خوش آمديد,
مهمان
|
|
کیومرث در اوستا
گویا در یکی از نسکهای مفقود اوستا(ی ساسانی) به نام «چهرداد» سرگذشت کیومرث به تفصیل آمده بود. خوشبختانه خلاصهٔ این نسک در کتاب پهلوی دینکرد آمدهاست. گیومرث در اوستا با صفت «نخستاندیش» آمدهاست زیرا نخستین کس است که پیام اهورامزدا را دریافت کرد. در فروردین یشت بند ۸۷ نیز آمده که: «فروَهر کیومرث را میستاییم که نخستین کسی است که به گفتار و آموزش اهورهمزدا گوش فرا داده و کسی است که اهورهمزدا از او خاندانهای کشورهای آریایی و نژاد کشورهای آریایی را آفریده است.» یک اندیشهٔ اساطیری قدیمی در بخشی از دینکرد آمده است (سوم، فصل ۸۰، بندهای۳-۴) که در آن آیین ازدواج میان نزدیکان (خویدوس) توصیه و توجیه شده است. به عنوان نخستین نمونهٔ خویدوس، پیوند مقدس میان اورمزد (خدای آسمان) و دخترش سپندارمذ (زمین) بر شمرده شده است. از این پیوند است که کیومرث زاده شد. گیومرث در متون پارسی میانه در متون پهلوی آمدهاست که هرمزد کیومرث را در گاهنبار ششم (ششمین و آخرین دورهٔ آفرینش) آفرید و این آفرینش هفتاد روز به طول انجامید. بلندای کیومرث شش نای، و درازا و پهنای او به یک اندازه بود. کیومرث به مدت سههزارسال پس از خلقت بیحرکت بود و وظایف دینی انجام نمیداد ولی به آن میاندیشید. تا اینکه اهریمن به همراهی دیوان بر جهان تاخت از آن پس کیومرث فناپذیر شد و پس از آن تازش به مدت سیسال بزیست. چون کیومرث مرد بر سمت چپ افتاد و نطفهٔ او بر زمین ریخت. ایزد نریوسنگ نگهبانی دوسوم آن و سپندارمذ نگهداری یکسوم آن را بر عهده گرفت. از نطفهٔ کیومرث نخستین جفت مردمان به صورت دو شاخه ریواس روییدند. نام این جفت به صورتهای مختلف آمدهاست: «مشی و مشیانه»، «مشیگ و مشیانگ»، «مرد و مردانه» و ... تمام مردم از فرزندان مشیگ و مشیانگ هستند. هرچند در متون پهلوی تکیه بر نخستینانسانبودن گیومرث است ولی اشاره به پادشاهی او نیز شدهاست. برای نمونه در دینکرد به او لقب «گرشاه» به معنی شاه کوهستان داده شدهاست. مهری از زمان ساسانیان موجود است که کیومرث را نشان میدهد که پاها و بدن پشمالو و چهرهای میان انسان و حیوان دارد و حیوانات در کنار او هستند. گیومرث در شاهنامه گیومرث در شاهنامه نخستین پادشاه دانسته شدهاست که سی سال شهریاری جهان را بر عهده داشت. در شاهنامه نیز مانند متون پهلوی به کوهنشینی کیومرث اشاره شدهاست: که چون نو شد او بر جهان کدخدای نخستین به کوهاندرون ساخت جای به علاوه او کسیاست که پلنگینه (به معنی کلیتر پوست جانوران) بر تن میکند و کشاورزی هم در زمان شهریاری او آغاز میشود: سر بخت و تختش برآمد به کوه پلنگینه پوشید خود با گروه ... ازو اندر آمد همی پرورش که پوشیدنی نو بُد و نو خورش از بعد از شاهنامه دیگر چندان نامی از کیومرث در ادبیات فارسی نمیبینیم. کیومرث هرگز به شهرت شهریاران بزرگ بعدی چون جمشید و فریدون نرسید. در شاهنامه کیومرث فرزندی دارد سیامک نام، که به دست فرزند اهریمن یعنی دیو سیاه (در زمان حیات کیومرث) کشته میشود. کیومرث از این ماجرا غمگین میشود و پسر سیامک با نام هوشنگ را با لشکری به جنگ دیو میفرستد و پس از گرفتن انتقام خون سیامک، روزگار کیومرث به سر میرسد. دیدگاهها در مورد کیومرث مهرداد بهار (پژ ص ۴۹) اظهار داشتهاست که اسطورهٔ کیومرث اسطورهای جدیدتر است و به پس از کشف فلزات بازمیگردد و در اسطورهٔ کهنتر (مربوط به اقوام هندوایرانی) جم و خواهرش نخستین زوج مردمان بشمار میآمدند. محمدبن جریر طبری درباره کیومرث و جانشینانش مینویسد: مردمان را اختلاف هست به گاه کیومرث اندر، و هر کسی چیزی همیگویند گروهان عجم گویند که او آن است که آدمش خوانند و خلق از اوست.همچنین نقل میکنند که کیومرث پسری داشت به نام مشی؛ و مشی با خواهرش مشیانه (مشیان) ازدواج کرد و مشیانه برای او فرزندانی آورد، یعنی سیامک پسر مشی، و سیامی دختر مشی؛ و سیامک پسر مشی پسر کیومرث دارای فرزندانی به نام افرواک، دیس، براسب، اجرب و اوراش و دخترانی به نامهای افری، دذی، بری و اوراشی شد. شهرستانی در کتاب الملل و النحل چنین میآورد: کیومرثیه کسانی هستند که به تقدم کیومرث اعتقاد دارند. اینان به دو اصل قائلند: یزدان و اهرمن، و میگویند که یزدان ازلی قدیم است، و اهرمن محدث و مخلوق است؛ و میگویند که سبب آفرینش اهرمن این بوده است که یزدان در دل خود اندیشید که: «اگر منازعی داشتم چگونه میتوانست باشد؟» و این اندیشه بد و با طبیعت نور ناسازگار بود، و از آن تاریکی به وجود آمد، و اهرمن نامیده شد. طبع او شر و فتنه و فساد و فسق و ضرر و زیان رسانی بود. او بر نور خروج کرد، و با طبیعت و گفتار خود با آن به مخالفت برخاست. ستیز میان لشکر نور و تاریکی در گرفت. بعد فرشتگان به میانجیگری برخاستند و مصالحهای برقرار کردند مبنی بر این که جهان فروردین در مدت هفت هزار سال از آن اهرمن باشد، و پس از آن او جهان را رها کند و به نور واگذارد؛ و کسانی را که پیش از این صلح در جهان بودند، از میان برد و تباه کرد. بعد مردی به نام گیومرث و حیوانی به نام گاو پیدا شد. اهرمن هردو را کشت. از جایی که این مرد افتاد شاخهای از ریباس [ریواس] رویید، و از ریشهٔ ریباس مردی به نام میشی و زنی به نام میشانه بیرون آمدند، و این دو پدر و مادر بشر بودند؛ و از جایی که گاو افتاده بود، چهرپایان و دیگر حیوانات روییدند. آنان [زردشتیان] برآنند که پیامبرانی و شاهانی دارند که نخستین آنان گیومرث بود، و او نخستین کسی بود که بر زمین فرمانروایی کرد، و در اصطخر اقامت داشت. بعد از او هوشنگ پسر فرواک بود. پانویس ^ از آنجا که املای «گر» و «گِل» در رسمالخط پهلوی یکسان است لقب کیومرث به صورت «گِلشاه» نیز آمدهاست. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه لقب کیومرث را به صورت «ملک الجبل» (=کوهشاه) میآورد اما اشاره میکند که بعضی آن را «ملکالطین» (=گِلشاه) میدانند. یوسف بابایی |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|