دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403

 



موضوع: سیره اخلاقی در نبوت حضرت رسول(ص)

سیره اخلاقی در نبوت حضرت رسول(ص) 9 سال 4 ماه ago #110679

چکیده
انسان برای دستیابی به مدارج بالاتر اخلاقی و تربیتی در زندگی، نیازمند الگو و سرمشقی مطمئن است. مطابق آیات قرآن کریم و روایات پیشوایان دینی و ائمه معصومین(ع)، نیکوترین و مناسب ترین الگو «رسول گرامی اسلام(ص)» است. به یقین، تبعیت از آن حضرت می تواند انسان را برای دست یابی به حیات طیّبه در رفتارهای فردی و اجتماعی دنیوی و سعادت اخروی رهنمون سازد. بر این اساس، برای رسیدن به جایگاهی امن و مطمئن در دنیا و آخرت، بررسی آداب و سیره اخلاقی و تربیتی پیامبر اعظم(ص) و الگو گیری از آن حضرت، لازم و ضروری است. در این راستا، مطالعه حاضر با محوریت: «نگرشی بر سیره ی تربیتی و سجایای اخلاقی پیامبر اکرم(ص)»، با هدف آشنایی با اخلاق و آداب تربیتی در سیره عملی و کلام آن رسول بزرگوار، انجام یافته است.

مقدمه
انسان به عنوان اشرف مخلوقات زمانی «انسانی شایسته» است که همواره دارای اخلاق و تربیت انسانى باشد، در غیر این صورت همچون موجود خطرناکى است که با بهره گیری از هوش سرشار انسانى، دنیای امن و آباد را نابود مى‏سازد و به آتش مى‏کشد و در جهت نیل به اهداف و منافع نامشروع مادى خویش، جنگ و فتنه به پا مى‏کند، انسان های دیگر را بیرحمانه به استثمار می کشد، مسکن و پناهگاه انسان های مظلوم را غصب می کند و انسان های بى‏گناه را به خاک و خون مى‏کشد.
برهمین اساس از ضروریات اخلاق انسانی، رفتار شایسته در جامعه و آداب صحیح معاشرت است. در این زمینه، انبیاء و ائمه معصومین(علیهم السلام)، سفارش و تأکید فراوانی کرده اند. با تأمل و نگرش در زندگانی پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت اطهار(ع)، می توان معیارهای افعال و اعمال اخلاقی را در جامعه اسلامی مشخص نمود.
از دیدگاه اسلام، انسان به عنوان موجودی اجتماعی و تربیت‏پذیر است که تعالی، رشد و شکوفایی اخلاقی وی در بستر جامعه صورت می‏گیرد. از این‏رو توصیه‏های اخلاقی و تربیتی خاصی را برای ظهور استعدادها و توانایی‏های انسان، ارائه کرده است.
این در حالی است که خداوند انسان را طوری خلق نموده است که به طور فطری طالب کمال و فضیلت های اخلاقی- انسانی است. دل انسان به دنبال افراد کمال یافته و آراسته به فضائل و زیبایی های معنوی و حقیقی، است و بی اختیار آنان را تحسین می کند. رمز توفیق فرستادگان الهی، در جذب دل های پاک و مستعد را می توان در همین نکته جستجو کرد. چرا که انبیاء و اولیای الهی جامع فضائل و مناقب و شایسته ترین انسان های عصر خود بوده اند و حقیقت جویان و سعادت طلبان عالَم که وجدانی آگاه و عقلی پویا دارند - بدون در نظر گرفتن آئین و اعتقادات خود- با مطالعه زندگی، رفتار و سیره اولیای الهی، از عمق جان شیفته آنان می شوند و در بسیاری موارد مطالعه سیره و اخلاق آنان، دلهای مشتاق را به سوی حق و حقیقت هدایت می کند.
به یقین می توان گفت که آموزه‏های تربیتی ائمه اطهار(ع)، که تمام مراحل زندگی انسان، از هنگام تولد تا زمان مرگ را دربرمی‏گیرد، راهی روشن برای اصلاح جامعه و در جهت دستیابی به آرمان زندگی اسلامی است.


اخلاق
كلمه «اخلاق» جمع «خُلق» است كه به معناى شكل درونى انسان و سرشت و سجيّه آمده است. به غرايز و ملكات و صفات روحى و باطنى كه در انسان وجود دارد، اخلاق گفته مى شود و به كردارها و رفتارهايى كه از اين خلقيات، ناشى مى شود نيز اخلاق يا رفتار اخلاقى مى گويند.
ابن منظور مى نويسد:
الخُلق بضمّ اللام و سكونها و هوالدين والطبع والسجيه و حقيقة أنّه لصورة الانسان الباطنه وهى نفسه و أوصافها و معانيها المختصه بِها بمنزلة الْخَلق لصورته الظاهرة و أوصافها و معانيها و لها اوصاف حسنه و قبيحه.
وقتى كه واژه «اخلاق» و «خُلق» از نظر لغوى، به معناى «سرشت و سجيه» استعمال مى شود، اعم از سجاياى نيكو و پسنديده، مانند امانت دارى، راست گويى يا سجاياى ناپسند مثل غيبت، نفاق و دروغ گويى مى باشد.
گاهى به جاى «خُلق» از «خُلُق» (با دو ضمه) استفاده مى شود كه باز به همان معناست. قرآن كريم هم درباره خلق و خوى پاكيزه پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «وَ إِنَّك َ لَعَلى خُلُقٍ عَظِـيمٍ». با اين بررسى لغوى مى توانيم اخلاق را به معناى ويژگى هاى روحى و نفسانى بدانيم؛ منتها اين ويژگى ها بايد در وجود فرد، «ملكه» شده باشد، يعنى چنان با شخص، در هم آميخته باشد كه گويى جزئى از سرشت اوست. به عبارت ديگر، صفتى در فرد، چنان ريشه بدواند كه بى هيچ تكلّفى، خود را نشان بدهد.
دانشمندان مسلمان، اخلاق را اين گونه تعريف كرده اند.
صفات و ويژگى هاى پايدار در نفس كه موجب مى شوند كارهايى متناسب با آن صفات، به طور خود جوش و بدون نياز به تفكر و تأمل از انسان صادر شود. ابوعلى مِسكَويه درباره تعريف اخلاق گفته است:
اخلاق، حالتى نفسانى است كه بدون نياز به تفكر و تأمل، آدمى را به سمت انجام كار، حركت مى دهد. به همین ترتیب گفته اند:
علم اخلاق، علمى است كه صفات نفسانى خوب وبد و اعمال و رفتارهاى اختيارى متناسب با آن ها را معرفى مى كند و شيوه تحصيل صفات نفسانى خوب و انجام اعمال پسنديده و دورى از صفات نفسانى بد و اعمال ناپسند را نشان مى دهد.

از دیدگاه برخی اندیشمندان، منظور از اخلاق هرگونه «صفت نفسانی» است که سبب پیدایش کارهای پسندیده یا ناپسند می شود؛ اگر چه آن صورت نفسانی به صورت استوار و پایدار باشد و چه به صورت ناپایدار و خواه از روی فکر و اندیشه به وجود آید یا بدون تفکر و تعقل.

تعریف مورد قبول شهید مطهری در مورد اخلاق، آن تعریفی است که هم به چگونه رفتار کردن پرداخته باشد و هم به چگونه بودن؛ چگونگی رفتار به اعمال و گفتار انسان ارتباط دارد ولی چگونه بودن با صفات و ملکات نفسانی آدمی رابطه دارد(مطهری، 1378، ص22).
به طور کلى، اخلاق دارای مفاهیم و ارزش هایى است که بیرون از فرد و جامعه شکل گرفته اند، فراتر از اجتماع و دارای وجود خارجى می باشند. : اخلاق جمع خُلق است. و در لغت «خُلْق» و «خَلْق» از یك مادّه (خ ل ق) هستند. خَلْق به شكل ظاهری انسان نظر دارد و خُلق به شكل باطنی و نفسانی انسان. همانگونه كه شكل ظاهری انسان، متصف به صفت نیك و بد است، شكل باطنی انسان هم دارای اوصاف خوب و بد است. به عبارت دیگر، خَلْق اختصاص به شكل و صورتی دارد كه با چشم ظاهر درك می شود و خُلق اختصاص به قوای روحی و طبع باطنی دارد كه با بصیرت و چشم دل درك می شود. بنابراین، اخلاق در اصطلاح، عبارت است از آن سلسله صفاتی كه در نفس و روح انسان ثابت و ریشه دار است و منشأ صدور اعمال نیك، همچون راستگویی، انفاق، ایثار و جهاد و یا اعمال بد همچون دروغگویی می شود.
نقش اخلاق در زندگی انسان

الف ـ اخلاق نیكو: نقش اخلاق اسلامی، در محیط زندگی فردی و اجتماعی هر انسان، بسان خورشیدی تابانست كه طراوت و شادابی را برای جامعه به ارمغان می آورد و بستر صفا، صمیمیت، صداقت، محبت و اخوت را برای زیستن می گستراند تا همگان با چهره هائی باز و بشاش در یك فضای با صفای بهاری، چون گلها زندگی كنند. اخلاق نیكو، روانها را شاداب و همه را برادر و عضو یك خانواده می سازد. كنفسیوس مربی بزرگ چین معتقد است كه اضطراب، آشوب و عدم اطمینان، امراضی هستند كه یگانه داروی آنها مكارم اخلاق است. هدف انسان در فرهنگ اسلام، تقرّب به خداوند است. اخلاق پسندیده اساسی ترین راه وصول به این مقصد است. پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه وآله ـ نیز برای تكمیل مكارم اخلاق مبعوث شده است. اخلاق نیكو، می تواند نقش فراوانی در زندگی انسان داشته باشد.
آثار اخلاق نیکو 1ـ اخلاق پسندیده موجب آبادی جامعه و طولانی شدن عمر می شود. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: «نیكوكاری و حُسن خُلق، خانه ها را آباد كند و بر عمرها بیفزاید» اخلاق شایسته، محبّت را جلب می كند. در سایه محبت، اتحاد و پیوند اجتماعی محكم تر می شود. با استحكام پیوند اجتماعی، جامعه با همكاری همدیگر به آبادی محیط می پردازند. می دانیم كه بسیاری از بیماریها، سرچشمه روانی دارد، چنین بیماریهایی از عمر می كاهد و مرگ را نزدیك می كند، ولی اخلاق نیكو، بیمارهای روحی را از بین می برد و در نتیجه از مرگهای زود رس جلوگیری می كند و به نشاط و طراوت بدن می افزاید و به بقاء بدن كمك می كند. 2ـ حُسن خُلق، دلها را می رباید و امت اسلامی را امت نمونه و نیرومند می سازد. قرآن كریم می فرماید: «تو از پرتو و رحمت الهی، در برابر آنها نرم شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراكنده می شدند.» 3ـ اخلاق اسلامی، موجب كرامت و بزرگواری انسان می شود و راه كامیابی و بهتر زیستن را به انسان عرضه می كند. امام علی ـ علیه السلام ـ فرموده است: «اگر ما، نه امید به بهشت داشتیم و نه ترسی از دوزخ، نه ثوابی وجود داشت و نه عقابی، عقلاً شایسته و وظیفه ماست كه در طلب مكارم اخلاق و صفاتی باشیم كه موجب كرامت و بزرگواری است. زیرا این صفات است كه انسان را به كامیابی می رساند.» 4ـ اخلاق شایسته، سبب ایجاد محبت در تمام محیط زندگی است. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: (حُسن الخلق یورث المحبّة و یویّد المروّة) «حُسن خلق و اخلاق پسندیده سبب محبّت خدا و خلق، و منشأ مروّت و فتوت و مردانگی است. 5ـ اخلاق نیك موجب افزایش رزق انسان می شود. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: (حُسن الخلق یزید فی الرزق) «حُسن خلق رزق را زیاد می كند.» 6ـ اخلاق نیكو، زندگی را برای انسان با صفا و گوارا می سازد. امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: (لا عیش اَهناً من حُسن الخلق) «هیچ زندگی ای گواراتر از حُسن اخلاق نیست.»
ب: اخلاق ناپسند و بد: در روایات اسلامی زیانهای اخلاق بد در زندگی فردی و اجتماعی انسان، مورد بحث قرار گرفته است كه به بیان فرازهایی از آن پرداخته می شود: 1ـ اخلاق زشت موجب وحشت نزدیكان و نفرت دیگران می گردد. امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: (سوء الخلق یوحش القریب و ینفر السعید) «بد اخلاقی نزدیك را به وحشت می اندازد و برای دیگران نفرت آور است. 2- بد اخلاقی، موجب زایل شدن محبت و دوستی می گردد: امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: (سوء الخلق یوحش النفس و یرفع الانس) «بد خُلقی، موجب وحشت انسان و ذایل شدن اُنس و دوستی می گردد. 3ـ اخلاق بد، رزق و روزی را از زندگی كم می كند. امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ فرموده: «شخص بد خُلق تنگ روزی است.»


اخلاق، از دیدگاه قرآن كریم

قرآن كریم، كتاب جامع و جاودانه ای است كه به تمام نیازهای معنوی و مادی انسان پاسخ گفته است و راه و رسم زندگی با طراوت را مشخص نموده است، از لابلای آیات قرآن می توان دستورات اخلاقی فراوانی بدست آورد كه به ذكر بعضی از آنها بسنده می شود: 1ـ قرآن كریم، مردم را از شایعه سازی و دروغ پردازی منع می كند. زیرا ممكن است حیات و زندگی دسته ای را به خطر اندازد و یا به قیمت آبروی جمعیتی تمام شود. لذا قرآن كریم برای جلوگیری از چنین خطری، به مسلمانان دستور می دهد كه به هر گزارش و خبر بی اساس، ترتیب اثر ندهند. «ای افراد با ایمان! هر گاه فاسقی خبر می آورد، در خبر وی تحقیق كنید، مبادا «بر اثر گزارش بی اساس او) ندانسته به گروهی آسیب برسانید و بعد، از كرده خود پشیمان شوید.» 2ـ صلح و سازش كه یكی از شیوه های اخلاق است، باید بر اساس عدل و داد استوار باشد. اگر دو دسته از مؤمنان با یكدیگر جنگ كنند، میان آنان صلح دهید و اگر یكی بر دیگری تجاوز كرد، با طبقه متجاوز جنگ نمائید تا به فرمان خدا بر گردد و اگر به فرمان خدا بازگشت، میان آنان با عدل و داد آشتی بدهید. براستی خدا افراد دادگر را دوست دارد. 3ـ هیچ مسلمانی حق ندارد مسلمانی را مسخره كند. «ای افراد با ایمان! گروهی گروهی دیگر رامسخره نكنند.» 4ـ عیب جویی در اسلام ممنوع است. (و لا تلمزوا أنفسكم) به یكدیگر طعنه مزنید و عیب جوئی ننمائید. «وای بر هر عیبجوی مسخره كننده ای.» 5ـ با القاب بد و زشت همدیگر را صدا نزنید،( و لا تنابزوا بالالقاب) با القاب بر یك دیگر یاد مكنید. 6ـ بد گمانی در اسلام حرام است، نسبت به همدیگر بد گمان نباشید. «ای افراد با ایمان! از بسیاری از گمانهای بد بپرهیزید، زیرا برخی از گمانها گناه و بی اساس است. 7ـ( لا تجسّسوا )جاسوسی و دخالت در امور نهانی مردم صحیح نیست. 8ـ غیبت همدیگر را نكنید «هیچ یك از شما دیگران را غیبت نكند. آیا كسی از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد.» 10ـ معیار را تقوی قرار دهید، مسائل نژادی، طبقاتی و فامیلی ملاك نیست. «ای مردم! ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را از تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید. گرامی ترین شما نزد خداوند، با تقوی ترین شماست.» 11ـ با تكبر راه رفتن برای یك مسلمان سزاوار نیست. «بر روی زمین با تكبّر راه مرو، تو نمی توانی زمین را بشكافی و طول قامتت هرگز به كوهها نمی رسد.» 12ـ عدالت در تمام امور باید مراعات شود.« ای كسانی كه ایمان آورده اید! كاملا قیام به عدالت كنید.» 13ـ به پدر و مادرتان نیكی كنید: «ما به انسان توصیه كردیم كه به پدر و مادرش نیكی كند...»


اهمیت اخلاق در روايت اسلامى
اين مسئله در احاديثى كه از شخص پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه وآله و سلّم) و همچنين از ساير پيشوايان معصوم(عليه السّلام) رسيده است با اهميّت فوق العاده اى تعقيب شده ، كه به عنوان نمونه چند حديث پر معناى زير را از نظر مى گذرانيم :
1- در حديث معروفى از پيامبر اكرم( صلّى اللّه عليه وآله و سلّم) مى خوانيم :
((اءنّما بعثت لاتمّم مكارم الاخلاق ؛ من تنها براى تكميل فضائل اخلاقى مبعوث شده ام .))
و در تعبير ديگرى :((اءنّما بعثت لاتمّم حُسن الاخلاق)) آمده است .
و در تعبير ديگرى :((بعثت بمكارم الاخلاق و محاسنها)) آمده است .
تعبير به ((انّما)) كه به اصطلاح براى حصر است نشان مى دهد كه تمام اهداف بعثت پيامبر( صلّى اللّه عليه وآله و سلّم) در همين امر يعنى تكامل اخلاقى انسان ها خلاصه مى شود.
2- در حديث ديگرى از امير مؤ منان على( عليه السّلام) مى خوانيم كه فرمود: ((لو كنّا لانرجو جنّة ولانخشى نارا ولاثوابا ولاعقابا لكان ينبغى لنا اءن نطالب بمكارم الاءخلاق فانّها ممّا تدلّ على سبيل النّجاح ؛ اگر ما اميد و ايمانى به بهشت و ترس و وحشتى از دوزخ ، و انتظار ثواب و عقابى نمى داشتيم ، شايسته بود به سراغ فضائل اخلاقى برويم ، چرا كه آنها راهنماى نجات و پيروزى و موفّقيّت هستند.))
اين حديث به خوبى نشان مى دهد كه فضائل اخلاقى نه تنها سبب نجات در قيامت است بلكه زندگى دنيا نيز بدون آن سامان نمى يابد!
3- در حديث ديگرى از رسول خدا( صلّى اللّه عليه وآله و سلّم) آمده است كه فرمود: ((جعل اللّه سبحانه مكارم الاخلاق صلة بينه و بين عباده فحسب اءحدكم اءن يتمسّك بُخل ق متّصل باللّه ؛ خداوند سبحان فضائل اخلاقى را وسيله ارتباط ميان خودش و بندگانش قرار داده ، همين بس كه هر يك از شما دست به اخلاقى بزند كه او را به خدا مربوط سازد.))
به تعبير ديگر، خداوند بزرگترين معلّم اخلاق و مربّى نفوس انسانى و منبع تمام فضائل است ، و قرب و نزديكى به خدا جز از طريق تخلّق به اخلاق الهى امكان پذير نيست !
بنابراين ، هر فضيلت اخلاقى رابطه اى ميان انسان و خدا ايجاد مى كند و او را گام به گام به ذات مقدّسش نزديكتر مى سازد.
زندگى پيشوايان دينى نيز سرتاسر بيانگر همين مسئله است كه آنها در همه جا به فضائل اخلاقى دعوت مى كردند، و خود الگوى زنده و اُسوه حسنه اى در اين راه بودند و همين بس كه قرآن مجيد به هنگام بيان مقام والاى پيامبر اسلام( صلّى اللّه عليه وآله و سلّم) مى فرمايد:((واءنّك لعلى خلق عظيم ؛ تو اخلاق عظيم و برجسته اى دارى !))



سیره پیامبر اکرم ( صلّى اللّه عليه وآله و سلّم)

سیره: در فرهنگ لغات معانی متعددی برای سیره آمده است. راغب اصفهانی سیره را به معنای حالتی دانسته که انسان یا غیر انسان بر آن‏ حالت باشد، چه آن حالت غریزی(غیر اکتسابی) باشد یا اکتسابی(راغب اصفهانی، 1414ق، ص 247).
در فرهنگ لغت مجمع البحرین نیز، «سیره» به طریقه، هیأت و حالت معنی شده است(طریحی نجفی، 1396ق، ج 3، ص105).
از نظر شهید مطهری، سیره، عبارتست از روش، طریقه عمل و یا رفتاری که با تکرار و استمرار همراه باشد، به نحوی که پس از مدتی به صورت یک قاعده و قانون برای رفتار تبدیل شود(مطهری، 1375، ج 16، ص72).
در این پژوهش منظور از سیره عملی، سبک و شیوه زندگانی عملی و رفتاری حضرت پیامبر اکرم(ص)، در بعد فردی، خانوادگی و اجتماعی ایشان است و مقصود از سیره نظری، بررسی دیدگاههای آن حضرت در مورد شیوه رفتار تربیتی و اخلاقی با مطالعه احادیث نقل شده از آن پیامبر بزرگوار و روایات معتبر وارده در مورد آن حضرت است.

مفهوم سیره
به منظور دریافت و تفسیر دقیق سیره پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) بهتر است، ابتدا معنای لغت «سیره» را دریابیم. «سیره در زبان عربی از ماده سِیر» است. «سیر» یعنی حرکت، رفتن، راه رفتن، «سیره» یعنی نوع راه رفتن، سیر یعنی رفتن، رفتار، ولی سیره یعنی نوع و سبک رفتار. آنچه مهم است شناخت سبک رفتار پیامبر است). آنها که سیره نوشته‌اند رفتار پیغمبر را نوشته‌اند [و نه سبک و اسلوب پیغمبر در رفتار را] این کتابها که ما به نام سیره داریم؛ سِیر است نه سیره... رفتار پیغمبر نوشته شده است، نه سبک پیغمبر در رفتار، نه اسلوب رفتار پیغمبر، نه متد پیغمبر).(سیره نبوی، ص 47 )
برای مثال در سیره پیامبر اکرم (و بطور مشخص در غزوات بدر و اُحد) می‌بینیم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) «نمی‌خواهد سبکش انفرادی باشد و در مسائل تنها تصمیم بگیرد، برای این که اقل ضررش این است که به اصحاب خودش شخصیت نداده، یعنی گویی شما اساساً فکر ندارید، شما که فهم و شعور ندارید، شما ابزارید، من باید فقط دستور بدهم و شما عمل کنید. آن وقت لازمه‌اش این است که فردا هر کس دیگر هم رهبر بشود همین جور عمل بکند و بگوید: لازمه رهبر این است که رهبر، فکر و نظر بدهد و غیر رهبر هر که هست فقط باید ابزارهای بدون اراده‌ای باشند و عمل بکنند، پیامبر در مقام نبوت چنین کاری را نمی‌کند، شورا تشکیل می‌دهد که اصحاب! چه بکنیم؟ «بدر» پیش می‌آید شورا تشکیل می‌دهد، «اُحُد» پیش می‌آید شورا تشکیل می‌دهد: اینها (دشمنان) آمده‌اند نزدیک مدینه، چه مصلحت می‌دانید؟ از مدینه خارج بشویم و در بیرون مدینه با آنها بجنگیم یا در همین مدینه باشیم و وضع خودمان را در داخل مستحکم بکنیم؟ ... جوان‌ها که بیشتر به اصطلاح حالت غروری دارند و به جوانیشان برمی‌خورد گفتند: ما در مدینه بمانیم و بیایند ما را محاصره کنند؟! ما تن به چنین کاری نمی‌دهیم، می‌رویم بیرون، هر جور هست می‌جنگیم.

سيره رسول اكرم (ص) از ديدگاه قرآن كريم
سيره پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در قرآن: در مورد سيره پيامبر در قرآن بحث گسترده‌اي است كه به طور اختصار به بعضي از آنها اشاره مي‌كنيم: 1. دلسوزي نسبت به امت: پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن قدر به مردم دلسوز بود و در صدد هدايت آنها بود كه قرآن آن را اين گونه بيان مي‌فرمايد: فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً[کهف/6] «شايد جان خود را به دنبال آنان، آن گاه كه به رسالت تو ايمان نياوردند از دست بدهي.» اين نشان از سعي و تلاش پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اسلام در هدايت امت دارد تا جايي كه خود را در پرتگاه هلاكت و نابودي قرار مي‌دهد تا مردم را هدايت كند؛ خداوند در جايي ديگر مي‌فرمايد: وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ[نمل/70]؛ «بر گستاخي كافران غم مخور، از مكر و حيله آنان بر خود فشار مده.» نيز مي‌فرمايد: فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ[فاطر/80]؛ «جان خود را به اثر شدت تأسف به آنها از دست مده، خداوند از آنچه كه انجام مي‌دهند، آگاه است»[9[1]]
2. تطهير امت اسلامي: يكي از كارهاي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين است كه مطهر امت اسلامي است چون خود پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ پاك و مطهر است، لذا امت خويش را پاك مي‌كند: خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ[توبه/103] «از اموال آنها صدقه‌اي بگير تا به وسيله آن پاك و پاكيزه‌شان سازي برايشان دعا كن، زيرا دعاي تو براي آنان آرامش است». زكات در اين آيه براي نمونه است، زيرا تمام دستورات اسلامي پاك كننده است و كسي كه دستورات اسلام را انجام بدهد به طهارت مي‌رسد، در آيه فوق به پيامبر خطاب مي‌كند و اين جمله «تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ» وصف صدقه نيست، زيرا ضمير «ـها» به صدقه بر مي‌گردد، لذا ضمير «هم» در تطهرهم و تزكيهم به صدقه بر نمي‌گردد با اين توصيف معناي آيه اين مي‌شود كه اي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ : با گرفتن صدقه از اموال مردم، خود مردم را تطهير و تزكيه مي‌كني.[11[2]] 3. رأفت و رحمت پيامبر نسبت به امت: رحمت و رأفت از صفات خداوند است، رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مظهر اين صفات الهي است، وقتي كه پيامبر از مردم زكات مي‌گيرد، خداوند به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ[توبه/103] «اي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ براي آنها دعا كن زيرا دعاي تو براي آنها آرامش است، لذا آن حضرت مي‌فرمايد: «زندگي من براي شما خير است مرگ من هم براي شما خير است»[13[3]] 4. صبر و پايداري: خداوند مسئوليت سنگيني بر عهده پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ قرار داد و فرمود: إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً[مزمل/5]، ما گفتار سنگيني را به تو وحي مي‌كنيم.»، اين گفتار سنگين همان رسالت جهاني اوست، انجام اين رسالت جز با پايداري و صبر ممكن نيست، لذا خداوند در آيات متعددي پيامبر را دعوت به صبر مي‌كند؛ وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ[مدثر/7] «براي خدا در طريق ابلاغ رسالت بردبار باش»؛ فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ،[احقاف/35] «بسان پيامبران اولوا العزم صبر نبي و درباره آنها عجله نكن. »؛ فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ[هود/112] «بنابراين همان گونه كه فرمان يافته‌اي استقامت كن همچنين كساني كه با تو به سوي خدا آمده‌اند». پس از اين آيات استفاده مي‌شود كه اين سيره پيامبر، همان صبر و استقامت مي باشد و ديگر اين كه اين امر فقط وظيفه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيست بلكه تمام كساني كه از شرك به سوي ايمان باز گشته‌اند، بايد استقامت كنند.4]18] سراسر زندگي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با مشكلات همراه بوده آزارها و اذيت‌هاي فراواني نسبت به او روا مي‌داشتند او را سنگباران مي‌كردند، محاصره اقتصادي و سياسي مي‌نمودند، ياران او را شكنجه و آزار مي‌دادند او را دشنام و ناسزا مي‌گفتند، گاه او را ديوانه و گاه ساحر خطاب مي‌كردند، اما در تمام اين مشكلات شكيبا و صبور بود و با اين صبر و استقامتي كه پيشه كرد باعث شد كه دينش جهاني شود، بايد مؤمنين به اين سيره اقتداء كنند، لذا علي ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: صبر و استقامت به رهبران و زمامداران واجب است، زيرا خداوند به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ، همين معنا را بر دوستان و اهل طاعتش نيز واجب كرده است، زيرا مي‌گويد براي شما در زندگي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اسوه نيكويي است.[19[5 5. خلق عظيم: « وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ[قلم/40]، تو بر خويي بزرگ هستي» يكي از ويژگيهاي برجسته پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در قرآن به عنوان خلق عظيم است «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ،[آل عمران/159] در پرتو رحمت الهي در برابر تندي آنها نرم شدي و اگر خشن و سنگدل بودي از اطراف تو پراكنده مي‌شدند.» در طول زندگي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ موارد بسيار زيادي ازعطوفت و مهرباني رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ چه در رابطه با كفار و چه در رابطه با مسلمين وجود دارد، مثلاً در جريان فتح مكه، با آن كه مردم مكه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را انواع آزارها و اذيت‌ها كرده بودند امّا وقتي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مكه را فتح كرد همه را آزاد كرد و فرمود: امروز بر شما سرزنشي نيست خدا همگان را مي‌بخشد.[22[6]] 6. گذشت و عفو: يكي از خصايص رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ گذشت و عفو بود، هر چه انسانيت انسان قوي‌تر شود گذشت او بيشتر خواهد شد، و چون پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ رحمة للعالمين است و از طرفي هم خدا مي‌دانست كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اهل چنين خصلتي است لذا او را امر به عفو و گذشت كرد و فرمود: فاعف عنهم[آل عمران/159] «پس از آنها در گذر» پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن قدر اهل گذشت بود كه حتي از وحشي كه قاتل عمويش حمزه بود گذشت كرد، زيرا وقتي كه وحشي مسلمان شد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از او سؤال كرد تو وحشي هستي؟ گفت: بله، فرمود: عمويم حمزه را چگونه كشتي؟ او جريان را براي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ گفت، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ گريه كرد و او را بخشيد.[24[7]] 7. مشورت كردن: مشورت كردن با مردم يك نوع احترام به رأي آنها است، اگر شخصي با كسي مشورت كند در حقيقت با اين كارش به او مي‌فهماند كه تو داراي معرفت، عقل و درايت هستي كه من با تو مشورت مي‌كنم و اگر انساني همچون پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ چنين كاري را انجام دهد، باعث افتخار آن طرف مي‌شود، لذا خداوند به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد با مردم مشورت كن، وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ[آل عمران/159] «در كارها با آنها مشورت كن» لذا پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در جنگ بدر با اصحابش مشورت كرد8]26]. 8. عبادت: وقتي كه آيه: يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَلِيلاً[مزمل/1-2] «اي جامه به خود پيچيده شب را جز كمي بپا خيز» بر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نازل تمام شب را به عبادت مي‌پرداخت تا اين كه پاهايش متورم شد لذا خداوند فرمود: ما انزلنا عليك القرآن لتشقي[طه/1-2]؛ ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه به زحمت افتي» و همچنين خداوند به پيامبرش فرمود: «ما قروا ما تيسر من القرآن؛[مزمل/20] اكنون آنچه كه براي شما ميسر است قرآن بخوانيد». معلوم مي‌شود كه خداوند به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ دستور مي‌دهد كه به خودش آسان بگيرد.[30[9 يا اين كه نماز شب كه براي ديگران مستحب است اما بر پيامبر واجب است، «و من الليل فتهجه به نافلة لك؛[اسراء/79] مقداري از شب را برخيز و نماز بخوان كه آن خاص تو است». و اين عبارت بود كه به مقام محمود رسيد «عسي ان يبعثك ربك مقاماً محموداً؛[اسراء/79] اميد است كه پروردگارت تو را به مقام در خور ستايش برانگيزد».

اخلاق در سيره پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)
رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) كاملترين انسان و بزرگ و سالار تمام پيامبران است. در عظمت آن حضرت همين بس كه خداوند متعال در قرآن مجيد او را با تعبير «يا ايّها الرّسول» و «يا ايّها النّبى» مورد خطاب قرار مى دهد و او را به عنوان انسانى الگو براى تمام جهانيان معرّفى مى نمايد: «لَقَدْ كانَ لَكُم في رَسُول اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»; «در( سيره و سخن) پيامبر خدا براى شما الگوى نيكويى است.» او به حقّ داراى اخلاقى كامل و جامعِ تمام فضايل و كمالات انسانى بود. خدايش او را چنين مى ستايد: «إِنّك لَعَلى خُلُق عَظيم»; «اى پيامبر تو داراى بهترين اخلاق هستى.» «وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»; «اگر تندخو و سخت دل مى بودى مردم از اطرافت پراكنده مى شدند.» از اين رو، يكى از مهمترين عوامل پيشرفت اسلام، اخلاق نيكو و برخورد متين و ملايم آن حضرت با مردم بود. در طول زندگانى او هرگز ديده نشد وقتش را به بطالت بگذراند. در مقام نيايش هميشه مى گفت: «خدايا از بيكارگى و تنبلى و زبونى به تو پناه مى برم.»، و مسلمانان را به كار كردن تحريض می نمود. او هميشه جانب عدل و انصاف را رعايت مى كرد و در تجارت به دروغ و تدليس، متوسّل نمى شد و هيچ گاه در معامله سختگيرى نمى كرد و با كسى مجادله و لجاجت نمى نمود و كار خود را به گردن ديگرى نمى انداخت. او صدق گفتار و اداى امانت را قوام زندگى مى دانست و مى فرمود: اين دو در همه تعاليم پيغمبران تأكيد و تأييد شده است. در نظر او همه افراد جامعه، موظّف به مقاومت در برابر ستمكاران هستند و نبايد نقش تماشاگر داشته باشند. مى فرمود: برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم، يارى نما! اصحاب گفتند: معنى يارى كردن مظلوم را دانستيم، ولى ظالم را چگونه يارى كنيم؟ فرمود: دستش را بگيريد تا نتواند به كسى ستم كند! مناسب است كه در اينجا سيماىِ صميمى پيامبرانِ الهى را عموماً و چهره تابناك و حقيقتِ انسانىِ محمّد پيامبر اسلام را خصوصاً در تابلوىِ تاريخىِ مستند و شكوهمندى بيابيم كه به حقّ در عصر ما برترين تصوير انسانىِ نزديك به حقيقت از آن حضرات است. منشور سه بُعدى تاريخ، سه چهره را نشان مى دهد: قيصران، فيلسوفان و پيامبران. پيامبران «سيمايى دوست داشتنى دارند، در رفتارشان صداقت و صميميّت بيشتر از اُبّهت و قدرت پيداست، از پيشانيشان پرتو مرموزى كه چشمها را خيره مى دارد ساطع است ، پرتويى كه همچون «لبخندِ سپيده دم» محسوس است امّا همچون راز غيب مجهول. ساده ترين نگاهها آن را به سادگى مى بينند امّا پيچيده ترين نبوغها به دشوارى مى توانند يافت. روحهايى كه در برابر زيبايى و معنا و راز حسّاسند، گرما و روشنايى و رمز شگفت آن را همچون گرماى يك «عشق»، برق يك «امّيد» و لطيفه پيدا و پنهان زيبايى حس مى كنند و آن را در پرتو مرموز سيمايشان، راز پرجذبه نگاهشان و طنين دامن گستر آوايشان، عطر مستى بخش انديشه شان ، راه رفتنشان، نشستنشان، سخنشان، سكوتشان و زندگى كردنشان مى بينند، مى يابند و لمس مى كنند. و به روانى و شگفتى، «الهام» در درونشان جريان مى يابد و از آن پُر، سرشار و لبريز مى شوند. و اين است كه هر گاه بر بلندى قلّه تاريخ برآييم انسانها را هميشه و همه جا در پى اين چهره هاى ساده امّا شگفت مى بينيم كه «عاشقانه چشم به آنان دوخته اند.» ابراهيم، نوح، موسى و عيسى، پيامبران بزرگِ تاريخ اين چنين بوده اند ، امّا محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)كه خاتم الانبيا است چگونه است؟«در برابر كسانى كه با وى به مشاجره برمى خاستند وى تنها به خواندن آياتى از قرآن اكتفا مى كرد و يا عقيده خويش را با سبكى ساده و طبيعى بيان مى كرد و به جدل نمى پرداخت. زندگى اش، پارسايان و زاهدان را به ياد مى آورد. گرسنگى را بسيار دوست مى داشت و شكيباييش را بر آن مى آزمود. گاه خود را چندان گرسنه مى داشت كه بر شكمش سنگ مى بست تا آزارِ آن را اندكى تخفيف دهد. در برابر كسانى كه او را مى آزردند چنان گذشت مى كرد و بدى را به مِهر پاسخ مى داد كه آنان را شرمنده مى ساخت.

نقش اخلاق در سيره عملي پيامبر اسلام
يکي از شاخصه هاي پر اهميت در پيشرفت اسلام اخلاق نيک و کلام دلاويز و پرجاذبه پيامبر اکرم (ص) با انسان ها بود، اين خلق نيکو تا بدان حدي بود که معروف شد سه چيز در پيشرفت اسلام نقش به سزايي داشت
: -1اخلاق پيامبر (ص) 2-شمشير و مجاهدات حضرت علي (ع) 3- انفاق ثروت حضرت خديجه( سلام الله عليها) در قرآن مجيد، به نقش اخلاق پيامبر (ص) در پيشرفت اسلام و جذب دل ها تصريح شده است، آن جا که مي خوانيم: «فبما رحمة من الله لهم و لو کنت فظا غليظ القلب لا نفطوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم في الامر، اي رسول ما! به خاطر لطف و رحمتي که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان گشته اي، و اگر خشن و سنگدل بودي، مردم از دور تو پراکنده مي شدند، پس آن ها را ببخش، و براي آن ها طلب آمرزش کن، و در کارها با آن مشورت فرما.»
از اين آيه استفاده مي شود که: 1-نرمش و اخلاق نيک، يک هديه الهي است، کساني که نرمش ندارند، از اين موهبت الهي محرومند؛ 2-افراد سنگ دل و سخت گير نمي توانند مردم داري کنند، و به جذب نيروهاي انساني بپردازند؛ 3-رهبري و مديريت صحيح با جذب و عطوفت همراه است؛ 4-بايد دست شکست خوردگان در جنگ گنهکاران شرمنده را گرفت و جذب کرد (با توجه به اين که شأن نزول آيه مذکور در مورد ندامت فراريان مسلمان جنگ احد نازل شده است)؛ 5-مشورت با مردم از خصلت هاي نيک و پيوند دهنده است که موجب انسجام مي گردد. پيامبر اسلام (ص) علاوه بر اين که ارزش هاي اخلاقي را بسيار ارج مي نهاد، خود در سيره عملي اش مجسمه فضايل اخلاقي و ارزش هاي والاي انساني بود، او در همه ابعاد زندگي با چهره اي شادان و کلامي دلاويز با حوادث برخورد مي کرد. به عنوان مثال، در تاريخ آمده است: در سال نهم هجرت هنگامي که قبيله سرکش طي بر اثر حمله قهرمانانه سپاه اسلام شکست خوردند، عدي بن حاتم که از سرشناسان اين قبيله بود به شام گريخت، ولي خواهر او که «سفانه» نام داشت به اسارت سپاه اسلام در آمد. سفانه را همراه ساير اسيران به مدينه آوردند و آنان را در نزديک مسجد در خانه اي جاي دادند، روزي رسول خدا (ص) از آن اسيران ديدن کرد، سفانه از موقعيت استفاده کرده و گفت: «اي محمد! پدرم (حاتم) از دنيا رفت، و نگهبان و سرپرستم (عدي) ناپديد شد و فرار کرد، اگر صلاح بداني مرا آزاد کن و شماتت و بدگويي قبيله هاي عرب را از من دور ساز، همانا پدرم (حاتم) بردگان را آزاد مي ساخت، از همسايگان نگهباني مي نمود و به مردم غذا مي رسانيد و آشکارا سلام ميکرد و در حوادث تلخ روزگار، مردم را ياري مي نمود.» پيامبر اکرم (ص) که به ارزش هاي اخلاقي، احترام شايان مي نمود، به سفانه فرمود: «اي دختر! اين ويژگي هايي که برشمردي، از صفات مؤمنان راستين است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمت قرار مي داديم.» آنگاه پيامبر (ص) به مسؤولين امر فرمود: «اين دختر را به پاس احترامي که پدرش به ارزش هاي اخلاقي مي نمود، آزاد سازيد». آن گاه پيامبر لباس نو به او پوشانيد، و هزينه سفر به شام را در اختيار او گذاشت، و او را همراه افراد مورد اطمينان به شام نزد برادرش رهسپار کرد.


نمونه هايي از اخلاق پيامبر (ص)
در سيره عملي پيامبر صدها نمونه از اخلاق نيک و زيبا وجود دارد که هر کدام نشانگر قطره اي از اقيانوس عظيم حسن خلق آن حضرت است، همان گونه که خداوند با تعبير «وانک لعلي خلق عظيم؛ و همانا تو اخلاق عظيم و برجسته اي داري» به اين مطلب اشاره فرموده است. نظر شما را به چند نمونه از آن ها جلب مي کنيم: 1-در جنگ خيبر که با حضور شخص پيامبر (ص) در سال هفتم هجرت رخ داد، پس از پيروزي سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعي از يهوديان به اسارت سپاه اسلام در آمدند، يکي از اسيران، صفيه دختر حي بن اخطب (دانشمند سرشناس يهود) بود. بلال حبشي، صفيه را به همراه زني ديگر به اسارت گرفت و آن ها را بخ حضور پيامبر (ص) آورد، ولي هنگام آوردن آن ها اصول اخلاقي را رعايت نکرد و آن ها را از کنار جنازه هاي کشته شدگان يهود حرکت داد، صفيه وقتي که پيکرهاي پاره پاره يهوديان را ديد بسيار ناراحت شد و صورتش را خراشيد و خاک بر سر خود ريخت و سخت گريه کرد. هنگامي که بلال آنها را نزد پيامبر آورد، از صفيه پرسيد: «چرا صورتت را خراشيده اي و اين گونه خاک آلود و افسرده هستي؟!» صفيه ماجراي عبورش از کنار جنازه ها را بيان کرد، رسول اکرم (ص) از رفتار غير انساني و خلاف اخلاق اسلامي بلال ناراحت شده و او را سرزنش کرده و فرمود: «اي بلال! آيا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رخت بربسته که آن ها را از کنار کشته شدگانشان عبور مي دهي؟! چرا بي رحمي کردي؟» جالب اين که پيامبر اکرم (ص) براي جبران رنج ها و ناراحتي هاي صفيه، با او ازدواج کرد، سپس او را آزاد و بار ديگر با پيش نهاد صفيه ازدواج نمود و به اين ترتيب، ناراحتي هاي او را به طور کلي از قلبش زدود. 2-در ماجراي جنگ حنين که در سال هشتم هجرت رخ داد، شيماء دختر حليمه که خواهر رضاعي پيامبر (ص) بود، با جمعي از دودمانش به اسارت سپاه اسلام در آمدند، پيامبر هنگامي که شيماء را در ميان اسيران ديد، به ياد محبت هاي او مادرش در دوران شيرخوارگي، احترام و محبت شاياني به شيماء کرد. پيش روي او برخاست و عباي خود را بر زمين گستراند و شيماء را روي آن نشانيد، با مهرباني مخصوصي از او احوال پرسي کرد و به او فرمود: «تو همان هستي که در روزگار شيرخوارگي به من محبت کردي...» (با اين که از آن زمان حدود شصت سال گذشته بود). شيماء از پيامبر (ص) تقاضا کرد، تا اسيران طايفه اش را آزاد سازد، پيامبر به او فرمود: «من سهميه خودم را بخشيدم و در مورد سهميه ساير مسلمانان، به تو پيشنهاد مي کنم که بعد از نماز ظهر برخيز و در حضور مسلمانان، بخشش مرا وسيله خود قرار بده تا آنها نيز سهميه خود را ببخشند. شيماء همين کار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نيز به پيروي از پيامبر (ص) سهميه خود را بخشيديم.» سيره نويس معروف ابن هشام مي نويسد: «پيامبر به شيماء فرمود: اگر بخواهي با کمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگي کن، و اگر دوست داري تو را از نعمت ها بهره مند مي سازم و به سلامتي به سوي قوم خود باز گرد» شيماء گفت: مي خواهم به سوي قوم خود بازگردم. پيامبر (ص) يک غلام و يک کنيز به او بخشيد و به سوي قوم و خويشانش فرستاد. 3-مهرباني و اخلاق نيکوي پيامبر (ص) در حدي بود که امام صادق (ع) فرمود: روزي رسول خدا نماز ظهر را با جماعت خواند، مردم بسياري به او اقتدا کردند، ولي آن ها ناگاه ديدند آن حضرت بر خلاف معمول دو رکعت آخر نماز را با شتاب تمام کرد (مردم از خود مي پرسيدند، به راستي چه حادثه مهمي رخ داده که پيامبر نمازش را با شتاب تمام کرد؟!) پس از نماز از پيامبر (ص) پرسيدند: «مگر چه شده؟ که شما اين گونه نماز را (با حذف مستحبات) به پايان بردي؟» پيامبر در پاسخ فرمود: «اما سمعتم صراخ الصبي؛ آيا صداي گريه کودک را نشنيديد؟» معلوم شد که کودکي در چند قدمي محل نمازگزاران گريه مي کرده و مادرش که مشغول نماز بوده نتوانسته او را آرام کند، صداي گريه او دل مهربان پيامبر را به درد آورد، از اين رو نماز را با شتاب تمام کرد، تا مادر کودک بتواند به کودک رسيدگي کند. 4-در جريان غزوه احد که بخاطر تخلف کمانداران نگهبان کوه الرمادي و ضعف و نافرماني آن ها، جنگ به شکست مسلمانان انجاميد و بجز اميرالمؤمنين علي (ع) و چند نفر از ياوران حقيقي پيامبر، کسي با ايشان نماند. در اين واقعه پيامبر زخم هاي متعددي برداشت و تنهايي ايشان و عدم فرمانبرداري مسلمين در حمايت از پيامبر شان، حضرت را بسيار آزار مي داد، با اين حال از خداوند هدايت قومش را خواست: «اللهم اهد قومي فانهم لا يعلمون». خدايا قوم من را هدايت کن، زيرا ايشان نمي دانند. اين اخلاق نيک مي تواند الگوي همه باشد، در اوج ضربه اي که انسان از طرف دوست و دشمن مي خورد، از خدا بخواهد آن ها را هدايت کند و دنبال انتقام گرفتن نباشد. پيشه اش اندر ظهور و در کمون اهد قومي انهم لا يعلمون 5-روي يک مرد عرب باديه نشين، خدمت پيامبر اکرم (ص) آمد و حاجتي داشت، وقتي جلو آمد، بخاطر مطالبي که شنيده بود، ابهت پيامبر او را گرفت و زبانش با لکنت افتاد، پيغمبر (ص) ناراحت شدند و سوال فرمودند: آيا از ديدن من زبانت به لکنت افتاد؟ سپس پيامبر او را در آغوش گرفتند و آن گاه فرمودند: آسان بگير، از چه مي ترسي؟ من از جباران نيستم. من پسر زني هستم که با دست خود از پستان گوسفند شير مي دوشيد، من برادر شما هستم. «هرچه مي خواهد دل تنگت بگو». *** اين ها چند نمونه از سلوک اخلاقي پيامر اسلام (ص) بود، که هر کدام چون آيينه اي شفاف ما را به تماشاي جمال زيباي اخلاق نيک آن حضرت دعوت مي کند، و يکي از راز و رمزهاي مهم پيشرفت اسلام در صدر اسلام را که بسيار چشم گير بود، به ما نشان مي دهد. در فرازي از گفتار حضرت علي (ع) در شان اخلاق پيامبر (ص) چنين آمده: «رفتار پيامبر (ص) با همنشينانش چنين بود که دائما خوش رو، خندان، نرم و ملايم بود، هرگز خشن و سنگدل، پرخاشگر، بدزبان، عيبجو و مديحه گر نبود، هيچ کس از او مايوس نمي شد و هر کس به در خانه او مي آمد، نوميد باز نمي گشت، سه چيز را از خود دور کرده بود؛ مجادله در سخن، پرگويي و دخالت در کاري که به او مربوط نبود، او کسي را مذمت نمي کرد واز لغزش هاي پنهاني مردم جستجو نمي نمود، جز در مواردي که ثواب الهي دارد سخن نمي گفت، در موقع سخن گفتن به قدري گفتارش نفوذ داشت که همه سکوت نموده و سراپا گوش مي شدند...»

چند حديث اخلاقى از پيامبر گرامى اسلام 1- فضيلت دانش طلبى « مَنْ سَلَكَ طَريقًا يَطْلُبُ فيهِ عِلْمًا سَلَكَ اللّهُ بِهِ طَريقًا إِلَى الْجَنَّةِ... وَ فَضْلُ الْعالِمِ عَلَى الْعابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلى سائِرِ النُّجُوم لَيْلَةَالْبَدْرِ.»: هر كه راهى رود كه در آن دانشى جويد، خداوند او را به راهى كه به سوى بهشت است ببرد، و برترى عالِم بر عابد، مانند برترى ماه در شب چهارده، بر ديگر ستارگان است. 2- دين يابى ايرانيان « لَوْ كانَ الدِّينُ عِنْدَ الثُّرَيّا لَذَهَبَ بِهِ رَجُلٌ مِنْ فارْسَ ـ أَوْ قَالَ ـ مِنْ أَبْناءِ فارْسَ حَتّى يَتَناوَلَهُ.»: اگر دين به ستاره ثريّا رسد، هر آينه مردى از سرزمين پارس ـ يا اين كه فرموده از فرزندان فارس ـ به آن دست خواهند يازيد. 3- ايمان خواهى ايرانيان « إِذا نَزَلَتْ عَلَيْهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) سُورَةُ الْجُمُعَةِ، فَلَمّا قَرَأَ: وَ آخَرينَ مِنْهُمْ لَمّا يَلْحَقُوا بِهِمْ. قَالَ رَجُلٌ مَنْ هؤُلاءِ يا رَسُولَ اللّهِ؟ فَلَمْ يُراجِعْهُ النّبِىُّ(صلى الله عليه وآله وسلم)، حَتّى سَأَلَهُ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاثًا. قالَ وَفينا سَلْمانُ الفارْسىُّ قالَ فَوَضَعَ النَّبِىُّ يَدَهُ عَلى سَلْمانَ ثُمَّ قالَ: لَوْ كَانَ الاِْيمانُ عِنْدَ الثُّرَيّا لَنالَهُ رِجالٌ مِنْ هؤُلاءِ.»: وقتى كه سوره جمعه بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نازل گرديد و آن حضرت آيه وَ آخَرينَ مِنْهُمْ لَمّا يَلْحَقُوا بِهِمْ را خواند. مردى گفت:اى پيامبر خدا! مراد اين آيه چه كسانى است؟ رسول خدا به او چيزى نگفت تا اين كه آن شخص يك بار، دوبار، يا سه بار سؤال كرد. راوى مىگويد: سلمان فارسى در ميان ما بود كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)دستش را روى دوش او نهاد، سپس فرمود: اگر ايمان به ستاره ثريّا برسد، هر آينه مردانى از سرزمين اين مرد به آن دست خواهند يافت. 4- مشمولان شفاعت « أَرْبَعَةٌ أَنَا الشَّفيعُ لَهُمْ يَوْمَ القِيمَةِ:1ـ مُعينُ أَهْلِ بَيْتى. 2ـ وَ الْقاضى لَهُمْ حَوائِجَهُمْ عِنْدَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ. 3ـ وَ الُْمحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ. 4ـ وَ الدّافِعُ عَنْهُمْ بِيَدِهِ.»: چهار دسته اند كه من، روز قيامت، شفيع آنها هستم:1ـ يارى دهنده اهل بيتم،2ـ برآورنده حاجات اهل بيتم به هنگام اضطرار و ناچارى،3ـ دوستدار اهل بيتم به قلب و زبان،4ـ و دفاع كننده از اهل بيتم با دست و عمل. 5- ملاك پذيرش اعمال « لا يُقْبَلُ قَوْلٌ إِلاّ بِعَمَل وَ لا يُقْبَلُ قَوْلٌ وَ لا عَمَلٌ إِلاّ بِنِيَّة وَ لا يُقْبَلُ قَوْلٌ وَ لا عَمَلٌ وَ لا نِيَّةٌ إِلاّ بِإِصابَةِ السُّنَّةِ.»: نزد خداوند سخنى پذيرفته نمىشود، مگر آن كه همراه با عمل باشد، و سخن و عملى پذيرفته نمىشود، مگر آن كه همراه با نيّت خالص باشد، و سخن و عمل و نيّتى پذيرفته نمىشود، مگر آن كه مطابق سنّت باشد. 6- صفات بهشتى « أَلا أُخْبِرُكُمْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَيْهِ النّارُ غَدًا؟ قيلَ بَلى يا رَسُولَ اللّهِ. فَقالَ: أَلْهَيِّنُ الْقَريبُ اللَّيِّنُ السَّهْلُ.»: آيا كسى را كه فرداى قيامت، آتش بر او حرام است به شما معرّفى نكنم؟ گفتند: آرى، اى پيامبر خدا. فرمود: كسى كه متين، خونگرم، نرمخو و آسانگير باشد. 7- نشانه هاى ستمكار « عَلامَةُ الظّالِم أَرْبَعَةٌ: يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ، وَ يَمْلِكُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ، وَ يُبْغِضُ الْحَقَّ وَ يُظْهِرُ الظُّلْمَ.»: نشانه ظالم چهار چيز است :1ـ با نافرمانى به مافوقش ستم میكند،2ـ به زيردستش با غلبه فرمانروايى مىكند،3ـ حقّ را دشمن مىدارد،4ـ و ستم را آشكار میكند. 8- شعبه هاى علوم دين « إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَريضَةٌ عادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قائِمَةٌ وَ ما خَلاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ.»: همانا علم دين سه چيز است، و غير از اينها فضل است:1ـ آيه محكمه
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

سیره اخلاقی در نبوت حضرت رسول(ص) 9 سال 3 ماه ago #112035

  • ابوطالب مختاری
  • ابوطالب مختاری's Avatar
سلام آقا سیامک از تلاش علمی شما. خیلی متشکرم. الحمد لله الذی جعلنا من امة محمد صلی الله علیه و آله.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.