خوش آمديد,
مهمان
|
|
انگيزه اصلي خودسازي چيزي جز کسب رضايت الهي نيست. رضايت خداوند نهايت درجه کمال انسان مومن در زندگي است. رضايت دو طرفه انسان و خداوند نهايت آرزوي سالکان و عارفان است. رضي الله و رضوا عنه. بنابراين انسان براي رسيدن به مقام رضا بايد تلاش بکند.
رابطه خودسازي و رضايت خداوند: در مورد خودسازي اول بايد ببينيم انگيزه خودسازي چيست. اگر موضوع انگيزه روشن شود؟ راه براي خودسازي باز مي شود. اگر ما هدف را خوب شناسايي کرده باشيم؟ راه رسيدن به هدف را هم پيدا خواهيم کرد. بايد بررسي کنيم کسي که مي خواهد خودسازي کند؟ توي ذهنش چه مي گذرد. چه چيزي باعث شده که به سمت خودسازي برود. هر کسي مطابق برداشت و شناختي که دارد ممکن است با انگيزه خاصي به خودسازي روي بياورد. يعني سليقه ها و برداشت ها و شناختها در اين زمينه بسيار متفاوت است و هر کسي با رويکرد خاصي به موضوع نگاه مي کند. به خاطر همين هم تعريف هاي زيادي از خودسازي مي شود. هر کسي با نگاه خود سعي کرده تعريف خاصي از خودسازي ارايه کند. اما بايد ببينيم معيار چيست؟ يکوقت صحبت اين است که انگيزه بنده و شما براي خودسازي چيست. يکوقت هم صحبت اين است که انگيزه يک مسلمان مومني که مي خواهد با رويکرد ديني به خودسازي بپردازد، چه بايد باشد؟ صحبت اين است که انگيزه صحيح خودسازي چيست؟ يا صحيح ترين انگيزه اي که بتواند در انسان شوق ايجاد کند چه بايد باشد؟ به تعبير ديگر بهترين انگيزه ديني براي يک فرد مسلمان چيست؟ از قرآن کريم استفاده مي شود که بهترين انگيزه کسب رضايت و محبت خداوند است. در اين مرحله محبت دو طرفه انسان و خداوند مطرح است. انگيزه ديني براي اعمال و عبادات و هر کاري که يک انسان مومن انجام مي دهد؟ رضايت و محبت خداوند است. موضوع نيت داشتن که در آموزه هاي ديني خيلي روي آن تاکيد مي شود هم چيزي جز اين نيست. نيت ما در تمام اعمال ديني مگر نبايد قرب الهي باشد؟ خوب تا خدا از انسان راضي نباشد و تا انسان براي خدا دوست داشتني نباشد؟ مگر مي شود کسي به قرب او برسد. رضايت مندي و محبت خداوند نسبت به انسان دقيقا همان عامل اصلي قرب انسان به خدا است. ما در حقيقت از طريق جلب رضايت و محبت خدا است که به خدا نزديک مي شويم. اگر گفته شود: هدف خودسازي کمال است؟ يا سعادت است؟ باز فرقي نمي کند. راه رسيدن به کمال و سعادت انسان هم چيزي جز جلب رضايت و محبت خداوند نيست. اگر کسي بگويد: هدف رشد است؟ هدف شکوفايي انسان است؟ رسيدن به رشد و شکوفايي براي انسان بدون جلب رضايت و محبت خداوند حاصل نمي شود. توحيد هم به ما مي آموزد که بايد نگاهمان در خودسازي و هر رفتار ديني فقط خدا باشد. انگيزه بايد فقط الهي باشد. روي حساب توحيد هم انگيزه و هدف ديني يک انسان مسلمان و مومن جز جلب رضايت خداوند نيست. حتي اگر کسي نگاه آخرت گرايانه داشته باشد و بگويد من نگاهم به دنيا نيست و فقط براي اين که آخرت خوبي داشته باشم و در قيامت اهل نجات و بهشت شوم؟ خودسازي مي کنم؟ رسيدن به چنين هدفي نيز جز با رضايت خدا و جلب محبت خداوند امکان پذير نمي شود. موضوع رضايتمندي و همچنين جلب محبت خداوند؟ بهترين انگيزه و هدف را براي خودسازي به ما مي دهد. اصولا يک انسان ديني کاري جز توجه به رضايت الهي ندارد. هر کاري که مي کند به اين مي انديشد که آيا خداي متعال از کرده من راضي است يا ناراضي است. اگر راضي باشد انجام مي دهد و اگر راضي نباشد؟ ترک مي کند. رضايت مندي يک استراتژي است. يک راهبرد است؟ تمامي روش هايي که بعدا ارايه مي شود همه در راستاي جلب رضايت خداوند بايد سازمان دهي شود. انسان مرضي خدا: ما در خودسازي بايد به اين بيانديشيم که خداوند از چگونه انساني راضي است؟ خصوصيات يک انسان ديني که توانسته به مقام رضا دست يابد و خدا را از خويش راضي کند؟ چيست؟ اين خيلي مهم است. يعني ما براي اينکه به روش خودسازي دست يابيم بايد بتوانيم انساني را مجسم کنيم که از هر جهت همان کسي است که خدا کارهايش را مي پسندد واو را دوست دارد. خداي متعال از کدام بنده هاي خود راضي است؟ چکار کنيم که خدا از ما راضي شود؟ خداوند چگونه از بنده خودش راضي مي شود؟ خصوصيات يک بنده واقعي خدا که توانسته به حد نصاب رضايت مندي برسد چه بايد باشد؟ اينجا است که بحث رضايت مندي و مقام رضا اهميت پيدا مي کند. ما به عنوان مقدمه بايد اول اين موضوع را بررسي کنيم و بعد وارد روش ها و تاکتيک ها شويم. چون خودسازي دقيقا همان راه رسيدن به رضايت خدا است. انسان خودساخته در حقيقت همان انساني است که خدا از او راضي شده و دوست اش دارد. در عرفان اسلامي کرامت هايي که براي انسان مطرح مي شود و اقتدار ولايي و توانايي ها همه از جانب خدا است و خداي متعال است که به هر که بخواهد کرامت عطا مي کند؟ منتهي بايد بدانيم کسي از اين کرامت و اقتدار برخوردار مي شود که توانسته قله رضايت خداوند را فتح کند. خداي متعال به کساني کرامت وعظمت مي دهد که از او راضي است و او را دوست دارد. ما بايد در اين مسير به رضايت و محبت خدا برسيم. اگر اين مقصد حاصل شود؟ در حقيقت به همه چيز رسيده ايم. نجات و رستگاري و کمال و سعادت دنيا و آخرت انسان در گرو رضايت خداي متعال از انسان و رضايت انسان از خداوند است. اهميت و جايگاه رضايت خدا: در قرآن کريم رضاي الهي به رضوان تعبير شده است. رضوان واژهاي است که نسبت به ساير مقامات معنوي، مقام والاتري دارد ودليل اين گفته، آيه شريفه 72 از سوره توبه است که ميفرمايد: دربين تمام مقاماتي که انسان ميتواند در دستگاه الهي و در تقرب به خداوند کسب کند، مقام رضوان فوق آنهاست، چون واژه اکبر صفتعالي است و از همه برتر و بالاتر است. مرحوم علامه طباطبائي در(تفسيرالميزان جلد 18 صفحات 238-239) اظهار داشته است:معناي آيه شريفه «و رضوان من الله اکبر» اين است که: خشنوديخدا از ايشان، از همه حرفها بزرگتر و ارزندهتر است. بندگان خدا وقتي به درجهاي از معرفت ميرسند اگر بدانند در آن مرحله خداوند از آنها راضي است، همين مقام رضايت خداوند از بندگان برايشان از بهشت و نعمتهاي جاويد برتر است. مرحوم علامه عقيده داشت: معرفت انسان نميتواند رضوان الهي وحدود آن را درک کند، چون رضوان خدا محدود و مقدر نيست تا وهم بشر بدان دست يابد و شايد براي فهماندن اين نکته بوده که کمترين درجه رضوان خدا هرچقدر هم که کم باشد، از اين بهشتها بزرگتر است؛ يعني بزرگترين سعادت و رستگاري براي فرد عاشق ودوستدار خداوند اين است که رضايت معشوق خود را جلب کند، بدون اينکه در صدد ارضاي نفس خويش باشد. تقابل رضايت خدا با رضايت خود: بنابراين ميبينيمکه رضوان الهي نقطه مقابل رضاي شخصي و فردي قرار ميگيرد. تمام انسانها يک سلسله آرزوهايي در سر ميپرورانند وآرمانهايي دارند که برايشان بسيار مهم است. بهگونهاي کهرسيدن به آرزوهاي خودشان را عين رضايت شخصي ميدانند ووقتي به آرزوهايشان برسند مانند اين است که تمام رضايتشخصيشان تأمين شده و دست نيافتن به بخشي از آرزوها و يا همه آنها را خسارت شخصي تلقي ميکنند. البته اين منطق عرف مردم است در حالي که ممکن است حقيقت، چيزي غير از اين باشد. به عنوان نمونه بايد به آيه 216 از سوره بقره اشاره داشت کهميفرمايد: «چهبسا چيزي را ناپسند ميدانيد و از آن اکراه داريد، درحاليکه خير شما در آن است و چه بسا چيزي را دوست داريد، در حاليکه شر شما در آن است و خداوند به آن آگاه است، درحاليکهشما نميدانيد». لذا، ميبينيم که در بيشتر موارد ميان تحقق آرزوهاي انسان و ايجاد رضايت شخصي رابطه و نسبت مستقيمي وجود دارد، به گونهاي که آدمي به رضاي فردي يا شخصي خود، بشدت وابسته است و همين وابستگي انسان را آسيبپذير ميکند. بنابراين، ميتوان گفت، هر قدر آرزوهاي انسان بيشتر باشد درجه آسيبپذيري او بيشتر است، هرقدر انسان آرزوهايش را محدود کند و آنها را در حدي معقول و منطقي نگه دارد، آسيبپذيري او کمتر و محدودتر ميشود. امام علي(ع) هر که بدن خود را ناخشنود سازد پروردگارش را خشنود کند و هر که بدن خود را ناخشنود نکند پروردگارش را نافرماني کرده باشد- امام علي(ع) با راحتي بدن و تأمين خواسته هاي جسماني و پيروي از خواهشها رضايت خدا تأمين نمي شود. بنابراين استغفار زياد- صدقه دادن زياد و انجام هر اعمال خير و مخالفت با هوا و هوس ها سبب رضايت خداوند مي شود. نقل شده که حضرت موسي(ع) عرض کرد: اي پروردگار مرا به کاري که خشنودي تو از من در آن است راهنمايي فرما تا بدان عمل کنم؟ خداوند به او وحي فرمود که همانا خشنودي من در ناخشنودي توست و تو بر آنچه ناخوشش داري صبر نتواني کرد موسي عرض کرد: پروردگارا مرا به آن کار راهنمايي فرما. خداوند فرمود: خشنودي من در خرسندي تو به قضاي من است. آسيب زدايي از مقام رضايت: براي در امان ماندن از آسيب ها دو کار بايد انجام شود: اول اينکه وابستگيهاي انسان به آرزوها و اميال کم شود. همانطوريکه ميدانيم جوانان آرزوهاي زياديدارند، ولي وقتي از سن جواني به سن پختگي و سن عقلي يعني40سالگي ميرسند، آرزوها در محدوده منطقي و معقول خودش قرار ميگيرد و مقداري محدودتر ميشود. دوم اينکه انسان، رشتهارتباط آرزوهاي خودش را به چيزي غير از رضايت شخصيخودش، يعني رضايت ذات اقدس الهي متصل کند. اگر اين دو کار انجام شود، آسيب پذيريها کاهش مييابد. مراتب رضايت الهي: رضايت خداوند تعالي مراتبي دارد که رتبه هاي آن وابسته به درجات تقرب و تشبه به خداي متعال از طريق عبوديت و بندگي است, هر درجه اي از عبوديت متضمن درجه اي از قرب است و نيز رضايت متناسب با آن درجه را به همراه دارد. روش هاي کلي کسب رضايت: 1- هماهنگي تکويني با هستي و سنت هاي حاکم بر هستي و صفات خداي متعال. 2- هماهنگي تشريعي با اراده خداوند که از طريق انبيا ووحي به انسان رسيده است که در انجام وظايف ديني خلاصه مي شود. راهکار اصلي کسب رضايت الهي: راهکار اصلي کسب رضايت الهي، انجام وظايف شرعي است. هر آن کس در اين وادي از جهت کميت و کيفيت عبادت بيشتر موفق شود بيشتر تحصيل رضاي الهي نموده است. زيرا بيشتر فرمان آورنده آن وظايف يعني فرمان خداي سبحان را لباس عمل پوشانيده و بيشتر او را از خويش راضي نموده است . مراد از وظايف شرعي اساسي ترين و مهم ترين آن است يعني انجام واجبات و ترک محرمات. در همين باب است اين حديث شريف : عن ابي حمزه الثمالي قال : قال علي بن الحسين (ع ): من عمل بما افترض الله عليهم , فهو [من] خير الناس. امام سجاد (ع) مي فرمايند: هر کس به آنچه که خدا بر او واجب کرده عمل نمايد, او از بهترين مردم مي باشد, (بحارالانوار, ج 71, ص 195, روايت 7 به نقل از سر الاسراء، علي سعادت پرور, ج 2, ص 65) و واضح است کسي که با فعل واجبات و ترک محرمات بهترين مردم شده باشد از منظر خداي سبحان و ائمه هدي (ع) پسنديده ترين مردم است . اگر در اين وادي کسي موفق شد حتي اين وسوسه قلبي که شايد خدا و ائمه هدي (ع) از من راضي نباشند خود, صفاي دل را به هم مي زند و آدم بي صفا مورد رضايت حق تعالي نيست . بنابراين با انجام هر چه دقيق تر واجبات و ترک محرمات بايد آن وسوسه قلبي را نيز از دل زدود. مرتبه بعدي کسب رضايت الهي انجام مستحبات و ترک مکروهات است. سالک با رسيدن به اين مقام به وادي عشق و محبت حق وارد مي شود و از محبين بلکه محبوبين او خواهد بود. موجبات رضاي خدا: پيرامون موجبات رضايت خداوند و نشانه هاي راضي بودن خدا از خلق نکات مختلفي در روايات مطرح گرديده است. 1. مخفي بودن موجبات خشنودي خدا: در روايتي از امام علي(ع) نقل شده که خداي تبارک و تعالي چهار چيز را در دل چهار چيز نهفته است خشنودي خود را در طاعتش نهفته است، پس هيچ طاعتي را کوچک نشماريد زيرا بسا که آن طاعت با خشنودي خدا همراه باشد و تو بي خبر باشي- براي کسب رضايت الهي هر کار خير و پسنديده را انجام دهيد و لو کوچک باشد زيرا احتمال دارد رضايت الهي با او کسب شود . 2. سه چيز است که بنده را به خشنودي خدا مي رساند: استغفار زياد، فروتني و صدقه دادن زياد . 3. در نتيجه راضي و تسليم بودن در برابر قضاي الهي ولو بر خلاف ميل انسان باشد خشنودي خدا را در پي دارد. نشانه هاي رضاي خدا: 1. روايت شده که موسي(ع) گفت: پروردگارا مرا از نشانه ناخشنودي خود از بنده ات خبر ده خداي تعالي به او وحي فرمود: هر گاه ديدي که من بنده ام را براي طاعت خود آماده و از معصيتم روي گردان مي کنم اين نشانه خشنودي من است. 2. در روايتي از پيامبر اسلام(ص) آمده: نشانه خشنودي خدا را خلقش ارزاني نرخها و دادگري فرمانروايشان است و نشانه خشم خدا بر خلقش، ستمگري فرمانروايشان گراني نرخ هاست. 3. و نيز آمده است که نشانه خشنودي خدا سبحان از بنده خرسندي او است به آنچه خداي سبحان به سود و زيان او مقدم فرموده است. امام علي(ع) اگر راضي به مقدرات الهي بود نشانه رضايت خداوند است. 4. در کلامي از امام علي(ع) آمده: خشنودي خداي سبحان قرين طاعت او است. و در يک کلام اگر انسان تسليم خدا باشد در اين صورت خدا از او راضي است. پاداش کسب رضايت الهي: مقام «رضوان» از بزرگترين مواهب و مقاماتي است که خداوند به مؤمنان و مجاهدان مي بخشد و اين رضوان چيزي غير از باغ هاي بهشت و نعمت هاي جاويدان و غير از رحمت گسترده پروردگار است و رضوان من الله اکبر. هيچ کس نمي تواند آن لذت معنوي و احساس روحاني را که به يک انسان به خاطر جلب رضايت و خشنودي خدا به او دست مي دهد توصيف کند. رضايت خدا از همه برتر و بزرگتر است. قرآن کريم اسماعيل(ع) را با صفت «مرضي» توصيف نموده است. «وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيا» (مريم/55) ؛ و همواره مورد رضايت پروردگارش بود. اين در واقع اشاره به اين حقيقت است که او در کل برنامه هايش رضايت خدا را جلب کرده است. اصولا نعمتي از اين بالاتر نيست که معبود و مولا و خالق انسان از او راضي و خشنود باشد به همين دليل در بعضي از آيات بعد از آنکه نعمت بهشت جاويدان را براي بندگان خاص خدا بيان مي کند در پايان مي گويد: «رَضِي اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» (مائده/119)؛ خداوند از آنها خشنود و آنها نيز از او خشنود خواهند بود و اين فوز عظيم و رستگاري بزرگي است. اين نشان مي دهد تا چه اندازه اين رضايت دو جانبه واجد اهميت است (رضايت پروردگار از بندگان و رضايت بندگان از پروردگار). زيرا ممکن است انسان غرق عالي ترين نعمتها باشد، ولي هنگامي که احساس کند، مولي و معبود و محبوب او از او ناراضي است، تمام آن نعمتها و مواهب در کامش تلخ مي گردد و نيز ممکن است انسان واجد همه چيز باشد، ولي به آنچه دارد راضي و قانع نباشد، بديهي است آن همه نعمت با اين روحيه او را خوشبخت نخواهد کرد و ناراحتي مرموزي دائما او را آزار و شکنجه مي دهد و آرامش روح و روان را که از بزرگترين مواهب الهي است از او مي گيرد علاوه بر اين هنگامي که خدا از کسي خشنود باشد، هر چه بخواهد به او مي دهد و هنگامي که هر چه خواست به او داد او نيز خشنود خواهد شد و رضايت دو طرفه ميان او و خداي متعال برقرار مي شود. نتيجه اينکه بالاترين نعمت اين است که خداوند از انسان خشنود و او نيز از خدايش راضي باشد. قابل ذکر است که در ادامه آيه ، و رضوان من الله اکبر، آمده است که: رضوانالهي حقيقت هر رستگاري بزرگي است. مرحوم خواجهنصير، دراوصافالاشراف (صفحه 67) نوشته: دربان بهشت را رضوان ناميدهاند، از آن رو که رضا بابالله اعظم است يعني اگر کسي بهمقام رضا برسد، به بهشت رسيده است و در هر چه مينگرد نوررحمت الهي را ميبينيد؛ يعني کمترين پاداشي که افراد واصل شده به مقام رضوان دارند، اين است که وقتي به پديدههاي هستي مينگرند، با نور خدا پديدههاي هستي را ميبينند و اين، بينشعميقي است که انسان ميتواند بهعنوان يکي از آثارش به آنعنايت داشته باشد. رضايت انسان از خداوند: بهطور کلي رضا به معناي خشنودي و ثمره محبت انسان بهذات اقدس الهي است. يعني اينکه خداوند متعال از انسان راضيباشد، اين مقام بسيار بزرگ است؟ ولي اهل حقيقت مطلوبشان اين بوده تا به مرحلهاي برسند که از خداوند متعال راضيباشند. آيه 119 سوره مائده ميفرمايد: خداوند از اينگونه انسانهاراضي است و آنها هم از خدا راضي هستند. همچنين مرحومخواجهنصير در رساله اوصافالاشراف (صفحه 66-67) نوشته:رضاي خداوند از بندهاش آنگاه حاصل ميشود که رضاي بنده ازخداي بزرگ حاصل شود. وي نقل کرده که يکي از بزرگان 70 سالعمر کرد و در مدت عمر هرگز نگفت که «کاش فلان چيز انجامميشد و يا فلان چيز انجام نميشد» که اين در واقع نشانه روحرضايت است که در يک بنده، در اوج درجات معنوي، ميتواند به وجود بيايد . «مرحوم خواجهنصير» نقل کرده است: از بزرگي پرسيدند که از مقام رضا در خود چه اثري يافتهاي؟ او گفت: از مرتبه رضا چيزي به من نرسيده است ولي اگر از وجود و جسم من پ |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|