خوش آمديد,
مهمان
|
|
از آنجا كه انسان موجودي است حقيقي و داراي استعداد رسيدن به آخرين مرحله كمال است، خداوند متعال هم از هيچ گونه فيض و بخششي كوتاهي ندارد بنابراين به هر شخصي به اندازه استعداد او كمالاتي اعطا ميكند تا به فعليٌت برسد كه هر كس داراي صفات نيك و اخلاق پسنديدهاي است كمال او بهشت و اگر داراي اخلاق فاسد باشد كمال او دوزخ ميباشد از اين رو، بحث نياز ضروري انسانها به وحي و شريعت و نبوٌت، مسئلهای حقيقي و مورد نياز ميباشد.
شريعت و نبوٌت در لغت و اصطلاح شريعت از شرع گرفته شده و به معني راه آشكارا «شرعت له طريقا» يعنى راهى به او نمودم و آشكار كردم. شرع در اصل مصدر است سپس اسم شده به راه آشكار و به آن شرع (بفتح و كسر اول) و شريعت گفته شده و بطور استعاره به طريقه خدائى اطلاق شده است[1] الشرعة: الدين(شرع: يعني دين)[2] نبوت: (كه از نبي گرفته شده است) اين لفظ (نبي) كه بر وزن فعيل است اگر بمعنى فاعل باشد معنايش خبر دهنده است؛ زيرا كه نبىّ از جانب خدا خبر مي دهد و اگر به معنى مفعول باشد معنايش خبر داده شده است كه نبىّ از جانب خدا خبر داده ميشود.[3] شريعت در اصطلاح: به معناي مجموعه عقايد اخلاقي و قوانين و مقرراتي است كه براي اداره امور جامعه انساني و پرورش انسانها ميباشد.[4] آيات و روايات درباره ضرورت نبوت و شريعت مردم (در آغاز) يك دسته بودند سپس خداوند، پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسمانى، كه به سوى حق دعوت مىكرد، با آنها نازل نمود تا در ميان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى كند. (افراد باايمان، در آن اختلاف نكردند) تنها (گروهى از) كسانى كه كتاب را دريافت داشته بودند، و نشانههاى روشن به آنها رسيده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف كردند. خداوند، آنهايى را كه ايمان آورده،بودند، به حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبرى نمود. (امّا افراد بىايمان، هم چنان در گمراهى و اختلاف، باقى ماندند.) و خدا، هر كس را بخواهد، به راه راست هدايت مىكند.[5] در توحيد از هشام بن حكم روايت كرده كه گفت: زنديقى كه نزد امام صادق(ع) آمده بود، از آن جناب پرسيد: از چه راهى انبياء و رسل را اثبات مىكنى؟ امام صادق (ع) فرمود: ما بعد از آنكه اثبات كرديم كه آفريدگارى صانع داريم، كه ما فوق ما، و ما فوق تمامى مخلوقات عالم است، و صانعى است حكيم چنين صانعى جايز نيست كه به چشم مخلوقاتش ديده شود، و او را لمس كنند، و با او و او با مخلوقات خود نشست و برخاست كند، خلق با او و او با خلق بگومگو داشته باشد. پس ثابت شد كه بايد سفرايى در خلق خود داشته باشد، تا آنان خلق را به سوى مصالح و منافعشان و آنچه مايه بقايشان است و تركش باعث فنايشان مىشود هدايت كنند، پس ثابت شد كه خدا در ميان خلق افرادى دارد كه خلق را از طرف او كه حكيم و عليم است به سوى نيكىها امر مىكنند، و از بديها نهى مىنمايند. در اينجا ثابت مىشود كه خدا در خلق زبانهايى گويا دارد، كه همان انبيا و برگزيدگان از خلق اويند، حكمايى هستند مؤدب به حكمت او، و به همان حكمت مبعوث شدهاند، و در عين اينكه از نظر خلقت ظاهرى مانند ساير افرادند از نظر حقيقت و حال غير آنهايند، بلكه از ناحيه خداى حكيم عليم مؤيد به حكمت و دلائل و براهين و شواهدند، شواهدى چون زنده كردن مردگان، و شفا دادن جذاميان، و نابينايان، پس هيچ وقت زمين از حجت خالى نمىماند، همواره كسى هست كه بر صدق دعوى رسول و وجوب عدالت خدا دلالت كند.[6] عوامل ضرورت شريعت و نبوٌت 1.اجتماعی بودن بشر انسان موجودي است كه داراي يك سلسله علوم و ادراكات ميباشد، و مي خواهد از هر طريقي كه ممكن است براي رسيدن به نفع خودش از موجودات ديگر استفاده كند، به همين جهت از عالم ماده شروع كرده الات و ادواتي درست ميكند تا بوسيله انها به موجودات ديگر مسلط شود و در نتيجه اين را پذيرفت كه به هر اندازه كه از ديگران بايد استفاده كند بايد به ديگر ان هم اجازه بدهد كه از او به همان اندازه بهرهكشي كنند. و در نهايت پيبرد كه بايد يك زندگي اجتماعي داشته باشد. اين زندگي اجتماعي بايد به نوعي باشد كه هر صاحب حقي به حق خودش برسد، و مناسبات و روابط متعادل باشد، و اين همان عدالت اجتماعي است.[7] شكي نيست كه انسانها از لحاظ خصوصيٌات با يگديگر اختلاف دارند؛[8] چنانكه قرآن كريم به آن اشاره كرده و فرموده است:« و اگر پروردگارت مىخواست، همه مردم را يك امّت (بدون هيچ گونه اختلاف) قرار مىداد ولى آنها همواره مختلفند مگر كسى را كه پروردگارت رحم كند! و براى همين (پذيرش رحمت) آنها را آفريد! و فرمان پروردگارت قطعى شده كه: جهنّم را از همه (سركشان و طاغيان) جنّ و انس پر خواهم كرد!» [9] 2. برپاداري قسط و عدل : خداوند مي فرمايد: ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق و قوانين عادلانه) نازل كرديم، تا مردم قيام به عدالت كنند، و آهن را نازل كرديم كه در آن قوت شديدى است، و منافعى براى مردم، تا خداوند بداند چه كسى او و رسولانش را يارى مىكنند بىآنكه او را ببينند، خداوند قوى و شكست ناپذير است.[10] منظور از بينات و دلايل روشن ادراكات عقلي و خردورزهاي صحيح علمي و معجزات و كرامات عملي است همچنين مراد از كتاب برخي از معارف و احكام و عقايد و اخلاق و ساير علوم است ميزان و معيار صحيح نيز همراه كتاب معصوم است و هيچ ميزاني دقيق تر از سيره و روش و راهكارهاي معصومانه پيامبر و پيشوايان دين نيست.[11] 3. تعليم دست نايافتني ها فكر و انديشه انسان با همه پيشرفت او در علم و صنعت از دسترسي به معارف و خبرهاي غيبي كه در قرآن و سخنان انبياء و امامان(عليهم السلام) آمده است ناتوانند و تنها از طريق نبوت و دستآوردهاي وحي ميتوان بر آنها آگاه شد اگر پيامبرن الهي نباشند خرد انسان از درک معارف توحيد و معاد بيبهرهاند . عقل و دانش بشر هر چه قدر پيشرفت كند باز هم نميتواند از اين معارف اطلاع پيدا كند بنابراين تنها فضل و وحي الهي است كه سبب ميشود كه دريچههايي از جهان غيب به روي انسان باز شود ومعارف ناب و حقايق نامتناهي به بشر روي آورد.[12] 4. تكامل عقل قران كريم هر چند در بسيار ي ازموارد ارزش عقل را بازگو كرده و انسان را به تعقل فرا ميخواند ليكن آن را براي هدايت بشر كافي ندانسته و وجود وحي و نبوت را ضروري شمرده است، كه پيامبر اسلام فرموده استخداوند هيچ پيامبر و رسولي را جز بر تكميل خرد مبعوث نفرموده و خرد او بالاتر از عقول امت وي است)[13] چون عقل بشري چيزهاي را كه بايد بداند و بوسيله آن جامعه خود را اداره كند نميفهمد ولي به كمك وحي آنها را ميفهمد و آنچه را بايد به صورت سالم و كامل فراگيرد ولي توان آن را ندارد به مدد وحي تتميم و تكميل ميكند.[14] 5. نجات از تاريكيها: خداوند ميفرمايد( الر) (اين) كتابى است كه بر تو نازل كرديم، تا مردم را از تاريكيها (ى شرك و ظلم و جهل،) به سوى روشنايى (ايمان و عدل و آگاهى) بفرمان پروردگارشان در آورى، بسوى راه خداوند عزيز و حميد)[15] در حقيقت تمام هدفهاى تربيتى و انسانى، معنوى و مادى نزول قرآن، عبارت از : بيرون ساختن از ظلمتها به نور و " ظلمت" به صورت جمع آمده و" نور" به صورت مفرد، اشاره به اينكه، همه نيكيها در پرتو نور توحيد يك حالت وحدت و يگانگى بخود ميگيرند اما ظلمت همه جا مايه پراكندگى و تفرقه صفوف است. و از آنجا كه سرچشمه همه نيكيها، ذات پاك خداست و شرط اساسى درك توحيد، توجه به همين واقعيت است بلافاصله اضافه مىكند: همه اينها به اذن پروردگارشان (پروردگار مردم) مىباشد.[16] 6. پرستش خدا و پرهيز از طاغوت نقل شده است كه رسول خدا در يكي از خطبههاي خود در اين باره ميفرمايدخدا پيامبران را برانگيخت تا بندگان او آنچه از خداشناسي نميدانند فراگيرند و به پروردگار او پس از انكار و عناد ايمان بياورند)[17]كه محور اصلي دعوت پيامبران و حفظ توحيد فطري و طرد هر گونه شرك است. 7. دعوت به حيات برتر و سازنده وحي و آموزههاي وحياني، تامين كننده زندگي برتر انسان است كه خداوند در قرآن ميفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مىخواند كه شما را حيات مىبخشد و بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حايل مىشود، و همه شما (در قيامت) نزد او گردآورى مىشويد»[18] از آنجا كه انسان موجودي است كه فطرتا به سوي منافع خود حركت ميكند و براي بهتر زندگي كردن اقدام ميكند،گاهى مىشود كه انسان در اعتقاد و يا عملش از طريق فطرت و حق منحرف شده و دچار اشتباه گردد، ليكن اين خطا و اشتباه مستند به فطرت انسانى او و هدايت الهى نيست، بلكه بخاطر اين است كه او خودش عقل خود را دزديده و در اثر پيروى هواى نفس و شيطان راه رشد خود را گم كرده است،و آن زندگي سعيد و خوشبختي كه انسان در آرزوي آن است بوسيله تبعيٌت از راه شيطان و پيروي از هواي هوس لوازم سعادت آن را از دست ميدهد 8. سفارش به اخلاق ستوده سفارش به خصلتهاي ستوده اخلاقي و اجتماعي از اهداف بعثت به شمار ميآيد.كه اخلاق به عنوان رابط بين عقيده و عمل سهم موثري درتهذيب روح دارد هدف رسمي بعثت تزكيه نفس و تهذيب روح است كه بخش مهم رهآورد وحي را توصيههاي اخلاقي تشكيل ميدهيد[19] [1] - راغب اصفهانى حسين بن محمد: المفردات في غريب القرآن، بيروت، ناشر: دارالعلم الدار الشامية سال چاپ: 1412 ق، اول،ص450 [2]- مصطفوى حسن نام كتاب: التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، ناشر بنگاه ترجمه و نشر كتاب، سال چاپ: 1360 ش،ج6، ص40 [3]- قرشى سيد على اكبر: قاموس قرآن، ناشر: دار الكتب الإسلامي، تهران، سال چاپ: 1371 ش، ج7، ص7 [4] - جوادي آملي عبدالله، شريعت در اينه معرفت ، قم ،تشر اسراء،سال ش1377 ،ص 111 [5]-سوره بقره آيه 213 [6] - علامه مجلسى، بحار الأنوار، 110 جلد، - مؤسسة الوفاء بيروت ، 1404 هجرى قمرى؛ج 11 ص32 [7]- طباطبايى سيد محمد حسين: الميزان فى تفسير القرآن ،قم،ناشر: دفتر انتشارات اسلامى سال چاپ: 1417 ق، نوبت چاپ پنجم، ج2، ص117 [8] -جوادي آملي عبدالله، تفسير تسنيم،تحقيق و تنظيم سعيد بند علي، قم ،تشر اسراء،سال 1385ش،چ اول، ج 10،ص442 [9] -سوره هود ايه 118،119 [10] -حديد ايه 25 [11] - جوادي آملي عبدالله،تفسير موضوعي ،وحي و نبوت، قم، نشراسراء، سال 1381ش،چ اول، ج 3،ص174 [12] همان،ص169و170 [13] - كلينى، الكافي، 8 جلد، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1365 هجرى ،ج1،ص12 [14] - جوادي آملي عبدالله ، وحي و نبوت،پيشين،ص 174 [15] سوره ابراهيم ، 1 [16] - مكارم شيرازى ناصر، تفسير نمونه ، تهران، ناشر: دار الكتب الإسلامية ، ،ج 10،ص262 [17] -علامه مجلسي، پيشين، ج4،ص288 [18]- سوره انفال، ايه 24 [19] - جوادي آملي عبدالله ، وحي ونبوت، پيشين،ص178 |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
سلام. خیلی عالی است. ولی دیر فرستادید. برای شما آرزوی سلامتی و نشاط و توفیق روز افزون دارم. مختاری.
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|