سه شنبه, 25 ارديبهشت 1403

 



موضوع: چرا برنامه ریزی فرهنگی؟!!

چرا برنامه ریزی فرهنگی؟!! 9 سال 2 هفته ago #114678

برنامه ريزي چيست؟
برنامه‌ريزي عبارتست از فرايندي داراي مراحل مشخص و به هم پيوسته براي توليد يك خروجي منسجم در قالب سيستمي هماهنگ از تصميمات. برنامه بياني روشن، مستند و مشروح از مقاصد و تصميمات است.
تعریف برنامه ریزی فرهنگی:
مثل «فرهنگ» واژة برنامه ریزی کاربرد گسترده ای دارد و با مجموعه ای از وظایف و رشته های علمی، از جغرافیای انسانی (یعنی همان رشته ای که مادر برنامه ریزی شهری مدرن است) گرفته تا طراحی شهری (شامل طرح ریزی برای سکونتگاهها مثل طرح های جامع)، برنامه ریزی اقتصادی (برنامه های ۵ ساله، طرح مارشال) و سیاستگذاری های اجتماعی همراه آنها و مدیریت عمومی و بازرگانی، نظریة سازمان و سرانجام برنامه ریزی استراتژیک در پیوند است و در هر حال برنامه ریزی کاربرد روش علمی (هرچند نه چندان دقیق) در سیاست گذاری است و از آن به عنوان رشته ای که هم علم است و هم هنر و با نظریه های سیاستگذاری عمومی و انتخاب پیوند تنگاتنگ دارد، نام برده می شود2. از زاویه ای دیگر، برنامه ریزی را فرآیند تعیین اقدامات مناسب آینده بواسطة سلسله ای از انتخابها (گزینه ها) دانسته اند.
برنامه ريزي فرهنگي.چرا ؟
«مکان و فرهنگ مستمراً با هم در می آمیزند، زیرا هر مکان شناخته شده ای در واقع جایگاهی است برای روابط متقابل و متراکم میان انسان ها که به نوبه ی خود یکی از خاستگاههای فرهنگ می باشد».
درگذشته شهرهای فرهنگی به مراکز امپراطوری ها، دولت شهرها و مراکز بازرگانی و صنعت منطبق می شدند. اما امروزه رنسانس شهری که فرهنگ را بعنوان مصرف، تولید و استراتژی ارایه تصویری از شهر به کار می گیرد، در همه شهرها و مناطق شهری در کشورهای توسعه یافته، کمترتوسعه یافته، نوخاسته و در حال بازسازی، اعم از تاریخی و جدید و همة شهرهایی که خواهان ماندگاری در این عصر پساصنعتی (یا بعبارت دقیق تر، عصر صنعتی جدید) هستند، قابل مشاهده است. البته جنبه های نمادین و سیاسی -اقتصادی فرهنگ هیچ گاه کاملاً با هم منطبق نبوده اند. شاید در عصر جهانی شدن این موضوع تعجب آور نباشد، زیرا سرمایه داری متأخر کالاهای نمادین را بخشی از بازار محلی و خانگی و هنر و فرهنگ را جزو کسب و کار بزرگ و بین المللی گردشگری به شمار می آورد. پس برنامه ریزی برای فرهنگ به این معنا در واقع همان برنامه ریزی و تخصیص منابع اقتصادی است.
در کتاب جدیدی که اخیراً درباره برنامه ریزی فرهنگی و توسعة محلی در استرالیا منتشر شده است، برنامه ریزی فرهنگی بسادگی به عنوان «رویکردیهدفمند و استراتژیک به توسعة فرهنگی» تعریف شده است که مثل هر نوع برنامه ریزی با ارزیابی کامل وضع موجود، تعیین اهداف کلی و جزیی دقیق، و تعیین اولویتها و مسأله های مشخص از راه طراحی و اجرای راهکارهای عملی، مشخص می شود.» .محقق دیگری به نام لندری همین نگرش را با استفاده از اصطلاحات مدیریت و ادارة امور حکومتی منابع فرهنگی بیان می کند به این شرح: «برنامه ریزی فرهنگی فرآیند تشخیص پروژه ها، طراحی برنامه ها و مدیریت استراتژی های اجرا را گویند. هدف از این نوع برنامه ریزی نه برنامه ریزی کردن فرهنگ، بلکه در واقع کسب یک نگرش فرهنگی به انواع سیاستگذاری های عمومی است» .
می توان ادعا کرد که این نگرش مشخصاً بوروکراتیک به برنامه ریزی فرهنگی در سادگی این فعالیت اغراق می کند و پیچیدگی ها و تنش های ذاتی فرآیندهای توسعه محلی، توسعة فرهنگی و خلاقیت (مثلاً نقش هنرمندان) و دشواری اولویت گذاری میان آنها (فرهنگ کی؟ اولویتهای کی؟) را از یاد می برد. با وجود این، همین کتاب در صفحات بعدی با نگرشی واقع گرایانه تر چنین راهنمایی می کند:
"برنامه ها و سیاستهای فرهنگی نقشی دایمی برای ارزیابی و عمل فرهنگی در محیط رقابتی برنامه ریزی تعریف می کنند. از یک سو، گفتمانی رسمی در قالب برنامه ریزی قانونی مطرح می کنند و از سوی دیگر، راهی غیررسمی و پرانرژی بر روی اجتماعهای مشتاق به مشارکت در حفظ و توسعة هویت های فرهنگی یک ناحیه می گشایند".

● نتیجه:
هرکدام از تعاریف بالا را می توان گسترش داد. اما بطور کلی می توان چند نوع فعالیت را که معمولاً بعنوان برنامه ریزی برای فرهنگ شناخته می شوند، از هم تفکیک کرد. یکی برنامه ریزی که از نوع برنامه ریزی اقتصادی است و به تخصیص منابع برای فعالیتهای فرهنگی (یارانه، بودجه، کمکهای بلاعوض، وام) براساس مجموعه ای از اولویتها می پردازد. این نوع فعالیت که بسیاری اوقات برنامه ریزی فرهنگ و هنر نامیده می شود با چالشهایی روبه رو است که مهم ترین آنها اعمال نفوذ و تصمیم گیری دولت دربارة حمایت از آثار هنری است که همیشه با آزادی بیان سازگار نیست. نوع دوم برنامه ریزی فرهنگی که در دهه اخیر مشخصاً با این نام مشهور شده در واقع جزیی از برنامه ریزی و حتی طراحی شهری است و عنصر مکان یابی و طراحی فضاهای فرهنگی شهر رانیز دربر می گیرد. به سخن دیگر، عنصر کالبدی در این جا قوی است و دسترسی و حمل و نقل و نقش نمادین و یادمانی مراکز فرهنگی مورد توجه قرار می گیرد. برخی دیگر از متخصصان برنامه ریزی فرهنگی را در واقع برنامه ریزی برای جلب مشارکت مردم در اداره امور شهرها از بعد اجرایی و عمرانی، هر دو می دانند. از این دیدگاه، برنامه ریزی فرهنگی در واقع برنامه ریزی برای فرهنگ نیست، بلکه برنامه ریزی برای مشارکت در سطح محلی است و با مقوله های مدیریت و حکومت مرتبط است و جزیی از برنامه ریزی شهری است.
فعالیت دیگری که باز هم برنامه ریزی فرهنگی خوانده می شود، طراحی استراتژی های فرهنگی است. برخی این فعالیت را از نوع برنامه ریزی استراتژیک به شمار می آورند و از برنامه ریزان فرهنگی با نام استراتژیست های فرهنگی نام می برند. این دیدگاه نیز در برگیرنده ی فعالیت های مختلفی از طرح ریزی کالبدی گرفته تا سیاستگذاری کلان عمومی است. با وجود این، می توان این نگرش را با سیاستگذاری فرهنگی کلان یکسان شمرد، زیرا از این زاویه برنامه ریزی فرهنگی تعیین اولویت بندی و طراحی سیاستهای عمومی است که باعث تقویت وحدت و انسجام ملی شده، هویت ملی و فرهنگیشهروندان را تقویت و تثبیت می کند.
واقعیت این است که کاربردهای فوق از هم قابل تفکیک نیستند و جایگزین یکدیگر می شوند. بنابراین برنامه ریزی فرهنگی کماکان مفهومی است مبهم.

(استادارجمند مطلب فوق به دلیل عدم دسترسی سرکارخانم حسن وند به پرتال دانشگاه از طریق اینجانب ارسال گردید)
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: فوزیه خالدی
مدیران انجمن: فوزیه خالدی