جمعه, 14 ارديبهشت 1403

 



موضوع: حافظ

حافظ 9 سال 11 ماه ago #81017

حافظ
جلوه در محراب و منبر
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
گوییا باور نمی دارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلا م ترک و آستر می کنند
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان می دهند آبی که دلها را توانگر می کنند
حسن بی پایان تو چندان که عاشق می کشد زمره دیگر به عشق از غیب،سر بر می کنند
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی کاندر آنجا طینت آدم مخمر می کنند
صبحدم از عرش می آمد خروشی عقل گفت قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می کنند

واعظ: وعظ کننده ، پند دهنده، اندرزگو، نصیحت گو.
جلوه: نمود، تظاهر.
محراب: مکانی که امام جماعت در مسجد نماز می گزارد.
منبر: کرسی که واعظ برآن قرار گرفته وعظ می کند.
خلوت: مکان تنهایی، مکان خالی از اغیار، کنایه از منزل و خوابگاه اختصاصی.
آن کار دیگر: کار دیگری غیر از آن که در وعظ گفتند.
توبه فرمایان: آنها که دستور توبه می دهند ، کنایه از واعظان و اندرزگویان.
روز داوری: روز قیامت.
قلب: وارون کردن، دگرگون جلوه دادان.
دغل: اشتباه کاری ، تقلّب، فریبکاری.
داور: قاضی، کنایه از خداوند متعال در روز داوری.
خاک بر سر می کنند: در زیر خاک پنهان و برروی آن خاک می ریزند ، کنایه از بی اعتنایی و تحقیر.
نو دولت: تازه به منصب و جاه ومقام رسیده
بر خودشان نشان : سرجای خود شان بنشان به جایی که استحقاق آن دارند بازگردان .
ناز: تفاخر.
استر: قاطر ، مرکب سواری.
می دهندآبی: آبی می دهند ، شرابی می دهند.
توانگر: باتوان ، با نیرو ، بی نیاز.
حسن بی پایان: جمال و زیبایی نامحدود و بی نهایت .
زمره: گروه.
تسبیح: نیایش ، ذکرخدا ، خدا را به پاکی و بی نیازی یاد کردن.
طینت: مقداری از گِل، نِهاد اولیه آدم که از مصالح خاکی بر گرفته شده است.
مخمر: خمیر کردن ، سِرشتن.
خروش:بانگ وصدا و همهمه
۱) اندرز گویان که در محراب نماز و بر بالای منبر در لباس پرهیز کار نمایان می شوند همین که در خلوت تنها شدند ، به کارهای دیگری می پردازند!
۲) برای من مشکلی پیش آمدده است. از فقیه مجلس بپرس، چرا آنان که به مردم دستور توبه می دهند خودشان کمتر به آن عمل می کنند .
۳) به گمانم آنها به روز قیامت و جزا اعتقادی ندارند که این همه در کار خدا تقلب و فریبکاری روا می دارند.
۴) من بنده و غلام پیر خراباتم که مریدان درویش او از سربی نیازی خاک بر سر گنج ریخته آن را تحقیر می کنند.
۵) خدایا این تازه به دو لت رسیده ها که به داشتن غلام ومرکب سواری استر ، این همه ناز و تفاخر وتکبر می فروشند ، سر جای خودشان بنشان.
۶) ای درویش تهیدست خانقاه ، از جای خود بر خیز و به محفل عارفان روی آور که در اینجا با نوشانیدن آبی به دلها نیرو و غنا و بی نیازی می بخشند .
۷) به همان اندازه که حسن و جمال بی حد او عاشقان را از پای در می آورد، گروه دیگری سودایی عاشق پیشه از غیب سر می رسند .
۸) ای فر شته ، بر درکارگاه سازندگی عشق با تکبیر و از روی نیایش سجده کن زیرا در آنجا خاک سرشت آدم را (با آب عشق) خمیر می کنند .
۹) به هنگام سحر از سوی عرش آواز و همهمه یی به گوش می رسید . عقل گفت به گمانم فرشتگان آسمانی مشغول خواندن و از بر کردن شعر حافظ اند.
وزن غزل: فاعلا تن فاعلا تن فاعلا تن فاعلا ت
بحر غزل: رمل مثمن مقصور
این غزل در زمان حکومت شاه شجاع و در تنفقید از سران طریقت و شریعت و ریا کاری سروده شده است و بیش از دیگر
غزلهایی که به این منظور ساخنته شده در آن صراحت لهجه به کار رفته است. چنانکه بیت مطلع غزل به صورت ضرب
المثل در آمده است . توالی معانی ابیات ۱ الی ۳ مدلل می دارد که بایستی جای بیت پنجم و چهارم عوض شود ، در این
صورت معنای چهار بیت این غزل متوالیاً در انتقاد از زاهدان و صوفیان ریایی و گویای وضع ظاهری آنهاست که در
وضعیت مادی خوبی به سر می برده و صاحب غلام و اسب واستر بوده اند . شاعر در بیت ششم پس از تشریح حال آنها به
درویشان تهیدست خانقاهی خطاب می کند. که از خانقاه صوفیان ریایی به محفل عارفان ربانی روی آوردند زیرا در آنجا آب
حیاتی به وارد ین می آشامند که دلها را غنی و بی نیاز می سازد و آن آب حیات شربت عشق است.
پيوست:
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: ثریا شفاعتی
مدیران انجمن: ثریا شفاعتی