شنبه, 05 خرداد 1403

 



موضوع: روش خطابه و سخنوری*

روش خطابه و سخنوری* 9 سال 8 ماه ago #99612

بسمه تعالي



بخش اول

مقدّمه

«بیان» و «خطابه»، یکی از شیوه های تبلیغ و رساندن پیام و تربیت دیگران و کار فرهنگی و آموزشی است. کسی که نتواند آموخته ها و اندوخته ها و اندیشه های خود را به صورت مطلوب، به دیگران منتقل کند، آن دانسته و اندوخته، بی ثمر می ماند.

کلام، بر دیگران تأثیر می گذارد. اگر سخن سخنور، از ویژگی های فنّی و مهارت های لازم که در «فنّ خطابه» مطرح است، برخوردار باشد، تأثیر سخن را چند برابر می کند، هر کس بتواند سخن خویش را به طور مؤثّر و نافذ، در دل و جان مخاطبان بیشتری بنشاند، موفّق تر است.

اصمعی گوید:

«مردی به فرزندانش توصیه کرد: فرزندانم! زبان و گفتار خویش را اصلاح و بسامان کنید؛ زیرا گاهی که نیاز و حادثه ای برای کسی پیش می آید و دوست دارد که در آن هنگام خود را بیاراید، از این رو از دیگری مرکب و جامه ی او را عاریه می گیرد ولی هرگز کسی را نمی یابد که زبانش را به او عاریه دهد.»(1)

در حدیث، از علی علیه السلام نقل است که:

«احسَنُ الْکَلامِ ما زانَهُ حُسْنُ النِّظامِ وَفَهِمَهُ الخاصُّ والعامُّ؛(2)

باشد و خواص و عامه ی مردم آن را بفهمند.»

شناخت این «حسن نظام»، چیزی است که در علم بلاغت و فن خطابه روشن می گردد.

از این رو، آنچه در این بخش از نظر شما می گذرد، نکاتی است که هم به شیوه های ایراد سخن مربوط می شود، هم به کیفیّت تنظیم مطلب و هم تمرین های عملی و کسب مهارت های تجربی؛ به علاوه، از آن جا که معیار فهم و دانش هر کس را از روی سخن و کیفیّت بیان او ارزیابی می کنند، سزاوار است که «آداب سخن گفتنِ» نیک و شایسته را بیاموزیم. به قول سعدی:
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد

و این ترجمه ی کلام علوی علیه السلام است که:

«المرءُ مخبوءٌ تحتَ لِسانِه»(3)

مولوی هم به همین نکته اشاره می کند:
آدمی مخفی است در زیر زبان این زبان، پرده است بر درگاه جان
چون که بادی پرده را در هم کشید سرّ صحن خانه شد بر ما پدید
کاندر آن خانه، گهر یا گندم است گنج زر، یا جمله مار و کژدم است
یا بر آن گنج است و ماری بر کران زان که نبود گنجِ زر بی پاسبان
ماهیّت خطابه

خطابه، صرف سخن گفتن در یک جمع نیست، بلکه «برانگیختن» افراد است؛ چه نسبت به انجام یک کار، چه نسبت به باز داشتن از یک عمل. از این رو، در خطابه چنان باید سخن گفت که مستمعان برانگیخته شوند و دارای انگیزه ی «عمل» یا «ترک عمل» شوند. به همین دلیل است که خطابه یک «هنر» است و ویژگی های خاصّی می طلبد؛ مثلاً، باید چنان سخن گفت که شنوندگان، برای جهاد، انفاق، کار، تحصیل، خدمتگزاری، ایثار و ... برانگیخته شوند، یا از اموری همچون گناه، تنبلی، ترس و عقب نشینی، دنیاگرایی و حرص، تکبّر و خودبرتر بینی، و ... دست بکشند. این در سایه ی تأثیر پذیری روحی شنوندگان و تأثیر گذاری نیرومند گوینده در دل و جان شنونده است و «هزار نکته ی باریکتر ز مو این جاست.»
برانگیخته ها، یا بر اساس «مهر» و «محبّت»

خطابه، صرف سخن گفتن در یک جمع نیست، بلکه «برانگیختن» افراد است؛ چه نسبت به انجام یک کار، چه نسبت به باز داشتن از یک عمل.

است، یا بر پایه ی «کین» و «نفرت»؛ یعنی، یا باید در دل طرف، شادی، عشق، امید و مهربانی آفرید، تا تحریک به عمل شود، یا باید سردی، افسردگی و ناخوشایندی پدید آورد، تا ترک کند.

آنچه در این مسأله بر «خطیب» کمک می کند، عبارتست از:

ـ عامل درونی شورانگیزی

ـ روش تدریجی در برانگیختن مخاطب

ـ موقع شناسی زمانی و مکانی

ـ نکته سنجی و دقّت در ویژگی های شنوندگان

ـ تناسب میزان انگیزش با موضوع

ـ طبیعی بودن شورانگیزی، نه تصنّعی
ابعاد فن خطابه

در سخنرانی، از آن جا که «مفاهیمی» برای «مردم» در یک جلسه عمومی «بیان» می شود، باید همه ی علوم و فنونی که به نحوی قدرت و مهارت سخنران را در این سه زمینه (مفاهیم، مردم، بیان) افزایش می دهد، مورد توجّه قرار گیرد.

از این رو آشنایی با نکات زیر، لازم است:
1 ـ روانشناسی

آگاهی از روحیّات مردم و کشش ها و گرایش ها و زمینه های «اثرپذیری» و شیوه های «اثر گذاری»، از عوامل موفقیّت یک خطیب است. روانشناسی آگاهی های مفیدی در این زمینه می دهد.
2 ـ معلومات عمومی و اسلامی

هرچه دانش عمومی، ذخایر فکری و معلومات سخنران در زمینه های مختلف، به ویژه در زمینه ی موضوعات مورد خطابه بیشتر باشد، سخنانش از غنا و محتوای بیشتری برخوردار خواهد بود و قدرت «جذب مخاطب» بیشتر خواهد شد و هرچه با معارف گسترده ی دین آشناتر باشد، میدان سخن برای او بازتر است. سخنران باید به بهترین وجه، توان بهره گیری از آیات و احادیث را داشته باشد.
3 ـ ادبیّات

از آن جا که در سخنرانی، استفاده از کلمه، کلام و جمله بندی لازم است، سخنران هر چه بر ادبیات تسلّط بیشتری داشته باشد، سخنان او صحیح تر و استفاده از تعبیرات، بی غلط تر خواهد بود. آگاهی از اشعار، ضرب المثل ها، تمثیلات و ... نیز در همین مقوله است.
4 ـ تاریخ

چاشنی سخن، حکایات است. سخنران باید هر چه بیشتر از تاریخ (تاریخ اسلام، ایران، جهان، زندگی نامه ی صحابه ی پیامبر و ائمه و علما و دانشمندان و عارفان و مشاهیر جهان و بزرگان علم و صنعت و ...) آگاه باشد تا بتواند با استفاده ی بجا از آن ها، تأثیر سخن خویش را افزون کند.
5 ـ معانی و بیان

در این علم، فصاحت و بلاغت که عهده دار شیوه های درستی سخن و رسایی کلام است، مطرح می گردد. آگاهی از علوم بلاغی و شیوه های سخن آرایی و زیبایی های گفتاری، خطابه ی سخنران را زیبایی و تأثیر بیشتری می بخشد.
6 ـ شناخت زمان

نیازهای موجود در هر عصر و شرایطی، نوعی سخن می طلبد. خطیب موفّق کسی است که با درک بهتر نیازهای جامعه و مردم، سخنانی مفید و جهت دهنده و مرتبط با زمینه های موجود، ایراد کند و پا به پای زمان حرکت داشته باشد.
7 ـ منبع شناسی

از مهمترین نیازهای سخنران آن است که با کتب گوناگون در زمینه های مختلف آشنا باشد و بداند برای تهیّه ی مواد سخنرانی به چه منابعی مراجعه کند. البته مطالعه ی مستمر ناطق، به طور طبیعی او را کتاب شناس بار می آورد، ولی دانستنِ منابع خاصّ هر موضوع، برای ناطق بسیار مهمّ است.(4)
عناصر خطابه

در سخنرانی، دو مورد مهم باید مورد توجّه قرار گیرد:

الف ـ شکل و فرم ظاهری خطابه

ب ـ محتوا و درونمایه ی سخن

در هر یک از دو محور فوق نیز، عواملی باید به کار گرفته شود تا سخنرانی را مؤثر سازد.

آنچه در یک خطابه مورد نظر است، عبارت است از:

1 ـ اقناع و باوراندن مسأله به مخاطب (با برهان و دلیل)

2 ـ جلب توجّه شنوندگان به سخن (با آداب و احوال گوینده)

3 ـ تأثیر گذاری کلام (با تحریک عواطف و برانگیختن نفوس)

امّا اسکلت و مجموعه ی یک خطابه تشکیل می شود از:

1 ـ مقدّمه و بیان موضوع

3 ـ پرداختن به موضوع اصلی

3 ـ آوردن حکایات و تمثیل های مناسب

4 ـ تنظیم شایسته و ترتیب مناسب مباحث

5 ـ نتیجه گیری و پایان سخن
امّا «مقدّمه»:

بجز برای برخی سخنرانان و سخنرانی ها که نیازی به «مقدّمه» نیست، اغلب باید سخنران مطالبی را به عنوان مدخل کلام بیاورد تا شنوندگان هم به موضوع، هم به سخنران و هم به اهمّیّت بحث، توجّه پیدا کنند. مقدمه، از نظر تناسب با گوینده، موضوع، جلسه، و مخاطبان باید تنظیم شود.

آنچه خوب است در مقدمه رعایت شود:

1 ـ متناسب با مقتضای حال و موقعیّت جلسه باشد.

2 ـ طبیعی و دور از تصنّع باشد.

3 ـ طولانی نباشد که ملال آور شود.(5)

4 ـ مرتبط به بحث باشد. (رعایت براعت استهلال)

5 ـ وعده های غیر عملی و لاف های گزاف نباشد.

6 ـ آرام، سنگین و با وقار شروع شود.

7 ـ در مقدّمه، از خودستایی یا اظهار ناتوانی و عجز، پرهیز شود.

تنظیم مقدمّه که پنجره ای به روی مباحث اصلی است، خوب است پس از تکمیل مواد اصلی سخن باشد تا بهتر بتوان مطالب مرتبط به اصل موضوع را در مقدّمه بیان کرد.
تنظیم محتوا:

آفت و اشکال برخی سخنرانی ها، «کم محتوایی» است، برخی «نامرتّب بودن».

پس، ناطق باید هم به محتوای غنی، سودمند، نکات جالب، سازنده و نو توجّه کند، هم شیوه ی عرضه و قالب بیان و تدوین مطالب را به صورت به هم پیوسته و مرتبط و منسجم رعایت کند.

سخن، باید دارای نکات برجسته باشد.

شروع خوب و خاتمه ی مناسب داشته باشد.

از مطالب تکراری یا تکرار مطالب پرهیز شود.

هر مطلب در جای خود باشد و نظم منطقی بر مجموعه ی سخن حاکم باشد.

با یک تشبیه، می توان خطابه ی خوب و بد را این گونه مثل ترتیب اعداد، بیان کرد:

صحبت خوب: مثل ترتیبِ 1، 2، 3، 4، 5، 6، (مرتّب)

صحبت بد: مثل ترتیبِ 2، 1، 4، 3، 5، 6، (بی ترتیب)

صحبت بدتر: مثل 2،1، 3، 2، 1، 6، (بی ترتیب و با تکرار)(6)

آگاهی از روحیّات مردم و کشش ها و گرایش ها و زمینه های «اثرپذیری» و شیوه های «اثر گذاری»، از عوامل موفقیّت یک خطیب است. روانشناسی آگاهی های مفیدی در این زمینه می دهد.

نیازهای موجود در هر عصر و شرایطی، نوعی سخن می طلبد. خطیب موفّق کسی است که با درک بهتر نیازهای جامعه و مردم، سخنانی مفید و جهت دهنده و مرتبط با زمینه های موجود، ایراد کند و پا به پای زمان حرکت داشته باشد.

پارچه و خیّاط است، در یک خطابه نیز هدف از سخنرانی، نقشه ی کلی و طرح سخن، موادّ اوّلیه و مطالب، ظریف کاری ها و هنرنمایی ها لازم است.

همچنان که در مدیریّت یک موسسه، یا هدایت یک عملیات، یا هماهنگی یک مراسم، لازم است که طرح و نقشه ای تنظیم شود و مرحله به مرحله، طبق آن نقشه عمل گردد، مجموعه ی یک سخنرانی هم نیازمند چنین طرح ریزی و اجرای نقشه است، تا هدف سخنران در نهایت، تأمین گردد. ابتدا باید موضوع را مشخص کرد، سپس درباره ی جزئیات و شاخه های آن اندیشید و تفکیک کرد، سپس مواد و مطالب لازم برای هر کدام تهیّه نمود، آن گاه صورت نهایی مطالب را منظّم ساخت و آماده ی القا نمود.(7)

دیگران باشد.
«حکایت و تمثیل»:

در سخنرانی، استفاده از حکایت و تمثیل، بسیار مناسب و ضروری و این فواید را دارد:

ـ به تفهیم مطلب کمک می کند.

ـ مانع خستگی شنوندگان می گردد.

ـ سخن را در ذهن، ماندگار می کند.

ـ سخنرانی را برای گوینده آسانتر می کند.

ـ الگوهای داستانی، در دل ها بیشتر تأثیر می گذارد.

در بیان حکایت در سخنرانی، چند نکته باید رعایت شود:

1 ـ حکایت، تبدیل به اصل نشود که مطالب عمده نادیده گرفته شود.

2 ـ داستان، روشن و گویا و جذّاب باشد.

3 ـ موجز و مختصر و دور از زواید و صحنه های غیرلازم و جزئیات بی فایده باشد.

4 ـ درست و مستند باشد؛ نه دروغ، یا بی سند و ضعیف.

5 ـ بدآموزی نداشته باشد.

6 ـ حسّ کنجکاوی را تحریک کند.

هر سخنران که بیشتر حکایت بداند و از داستان استفاده ی بجا و مناسب کند، سخنش گیراتر خواهد بود. برای این کار، باید اهل مطالعه بود و قصّه های سازنده را به صورت موضوعی و تناسب با هر مسأله، شناسایی کرد. دامنه ی حکایت بسیار وسیع است و در کتب مختلفی (چه خاصّ داستان یا بطور ضمنی) آمده است. محورها این هاست:

ـ حکایات مربوط به انبیا و ائمه و صحابه

ـ داستان های مربوط به اقوام پیشین و حکومت ها و تمدّن ها

ـ شرح حال بزرگان علم و اخلاق و حکایت های عرفانی

ـ حکایات قدیم و حوادث جدید و معاصر

ـ داستان های تخیّلی و افسانه های قدیمی و حکایات تمثیلی

تمثیل نیز برای محسوس ساختن معقول و عینی کردن موضوعات عقلی و ذهنی بسیار خوب است. تمثیل هم می تواند در قالب حکایت مطرح شود (نظیر آنچه در داستان های تمثیلی مثنوی یا شعرهای پروین اعتصامی یا بوستان سعدی آمده است) هم به صورت بیان تشریحی و عادی و غیر داستانی.

البته مناسب است که برای هر قشری از مخاطبان، به تناسب سطح فکر، نوع کار و شغل، زمینه های روحی و شرایط سنّی، و ... تمثیل های خاصّ خودشان و برگرفته از محیط زندگی و مسایل محسوس و ابزار مأنوس با آنان به کار رود.(8)
نتیجه گیری

اغلب اگر شنوندگان دریابند که گوینده در صدد القای مطلبی به آنان است، تأثیر پذیری کمتر می شود. در این گونه موارد، بهتر است ناطق به نحوی گفته های خود را آرایش دهد که به طور غیر مستقیم، مطلب را انتقال دهد و گفتار، خود به خود به «نتیجه گیری» منتهی شود، بی آن که گوینده تصریح کند «پس نتیجه می گیریم که... .»

گاهی شنوندگان یا بحث، به گونه ای است که نتیجه گیری و جمع بندی مطالب توسّط سخنران را می طلبد. در این گونه موارد، خطیب باید از مجموعه ی مباحث خود، به نحوی به پایان برسد که مستمعین، نتیجه ی روشن و جمع بندی کاملی داشته باشند و بدانند که مطلب چه بود و چه شد.

کیفیّت به پایان رساندن سخن نیز مهمّ است. «دیل کارنگی» توصیه می کند که سخنرانی خود را با یکی از راه های زیر تمام کنید:

الف ـ خلاصه ی مطالبی که گفته اید، بگویید.

ب ـ شنوندگان را به فعالیّت وادارید.

ج ـ شنوندگان را تعریف و تمجید کنید.

د ـ با مطلب شیرین و خنده داری، نطق خود را خاتمه دهید.

ه ـ نکته ی شاعرانه ای بگویید.

و ـ منطق خود را با ذکر جمله ای از یک کتاب مقدّس خاتمه دهید.

ز ـ در خاتمه سخنرانی اوج بگیرید و مطالب و نکات مؤثّر بگویید.(9)

ادامه دارد...
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

روش خطابه و سخنوری* 9 سال 8 ماه ago #101500

سپاسگزارم
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: آسیه بهبودی