خوش آمديد,
مهمان
|
|
سوابق تعلیم وتربیت آدمی نشان میدهد که به علت ناچیز بودن مجموعهی میراث اجتماعی و ساده بودن ارتباطات انسانی آموزش وپرورش به وسیله خانوادهها و بیشتر به صورت غیرعمدی انجام گردیده است. با گسترده شدن دامنه دانشها و مهارتهای بشری و توسعه فرهنگ و تمدنهای مختلف افزایش جمعیت تراکم نفوس در شهرها و روستاها رفته رفته نوعی دخالت آگاهانه در جریان انتقال فرهنگ وتمدن به کودک و نوجوانان ضروری شمرده شده و ضمن توجه به تربیت غیرعمدی پدید آمد و سالمندان با توجه به مقاصد معین به پرورش خردسالان پرداختند و برای انجام دادن وظایف تعلیم و تربیت به صورت رسمی و عمدی طبق ضوابطی به تدریج سازمانهای متعددی را ایجاد کردند. بهترین سازمانها از صدر اسلام تا کنون عبارتند از خانواده. مسجد. مکتب و مدرسه.
سیر تحول تشکیلات آموزش وپرورش 1. در سال 1232 هجری شمسی و به دنبال تاسیس دارلفنون اولین بار وزارتخانهای به نام وزارت علوم تأسیس گردید. 2. در سال 1288 هجری شمسی نام وزارت علوم به وزارت معارف اوقاف و صنایع مستظرفه تغییر یافت. 3. در سال 1317 هجری شمسی وزارت مذکور به نام وزارت فرهنگ خوانده شد. 4. در سال 1343 هجری شمسی بر اساس قانون صرفاً امور آموزش و پرورش پیشدانشگاهی و دانشگاهی به وزارت آموزش و پرورش محول گردید. 5. در سال 1346 هجری شمسی به موجب قانون کلیه امور مربوط به دورههای تحصیلی مربوط به دورههای تحصیلی پیشدانشگاهی به عهده وزارت آموزش و پرورش گذاشته شد. 6. درسال 1366 قانون اهداف و وظایف وزارت آموزش و پرورش در4 فصل 13 ماده و 9 تبصره تصویب گردید. انواع مدارس و مراکز آموزشی موجود: 1- مدارس دولتی 2- مدارس غیرانتفاعی 3- مدارس استثنایی4- مدارس آموزشگاههای آزاد 5- مدارس وابسته به وزارتخانهها 6- مدارس خارجی 7- مدارس تطبیقی 8- مدارس اقلیتهای مذهبی 9- مدارس شاهد و مدارس نمونه 10- مدارس شبانه 11- مؤسسات تربیت معلم 12- دورههای كارداني کارشناسی وکوتاهمدت تاریخچه سازمان مدارس به سبک جدید در ایران 1. تاسیس دارالفنون درسال 1228 (ه .ش ) و آغاز معرفی نظام مدارس در ایران 2. در قانون فرهنگ مصوب 1290 (ه .ش) آمده است که مدارس و مکاتب چهار نوع است: الف. مدارس ابتدایی روستایی ب. مدارس ابتدایی شهری ج. مدارس متوسطه د.مدارس عالی 3. در سال 1313 دورههای تحصیلی ایران شامل دوره ابتدایی (6سال)، اول متوسطه (3سال)، دوم متوسطه (3سال) بوده است. 4. در قانون سال 1322(ه .ش ) دورهای تحصیلی عبارت بوده است از: آموزش ابتدایی(6سال) ب- دوره متوسطه (دو دوره سه ساله که دوره اول عمومی و دوره دوم بهبخش نظری وفنی وحرفهای تقسیم شده است) 5. از سال 1345 لغایت 1370 شامل دورههای کودکستان (3-2 سال) دبستان (5 سال) راهنمایی تحصیلی (3 سال)، دوره متوسطه (4 سال) و تحصیلات عالی بر حسب مورد (7-2 سال) 6. از سال 1370 (ه . ش ) تاکنون دوره متوسطه عمومس، فنی و حرفهای به مدت 3 سال و دوره پیشدانشگاهی به مدت یک سال مصوب گردیده است. برخی از وظایف وزارت آموزش و پرورش 1. تشکیل شورای عالی آموزش وپرورش 2. تشکیل شورای منطقهای که حدود و وظایف و اختیارات آن به تصویب مجلس خواهد رسید. 3. تهیه و پیشنهاد برنامههای میان مدت و بلند مدت در جهت تأمین اهداف آموزش و پرورش 4. هماهنگی با وزارتین فرهنگ و آموزش عالی و بهداشت و درمان و آموزش پزشکی و سایر دستگاههایی که به نحوی در امر آموزش دخالت دارند در جهت هماهنگ ساختن آموزشها در چهار چوب نظام آموزش کشور 5. زیر پوشش قرار دادن کلیه کودکان لازمالتعلیم و تقویت نهضت سواد آموزی 6. آموزش مستمر معلمان و کارکنان وزارت آموزش و پرورش به منظور ارتقا سطح توانایی شغلی آنها 7. تأمین نیروی انسانی آموزش و پرورش از طریق ایجاد دانشسراها و مراکز تربیت معلم 8. تأمین آموزش و پرورش رایگان برای همه مردم تا پایان دوره متوسطه 9. تألیف و چاپ و توزیع کتابهای درسی و نشریات کمک آموزشی 10. ارتباط مستمر با اولیا دانش آموزان و استمداد از آنها در تعلیم و تربیت 11. نظارت یر اجرای صحیح و دقیق کلیه آییننامهها و سنجش و ارزیابی نتایج حاصله از برنامهها آموزش و پرورش در ایران باستان ایرانیان از دورترین دوران ها برای آموزش و پرورش اهمیت بسیار قائل می شدند. خرد و دانش و ادب در نزد ایرانیان از پرارزش ترین صفت ها و خصوصیت های یک فرد به شمار می رفت. در کتاب های دینی و ادبی فلسفی مانند اوستا، گفتارهای فراوانی در مورد دانش و ادب آموزش یافت می شود و همین گفتارها که درازنای سده های دیگر در کتاب های مختلف به گونه های متفاوت تکرار شده نشان دهنده ی پیوستگی تاریخ و توجه ایرانیان به آموزش و پرورش و گرامی بودن مقام دانش و خرد و ادب در نزد آنان می باشد. آموزش و پرورش در ایران باستان این مفهوم را داشت که یک فرد می بایستی دانش اندوزی نماید و ادب را فراگیرد تا آن که صاحب صفات و کردار نیک گردد و بتواند برای اجتماع عضو مفیدی بشمار رود. این سنت بعدها نیز در دوره های اسلامی گرامی ماند و دستورات قرآن که ضمن آن مقام معلم و دانش گرامی شمرده شده بود، سرمشق مسلمانان و الهام بخش آنان قرار گرفت (فرشاد، ص353). با توجه به شواهد به جای مانده از دوران باستان می توان اذعان داشت که در ایران باستان عوامل اولیه ی تعلیم و تربیت عبارت از موارد زیر بودند : 1- طبیعت و وضع جغرافیایی کشور. 2- آرا و عقایدی که آریاییها با خود آورده بودند و زرتشت آنها را پیراسته و اصلاح کرده بود، به عبارتی نقش دین در روند آموزش. 3- دولت و نقش ویژه ی آن در پرورش دادن متعلمین ( صدیق، ص52). طبیعت و وضع جغرافیایی به سبب این که ایران سرزمینی است تقریبا خشک و بیابانی و کوههای آن عمدتا برهنه از رستنیها است، لذا ضرورت حیات در چنین سرزمینی با توجه به کمبود منابع آب و غذا، سختکوشی و مدارا است. بنابراین مردمان ایران باستان مردمانی نیرومند، زحمتکش، قانع و سازگار بارآمدند. به واقع، طبیعت اینان را به آموختن چنین خصایصی وادار می ساخت. از سوی دیگر ایران در همسایگی آسیای مرکزی که محل اسکان طوایف و ایلات و عشایر چادرنشین و بیابانگردی که دارای فرزندان زیاد و وسایل معیشتی اندک بودند قرار داشت و ایرانیان پیوسته در حال مبارزه و مقاومت در برابر تهاجمات پیاپی اینان که برای تحصیل قوت و غذا به ایران هجوم می آوردند بودند و لذا مجبور به آموختن چگونگی مقاومت و فنون جنگی و دلیری گشتند. همچنین در مجاورت ایرانزمین در سمت مشرق دو کشور چین و هند و در سوی مغرب آسیای صغیر و یونان بودند و راه عمده ارتباطی شرق و غرب از ایران میگذشت و لذا ایرانیان آن زمان در طی قرون و اعصار از این موقعیت سود برده و از علم و ادب و تمدن و هنر خاور و باختر استفاده می کردند و ملل شرق و غرب را نیز از تمدن خویش بهرهمند میساختند. اما در باب دین به عنوان دیگر عامل مهم و فاکتور مؤثر در روند آموزش و پرورش باید اذعان داشت که دین زرتشت، که علیرغم حضور دگر ادیان در محدوده این مرز و بوم فراگیرترین ادیان بوده است، نقشی پررنگ را در این زمینه ایفا نموده است. با توجه به این که دین زرتشت برای دانش و خرد اهمیت بسیار قائل گشته است و مزداپرستان را به تعلیم و تربیت فراخوانده است و حتی فرشتهای به نام «چیستا» بر امر آموزش تعیین نموده بود ( وکیلیان، ص21). نمونههایی از اهمیت آموزش و تعلیم در دین زرتشتی به عنوان گواهی بر صدق ادعای فوق ذکر میگردد : در وندیداد آمده است که : «اگر شخص بیگانه یا همکیش یا برادر یا دوست برای تحصیل هنر نزد شما آمد او را بپذیرید و آن چه خواهد بدو بیاموزید» (صدیق، ص56؛ کشاورزی، ص21). و در دینکرد دیگر کتاب متعلق به زرتشتیان آمده است : «تربیت را باید مانند زندگانی مهم برشمرد و هرکس باید بوسیله پرورش و فراگرفتن و خواندن و نوشتن خود را به پایگاه ارجمند رساند» (کشاورزی، ص81). و در پندنامه ی زرتشت آمده است : «به فرهنگ خواستاری کوشا باشید، چه فرهنگ تخم دانش و بَرَش خرد، و خرد رهبر هر دو جهان است» (صدیق، ص57). همچنین در وندیداد باز هم در این باب آمده است : «از سه راه به بهشت برین میتوان رسید، اول دستگیری نیازمندان و بینوایان، دوم یاری کردن در ازدواج بین دو نفر بینوا و سوم کوشش و کمک به تعلیم و تربیت نوع بشر که به نیروی دانش، شر و ستم این دو آثار جهل از جهان رخت بربندد» (حکمت، ص95). با توجه به نمونههای فوق و دهها نمونهی دیگر، که مجالی برای بیان آنها نمی باشد، آیا نمیتوان اذعان داشت که دین زرتشت مشوق و ترغیب کننده یادگیری و آموختن بوده است ؟ اما در مورد نقش دولت به عنوان سومین فاکتور مؤثر در امر آموزش، از زمانی که حکومت مادها در ایران تأسیس گردید و سپس شاهنشاهی ایران بنیاد گرفت و اقتدارات در یک جا تمرکز یافت، اداره کردن این کشور پهناور محتاج افرادی گردید که مورد اعتماد بوده و تکالیف خود را نیکو بشناسند و بدان عمل کنند. از این رو دولت به حکم ضرورت از اطفال شاهزادگان و بزرگان و نجبا و طبقات برجسته ی کشور، عدهای را برای انجام امور تربیت می نمود، به گونهای که حتی دولت افراد جامعه را به طور مستمر در کنترل داشت و تعلیم و تربیت به منزله ضرورتی اجتماعی در اختیار صاحبان قدرت بود (درانی، ص 25). اهداف آموزش و پرورش در ایران باستان : با توجه به مدارک و اسناد به جای مانده دوران باستان میتوان هدف کلی تعلیم و تربیت در ایران باستان را این دانست که کودک عضو مفیدی برای جامعه گردد ( الماسی، ص71؛ صدیق، ص 75). در تایید گفتار خویش به جملاتی از یسنا اشاره میگردد که در آن آمده است : «... ای اهورهمزدا به من فرزندی عطا فرما که از عهده ی انجام وظیفه نسبت به خانه ی من و شهر من و مملکت من برآمده و پادشاه دادگر مرا یاری کند» (حکمت، ص78؛ صدیق، ص 75). اما جزییات اهداف مهم آموزش و پرورش ایران پیش از اسلام را میتوان به صورت ذیل خلاصه نمود: 1- هدف دینی و اخلاقی که تحت تعالیم زرتشت به شعار اندیشه ی نیک، گفتار نیک، کردار نیک جامه ی عمل پوشانند. 2- هدف نیرومندی و بهداشتی برای تندرستی و پاک تنی و راستی و جوانمردی، چنان که در دین زرتشت پاکیزگی تن برای هر زرتشتی از وظایف دینی است و ناپاکی تن و بیماری به اهریمن منسوب است. 3- هدف جنگی و نظامی جهت نگهداری حدود مرز و بوم و حفظ آرامش و دفاع در برابر دشمنان. 4- هدف اقتصادی به جهت تهیه ی نان و قوت مردم و رفاه و آسایش آنها و حفظ خانواده و توسعه ی صنعت و هنرها. 5- هدف سیاسی به جهت روابط عمومی و امنیت و کشورداری و روابط خارجی (الماسی، ص 72؛ حکمت، ص63). سازمان آموزشی ایران باستان : در طی قرون و اعصار متمادی سازمان تعلیم و تربیت یکسان نبوده است و به فراخور زمان مکان های آموزشی اعصار باستان متفاوت بودهاند. اما در قسمت زیادی از این مدت خانواده، آتشکده و آموزشگاه درباری به پرورش اطفال و نوجوانان میپرداختند که البته در برخی قرون دبستان و دانشگاه نیز به آن افزوده شده است (صدیق، ص 59؛ الماسی، ص65). برنامهی آموزشی در ایران باستان : برنامهی تعلیم و تربیت در ایران باستان را میتوان شامل سه قسمت عمده دانست : 1- پرورش دینی و اخلاقی. 2- تربیت بدنی. 3- تعلیم خواندن و نوشتن و حساب برای طبقات خاص (ضمیری، ص20؛ صدیق، ص62). پرورش دینی و اخلاقی : از آن جا که آموزشهای اولیه بیشتر جنبه دینی داشت، ادیان را میتوان نخستین پایگاه آموزش انسانی دانست که در زندگی روزمره نقش آموزش را با قدرت با زندگی فرهنگی مردم می آمیخته است (کشاورزی، ص10) و از آن جا که در اوستا فصل مخصوصی به تربیت کودک و معلم و روحانی اختصاص یافته بود و در پندنامه ی بزرگمهر نیز از اهمیت آموزش دینی سخن به میان آمده است و هرکسی را موظف میداند که یک سوم شبانه روز را صرف تربیت دینی نماید، می توان اذعان داشت که در واقع مهمترین و یا یکی از مهمترین قسمتهای برنامه آموزشی ایران باستان، پرورش دینی و اخلاقی بوده است (صدیق، ص64؛ وکیلیان، ص24) و این نوع آموزش به واقع رایجترین و همگانیترین نوع تعلیم به شمار میرفت که در خانه و آتشکده معمولا انجام میپذیرفت (وکیلیان، ص 24). تربیت بدنی و آموزش نظامی : یکی از مهمترین نوع تعالیم نوجوانان و جوانان را تشکیل میداده است و هدف آن دفاع از مرزها و لشکرکشی، پرورش روحیهی سلحشوری و جنگاوری و حفظ وحدت می بود. برای تربیت بدنی سوارکاری، تیراندازی، شکار، چوگان، ژوبین اندازی و شنا را میآموختند ( جهت اطلاع بیشتر در این باب رجوع کنید به صدیق، ص 72-66). خواندن و نوشتن و حساب کردن : که معمولا فقط به عده ی معدودی آموخته میشد. به مانند فرزندان بزرگان و موبدان که معمولا برای فرماندهی سپاه و حکمرانی و دادرسی و نگاهداری دفاتر دیوان و حساب و مالیات تربیت میشدند. در واقع میتوان اذعان داشت که این مرحله از آموزش فقط ویژه ی اشراف بوده است. از سوی دگر در این مرحله به تربیت ترجمه کنندگان زبانهای ملل مختلف نیز اقدام میشده است. همچنین مطابق نظر فردوسی، که با منابع تاریخ ایران باستان آشنا بوده است، سخنوری آموختن نیز در این مرحله همواره قسمتی از تربیت شاهزادگان بوده است |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|