خوش آمديد,
مهمان
|
|
نظریههای کلاسیک بروکراسی:
1- کارل مارکس: مارکس به عنوان یکی از موفقترین ایدئولوژیستها علیرغم تألیفات زیادی که داشت فقط در یک مقاله تحت عنوان “نقدی بر حقوق سیاسی هگل”، بروکراسی را به طور عمیق مورد توجه قرارداد. از نظر هگل بروکراسی در واقع پلی است بین دولت و جامعه مارکس بروکراسی را حافظ منافع یک گروه خاص میداند و در جامعه اشتراکی مورد نظر مارکس خبری از بروکراسی نیست. 2- کاتانو موسکا: حقوقدان و جامعهشناس ایتالیایی در اثر خود به نام “طبقه حاکم” از بروکراسی سخن گفته است. از نظر موسکا در هر جامعهایی همیشه اقلیت حاکم و اکثریت محکومند و مقامات اداری جزئی از طبقه حاکم محسوب میشوند، به نظر موسکا هرجا بروکراسی، ثروت و قدرت نظامی را در خدمت بگیرد، استبداد بروکراتیک ایجاد میشود که بدترین نوع استبداد است. کار مهم موسکا این بود که بحث بروکراسی را از حوزه سیاسی به حوزه جامعهشناسی کشاند. 3- رابرت میشل: میشل که جامعهشناس آلمانیـ ایتالیایی بود. معتقد بود در حکومتهای جدید بروکراسی عنصر لازمی است. میشل معتقد بود حتی تشکیل سندیکا و آنارشیسم (هرج و مرج و قانون جنگل) نیز قدرت بروکراسی را محدود نمیکند. میشل معتقد است چون درآمد اعضای یک بروکراسی از راه حقوق دریافتی از بروکراسی است، لذا بعد از مدتی بروکراسی از وسیله تبدیل به هدف میشود. 4- مارکس وبر: اهمیت نظریات وبر درباره تشکیلات سازمان به حدی است که معمولاً وقتی سخن از بروکراسی به میان میآید نام وبر با آن همراه است. او بنیانگذار نوعی جامعهشناسی جدید بروکراسی است. منظور وبر از بروکراسی تشکیلاتی مانند دولت، احزاب سیاسی، کلیسا، فرقه مذهبی و شرکت تجاری میباشد. از نظر وبر اصطلاح بروکراسی عبارت است از: تنظیم تعدادی روابط اجتماعی که پارهایی افراد وظیفه نگهداری این روابط را به منظور ایجاد یک تشکیلات سازمانی به عهده میگیرند. وجود رهبر یا مدیر و نیز یک کادر اداری الزامیست و بروکراسی باید حتماً 2 جزء مدیر و کادر پرسنلی را دارا باشد. وبر معتقد بود: این مدیر و پرسنل مطبوع او براساس مقررات عمل میکنند پس وجود تعدادی قوانین که حاکم بر رفتار اداریست، مفهوم بروکراسی را کامل میکند. از نظر وبر مهمترین جنبه این نظم اداری این است که چه کسی باید به چه کس دیگری فرمان دهد، اما از نظر وبر 3 نوع بروکراسی قابل شناسایی است: 1) بروکراسی بر مبنای اعمال قدرت موروثی و سنتی. (حکومت از پدر به پسر میرسد) 2) بروکراسی کاریزما (کسانی مثل امام خمینی و گاندی که حرفشان حکم قانون را دارد.) 3) بروکراسی عقلاییـ قانونی به نظر وبر بروکراسی منطقی، عقلایی و قانونی دارای ویژگیهای زیر میباشد: 1) اعضا مکلف به انجام وظایف اداره هستند. 2) سلسله مراتب روشنی برای ادارات سازمان وجود دارد. 3) وظایف ادارات به طور روشن تعریف شده است. 4) مأموران اداری براساس یک قرارداد به کار گمارده میشوند. 5) مأموران اداره در صورتی انتخاب میشوند که دارای شرایط حرفهایی لازم باشند. 6) مأموران حقوق ماهیانه میگیرند و معمولاً از حقوق و مزایای بازنشستگی هم برخوردارند. حقوق ماهانه براساس مقام فرد در سلسله مراتب سازمان تعیین میشود. 7) شغل مأمور اداری تنها کار و حرفه اصلی اوست. ترفیع مقام در اداره براساس شایستگی است و یا بر طبق نظر مافوق امکانپذیر است. 9) مأمور اداره حق ندارد از شغل و اموال مربوط به شغل به نفع خود استفاده کند. 10) هر مأموری تحت یک سیستم انظباطی و کنترلی عمل میکند. به نظر وبر روز به روز بر اهمیت بروکراسی منطقیـ عقلایی اضافه میشود، زیرا این نوع بروکراسی واجد صفات و خصوصیاتی از قبیل دقت، مداومت، انضباط، جدیت و قابلیت اعتماد است که هم برای مقامات و هم برای مردم از نظر فنی بیشترین رضایت را فراهم میآورد. به نظر وبر ایجاد و تکامل بروکراسی غیر قابل اجتناب است. به نظر وبر مشروع بودن (Legitimate) بروکراسی با نوع کادر اداری و طریقه استخدام کارکنان اداره ارتباط مستقیم دارد. به نظر وبر بروکراسی عقلایی نقش مهمی در منطقی کردن دنیای جدید دارد. نظریه وبر کاملترین تشریح در مفهوم بروکراسی است. انتقادات وارد بر مكاتب مديريت : براثر نقص پارادايم (الگوي فكري كه برمكتب مي باشد ) حاكم ، باعث شد مكاتب قبلي از ميان برداشته و مكتب جديدي جايگزين آن شود . پارادايم مكتب كلاسيك نواقصي داشت كه منجر به ظهور مكتب جديدي بنام مكتب نئوكلاسيك يا روابط انساني شد . ايرادات وارده بر مكتب كلاسيك : 1) انسان، اقتصادي در نظر گرفته مي شد . نگرش اين مكتب نسبت به انسان نگرش اقتصادي بود . يعني اينكه انسان با پول برانگيخته مي شود تا بتواند در او ايجادانگيزه كند . 2) نگرش ابزاري به انسان : انسان را به عنوان ماشين فرض مي كرد چون سازمان را به عنوان ماشين مي شناخت و انسان نيز جزء آن سازمان بود كه ديدگاه ابزاري نام گرفت . 3) خالي بودن انسان از عواطف واحساسات : چون اين مكتب انسان را مانند ماشين و يا قطعه فرض مي كرد و اين قطعه از عواطف و احساسات برخوردار نيست و انسان نيز جزء همين قطعات محسوب مي شد . در نتيجه انسان را بدون احساسات در نظر مي گرفت ، كه در فعاليت فرد تاثير مي گذارد. 4) تاثير گروه هاي غيررسمي : گروه كارگران كه گروه غيررسمي بود ، اگر يك نفر آنها مي خواست بامدير (گروه رسمي) در ارتباط باشد ، بااينكه كاربه خوبي انجام مي شد ولي با مخالفت ديگر هم گروه هاي خود قرار مي گيرد و به او وصله پاچه خواري مي چسبانند و ... كه اين امر باعث مي شود از گروه رسمي فاصله گرفته و به سمت گروه غيررسمي روي آورد تا از اين گروه ترد نشود . 5) تاثير عوامل محيطي برسازمان : اين مكتب ، تاثير عوامل محيطي بر سازمان را در نظر نمي گرفت . مانند تاثيرات سياسي بر سازمان كه ممكن است حتي يك آبدارچي را عوض كند و يا نظام آموزشي را نيز عوض كند . در نتيجه عوامل محيطي مانند : عوامل سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي در عملكرد سيستم مي تواند تاثيرگذار باشد . اين ايرادات مقدمه ظهور مكتب نئوكلاسيك(روابط انساني) را باعث شد كه پايه گذار آن التون مايو بود . التون مايو كه به مطالعات هاتورن در شركت وسترن الكتريك انجام داد اين بود : تاثير شرايط فيزيكي ، كار را بر عملكرد كارمندان بررسي كرد . كه تاثير روشنايي (نور) در محيط روي كارگران پرداخت كه نور را از حالت طبيعي كاهش داده عملكرد كارگران افزايش يافت . در چند مرحله ي ديگر باز نور را كم كردند و در هرمرحله با افزايش عملكرد كارگران روبرو شدند . اين بار نور را به حالت اوليه برگرداندند و آن را افزايش دادند . ديدند عملكرد افراد تغييري نكرد . باز نور را زيادتر كردند باز تغييري در عملكرد افراد باعث نشد . در نتيجه بين نور و عملكرد هيچ گونه رابطه اي وجود ندارد. آزمايش بعدي تاثير گروه بر عملكرد افراد بود . اين بار كارگران را از هم جدا و گروه گروه كردند و ديدند عملكرد آنها پائين آمد . مشخص شد ، مي تواند گروه در عملكرد تاثيرگذار باشد . در نتيجه در مطالعات هاتورن اثبات كرد كه انسان موجودي اقتصادي نيست . ديگر آنكه احساسات ، عواطف و هيجاناب نيز مي تواند بر عملكرد افراد تاثير بگذارد ، يعني افراد اگر خوشحال باشند يك تاثير(ممكن است زود برسركار بيايد و دير از كار دست بكشد) و اگر ناراحت باشند تاثير عكس (ممكن است دير برسركاربيايد و زود از كار دست بكشد) بر عملكرد مي گذارد . هنجارهايي كه جهت منفي داشته باشد عملكرد را پائين مي آورد . مانند كارگراني كه بيشتر از همه در بدو ورود كار مي كنند . و اين عمل باعث اعتراض ديگران به او مي شود و همه به او واكنش نشان مي دهند و او مجبور مي شود مانند ديگر افراد كار كند . مثلا كاري را كه در پنج دقيقه انجام مي دهد ، بااعتراض ديگر كارگران در بيست دقيقه انجام دهد و اتلاف وقت كند ، كه در نتيجه كاركرد را پائين مي آورد . |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|