پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403

 



موضوع: آشنایی با اصطلاح دموکراسی یا مردم سالاری

آشنایی با اصطلاح دموکراسی یا مردم سالاری 10 سال 1 ماه ago #64213

دموکراسی : واژه دموكراسی از لفظ یونانی دموكراتیا (Demokratia) گرفته شده است. این اصطلاح از دو واژه دموس (Demos) به معنای مردم و كراتوس (Kratein) به معنای حكومت كردن، تشكیل شده است. بدین ترتیب دموكراسی از نظر لغت به معنای حكومت به وسیله مردم (حكومت مردم بر مردم) است.
تعاریف فراوانی برای دموكراسی مطرح شده است اما در یك تعریف جامع می‌توان گفت: دموكراسی حكومتی است كه به نوع تصمیم گیری جمعی تعلق دارد. در این حكومت نمایندگانی از سوی اكثریت مردم انتخاب می‌شوند، تا بر آنان حكومت كنند. نمایندگان برگزیده مردم پس از مشورت و بررسی طولانی، قوانینی را تصویب كرده به آگاهی مردم می‌رسانند؛ به طوری كه بر هیچ كس پوشیده نباشد، تا بدین وسیله آزادی و برابری را در جامعه پیاده كنند.
دموكراسی در مفهوم خود بیان گر این آرمان است كه: تصمیمهایی كه بر اجتماعی به عنوان یك مجموعه اثر می‌گذارند، باید با نظر كلیه افراد آن اجتماع گرفته شوند. هم چنین، كلیه اعضا باید از حق برابر برای شركت در تصمیم گیری برخوردار باشند.
در واقع وجود دموكراسی مستلزم دو اصل كلّی است:
الف. نظارت همگانی بر تصمیم گیری جمعی؛
ب. داشتن حق برابر در اِعمال این نظارت.
هر اندازه كه این دو اصل در تصمیم گیریهای یك اجتماع بیشتر تحقق یابد، آن اجتماع دموكراتیك‌تر خواهد شد.

تاریخچه دموكراسی
پیشینه دموكراسی به دولت شهرهای یونان باستان از سده پنجم قبل از میلاد و زمان افلاطون و ارسطو بر می‌گردد؛ بطوری كه آنان در كتابهایشان به طور مفصل به این موضوع پرداخته اند. در آنجا شهروندان (به جز زنان و بردگان )در امر حكومت و وضع قوانین مشاركت مستقیم داشتند. در جمهوری روم نیز پیش از پیدایش دوره امپراطوری ابعادی از دموكراسی به چشم می‌خورد.
در اروپای غربی، این نظام حكومتی با شكل نوین نمایندگی (پارلمانی) ، همراه با پیدایش دولت در قرن شانزدهم ظهور یافت. در انگلستان، با انقلاب 1688م عقیده به اینكه سلطنت یك «حق الهی» است مردود شمرده شده و پارلمان بر شاه برتری یافت.
در آمریكا، انقلاب 1776م مبتنی بر اصول قرارداد اجتماعی، و نیز قانون اساسی ایالات متحده (1787م) از دیگر زمینه گستران و پیش برندگان تفكر دموكراسی بوده اند.
در فرانسه، انقلاب كبیر (1789م) با شعارهای دموكراسی (آزادی، برادری، برابری) در پیروزی و پی‌ریزی دموكراسی نوین تأثیر بسزایی داشت.
به هر حال، سرانجام تا نیمه‌های قرن نوزدهم، اكثر كشورهای غربی نهادهای دموكراسی را پذیرا شدند. با این وصف تا اوایل قرن بیستم، عده زیادی از شهروندان از مشاركت سیاسی محروم بودند؛ در انگلستان كارگران، تا 1867م و زنان تا 1918م حقّ رأی نداشتند.
دانشمندان فراوانی در گسترش بعد فكری و نظری دموكراسی تأثیر داشتند؛ مانند: جان لاك، ژان ژاك روسو، مونتسكیو، جان استوارت میل، جان دیویی، ویلیام جیمز، هارولد لاسكی، ژوزف شومپیتر، آیزایابرلین و...

اصول و پایه‌های نظام دموكراسی

1. اصل مقبولیت و رضایت: مفهوم رضایت و پذیرش شهروندان در تبعیت از حكومت و حاكمان، از عناصر اساسی در فلسفه سیاسی دموكراسی است.
2. اصل حاكمیت ملّی و مشاركت عمومی: مقصود آنست كه سازمانها و تصمیمات حكومت، مستند به رأی مردم باشد و به شخص معین و یا طبقه حاكمه متّكی نباشد؛ یعنی حاكمیت و سیادت از آنِ تمامی مردم است و مردم با انتخاب نماینده و نظارت بر عملكرد او، از هر گونه انحصار در روند تصمیم سازی و چیرگی گروه و فكر خاص جلوگیری می‌كنند. این از اصول دموكراسی است، كه در واقع تمام اصول و مؤلفه‌های دیگر، جلوه‌های جزئی‌تر آن هستند.
3. اصل برابری: از اركان و پایه‌های نظام دموكراسی، برابری است؛ یعنی همه افراد جامعه باید در برابر قانون یكسان و برابر بوده، از حق شركت در وضع قوانین دولتی یا نقد آنها برخوردار باشند. براساس اصل مساوات، باید به تمامی اعضای جامعه فرصت كافی داده شود تا در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، آموزشی و پرورشی، به میزانی كه می‌خواهند دخالت كنند.
4. اصل آزادی: یعنی، افراد باید حق آزادی بیان، آزادی رأی، آزادی عقیده و انتقاد و... در تمامی شئون حكومتی، فردی و اجتماعی را دارا باشند.
5. حاكمیت قانون: در تمام عرصه‌ها فقط قانون حاكمیت دارد؛ قانونی كه به دست نمایندگان خود مردم وضع شده است.
6. حكومت اكثریت: یعنی باید تمامی تصمیمات دولت در هر امری، موافق با اراده اكثریت افراد جامعه باشد، و اگر در میان ملّت در امری اختلاف نظر پیدا شد، دولت باید اراده و نظر اكثریت را ملاك عمل قرار دهد.
7. سیستم نمایندگی: هیئت نمایندگان بایستی حق قانونگذاری، حقّ رأی در مورد مالیاتها، نظارت بر بودجه، حق استیضاح و پرسش از تصمیمات دولت را داشته باشد.

مدلهای دموكراسی
محققین و نظریه پردازان سیاسی، با عنایت به مفهوم دموكراسی، از جنبه‌های گوناگون تقسیماتی را برای دموكراسی بیان كرده اند كه هر كدام مفهوم خاصی از آن را تداعی می‌كند:
1. دموكراسی مستقیم: در این نوع دموكراسی، عموم مردم ـ كه عنوان شهروند بر آنها اطلاق می‌شود ـ بطور مستقیم در وضع قوانین و تعیین حاكمان شركت می‌كنند؛ به این صورت كه همه مردم در مجامع عمومی حاضر می‌شوند و درباره مسائل كشوری اظهار نظر كرده و تصمیم می‌گیرند. این نوع دموكراسی در یونان باستان و بعضی از نواحی سوئیس وجود داشت؛ امّا در حال حاضر به جهت كثرت جمعیت شهرها و كشورها، عملاً امكان پذیر نیست.
2. دموكراسی نمایندگی یا پارلمانی: در این نوع دموكراسی، تصمیمات سیاسی كشور توسط شهروندان صورت می‌پذیرد، اما نه بطور مستقیم بلكه از طریق نمایندگانی اجرا می‌شود كه بوسیله آنان انتخاب شده اند. بدین ترتیب مردم به طور غیرمستقیم در امور جاری كشور دخالت كرده و به مطالبات خود می‌رسند.
3. دموكراسی لیبرال: مردم سالاری لیبرال یا لیبرال دموكراسی، شكلی از حكومت می‌باشد كه نماد آن معمولاً مردم سالاری نمایندگی یا پارلمانی است كه به اصطلاح قدرت اكثریت در چارچوب قانون اعمال می‌شود، البته قانونی كه از بیان اراده عامه مردم صورت می‌پذیرد.
در این نوع مردم سالاری، آزادی نسبت به همه ارزشهای سیاسی دیگر اولویت دارد و آزادی را بالاتر از برابری، فضیلت مدنی، رفاه و غیر اینها می‌دانند. قانون در این تفكّر در استخدام حفظ آزادیهای فردی است و قانون اساسی تا جایی مطلوب است كه به حقوق فرد و سلایق افراد دست اندازی نكند.
این الگو از دموكراسی هیچ ایدئولوژی و چارچوبی را، بر اراده آزادانه افراد تحمّل نمی‌كند و با جدیت به توزیع قدرت و تفكیك قوا می‌اندیشد. این مدل از حكومت تقریبا از انگلستان در قرن هفدهم شروع شد و مردم انگلیس برای نخستین بار طی مبارزاتی، حكومت استبدادی پادشاهی را در هم كوبیده و این چنین حكومتی را پایه گذاری كردند.
4. دموكراسی سوسیالیستی: مردم سالاری سوسیالیستی تركیبی از نظام سیاسی و اجتماعی با نظام اقتصادی و اجتماعی است (یعنی، تركیبب دموكراسی و سوسیالیسم) . این نوع دموكراسی بر خلاف دموكراسی لیبرال، نگران تأثیر نامطلوب نابرابریهای اقتصادی، بر روی برابری سیاسی است، و به همین جهت بر دخالت جدّی دولت در امور اقتصادی تأكید دارد، و بیش از آنكه بر آزادی تأكید كند، طرفدار برابری است، و به توزیع عادلانه ثروت توجه دارد.
پس از جنگ جهانی اول، این اندیشه در روسیه و پس از پایان جنگ جهانی دوم در اروپای شرقی، چین و ویتنام شمالی و برخی كشورهای غربی نفوذ كرد. و امروز به دلیل متلاشی شدن این اندیشه در كشور روسیه، غالب كشورها از آن رویگردان شده‌اند.
5. دموكراسی كثرت گرا (پلورالیستی): این مدل از دموكراسی یكی از گرایشهای نوین سنّت لیبرالی است و هدف آن توزیع قدرت و نفی قدرت متمركز است. طرفداران این دموكراسی، حضور سلیقه‌های مختلف و متكثّر را در بالاترین سطح آن خواستارند. بر خلاف بسیاری از مدلهای پیشین، این دموكراسی طالب یك نظام حكومتی است كه ایدئولوژی خاصّی بر آن حاكم نباشد.
6. دموكراسی مشاركتی: این نوع دموكراسی در واقع تركیبی از دموكراسی مستقیم و نمایندگی است. تأكید هواداران این نوع حكومت، بر مشاركت هر چه بیشتر مردم در صحنه‌های سیاسی و اقتصادی است. این گروه معتقدند همان طوری كه مشاركت فعال مردم در صحنه‌های اقتصادی باعث رونق اقتصادی می‌گردد، كلیه شهروندان می‌بایست در عرصه‌های سیاسی نیز، نه تنها در زمان انتخابات بلكه در هر زمان مشاركت فعال داشته باشند.
7. دموكراسی چند حزبی: این مدل از دموكراسی همان است كه در حال حاضر در اكثر كشورهای غربی وجود دارد. یعنی تمام كسانی كه دارای حق رأی هستند، با توجه به برنامه‌های مختلفی كه از سوی احزاب گوناگون در مورد مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، و بین المللی عنوان می‌گردد، به كاندیدای حزب مورد نظر خود رأی می‌دهند.
البته مدلهای دیگر مردم سالاری و دموكراسی مانند: دموكراسی مشروطه‌ای، دموكراسی مطلقه، دموكراسی عامه گرا و... در نظامهای سیاسی جهان مطرح است، كه به جهت اختصار از توضیح آنها صرف نظر می‌كنیم.

(منبع : مقالات علمی سایت یاسین مدیا)
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

آشنایی با اصطلاح دموکراسی یا مردم سالاری 10 سال 3 هفته ago #67692

ذکر منابع بصورت کامل باید انجام شود
نتیجه گیری از مطالب جمع آوری شده بصورت خلاصه انجام شود
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: حجت اله نصرتی