سه شنبه, 25 ارديبهشت 1403

 



موضوع: فلسفه شرور دردنیا

فلسفه شرور دردنیا 9 سال 8 ماه ago #97390

فلسفه شرور
اگر خداوند خيرخواه مطلق است، چرا مانع پيشامدهاي ناگوار نمي شود؟
فلسفه سختيها ، مشکلات و بلاها
اين پرسش از مسائل مهم در حوزه دين پژوهي است که همواره ذهن متفکران ديني را به خود مشغول ساخته است که چرا تبعيض وجود دارد؟فناها ونيستي هابراي چيست ؟نقصها وکاستيها وآفات وبلاهاچرا وجود دارد؟وبطور کلي علت شرور(شرها)درعالم چيست؟
انديشمندان ديني پاسخهاي متعددي به اين پرسش يا پرسشها داده اند .
1-سختيها(شرور) لازمه جهان مادي وطبيعي است
لازمه عالم ماده علاوه بر محدوديت وجودي,تزاحم وتضاد است.ممکن نيست که عالم ماده بي تزاحم وتضاد آفريده شود. وجود آتش در مجموع خير است ومي تواندبراي زندگي آدميان مفيد باشد اما گاه زيان نيز مي رساند ودرد ورنج نيز مي آفريندونمي شود که آتش باشد ونسوزاند.
اگر خواهان زندگي دنيوي هستيم ومي خواهيم از نعمتها ولذايذ دنيوي بهرمند باشيم,بلکه آنراسکوي پرش خود به بهشت برين وکوي نيکبختي قرار دهيم,مي بايست در اين دنيا متحمل وپذيرنده لوازم آن نيز باشيم.اگر توقع داريم از آتش,حرارت بدست آيد ,اين حرارت ذاتي آتش است, در سرما وگرما هيچ گونه تبد ل وتغييري در آن ايجاد نمي شود, همين طوري که چوب را مي سوزاند واز حرارت آن انسان به انواع مختلف بهره مند مي گردد,نيز گاهي خانه اي رابه کام خود فرومي برد. نمي توان گفت در موارد ضرر آتش,حرارت وسوزندگي نداشته باشد.ونمي توان آتش را از چرخه زندگي حذف نمود بعلت مشکلاتي که در بعضي از موارد پيش مي آورد همچنانکه اتومبيل رانيز نمي توان از زندگي حذف کرد با اينکه در مواردي حرکت اتومبيل تزاحم و تنازع با حرکت انسان پيدا مي کند وسبب مرگ انسان مي شود واين لازمه زندگي مادي است که ماشين بايد حرکت کند وانسان نيز به فعاليت خود ادامه دهد وگاهي هم بايکديگر تصادم داشته باشند آيا حرکت اتومبيل شر است يا حرکت ما ؟هيچکدام شر نيستند لکن اقتضاي عالم مادي اين است که مشکلي پيش بياورد که ما از آن تعبير به شر مي کنيم بديهي است رعايت مقررات مي تواند در کاهش تصادفات موثر باشد اما بطور کلي نمي توان جلوي آنرا گرفت.
لازمه جهان مادي تزاحم وتضاد ,بيماري,تفاوت ,تصادف,محروميت از بعضي منافع,پيري ومرگ و...وبسياري ديگر از اموري است که ما با ديد خود تعبير به نقص وشر مي کنيم.
مثال ساده وروشن انسانها کنار درخت سيبي قرار گرفته اند که هر کس برحسب استعداد وتوان خود از آن بهره مند مي شود واگر کسي دير بجنبد دست خالي بر مي گرددالبته اگر انسانها رعايت عدل وانصاف را بکنند به همه مي رسد ولي در هر صورت گاهي منافع افراد با هم تزاحم پيدا مي کند حال کسي که محروم شده وخود را در سختي ورنج مي بيند چه کسي مقصر است؟اين خاصيت جهان مادي است که گاهي در تزاحم منافع عده اي محروم مي شوند .
وجود تزاحم وتضاد در عالم مادي وحاکميت سنتهاي لا يتغير الهي بر پديده هاي جهان يعني حاکميت نظام علت ومعلول واينکه گردش کارهاي جهان خارج از اين شيوه نيست ,اين دو موضوع اقتضائاتي دارد که تخلف نا پذيرند زيرا لازمه اين جهان مادي است ونمي توان جلو تاثير آنرا گرفت آتش اقتضاي سوزاندن دارد گاهي ممکن خانه يا فردي را بسوزاند واو به رنج وسختي بيفتد اصل عليت وتزاحم سبب رنج اين فرد شده است.
ازدواج دو فردي که ناسازگاري خوني دارند يا يکي از آنها به بيماري مسري مبتلا است باعث مشکلاتي براي آنها و فرزندانشان مي شود وممکن است نقصي در خلقت آنها ايجاد شود که سبب رنج طولاني براي پدرومادروفرزند مي گردد,تاثير اصل عليت وسنخيت بين علت ومعلول اين اقتضا را دارد ونمي توان مانع آن شد حال بايد ديد مسئول اين رنج وسختي کيست؟
بديهي است اگر والدين دقت مي کردند اين مشکل پيش نمي آمد.
فردي که در کنکور شرکت مي کند وبدليل کمي تلاش ,يا محدوديت ظرفيت پذيرش موفق به راهيابي به دانشگاه نمي شود ودچار رنج وسختي مي شود ومي گويد چرا دعاي من مستجاب نشد و... اين فرد بايد درست بررسي کند که علت نا کامي اوچه چيزي بوده است اگر خوب درس خوانده وبا آمادگي در آزمون شرکت کرده بايد بداندتزاحم منافع ومحدوديت سبب اين مشکل شده ومردم کنار درختي قرار گرفتند که ميوه محدودي دارد وخواه ناخواه عده اي دست خالي بر ميگردند وکسي مقصر نيست ومي توانست طوري برنامه ريزي کند که زودتر برسد ميوه خود را بچيند.
در هر صورت کنار خيرهاي فراوان,شرهاي اندکي هم ايجاد مي شود که لازمه جهان مادي است ونمي شود بخاطر شرور اندک از خلقت عالم ماده صرف نظر کرد.
آتش خيرات بي شماري دارد ,آيا درست است که بخاطر شر اندکي که ممکن است در پي داشته باشد آتش خلق نشود؟ترک خير کثير به دليل شر قليل ,با فيض الهي منافات دارد,زيرا ترک خير کثير به دليل شر قليل,خود شر کثير محسوب مي شود. جهان ماده تلازم اجتناب نا پذيربا شرور دارد وهمچنان که گفتيم اقتضاي عالم ماده , بيماري ,محدوديت, پيري ,فقر,ضعف ومرگ است.بايدبا بررسي عميق ديد که کداميک از اينها شر هستند .ومسئول ايجاد هر کدام چه کسي است؟
مسئول بسياري از مشکلات خود ما هستيم که با رعايت بهداشت وبرنامه ريزي بهتر مي توانيم از بروز آنها جلو گيري کنيم.
2-شر ناشي از جزئي نگري است.
عامل اصلى شبهات و ابهامات اين است كه از ديدگاه محدود و زمينى به نظام هستى بنگريم و لذا در سايه اين نگرش قياسى به بن‏بست مى‏رسيم زشتى و زيبايى - سختى و آسايش - فقر و ثروت - مفيد و مضر - تقدم و تأخر و دهها امور مشابه آن حاصل قياس و سنجش زمينى و محدود ما انسانهاست در حاليكه چه بسيار امور قياسى كه هيچ ارزش و مكانتى در كليّت نظام هستى ندارند. براى كودكى كه در باغى مشغول بازى است گل زيبا و لطيف است ولى خار و تنه درخت و سنگ سخت است و تيز و با صلابت و ناپسند و بى‏فايده چون آنها را در عرض هم قرار داده و مقايسه مى‏نمايد و لكن از ديدگاه يك باغبان آگاه و انسان حكيم خار و گل و تنه و ساقه و ريشه مكمل يكديگرند و اگر ساقه و سختى آن نباشد لطافت غنچه‏ها و طراوت شكوفه‏هاى درخت ميسر نيست.
از ديدگاه ما پرندگان خوش الحان زيبا و پسنديده‏اند و لكن مار و عقرب حيوانات وحشى ناپسندند و مضر در حاليكه ميزان مقايسه ما انديشه و تفكرات ماست. و اين ميزان خود مهره‏اى است در كنار ديگر مهره‏هاى عالم هستى. نظام وجود معلول مشيت خداى حكيم و عليم است و نظرات و برداشت‏هاى ما نقشى در تدبير خداوند ندارد. با در نظر گرفتن مطالب گذشته وقتى ظروف متفاوت قابليت انسانها را مشاهده مى‏كنيم اولين پرسش در ذهن ما كه حاصل مقايسه ظروف است اين مى‏باشد كه چرا اين شخص اينگونه است و ديگرى به گونه‏اى ديگر؟ چرا اين فرد در رنج است و ديگرى در آرامش؟ چرا اين انسان مريض است و آن ديگرى سالم؟ و مسلماً فرد مريض نمى‏تواند همچون انسان سالم و تندرست تكاليف خويش را انجام دهد و روشن است كه فقير همچون مرفه نمى‏باشد. در حاليكه آفريدگار نخواسته كه فقير همچون غنى باشد يا مريض و معلول جسمانى همچون سالم و تندرست مسير زندگى را طى نمايد بلكه از هر شخص (ظرف وجودى خاص) مطابق با قابليت و توان و استعداد او مسئوليت خواسته شده است (هر كه بامش بيش برفش بيشتر) و خداوند از همه نخواسته كه در كمالات و ارزش‏ها مساوى باشند چون ظروف متفاوت است. اما همه بايد در مدت عمر خويش ظروف قابليت خويشتن را مملو از كمالات تقواى الهى نمايند
- خوب و بد نسبي و مطلق حقايق مطلق را با حقايق نسبي نبايد اشتباه كرد . مـطـالعات ما درباره سود و زيان حوادث و موجودات اين جهان همواره نسبي است ,يعني مقياس سـنـجـش را در ايـن مـطـالعات وضع خود و كسانيكه سرنوشت آنها با ما ارتباط نزديك دارد قرار مـي دهيم :آنچه به سود ما است خوب و مفيد و آنچه به زيان ما است بد و مضر مي دانيم , وحساب نـمي كنيم كه فلان حادثه در سرنوشت ساير موجودات يا در صد سال آينده چه آثاري به بار خواهد آورد . در صـورتيكه ( مطالعات نسبي ) كه در چهار چوب شرايط و موضوعات خاصي صورت مي گيرد , هرگز نمي تواند ملاك ( قضاوت مطلق ) گردد
3-شر ناشي از آزادي انسان است
خداوند به انسان,نعمت آزادي واختيار ارزاني داشته تا مراحل کمال وسعادت رابا اختيار طي کند.برخي آدميان,با اختيار خود,اعمال شرورانه اي انجام مي دهندکه لازمه اين اعمال ,رنج وعذاب ديگران است .بنابر اين شر در جهان از شرارت انسان حاصل مي شود وشرارت انسان نيز ناشي از آزادي واختيار او است.
براه انداختن جنگها,غارت منابع کشورها,استفاده بيش ازحد سوختهاي فسيلي که باعث آسيب ديدن لايه اوزن گرديده وسبب گرماي غير طبيعي کره زمين شده وسيلهاي ويرانگر را موجب گرديده ودر نتيجه مشکلات وسختيهائي برايانسانها ايجاد کرده وبيماريهاي صعب العلاج را به ارمغان آورده همه وهمه از آزادي بشر سر چشمه گرفته است.

4-مشکلا ت وسختيها سازنده هستند
نکته ديگر اينکه فکرمي کنيم كه: «آدمى در اين جهان بايستى آسوده و راحت باشد»، وقتى اين چنين نيست پس زندگى مفهومى ندارد.
ولى اگر قدرى عميق‏تر به حيات انسان بنگريم، خواهيم ديد كه رشد و سازندگى و تكامل مادى و معنوى انسان در زمينه سختى‏ها و رنج‏ها شكل گرفته و مى‏گيرد.
سختى‏ها و گرفتارى‏ها مقدمه كمال‏ها و پيشرفت‏ها است. ضربه‏ها جمادات رانابودمي سازد واز قدرت آنها مي کاهدولي موجودات زنده را تحريک ونيرومند مي سازد رشد و سازندگى و تكامل مادى و معنوى انسان در زمينه سختى‏ها و رنج‏ها شكل گرفته و مى‏گيرد. تمدن‏ها در نقاطى به وجود آمده‏اند كه شرايط زندگى دشوار بوده و انسان مجبور به مبارزه با طبيعت شده است.
رشد علمى مرهون درگير شدن بشر با مشكلات است. اگر بشر، جهانى همواره روشن داشت، هيچ‏گاه به فكر كشف الكتريسته نمى‏افتاد و اگر بيمارى‏ها وجود نداشتند، هيچ‏گاه اندام خود و عوامل مؤثر بر سلامت و يا بيمارى آن را نمى‏شناخت.
اين بناى كار جهان و متناسب با روندى است كه براى بشر در نظر گرفته شده است: لقد خلقنا الانسان فى كبد؛ ما آدمى را در رنج و فشار آفريديم، (البلد، آيه 4). پس كمال انسان در سختى‏ها است چه در عرصه مادى و چه در عرصه معنوى. اگر جهانى بدون مشكل در برابر انسان بود، آدمى به جهت خصوصياتش آن را بر هم مى‏زد تا مشكلى پديد آورد و آن را حل كند.
برداشتن رنج و مشكلات از زندگى بشر، مساوى با ركود و سكون او است؛ پس وجود مشكل، زمينه‏ساز رشد و پيشرفت بشر است
5-سختيها جنبه تنبه وبيداري دارند
. سختى و گرفتارى هم تربيت كننده فرد و هم بيدار كننده ملت‏ها است. سختى، بيدار سازنده و هوشيار كننده انسان‏هاى خفته و تحريك كننده عزم‏ها و اراده‏ها است. شدائد همچون صيقلى كه به آهن و فولاد مى‏دهند. هر چه بيش‏تر با روان آدمى تماس گيرد او را مصمم‏تر و فعال‏تر و برنده‏تر مى‏كند؛ زيرا خاصيت حيات اين است كه در برابر سختى مقاومت كند و به طور خودآگاه و يا ناخودآگاه آماده مقابله با آن گردد. سختى همچون كيميا، خاصيت قلب ماهيت كردن دارد جان و روان آدمى را عوض مى‏كند. اكسير حيات دو چيز است: عشق و آن ديگر بلا. اين دو نبوغ مى‏آفرينند و از موارد افسرده و بى‏فروغ گوهرهايى تابناك و درخشان به وجود مى‏آورند»5.
قرآن مي فرمايد: «هيچ پيامبري را به نقطه اي نفرستاديم مگر اين که مردم آنجا را با سختي مواجه ساختيم تا تضرع کنند» (8) و فرمود: «و براستي قوم فرعون را به خشکسالي و کمي ميوه دچار آورد»نموديم تا متذکر شوند» و علي (ع) فرمود: «هر گاه خداوند نسبت به بنده اي اراده خيري داشته باشد، پس آن بنده گناهي کند، به دنبال آن گرفتاري اي پيش مي آيد و استغفار را به يادش مي آورد (9).

6-گرفتاريها نوعي آزمايش وامتحان الهي است
مصيبت‏ها و گرفتارى‏ها در زندگى انسان نوعى امتحان و آزمايش الهى است طبق آيات قرآن و روايات اهل‏بيت(ع) هيچ انسانى در دنيا خالى از آزمايش الهى نيست ».آرى تا آزمايش نباشد و انسان در مقابل سختى‏ها قرار نگيرد ارزش مقاومت و تلاش او معلوم نمى‏گردد و مؤمن از غير مؤمن تمييز داده نمى‏شود. اولياء الهى از همه انسان‏هاى ديگر بيشتر با بلاها و گرفتارى‏ها دست و پنجه نرم كرده‏اند و هيچ يك از ما به اندازه آنها سختى نكشيده‏ايم در حالى كه آنها محبوب‏ترين خلق خداوند هستند پس اين‏گونه سختى‏ها و امتحان‏ها لطف خداوند كريم است.

7- بسياري از مصائب وبلاها کفاره گناهان هستند.
براساس آنچه از احاديث استفاده مي شود، خداوند گاهي مؤمنان را در دنيا به بلاها و رنج ها مبتلا مي كند تا اين گرفتاري ها كفاره گناهان آنان شود و در روز قيامت ديگر چيزي كه به خاطر آن عقوبت و كيفر شوند در كار نباشد و آنان را از نعمت خود برخوردار سازد، ولي افرادي كه كافر و مشرك هستند چنانچه برخي كارهاي نيك داشته باشند، پاداش آنان را در همين جهان به آنان مي دهد; در نتيجه، در آن جهان با دست خالي حاضر خواهند شد
گاهي عامل بلاها و گرفتاري ها، برخي از گناهان و شکستن سدها و حريم هاي الهي است. هلاک شدن برخي اقوام گذشته در تاريخ مانند قوم نوح، عاد، ثمود و ... از اين قبيل است. قرآن کريم در اين باره آيات زيادي دارد از جمله فرمود: «اگر اهل آبادي ها ايمان بياورند و تقوا پيشه کنند درهاي رحمت را از آسمان و زمين به روي آنها مي گشاييم، ولي آنها [آيات ما را] تکذيب کردند و ما هم آنها را به مجازات اعمال خودشان گرفتار ساختيم» (10).
و فرمود: «فساد در خشکي و دريا به خاطر اعمال مردم آشکار شد تا خداوند نتيجه برخي از اعمال آنها را به خود آنها بچشاند، شايد برگردند» (11) و آيه مورد پرسش مي فرمايد: «و هر [گونه] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسيارى درمى‏گذرد» (
1
8–آفات وبلاهاوسختيها سبب بالا رفتن درجه معنوي انسان مي شود
گاهي بلاها و حوادث تلخ زندگي براي دست يافتن به مقامات و درجات برتر و عالي است. گرفتاري ها و رنج و بلاي انبياء، ائمه (ع)، اولياء و پاکان از اين طريق قابل توجيه است و جمله معروف «البلاء للولاء؛ بلا براي دوستي و [دوستان] است»، در اين وادي قابل فهم و درک است. رنج هاي فراوان و بي شمار حضرت ابراهيم (ع) (14) و حضرت موسي (ع) (15)، يوسف صديق و حضرت خاتم(ص) که فرمود: «هيچ پيامبري همچون من آزار نديد». با اين ديد قابل تفسير و تبيين است و امام صادق (ع) فرمود: «براستي براي بنده [مؤمن] در پيشگاه الهي مقام و منزلتي است که بدان دست نمي يابد مگر با يکي از دو خصلت: يا از بين رفتن مال او و يا گرفتاري در جسم او (بر اثر سيل و زلزله و ... )» (16)، به همين جهت مؤمنان بيشتر گرفتارند.
و در جاي ديگر فرمود: «خداوند بلند مرتبه به موسي وحي نمود که موجودي نيافريدم که نزد من از بنده مؤمنم محبوب تر باشد، پس براستي او را گرفتار مي کنم به آن چه براي او خوب است، او را عافيت مي دهم به آنچه براي او خوب است ... و من به آنچه باعث اصلاح امر بنده ام مي شود آگاهترم» (17).
و همين طور فرمود: «براستي شديدترين مردم از جهت بلا [و گرفتاري] پيامبران اند سپس کساني که از [نظر رتبه] بعد از آنها قرار دارند، پس هر اندازه به انبياء شبيه تر باشند بلاهاي آنها نيز شبيه تر است» (18).
نتيجه اين شد که هر کاري که براي انسان پيش مي آيد و هر گرفتاري را که دچار مي شود از طريق اختيار و اراده خود انسان است چون خداوند در اين عالم از طريق اسباب و وسيله کار مي کند نه مستقيم، منتهي همان گرفتاري ها گاه بر اثر گناهان و نتيجه آن ذلت و رسوايي و دوري از خداوند است و گاهي همان کاري که انسان با دست خويش انجام مي دهد با عنايت خداوند باعث تنبه و آگاهي و يا ترفيع درجه و ... مي شود.



9-بعضي ازگرفتاريها لطف وعنايت الهي هستند
. شخص گرفتار بايد توجه داشته باشد كه بلاها غالباً از الطاف خاص الهى است و خداوند براى اين كه عنايت و توجه خاصى به او داشته که او را مبتلا فرموده است. اين مطلب قطع نظر از اين كه در قرآن و روايات ثابت است از مطالعه حالات مردم گرفتار به خوبى استفاده مى‏شود، زيرا بيشتر مردم خوب و صالح مبتلا به گرفتارى و بلاها هستند و بعداز پيغمبران هر كس ايمانش زيادتر باشد بلا و مصيبتش نيز زيادتر است.
عبدالرحمن بن حجاج مى‏گويد: ما نزد امام صادق(ع) بوديم صحبت بلا به ميان آمد و اين كه بلاها از الطاف خاص خدا است كه به مؤمنين عطا مى‏فرمايد. آن‏گاه امام صادق(ع) فرمود: از رسول خدا(ص) سؤال شد كه سخت‏ترين بلاها در دنيا براى كيست؟ حضرت فرمود: اَلنَّبِيُّونَ ثُمَّ اْلأَمْثَلَ فَاْلأَمْثَلَ وَيَبْتَلَى الْمُؤمِنُ بَعْدَ ذلِكَ عَلى‏ قَدْرِ اِيمانِهِ وَ حُسْنِ اَعْمالِهِ فَمَنْ صَحَّ اِيمانُهُ وَ حَسُنَ عَمَله اشْتَدَّ بَلائُهُ وَمَنْ سَخِفَ اِيمانَهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلائُهُ‏؛ سخت‏ترين و شديدترين بلاها در دنيا براى پيغمبران است بعد از آنها هر كس ايمانش بيشتر باشد بلايش نيز بيشتر است. مؤمن به قدر ايمان و حسن عملش به بلا مبتلا مى‏شود. پس كسى كه ايمانش صحيح و عملش نيكو باشد بلايش نيز شديدتر است. و كسى كه ايمانش ناقص و سست و عملش ضعيف باشد بلايش نيز كمتر است‏، (الكافى، ج 2، ص 252). رسول خدا(ص) فرمود: بلای بزرگ به اجر بزرگ پاداش داده می‏شود، و هر گاه خدا بنده‏ای را دوست بدارد، او را به بلای بزرگ گرفتار می‏سازد، پس هركه به بلا راضى شود خدا از او راضى است. و هر كه به بلا راضى نشود خدا از او راضى نمى‏شود. عَنْ اَبى‏ جَعْفَرٍ(ع) قالَ: اِنَّما يُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ فِى الدُّنْيا عَلى‏ قَدْرِ دِينِهِ اَوْ قالَ: عَلى‏ حَسَبِ دِينِهِ‏؛ امام باقر(ع) فرمود: مؤمن در دنيا به اندازه دينش يا فرمود، بر حسب دينش مبتلا مى‏شود (يعنى اگر دينش قوى باشد بلايش شديد است و اگر دينش ضعيف باشد بلايش نيز ضعيف و كم مى‏باشد)، (الكافى، ج 2، ص 253). عَنْ عَبْدُاللَّهِ بْنِ اَبى‏ يَعْفُورٍ قالَ: شَكَوْتُ اِلى‏ اَبى عَبْدِ اللَّهِ(ع) ما اَلْقى‏ مِنَ اْلأَوْجاعِ وَكانَ مِسْقاماً فَقالَ لى‏: يا عَبْدَ اللَّهِ لَوْ يَعْلَمُ الْمُؤمِنُ مالَهُ مِنَ اْلأَجْرِ فِى الْمَصائِبِ لَتَمَنّى‏ اَنَّهُ اَنْ يُقْرَضَ بِالْمَقَاريضَ طُولَ عُمْرِهِ‏ عبداللَّه بن ابى يعفور كه هميشه مبتلا به بيمارى بود مى‏گفت: از دردهايى كه به من مى‏رسد به امام صادق(ع) شكايت كردم، حضرت به من فرمود: اى عبداللَّه اگر مؤمن بداند كه چه پاداشى در برابر مصيبت ها دارد آرزو مى‏كند كه او را در طول عمرش با مقراض‏ها تكه تكه كنند، (الكافى، ج 2، ص 255). شما اكنون در امتحانى بزرگ هستيد، يا بايد شوهرتان را ترك كرده و راه ديگرى براى زندگى برگزينيد كه البته در اين صورت گناهى مرتكب نشده‏ايد ولى از ميدان بزرگى براى صبر و فداكارى بازمانده ايد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.