکومتی بتواند پاسخگوی نیازهای معنوی مردم در جوامع مختلف باشد مردمی که در فرآیند پیشرفت‌های فنی و اقتصادی نیازهای مادیشان تأمین شده درصدد یافتن رضایت درونی از زندگی خویش هستند.
از دیگر چالش های نظام فرهنگی در فرآیند جهانی شدن فرهنگ، قلمرو دخالت دولت در حوزه فرهنگ باشد. سبک زندگی متأثر از الگوی سرمایه داری و نظام مصرفی که تقریباً به صورت جهانی در آمده است برای فرد عرصه فوق العاده ای باز نموده است به طوری که اعمال محدودیت را در این زمینه به سادگی بر نمی‌تابد و نسبت به آن واکنش نشان می‌دهد. کاهش دخالت ها و مراکز قدرت رسمی در عرصه فرهنگ به همراه ارائه الگوها و مدل های معنویت گرا این امکان را به انسان های دیگر خواهد داد تا با احساس آزادی اجتماعی و فرهنگی زمینه پذیرش بیشتری از خود نشان دهند و در نتیجه الگوی فرهنگی ارائه شده از شمولیت بیشتری برخوردار گردد.
برنامه ریزی فرهنگ در عصر جهانی شدن این نوید را به ما می‌دهد که در چارچوب مقتضیات زمان و استخراج الگوها و ارزش از درون فرهنگ خودی و بازنگری در آن بتوانیم الگوها و مدل های جذاب تر و ساده تر و سهل الوصول تر فرهنگی را به جهانیان عرضه کنیم.
از دیگر چالش های نظام فرهنگی ما در فرآیند جهانی شدن تولید فناوری است. مرور تاریخ غرب- گرایی در جامعه ایران این پیام را در بردارد که ناتوانی های فنی بالاخص در حوزه تکنولوژی نظامی و نیاز به مقابله با تجاوز دیگر کشورها در تسریع روند غرب گرایی نقش موثری داشته است. آن چه که موجب شیفتگی بسیاری از سیاستمداران و اندیشمندان به کشورهای صنعتی و به تعبیر میرزا ملکم خان ملل فرنگی شده است پیشرفت های صنعتی می باشد، چاره درد غرب زدگی به تعبیر آل احمد ساختن ماشین است. به همین دلیل تا هنگامی که قدرت جامعه در تولید فناوری افزایش نیابد در فرآیند جهانی شدن شاهد واکنش هایی چون شیدایی و بیزاری خواهیم بود هر دو نوع از جنس احساس می باشد با این تفاوت یکی در این سر طیف قرار دارد و دیگری از آن سر طیف، اما در شیوع برآیند و نتیجه، با یکدیگر تفاوت چندانی ندارد. با راهکار اصلی ایجاد جنبش های علمی و گسترش ارزش ها فرهنگی مبتنی بر علم است. سازوکار اجرایی آن از طریق مدرسه و دانشگاه امکان پذیر است. بهبود جریان آموزش و یادگیری و گسترش روحیه عقلانیت و خلاقیت و طراحی نظام تعلیم و تربیت مسأله مدار که فراگیر را به سمت فهم و کشف سوق دهد تا صرفا دانش آموز و دانشجو را به عنوان ظرفی بداند که باید در درون اطلاعات و آگاهی ریخت و او را به صورت مکانیکی هدایت کرد، زمینه ساز جنش نرم افزاری است.
چالش اصلی و عمده نظام فرهنگی با فرآیند جهانی شدن در نقش رسانه ها و کارکردهای آن خلاصه می شود. سرگذشت ایران درچهار کهکشان ارتباطی، تاریخ بسیار آموزنده ای است. محسنیان راد در پژوهش خود به این نکته مهم اشاره می کند که« انسان ایرانی پس از کهکشان شفاهی به کهکشانی دیگری رفت و بعد از آ» نبود که وارد کهکشان گوتنبرگ و مارکنی شد. او فراتر از مک لوهان اندیشه پرداز کانادایی که آواره سه کهکشان ارتباطی اش فراگیر شده است. مرحله دوم به عنوان کهکشان دارمانی یاد می کند. ایرانیان با احداث برج های سنگی که در فواصل معین احداث شده بود حمله دشمن را مخابره می کردند. این شبکه ارتباطی و اطلاع رسانی چندین هزار کیلومتری دارای کارکرد وسیع تر از حمله دشمن بود. بلکه یک خط تلگرافی پیش از میلاد مسیح در ایران احداث شده بود(محسنیان راد،1384،179). در این برج ها که لبه های کنگره ای داشتند. حفره هایی به عمق 12 و 17 سانتی متر ایجاد کرده بودند که یکی مستطیل و دیگری دایره شکل است که محل نصب آتشدان های سنگی آتش، جنبه مثبت و منفی بودن آن ها از بالای برج بعدی به خوبی مشخص است (به نقل از مظلوم زاده، 2/1381: 98). محسنیان راد که با انجام آزمایش در دو ظرف که یکی از تکه های چوب آتش روشن می شد و دیگر از ترکیب چوب و پیه گوسفند دو نوع رنگ حاصل از آتش یعنی قرمز و سفید را مشاهده کرده و ویهوفه نوشته است. ایرانیان با ارتباط از طریق علامت دادن با آتش یا نور مجموعه سیستمی را پدید آورده بودند که باعث حیرت یونانیان و رومیان شده بود. سیستمی که از طریق آن پیام های سلطنتی در کمترین زمان، منتقل می شد (ویهوفه، 1377: 17) و بدین ترتیب ایرانیان از کهکشان ارتباط شفاهی به کهکشان ارتباطی تلگراف وارد شده و مرحله چاپ را پس از آن تجربه کرده اند.
اما ایران کنونی مراحل پایان کهکشان مارکنی قراردارد. محسنیان راد از این مرحله با عنوان «جهانی شدن، فرهنگ و بازار پیام» یاد می کند. او با کمک گرفتن از استعاره جهان ارتباطی امروز به بازارهای سنتی در ایران نظریه خود را سازمان می دهد. بازار پیام دارای مختصات ویژه می باشد. 1- در بازار جهانی پیام نوع ارتباط افقی خواهد بود ارتباط گران بازیگران اصلی هستند نه دولت ها، 2- مبادله پیام را در بازار پیام بدون وقفه و مستمر می داند. 3- مبادله در بازار پیام فراتر از داد و ستد دوسویه است و از خصلتی فراتر از درهم تنیدگی بازارهای سنتی برخوردار باشد که می توان آن را در هم تنیدگی پویا (Dynamic web) نامید. 4- در بازار پیام علاوه بر عمده فروشان نیز تک فروش پیام بسیار خواهند بود زیرا همه می توانند ارتباط گیر و هم ارتباط گر باشند. ابزارهای ارتباطی چون زیراکس و نوارهای ضبط صوت، دوربین های ویدیوئی، تلفن های همراه با امکانات انتقال صدا و تهویه، این امکان را به سهولت فراهم می کند.
5- در بازار پیام چون مخاطبان با ارتباط گیران به بزرگ ترین تکثر رسانه ای (Media Pluralism) در طول تاریخ دست خواهند یافت. نه تنها فاقد خصلت توده (Mass) خواهند بود بلکه از هر نوع یکپارچکی دیگر نیز دوری شوند و با حفظ فردیت خود در هر لحظه دارای مجموعه ای از خصلت های مشترک با برخی از اقلیت ها یا اکثریت های متفاوتی خواهند بود که او نیز از میان هزاران گزینه، خود را در معرض فرستنده ای مشابه قرار داده است.
6- در بازار پیام فرد مصرف کننده منفعل نیست،بلکه هم جستجوگروهم گزینشگر است.
7- در بازار پیام به دلیل فقدان دیوارهای ارتباطی سبب خواهد شد که نوآوری همراه با اقتباس و تقلید در سبک و محتوای پیام، اعضا از بین برود و در نتیجه ملاقات های چهره به چهره اما مجاری با فرهنگ های گوناگون صورت گیرد.
8- در بازار پیام نابرابری امکانات تبلیغات عرضه کنندگان پیام کاهش خواهد یافت.
9- در بازار پیام موسسات کوچک هم می توانند صدای خود را هر چند محدود به گوش دیگران‌برسانند.ضمن آن که همیشه این احتمال هست که صدای آنهادرمیان صداهای بزرگ محو شود.
10- در بازار جهانی پیام ارتباط گران و ارتباط گران و جستجوگران بی‌توجه به دولت ها به مراتب بیش از گذشته می توانند درباره مسایل روزمره خود به ارتباط با یکدیگر بپردازند.
11- دربازارپیام درجه امنیت درسپهرپیام به یک استانداردفراملی وهمگانی خواهد رسید.
12- در بازار جهانی، فرصت شناخت تمدن ها بدون دروازه بانی پروپا گاندیست ها (نهادها و مراکز رسمی تبلیغی) بیشتر فراهم خواهد شد.
13- در بازار جهانی پیام به دلیل توازن نسبی و فن آوری های ارتباطی در میان جوامع، افزایش امکان ارتباط کتبی، کلامی، صوتی و تصویری فرهنگ ها امکان خنثی سازی اثرات تهاجم فرهنگی بیشتر خواهد شد.
14- در بازار جهانی پیام فرهنگ ها همان قدر که تفاوت های میان خود را خواهند شناخت از مشابهت ها آگاه خواهند شد. مانع اصلی جدید سر این کار زبان های متفاوت است اختراع در دسترس بودن دستگاه های کم وزن و همراه ترجمه همزمان این مانع را از میان، برخواهد داشت.
15- امکانات سخت افزاری و نرم افزاری کشورها در حوزه رسانه ها قابل تغییر و جابجایی است. این موضوع با موانع جدی مواجه می باشد. دولت های استعمارگر نوین که صادرات جهانی پیام را در دست دارند و یا تراست های رسانه ای که در دهکده جهانی جریان اصلی تولید خبر در دست آنهاست و یا دولت های اقتدارگرا در جهان سوم که با انحصار رسانه ای در تلاش تثبیت سلطه خود به ملت ها هستند از موانع اصلی رشد و فرستندگان به گیرندگان پیام وقدرتمند شدن در انتقال پیام می باشند (محسنیان راد، 1384: 1792-1804).
اکنون ما در چنین بازاری به سر می بریم. بازاری که تا حدود قابل ملاحظه ای از امکانات سخت افزاری کافی برخوردار است. اما به لحاظ نرم افزاری با محدودیت های جدی مواجه هستیم. وابسته بودن رسانه ها به خبرگزاری های بین المللی (آشوشیتدپرس، یونایتدپرس، رویترا و فرانس پرس) که حدود 90 درصد خبرهای جهان را تأمین می کنند. از جمله محدودیت های جدی رقابت رسانه ای است. ایجاد شبکه پرس تی وی و شبکه العالم و خبر درایران وارد شدن به فضای رسانه ای است. توسعه شبکه های رادیو و تلویزیون داخلی نشانگر این موضوع است که جامعه ما جهان رسانه ای شده را جدی انگاشته و باید در این جریان، مسیر ارتقا را بپیماید.
درمسیرتعامل رسانه‌ای نگرانی‌های جدی‌بالاخص ترمسئولان‌جامعه ایران مشاهده می‌شود. آینده دهکده جهانی سه فرضیه را پیش روی ما گذاشته است.
1- در درازمدت،آینده‌دهکده جهانی به سوی تعامل وتبادل فرهنگ‌هاپیش خواهد رفت.
2- به دلیل دسترسی متفاوت جوامع سخت افزار و نرم افزار دستآوردهای نهایی نیز نابرابر خواهد بود.
3- در آینده نوع روابط از قبل طراحی و یکسویه خواهد بود. پروژه امپریالیسم فرهنگی و آمریکایی سازی فرهنگ و تهاجم فرهنگی اتفاق خواهد افتاد.
در حال حاضر در جامعه ما برای هر یک از سه دیدگاه فوق (حداقل در سطح فرضیه ای آنها) موافقان پروپا قرصی وجود دارند که هر کدام با طرح دلایل و شواهد آینده در مسیر مورد نظر پیش بینی می کنند. فرضیه دوم در برگیرنده یک واقعیتی است که نشانگر فاصله بین کشورهای «صنعتی و مولد و کشورهای مصرف کننده تکنولوژی است. تولید تکنولوژی رسانه‌ای انحصاری نیست امادسترسی به آن مشکل وبا محدودیت مواجه می باشد اما غیر ممکن هم نیست. تعیین کننده نهایی در فرآیند تولید پیام منبعهای توان تولیدی، محتوای پیام تولید به لحاظ تکنیکی و نیازهای مخاطب و هم چنین قدرت ارسال پیام و دریافت بازخوردها خواهد بود.
فرضیه سوم با نگاه بدبینانه و با تأکید بر خصوصیات جوامع سرمایه داری و برخوردار از گرایش های امپریالیستی، از فرهنگ و رسانه ها به عنوان زمینه ساز و تسهیل کننده و تسریع بخش جریان تهی سازی کشورهای برخوردار از منابع اولیه اما ناتوان در فن آوری آنها مددی جوید. در این رویکرد کارکرد اصلی رسانه ها افزایش سود و مصالح سرمایه داران تغییر ذائقه، سلایق و علایق مخاطبان می باشد.
موافقان با این دیدگاه مصادیق متعدد و شواهد مختلفی را مطرح می سازند که هر کدام درجای تأمل دارد.
اما در آینده این روند تداوم خواهد داشت. به نظر می رسد باید با رهیافت آینده اندیش نقش رسانه ها و فرهنگ را در سطوح جهانی، ملتی را مورد کاوش قرار داد. نظریه «بازار پیام» و ساختارهای این نظریه ما را به این سمت سوق می دهد که نقش رسانه ها در جهان آینده بیشتر خواهد شد. اما فرهنگ آینده متعلق به تعداد محدودی پیام رسان نیست. بلکه پیام فرست های جدید به این بازار وارد خواهند شد. با توجه به قدرت گزینشگری مخاطبان و ارتباط دو سویه، زمینه های انحصار فرهنگی به شدت تضعیف شده و در نتیجه مخاطبان که خود می توانند به پیام فرصت ها تبدیل شوند منفعل نبوده و با استفاده از امکانات سخت افزاری موجود می توانند جهان را از حالت تک قطبی فرهنگی خارج نمایند. در این رویکرد ما شاهد شکل گیری جوامع چندفرهنگی خواهیم بود. این سخن بدان معنا نیست که تکثر فرهنگی موجب انفصال فرهنگی و اجتماعی می کنیم بلکه نوعی آمیختگی و استخراج فرهنگی پدید می آید جوامع در عین وحدت از گونه های مختلف فرهنگی بهره مند است. مانع اصلی زبان جهت برقراری ارتباط مشترک است. تا هنگامی که ابزار مناسب جهت ترجمه زبان ها به یکدیگر در دسترس مردم قرار نگیرد. اشتراک فرهنگی شکل نخواهد گرفت. به همین دلیل سخن گفتن از فرهنگ جهانی و آن هم به شکل واحد در حد ایده باقی خواهد ماند.
فرهنگ جهانی در این حالت مشتمل بر فرهنگ های مختلف است که از عناصر ارزشی، دانشی، هنجاری و رفتاری مختلف تشکیل شده است این فرهنگ در جریان تعامل به درک واقع بینانه تری از شباهت ها و تفاوت هایشان با دیگر فرهنگ ها خواهند رسید درک جامع و واقعی از تفاوت های فرهنگی می تواند عکس العمل های مختلفی برای افراد و گروههای اجتماعی و کشورها ایجاد نماید.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: فوزیه خالدی
مدیران انجمن: فوزیه خالدی