خوش آمديد,
مهمان
|
|
باسلام
تأثیر سواد رسانهای بر تسریع توسعه اجتماعی اشاره: مقاله حاضر سعی دارد تا با مورد توجه قرار دادن تکنولوژیهای جدید ارتباطی و اطلاعاتی به تأثیر آنها بر توسعه اجتماعی بپردازد. برای شناخت تأثیرات سواد رسانهای بر توسعه و بهویژه توسعه اجتماعی، لازم است ابتدا شناخت نسبتاً کاملی از مؤلفههای آن کسب کرد. باید دانست که از لحاظ نظری نیز، افراد باسواد رسانهای، در برابر اطلاعات رسانهای، آسیبپذیری کمتری دارند. زیرا پیامهایی را که به منظور تأثیرگذاری بر آنها طراحی و ارسال می شود- در سطوح مختلف- مورد شناسایی قرار میدهند. با آگاهی یافتن نسبت به چگونگی ایجاد اطلاعات توسط رسانهها و خصوصاً اینترنت، حتی کودکان نیز قادر خواهند بود، در دنیایشان خودمختاری بیشتری داشته باشند. به علاوه معلمان و استادانی که مهارت های سواد رسانهای را کسب میکنند، میتوانند به اشاعه دهندگان اطلاعاتی تأثیرگذارتری تبدیل شوند و فاصلهی میان برنامههای آموزشی و برنامههای اجتماعی را از میان بردارند. *** چکیده آموزش سواد رسانهای، باعث بالا رفتن سرعت توسعه ی اجتماعی در جوامع (خصوصاً جوامع در حال توسعه) می شود. داشتن این مهارت برای تمامی شهروندان و افراد یک جامعه لازم و ضروری است. بنابراین سیاستگذاران باید تمهیداتی بیاندیشند تا از طریق بالا بردن سطح سواد رسانه ای مردم، شاخصهای توسعه نیز به عنوان جزئی اساسی از زندگی هر شخص رشد کند. مقاله حاضر سعی دارد تا با مورد توجه قرار دادن تکنولوژیهای جدید ارتباطی و اطلاعاتی به تأثیر آنها بر توسعه اجتماعی بپردازد. برای شناخت تأثیرات سواد رسانهای بر توسعه و بهویژه توسعه اجتماعی، لازم است ابتدا شناخت نسبتاً کاملی از مؤلفههای آن کسب کرد. تاریخچه پیدایش سواد رسانهای به سال 1965 باز میگردد. "مارشال مک لوهان"، اولینبار در کتاب خود تحت عنوان "درک رسانه: توسعه ابعاد وجودی انسان" ، این واژه را به کار برده است. "مک لوهان" معتقد بود: "زمانی که دهکده جهانی فرا رسد، باید انسانها به سواد جدیدی به نام سواد رسانهای دست یابند" (صدیق بنای، 1385). از لحاظ نظری نیز، افراد باسواد رسانهای، در برابر اطلاعات رسانهای، آسیبپذیری کمتری دارند. زیرا پیامهایی را که به منظور تأثیرگذاری بر آنها طراحی و ارسال می شود - در سطوح مختلف- مورد شناسایی قرار میدهند. با آگاهی یافتن نسبت به چگونگی ایجاد اطلاعات توسط رسانهها و خصوصاً اینترنت، حتی کودکان نیز قادر خواهند بود، در دنیایشان خودمختاری بیشتری داشته باشند. به علاوه معلمان و استادانی که مهارت های سواد رسانهای را کسب میکنند، میتوانند به اشاعه دهندگان اطلاعاتی تأثیرگذارتری تبدیل شوند و فاصله ی میان برنامههای آموزشی و برنامههای اجتماعی را از میان بردارند. و نهایتاً به مصرفکنندگان و مخاطبان منتقد و تیزبینتری نیز تبدیل شوند. (Angell, 2005, P.4) در نوشتهی پیشرو تلاش بر آن است که تأثیرات سواد رسانهای به طور عام و اینترنت و آی.سی.تی به طور خاص، به عنوان تکنولوژیهای ارتباطاتی- اطلاعاتی مؤثر در توسعه اجتماعی بر شاخصهای آموزش و پرورش، درآمد و فقر، بهداشت و سلامتی و دسترسی به فرصت های برابر، مورد بررسی و کنکاش قرار داده شود. مخاطبان نیز چه در کشورهای در حال توسعه و چه در کشورهای توسعه یافته، در عصر حاضر به اطلاعات بیشتری در مسائل روزمره خود نیازمندند. این موضوع سبب می شود تا نیاز به ابزارهای تحلیلی مرتبط با ارتباطات و توسعه، بیش از پیش احساس شود. کلید واژه ها: ارتباطات، توسعه اجتماعی، سواد رسانهای، اینترنت، آی.سی.تی. مقدمه: همزمان با ورود به قرن 21 و دنیای معاصر، شیوههای زندگی، کار، تفریح و تعامل اجتماعی در حال تغییرند. در شرایط جدید انسانها برای زندگی خود ابزار جدیدی را فراهم کردهاند. تکنولوژیهای جدید سبب از بین رفتن فاصله مکانی و افزایش بی سابقه توان انسانها برای مراوده با یکدیگر شده است. انسان امروزی با کمک ابزارهای ارتباطی و بالا بردن سواد رسانهای و مهارت بهرهگیری از اینترنت توانسته است، گروه ها و جماعت های دور از هم، اما در دسترس را خلق کند. تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی یا آی. سی. تی. مجموعه ی وسیعی از فنآوریها و مباحثی از مدیریت و پردازش اطلاعات هستند که برای برقراری ارتباط بین انسانها (ارسال و دریافت انواع پیامهای کلامی، صوتی و تصویری) به کار گرفته می شوند. طبق تعریف تخصصیتر سایت "ویکی پدیا " (2006) آی. سی. تی. عبارت است، از استفاده از سیستمهای کامپیوتری الکترونیکی و نرم افزارهای کامپیوتری که برای تولید، تبدیل، نگهداری، محافظت، پردازش، انتقال و بازیابی اطلاعات به کار میروند. آی. سی. تی. ترکیبی از سخت افزار، نرم افزار، رسانهها و حتی سیستم های پخش و توزیع اطلاعات و محتوا را شامل میشود. ظهور، رواج و استقبال گسترده از تکنولوژیهای رسانهای نظیر رادیو، تلویزیون، تلفن، کامپیوترهای شخصی ویدئو و در حال حاضر اینترنت از جمله مسایلی است که توجه بسیاری را به سمت خود جلب کرده است. به طوریکه می توان ادعا کرد که تکنولوژیها هیچگاه در تاریخ به این میزان از رواج، نفوذ و تأثیر دست نیافته بودند. در همین راستا امروزه کسب توسعه یافتهگی یک کشور تا اندازه بسیار زیادی تحت تأثیر وجود این دستاوردهای تکنولوژیکی در جامعه میباشد. جوامعی که در آنها این تکنولوژیها بسیار کم و یا اصلاً موجود نمیباشد، توسعه نیافته به حساب میآیند. لذا هر اندازه که به مباحث توسعه با تأکید بر تکنولوژی ها از ابعاد مختلف پرداخته شود، کافی ناست. بلکه داشتن ادبیاتی جامع و منسجم در زمینه ی توسعه از زوایای مختلف، از نیازهای اساسی کشورهای در حال توسعه مانند ایران میباشد. مفهوم توسعه مفهوم توسعه با وجود رواج فراوانش، کلمهای است مبهم و چند بعدی که با کلمات زیادی مترادف شده است. گاهی توسعه را با رشد و گاهی با صنعتی شدن مترادف می دانند. (ازکیا، 1374،ص6) در حالیکه هر کدام اشاره به فرآیندی خاص است. به عنوان مثال رشد، یک مفهوم یک بعدی است و منظور از آن ازدیاد کمٌی ثروت در جامعه است. و معمولاً با شاخصهائی نظیر درآمد سرانه اندازه گیری می شود. یا صنعتی شدن عبارت است، از تولید مستمر و فزاینده توسط نیروی کار با استفاده از ابداعات تکنیکی و سازمان منظم کار. این در هم تنیدگی معنائی به دلیل گستردگی فضای توسعه است. "مایکل تودارو" معتقد است که توسعه را باید "جریانی چند بعدی" دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساختار اجتماعی، طرز تلقی مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابریها و ریشهکن کردن فقر مطلق است. (تودارو، 1379،ص 135) توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعی هماهنگ با نیازهای اساسی و خواسته های افراد و گروههای اجتماعی در داخل نظام از حالت نامطلوب زندگی گذشته خارج شده است و به سوی وضع یا حالتی از زندگی که از نظر مادی و معنوی بهتر است، رشد کند. در این راستا "بروکفیلد" (ازکیا، 1374،ص در تعریف توسعه می گوید: "فرآیند عمومی موجود در این زمینه این است که توسعه را بر حسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی، نظیر کاهش فقر، بیکاری و نابرابری تعریف کنیم. این توسعه، توسعه ای همه جانبه است." پارادایم توسعه پیشینهی بحث مربوط به توسعه از جنگ جهانی دوم بسیار فراتر میرود. اما از جنگ جهانی دوم به این طرف بود که واژه «توسعه» به صورت یک پارادایم به طور خودآگاه وارد بحثهای نظری شد و قلمرو مهمی از اشتغالات فکری را متوجه خود کرد و جریانها و مکتبهای فکری مهمی را پدید آورد. دوران بعد از جنگ جهانی دوم، دوره قدرت و نفوذ پارادایم توسعه در جامعهشناسی است. میتوان گفت که این پارادایم محصول سه رویداد مهم تاریخی است (سر، 1378،ص 18) : 1. ظهور ایالات متحده آمریکا به عنوان یک ابر قدرت جهانی به دلیل دور ماندن از پیامدهای مخرب جنگ جهانی دوم. 2. گسترش جنبش جهانی کمونیسم و رشد ایدئولوژی مارکسیستی، عدهای از اندیشمندان لیبرال اصلاحطلب را بر آن داشت تا در برابر گسترش آن به ارائه و ترویج دیدگاههای خود بپردازند. 3. تجزیه امپراطوریها و دوره استعمارزدایی که موجب ظهور بسیاری از ملل جدید در جهان، تحت عنوان جهان سوم گشت و امیدواری آنها را به رشد و توسعه، افزایش داد. دوره بعد از جنگ جهانی دوم، در واقع دوره استعمارزدایی و فروپاشی امپراطوریها نیز بود که در نتیجهی آن، کشورهای تازه به استقلال دست یافته ی زیادی در نقشه ی جهان پدیدار شدند و همه آنها امیدوار به رشد و توسعه ی سرزمینشان بودند. این کشورها که به کشورهای جهان سوم معروف شدند، متمایل به پیروی از الگوی توسعه ی غرب بودند. آنها تکنولوژی غربی را به کشورهای خود وارد کردند. در این بین فاکتورهای بسیاری از جمله زمینههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و همچنین زیرساختهای تخصصی مورد نیاز این نوآوریها که در کشورهای جهان سوم اصلاً وجود نداشت، یا بسیار نامناسب بود، در نظر گرفته نشد. در نتیجه بسیاری از طرحهای توسعه در این کشورها به شکست انجامید. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: زهره حسین زادگان
|