خوش آمديد,
مهمان
|
|
نگاهی به حکومت امام علی بن ابی طالب (ع)
امام علی (ع) همراه با پیامبر (ص) امیرمومنان علی (ع) در سیزدهم رجب، سی سال بعد از عام الفیل – 599 یا 600 م – در کعبه به دنیا امد. دوره حساس کودکی و نوجوانی را در خانه حضرت محمد (ص) و باتربیت وی به سر برد. اینتربیت او را از قلب حساس، دیده نافذ و گوش شنوا برخوردار ساخت؛ به گونه ای که میتوانست چیزهایی ببیند و صداهایی بشنود که دیدن و شنیدن آن برای دیگران ممکن نبود. امام صادق (ع) میفرماید: علی (ع) پیش از رسالت پیامبر (ص) همراه آن حضرت نور نبوت را میدید و صدای فرشته را میشنید. پیشگام بودن آن حضرت در پذیرش و ابراز اسلام، ارزشی است که قرآن بر آن تکیه کرده، آشکارا میگوید: پیشگامان در اسلام نزد خداوند ارزشی والا دارند. باید توجه داشت عنایت قرآن به موضوع «سبقت» در پذیرش اسلام چنان است که حتی کسانی را که پیش از فتح مکه ایمان آورده، جان و مال خود را در راه خدا بذل کرده اند از ایمانآوردگان و جهادگران پس از پیروزی برتر شمرده است؛ چه رسد به کسانیکه پیش از هجرت و در سالهای نخست ظهور اسلام مسلمان شده اند. از نظرتربیتی، حتی لحظه ای دل به بت پرستی نیالودن و پرستش خدای یگانه در اولین لحظات خودشناسی بسیار مهم است. این دو فضیلت اختصاصی حضرت علی (ع) به شمار میآید. همچنان که استمرار این ایمان که ضامن پیامد پربار آن، گروش و پیشگامیبود در تنی چند از صحابه رسول خدا (ص) و امام علی (ع) نیز ظهور یافت. اعلام پشتیبانی همه جانبه از آخرین سفیر الهی در اولین دعوت عمومیبستگان و اعلام جانشینی علی (ع) از سوی آن حضرت (ع) به روشنی گویای موقعیت امامت است؛ چنانکه میتوان تاریخ پیدایش تشیع را ریشه یابی کرد و جدایی ناپذیری امامت و نبوت را به خوبی دریافت. فداکاری آن حضرت (ع) در «لیله المبیت» سبب خشنودی خداوند و نزول برکت و عطوفت الهی به بندگانش شد. در پیمان «اخوت اسلامی» که در آن نوعی هماهنگی و تناسب افراد با یکدیگر از نظر ایمان، فضیلت و شخصیت اسلامیرعایت شده بود، پیامبر (ص) او را به برادری خویش برگزید و بدینترتیب، حدیث منزل را به کمال رساند. شایستگی همسری حضرت فاطمه (ع)، نشان دیگری از جایگاه معنوی و کمالات آن حضرت (ع) است. دلاوری آن حضرت (ع) در همه غزوات زمان پیامبر معروف است و کتب سیره، تاریخ و حدیث اهل سنت و شیعه از آن آکنده است. در نخستین رویارویی نظامی، جز کسانی که در قتل آنان اختلاف است، هشت تن از پرچمداران سپاه شرکت با شمشیر او از پای درآمدند. در جنگ احد، که بسیاری از اصحاب از اطراف پیامبر گریختند، علی (ع) در کنار تنی چند از اصحاب، با حضرت (ص) باقی ماند و خود را سپر وی ساخت. کشتن عمر وبن عبدود در غزه خندق به دست آن حضرت (ع)، که از عبادت جن و انس برتری شمرده شده است، بسیار مشهور است. در جنگ خیبر، حضرت رسول (ص) پرچم سفید خود را بهترتیب به ابوبکر و عمر بن خطاب سپرد و آنها را برای گرفتن یکی از قلعهها فرستاد، اما آنها بی هیچ توفیقی بازگشتند. آنگاه حضرت (ص) فرمود: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد. فردای آن روز، پرچم را به علی (ع) سپرد. فتح نمایان آن حضرت (ع) در کانون توطئه یهیودیان زبانزد خاص و عام است. قبول مسوولیت نمایندگی مخصوص پیامبر (ص) و اعلان یکی از بزرگترین مواضع اصولی اسلام، یعنی اصل برائت از مشرکان در مراسم حج که به فرمان مؤکد خداوند متعال انجام گرفت، از دیگر صفحات زرین زندگی علی (ع) در عصر رسول خداست. اگر مصالحه نامیدن این واقعیات ممکن باشد، میتوان گفت: آنچه علی (ع) را به مدارا با نظام حاکم واداشت – گذشته از نداشتن یاور برای انجام مقاصد خود – مساله گسترش ارتداد و خطر روزافزون مدعیان دروغین نبوت در جزیره العرب بود. تقارن جانشینی ابوبکر با واقعیت ارتداد، تلاشهای خلفا به ویژه کشورگشاییهای خلیفه دوم، به طور طبیعی مردم مدینه را وادشت تا علیه خطر مشترکن متحد شوند و اختلافات شخصی و عقیدتی موجود را فراموش کنند. مطابق انتظار، این خطر داخلی و تهدیدهای خارجی در کاهش مخالفتهای داخلی با حکمرانی ابوبکر و عمر بسیار موثر بود. عشق قهرمانانه و احساس جانبازی اش در راه عقیده، بر همه آلام و دردهایش چیرگی داشت. زیرا حفظ خلفا از ارتکاب اشتباهات سهمگین و خطاهای جدی، که اغلب برای انجام آن آماده بودند، در این موقعیت تحمیل شده برای او چون نقطه امید حیات اسلام و فرمانهای آن به شمار میآمد. گفتار مکرر خلیفه دوم – اگر علی نبود عمر هلاک میشود- که در منابع اهل سنت آمده، به روشنی بیانگر عمق ضعف و گرفتاری فکری وفرهنگی آن روزگار است. عمر خشن و دشتخو بود. ابن ابی الحدید معتزلی میگوید: بزرگان صحابه از ملاقات با عمر پرهیز داشتند. تازیانه عمر ضرب المثل بود. با زنان سختتر و خشنتر بود. شتابزدگی در رای بازگشت از آن و در نتیجه کثرت اشتباه از دیگر ویژگیهای عمر بود. حضرت علی (ع) در این زمینه میفرماید: «لغزشها و سپس پوزش خواهی اش فراوان بود». مهمترین فعالیتهای امام (ع) در دوران خلفا 1- تفسیر قرآن و بیان مراد واقعی بسیاری از آیات 2- پاسخ به پرسشهای دانشمندان به ویژه دانشمندان اهل کتاب 3- بیان حکم شرعی رویدادهای نوظهور و قضایای پیچیده ای که قضات از داوری درباره آن ناتوان بودند. 4- پرورش انسانهای برخوردار از ضمیر پاک وروح آماده 5- کوشش برای تامین زندگی بینوایان و درماندگان 6- شرکت در نشستهای رایزنی خلفا و ارائه صادقانه راه حلها به هر دلیل مجاز به تعیین و معرفی جانشین صاحب رسالت نباشند، استناد به حدیث «الائمه من قریش» بدون در نظر گرفتن آغاز و پایان آن وجهی ندارد. چرا که با یکی از مهمترین اصول دعوت خانم انبیا (اصل لغو امتیازهای نژادی و قومیو قبیله ای) منافات دارد. علاوه چنانکه خواهید دید، به هیچ روی نمیتوان اقدام خلیفه اول و دوم را فقط پیشنهاد و معرفی افراد برای بیعت مردم دانست. من خواستم سخن بگویم، اما ابوبکر مانع شد و گفت: البته آنچه شما انصار درباره خود میگویید، درست است ولی «عرب» این امر (جانشینی پیامبر) را جز برای قریش نمیشناسد. آنان پس از بیعت سقیقه نشینان در کوچهها به راه افتادند و از موافق و مخالف بیعت گرفتند. روز بعد، وقتی کار بیعت تمام شد، عمر از آنچه روز پیش درباره زنده بودن رسول خدا (ص) بر زبان رانده بود، پوزش خواست. افزون بر دو شخصیت برجسته بنیهاشم، (علی (ع) و عباس عموی پیامبر) افرادی چون زبیر بن عوام، خالدبن سعید، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، براء بن عازب، ابی بن کعب و ابوذر نیز با دستاورد سقیفه مخالت کردند. اصل استخلاف به این شیوه، بی هیچ پیشینه درسیره رسول خدا به عنوان اصلی مشروع در فقه سیاسی اهل سنت پذیرفته شد و عمر با این عهدنامه به خلافت منصوب شد و بیعت مردم تنها نوعی اظهار وفاداری و فرمانبرداری بود و در خلیفه شدنش تاثیر نداشت. اعضای شورا، یعنی علی (ع)، زبیر بن عوام، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمان بن عوف، عثمان و طلحه بن عبیدالله، که همه از مهاجر ان بودند، باید در خانه ای گرد آیند و پنجاه نظامیانصار از آنان مراقبت کنند تا این گروه یک نفر – نه دو نفر – را از میان خود برگزیند. اگر پنج تن کسی را بر میگزیدند و یک نفر مخالفت میکرد، باید کشته میشد. اگر دو نفر با رای چهار تن مخالفت میکردند، باید کشته میشدند. اگر سه نفر رای و سه تن رای دیگر داشتندن باید به داوری عبدالله بن عمر راضی میشدند؛ و گرنه، رای گروهی که عبدالرحمان در میان آنان بود، مقدم میشد و سه تن دیگر، در صورت مخالفت، کشته میشدند. الْحَمْدُ لِلَّهِ الذی نُوَّرَ قُلُوبَنَا بِوِلاءِ الحُسَینِ علیه السلام وَ جَدِّهِ وَ ابیه وَ أُمِّهِ وَ اخیه وَ تِسْعَةُ المعصومین مِنْ ذریةِ الحسین علیه السَّلَامَ وَ جَلَا عیونَنا بالبُکاءِ الحسین علیه السلام فی عزائِه وَ جَعَلَ لِهاتین الموجِبتین وسیلةً لَنَا فی نَیلِ قَرَّبَتْهُ وَ نشکره فی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ فی حالتی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ وَ صلی علی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لَعْنَةُ اللَّهِ علی أَعْدَائِهِمْ مِنَ الْآنَ الی قیام یوم لِقَائِهِ عامل اصلی قیام امام حسین علیه السلام چه بود؟ در مورد نهضت امام حسین علیه السلام ، عده ای بر این عقیده اند که امام به خاطر نامه هایی که از سوی مردم کوفه برای ایشان فرستاده شد و از امام دعوت کردند که برای تشکیل حکومت اسلامی به کوفه بروند، به سمت کوفه حرکت کردند و قیام کربلا پیش آمد. سؤالی که ممکن است مطرح شود این است که؛ آیا اگر مردم کوفه از امام حسین علیه السلام دعوت نمی کردند ، قیام امام اتفاق نمی افتاد؟ در جواب این سؤال باید گفت قیام امام حسین علیه السلام عوامل مختلفی داشت و دعوت مردم کوفه از امام هم یکی از این عوامل بود ولی عامل اصلی قیام امام نبود. بعد از مرگ معاویه در نیمه ی ماه رجب سال 60 هجری، یزید به حاکم مدینه ( ولید بی عتبة بن ابی سفیان ) دستور داد که از حسین بن علی برای خلافت او بیعت بگیرد. ولی امام حسین علیه السلام از این کار سر باز زد، زیرا بیعت با یزید نه تنها به معنای پذیرفتن خلافت شخص ننگینی مانند او بود ، بلکه به معنای تأیید بدعت بزرگی هم بود و آن تأسیس رژیم سلطنتی بود که معاویه آن را پایه گذاری کرده بود. امام پس از چند روز مقاومت در برابر حاکم مدینه، در 28 رجب با اعضای خانواده و تعدادی از بنی هاشم، مدینه را به سوی مکه ترک کرد و در سوم شعبان وارد این شهر شد. اولین نامه کوفیان حدود چهل روز پس از اقامت امام حسین علیه السلام در مکه به دست آن حضرت رسید و این خود گواه بر این مسأله است که حتی اگر مردم کوفه از امام حسین علیه السلام دعوت نمی کردند، امام باز هم به مخالفت خود با خلافت یزید می پرداخت. از طرف دیگر اگر دعوت مردم کوفه عامل اساسی قیام بود ، وقتی که خبر رسید مسلم بن عقیل نماینده ی امام در کوفه به شهادت رسیده است ، امام دست از سخنان و مواضع خود برمی داشت و از ادامه سفر خود صرفنظر می کرد. عده ای هم بر این عقیده هستند که عامل اصلی قیام امام حسین علیه السلام این بود که یزید امام را وادار به بیعت با خود کرد و امام مجبور شد در مقابل این زورگویی قیام کند. سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا اگر یزید برای بیعت گرفتن از امام حسین علیه السلام به او فشار نمی آورد ، باز هم ایشان با حکومت یزید مخالفت می کرد؟ سخنان امام در طول سفری که آغاز کردند بیانگر این موضوع است که حتی اگر جهت پذیرفتن بیعت با یزید تحت فشار قرار نمی گرفت، باز هم نهضت خود را برپا می کرد و به مخالف با حکومت یزید بر می خواست. امام قبل از حرکت از مدینه، وصیت نامه ای خطاب به برادرش « محمد حنفیه » نوشت و در آن علت قیام و نهضت خود را اصلاح امور امت اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر ، و زنده کردن سیره ی جدش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم و پدرش علی بن ابیطالب علیه السلام معرفی کرد. (1) همچنین امام حسین علیه السلام در خطبه ای که برای سپاه « حُرّ » ایراد کرد، انگیزه قیام خود را چنین شرح داد: « مردم! پیامبر خدا فرمود: هر مسلمانی با سلطان ستمگری مواجه گردد که حرام خدا را حلال شمرده و پیمان الهی را در هم می شکند، با سنّت و قانون پیامبر از در مخالفت در آمده و در میان بندگان خدا راه گناه و معصیت و عدوان و دشمنی در پیش گیرد، ولی او در مقابل چنین سلطانی، با عمل و یا با گفتار اظهار مخالفت نکند، بر خداوند است که این فرد ( ساکت ) را به کیفر همان ستمگر ( آتش جهنم ) محکوم کند. مردم! آگاه باشید اینان ( بنی امیه ) اطاعت خدا را ترک و پیروی از شیطان را بر خود فرض نموده اند، فساد را ترویج و حدود الهی را تعطیل نموده، فیء را ( که مختص به خاندان پیامبر است ) به خود اختصاص داده اند و من به هدایت و رهبری جامعه ی مسلمانان و قیام بر ضد این همه فساد و مفسدین که دین جدم را تغییر داده اند، از دیگران شایسته ترم ... » یکی دیگر از خطبه های امام حسین علیه السلام در راه عراق در محلی به نام « ذی حُسُم » در میان یاران خود است که فرمود: « پیشامد ما همین است که می بینید. جدّا اوضاع زمان دگرگون شده، زشتی ها آشکار و نیکی ها و فضیلت ها از محیط ما رخت بر بسته است، و از فضیلت ها جز اندکی مانند قطرات ته مانده ی ظرف آب باقی نمانده است. مردم در زندگی پست و ذلت باری به سر می برند و صحنه ی زندگی، همچون چراگاهی سنگلاخ و کم علف، به جایگاه سخت و دشواری تبدیل شده است آیا نمی بینید که دیگر به حق عمل نمی شود، و از باطل خودداری نمی شود؟ در چنین وضعی جا دارد که شخص با ایمان مشتاق دیدار پروردگار باشد، در چنین محیط ذلت بار و آلوده ای مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز رنج و آزردگی و ملال نمی دانم. این مردم بردگان دنیا هستند، و دین لقلقه ی زبانشان می باشد، حمایت و پشتیبانیشان از دین تا آنجا است که زندگیشان همراه با رفاه و آسایش باشد، و آنگاه که در بوته ی امتحان قرار گرفتند، دینداران کم خواهند بود. » (2) |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
بسمه تعالی
مطلب خوبی تهیه شده است. ممنون. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|