جمعه, 21 ارديبهشت 1403

 



موضوع: سواد رسانه اي

سواد رسانه اي 9 سال 11 ماه ago #79122

تحقق راجع به سواد رسانه اي
استاد راهنما: استاد حسين زادگان
دانشجو:اميرحسين زينلي

سواد رسانه اي

عنوان : سواد رسانه اي Media Literacy

توانایی و قدرت دسترسی، تحليل، ارزيابي و انتقال اطلاعات و پيام‌هاي رسانه‌اي كه مي‌توان در چارچوب‌هاي مختلف چاپي و غير چاپي عرضه نمود را سواد رسانه‌اي مي‌گويند.[1]
تاريخچه پيدايش سواد رسانه‌اي، به سال 1965 باز مي‌گردد. مارشال مك‌لوهان اولين بار در كتاب خود تحت عنوان "درك رسانه: گسترش ابعاد وجودي انسان"، اين واژه را بكار برد و نوشت: «زماني كه دهكدۀ جهاني تحقيق يابد، لازم است انسان‌ها به سواد جديدي بنام سواد رسانه‌اي دست يابند».[2] "آراي لن مسترمن" از برجسته‌ترين متفكران حوزه بين‌المللي آموزشهاي رسانه‌اي بشمار مي‌رود؛ كه در سال 1985 به انتشار كتابي بنام "Teaching the media" اقدام نمود و پس از آن كتاب "آموزش رسانه‌اي در اروپاي دهه 1990" را روانۀ بازار كرد.[3]
دهه‌هاي 1920 و 1930 را بايد دهه‌هاي پيوند و ارتباط اين حوزه؛ يعني حوزه سواد رسانه‌اي با تفكرات انتقادي دانست. در اين سالها، دپارتمان‌هاي دانشگاهي تحليل فيلم در سراسر ايالات متحده و انگلستان، كار خود را آغاز كرده و فيلم‌هاي روز را مورد تحليل قرار دادند.[4]
اينگونه از سواد، در كانادا به عنوان اولين كشور، به صورت رسمي از طرف نظام آموزش و پرورش پذيرفته و جزء برنامه‌هاي درسي مدارس گنجانده شد.[5]

چیستی سواد رسانه‌ای
با پيدايش و انبساط انقلاب تكنولوژي در دهۀ 1980، جهان به مرحلۀ جديدي گام نهاد، كه در آن رسانه‌ها، ضمن گام برداشتن در مسير تكامل و تنوع، به يكي از اجزاي اصلي جوامع بشري تبديل شده‌اند. بنابراين براي اينكه بتوان در برابر رسانه‌هاي متكثر موجود، مخاطبيني داشت كه بتوانند در كنار بهره‌برداري آگاهانه و فعالانه از اين رسانه‌ها، خود را در مقابل چالش‌ها و پيامدها‌ي مخرّب آنها حفظ نمايند، بايد سواد جديدي ایجاد کرد. فلذا نيازمند ارائه تعريف گسترده‌تري از سواد و افزايش فضاي مفهومي آن هستیم؛ كه معمولاً به معنای توانايي خواندن و نوشتن صرف نيست.
سواد رسانه‌اي علاوه بر توانایی ملحوظ در سواد سنتي، كه همان توان خواندن و نوشتن بود، توانایي تحليل و ارزشيابي پيام‌ها و قدرت توليد و انتقال اطلاعات به ديگران در قالب‌هاي مختلف و با ابزار گوناگون را در انسان پديد مي‌آورد. اين‌گونه از سواد؛ با توانمند كردن انسان بر درك نحوه كار رسانه‌ها و نحوۀ معني‌سازي آنها، ماهيت و اهداف توليد پيام رسانه‌ها و تأثيرات و تكنيك‌هاي رسانه‌هاي گوناگون، او را از مصرف‌كنندگي صرف خارج كرده و در برابر اثرات رسانه‌ها مقاوم مي‌سازد.
سواد رسانه‌اي در كنار آموختن خواندن ظاهر پيام‌هاي رسانه‌اي از رسانه‌هاي مختلف، مي‌كوشد خواندن سطرهاي نانوشتۀ رسانه‌هاي نوشتاري، تماشاي پلان‌هاي به نمايش درنيامده و يا شنيدن صداهاي پخش‌نشده از رسانه‌هاي الكترونيك را به مخاطبان بياموزد.
به عنوان مثال؛ مخاطبي كه داراي سواد رسانه‌اي است، از اهداف و ميثاق‌هاي رسانه‌ها خبر داشته و از آنها به طرزي آگاهانه استفاده مي‌كند. چنين مخاطبي از نقش صدا، موسيقي و ساير جلوه‌هاي ويژه براي القاي فضا و معنی در تلويزيون و سينما با خبر است و مي‌داند چرا و چگونه يك پيام واحد در تلويزيون، سينما، روزنامه‌ها، مجلات، راديو، تابلوهاي بزرگ تبليغاتي و يا بازي‌هاي رايانه‌اي مي‌تواند، اثرات متفاوتي از خود بجا گذارد.[6]

توانایی‌هاي مرتبط با سواد رسانه‌اي
برخي از توانایی‌هایي كه مي‌توان در سايۀ سواد رسانه‌اي كسب كرد از این قرارند:
1. توانایی استفاده از تكنولوژي روز از جمله كامپيوتر، براي پردازش و توليد اطلاعات؛
2. توانایی نتيجه‌گيري در مورد روابط علّي و معلولي، ميان گزارش‌هاي رسانه‌ها و واكنش عمومي؛
3. توانایی تشخيص تأثير تحريف، كليشه‌سازي، تبليغات و خشنونت در رسانه‌هاي ديداري؛
4. توانایی تشخيص تفسير و بوجود آوردن تصويرهاي بصري؛
5. توانایی مصرف انتقادي و نه منفعلانه از رسانه‌ها؛
6. توانایی اتخاذ رژيم مصرف رسانه‌‌اي؛ كسي كه از سواد رسانه‌اي برخوردار است مي‌تواند به درستي تصميم بگيرد؛ كه چه مقدار و چگونه از غذاهاي رسانه‌اي استفاده کرده و در معرض چه بخش‌هائي از رسانه قرار بگيرد؛
7. توانایی تجزيه و تحليل اجتماعي، سياسي و اقتصادي رسانه‌ها.[7]

ويژگي‌هاي اصلي سواد رسانه‌اي
1. پيوستار و نه مقوله؛ سواد رسانه‌ای، موضوعي داراي درجات گوناگون است. در واقع از نظر منطقي، مقول به تشكيك بشمار مي‌رود و مانند يك جعبه‌، مقوله‌اي نیست كه يا بايد در آن جاي گرفت و يا جاي نگرفت. بعبارت ديگر موضوعي نيست كه دائر بين نفي و اثبات بوده و افراد در مقايسه با آن به دو دستۀ حائز سواد رسانه‌اي و فاقد آن تقسيم شوند؛ بلكه افراد در مقايسه با آن هريك درجات مختلفي از سواد رسانه‌اي را دارا هستند و در اين پيوستاري كه شبيه دماسنج مي‌باشد، جايگاهي را اشغال مي‌كند. كساني كه در سطح‌هاي پائين اين پيوستار قرار دارند چشم‌اندازهاي ضعيف و محدودي به رسانه‌ها داشته و دانش آنها چشم‌اندازهاي كافي را براي استفاده در تفسير معناي پيام‌هاي رسانه‌اي، فراهم نمي‌كند.
2. چند بُعدي؛ سواد رسانه‌اي مستلزم آن است كه در ابعاد گوناگون، اطلاعات كسب كنيم. اين ابعاد عبارتند از: بُعد شناختي، احساسي، زيبائي‌شناختي و اخلاقي.
حوزۀ شناختي به اطلاعات واقع‌بنياد دلالت دارد؛ مانند تاريخ‌ها، اسامي، تعاريف و ... اين‌گونه از اطلاعات، در مغز مستقر هستند. اطلاعات حوزۀ احساسي كه حاوي اطلاعاتي درباره احساساتی مثل عشق، نفرت، خشم و ... مي‌باشد، در قلب مستقر است و جايگاه اطلاعات حوزه زيبائي‌شناختي كه حاوي اطلاعاتي دربارۀ روش توليد پيام است را بايد در چشم‌ها و گوشها دانست. هرقدر چشم و گوش قوي‌تر و دقيق‌تري براي شنيدن و ديدن وجود داشته باشد، اطلاعات زيبايي‌شناختي بهتر و بيشتري نصیب دارنده خواهد بود. جايگاه اطلاعات عرصۀ اخلاقي هم كه شامل اطلاعاتي دربارۀ ارزشها است، در ضمير و روح انساني مستقر است. اطلاعات اخلاقي، ملاك و معياري براي قضاوت راجع به "درست و غلط" را فراهم مي‌كند. هرقدر اطلاعات اخلاقي دقيق‌تر باشند، ارزشهاي نهفته در پيام‌هاي رسانه‌اي با عمق بيشتري درك شده و قضاوت‌ها دربارۀ آن ارزشها، دقيق‌تر و منطقي‌تر خواهد شد.
ساختار قدرتمند دانشي، بايد حاوي اطلاعاتي از هر چهار حوزۀ مذكور باشد و اگر يك نوع اطلاعات موجود نباشد، ساختار دانش، ضعيف مي‌شود؛ كه در نتيجۀ آن، سواد رسانه‌اي كه از همين ساختارها تشكيل شده، ضعيف خواهد شد و نمي‌توان به درستي، نارسایي‌هاي پيام رسانه‌اي را تشخيص داد.[8]

اصول سواد رسانه‌اي
سواد رسانه‌اي بر پايه اصولي استوار است كه اين اصول مورد التفات راهبردسازان و سياست‌گذاران هر كشوري قرار مي‌گيرد. برخي از مهمترين اين اصول عبارتند از:
1) رسانه‌ها ساختگي و سازه‌اي هستند؛ رسانه‌ها دنيایي را به نمايش مي‌گذارند كه اگرچه حقيقي به نظر مي‌رسد، اما از يك نگاه گزينش‌شده كه معمولاً مابإزاي خارجي ندارد، آنرا در معرض ديد قرار مي‌دهند؛ از اين‌رو مرز ميان واقعيت و مجاز در نمايش رسانه‌اي دشوار است.
2) رسانه‌ها واقعيت را بازسازي مي‌كنند؛ ميان شيوه ارائه وقايع عالم بوسيله رسانه‌ها و شيوه درك اين عالم از سوي مصرف‌كنندگان رسانه، يك رابطه قطعي و معناداري وجود دارد. مثلاً در آمريكا ميزان جنايت در تلويزيون چندين برابر دنياي واقعي است و مصرف‌كنندگان آمريكایي دنياي خود را به اندازه دنياي ساخته رسانه‌ها خشن و آكنده از تهديد مي‌پندارند. اين امر؛ يعني واسطه‌شدن رسانه‌ها براي درك واقعيت، همان چيزي است كه "بوديار" معتقد است جامعه از رهگذر آن به مرحلۀ نمادين و وانمودگي مي‌رسد و بر آن يك نظم نوين رسانه‌اي كه ساخته و پرداخته نمودهاي رسانه‌اي است، حاكم مي‌شود.
3) مخاطبان مفهوم مورد نظر خود را از رسانه‌ها مي‌گيرند؛ مخاطب انتخابي را كه از ميان رسانه‌ها و پيام‌هاي مختلف ‌به عمل مي‌آورد، براساس انگيزه انجام مي‌دهد و محتوا و پيام‌هاي رسانه‌اي را از طريق يك شبكه پيچيده متشكل از ماهيت و نيازهاي خودش، پالايش مي‌كند. در واقع مطابق فاكتورهاي فردي با رسانه تعامل دارد و دريافت‌كننده منفعل پيام‌هاي رسانه‌اي نیست.
4) محصولات رسانه‌اي اهداف تجاري دارند؛ هر نوع درك واقعي از محتواي رسانه‌ها را نمي‌توان از زمينه اقتصادي و ضرورت‌هاي مالي محرك صنعت رسانه‌ها جدا دانست.
5) رسانه‌ها دربردارنده پيام‌هاي ايدئولوژيكي و ارزشی هستند؛ پيام‌هاي رسانه‌اي تا اندازه زيادي تبليغاتي بوده و ارزشها و باورهاي اساسي معيني را بصورت مداوم، ساخته و يا منتقل مي‌كنند. روند كلي رسانه‌ها، تصريحاً يا تلويحاً پيام‌هاي ايدئولوژيكي؛ مثل روح مصرف‌گرايي، نقش زنان و وطن‌پرستي بي‌ چون و چرا را منتقل مي‌كند.
6) رسانه‌ها بار سياسي و اجتماعي دارند؛ رسانه‌ها بر مسائل سياسي و تغييرات اجتماعي تأثير زيادي دارند و در پس نقاب آزادي‌گرايي، منافع سياسي اجتماعي دولتهاي صاحب سلطه را تأمين مي‌نمايند.
7) هر رسانه شكل زيباشناختي خاصي دارد؛ اصل سواد رسانه‌اي ما را قادر به درك ويژگي‌ها و مشخصات منحصر به فرد هر رسانه مي‌كند. به اين ترتيب مي‌توانيم نحوه ارتباط شكل و محتوا را جستجو و درك کرده و علاوه‌بر درك مفهومي پيام رسانه، نحوۀ گفتن و بيان رسانه را نيز دريابيم.[9]

فرايندهاي شناختي موجود در آموزش سواد رسانه‌اي
آموزش سواد رسانه‌اي كه عبارتست از شناخت اطلاعاتي و انتقاد از رسانه، تكنيك‌ها و تأثيرات آن، در برگيرندۀ آن دسته از فرايند‌هاي شناختي است كه در انديشه‌هاي انتقادي مورد استفاده قرار مي‌گيرند. برخي از اين فرايندها عبارتند از:
1. فهم و نقد سبك‌هاي زندگي مصرفي كه در رسانه‌ها اشاعه مي‌يابد؛
2. فهم و نقد اختلاف و اغراض سياسي و ايدئولوژيك پنهان در محتواي رسانه‌ها؛
3. فهم و نقد آثار و پيامدهاي اخلاقي، اجتماعي و فرهنگي محتواي رسانه‌ها؛
4. فهم و نقد شرايط و مناسبات مادي توليد محتواي رسانه‌اي مثل آگهي‌هاي تجاري كه در جهت تأمين منافع اقتصادي و كسب سود مادي صاحبان سرمايه است.
5. فهم و نقد بازنمایي‌ها و كليشه‌سازي‌هاي منفي اقليت‌هاي فرهنگي، قومي، جنسيتي و نژادي در رسانه‌ها.[10]

ضرورت‌هاي آموزش سواد رسانه‌اي
"باري دونكان" عضو انجمن سواد رسانه‌اي كانادا، در ضرورت اين آموزش اين دلايل را ذكر مي‌كند:
1. رسانه‌ها بر حيات فرهنگي و سياسي ما سلطه دارند؛
2. تقريباً همه اطلاعات، جز مواردي كه آنها را بطور مستقيم تجربه مي‌كنند، رسانه‌اي شده‌اند؛
3. رسانه‌ها قادرند مدل‌هاي ارزشي و رفتاري پرقدرتي خلق كنند؛
4. سواد رسانه‌اي مي‌تواند مصرف رسانه‌اي ما را لذت‌بخش‌تر كند و يك رابطه انفعالي را به يك رابطه فعال تبديل نمايد؛
5. رسانه‌ها بدون آن كه فعال کردن خودآگاه، بر ما اثر مي‌گذارند.
علاوه‌بر اين دلايل، "دن بليك" يكي ديگر از پژوهشگران عرصه سواد رسانه‌اي، دلایل زیر را در ضرورت سواد رسانه‌اي بيان كرده است:
الف) ما در يك محيط ميانجي و با واسطه زندگي مي‌كنيم؛
ب) سواد رسانه‌اي بر تفكر انتقادي تأكيد مي‌كند؛
ج) وجود سواد رسانه‌اي، بخشي از حيات يك شهروند فرهيخته و تحصيل‌كرده است؛
د) سواد رسانه‌اي، مشاركت فعال را در يك محيط اشباع‌شده رسانه‌اي ترويج مي‌دهد؛
هـ) آموزش رسانه‌اي به ما كمك مي‌كند تا فن‌آوري‌هاي ارتباطي را درك و فهم كنيم

رسواد رسانه ¬ای چیست؟
ضرورت مطالعه رسانه به سبک انتقادی و منسجم در سال¬های اخیر بدیهی شده است، زیرا رسانه¬ها موقعیت مرکزی زندگی فرهنگی و سیاسی ما را در بر گرفته¬اند. در واقع ما درباره جهان فراتر از تجربیات مستقیم که از طریق رسانه دریافت می¬کنیم می¬دانیم. در حقیقت رسانه، بیرون از برنامه آموزشی مدرسه مانده است و گاهی اوقات رسانه¬ها به بسیاری از ابعاد جامعه و آگاهی فردی ما غالب می¬شود، همین امر موجب می¬شود تا رسانه¬ها با قدرتشان بر ابعاد ناآگاه زندگی ما تأثیر بگذارند. تعجب¬آور نیست که ما می¬خواهیم رسانه را مطالعه کنیم؛ بلکه این تعجب¬آور است که گام بلندی برای شروع مطالعه برداشتیم.
سواد رسانه¬ای به رویه¬های درک رسانه¬های جمعی و کاربرد آن می¬پردازد. و همچنین به دانشجویان کمک می¬کند تا درکی آگاهانه و انتقادی درباره ماهیت رسانه¬های جمعی، فنون استفاده از آن و توسعه این فنون داشته باشند. به ویژه هدف آموزش سواد رسانه¬ای افزایش درک دانشجویان از چگونگی کار رسانه، تولید معنا، ساماندهی و ساخت واقعیت از سوی رسانه است. اساساً آموزش سواد رسانه¬ای باید با هدف آموزش دانشجویانی که درکی از رسانه نظیر دانش درباره نقاط قوت و ضعف رسانه، رسانه متعصب و ضروری، نبوغ هنری و حیله¬گری درباره رسانه و دانش درباره تأثیرگذاری و تأثیرپذیری رسانه داشته باشد.
مفاهیم کلیدی در سواد رسانه ¬ای
برای شرح فرضیات انتقادی ورای آموزش رسانه در زیر مفاهیم کلیدی بسط داده شده است. در کانادا، سواد رسانه¬ای بخشی از برنامه آموزش مهارت¬های زبانی (مهارت¬های دوازدهگانه آموزش زبان) می¬باشد. این مفاهیم یک پایه نظری برای همه برنامه¬های آموزش سواد رسانه¬ای فراهم می¬کند و همچنین به معلمان زبان رسانه ای و چارچوب آن را برای بحث و گفتگو ارائه می دهد.
۱٫ همه رسانه¬ها ساختارمند هستند
رسانه با دقت ساختارهای زیرکانه¬ای ارائه می¬کند که بسیاری از تصمیم¬گیری¬ها و نتایج را از عوامل تعیین¬کننده منعکس کنند. بیشتر دیدگاه ما نسبت به واقعیت بر مبنای پیام های رسانه¬ای است که پیش¬ساخته هستند و حاوی نگرش¬ها، تفسیرها و نتایجی است که تقریباً شکل گرفته است. رسانه تا اندازه زیادی برداشت¬هایی از واقعیت برای ما ارائه می¬کند. زمان تحلیل یک متن رسانه¬ای به این نکات توجه می¬کنیم: این پیام چگونه شکل گرفته است؟و چگونه واقعیت را بازنمایی می¬کند؟
۲٫ همه افراد پیام¬ها را به سختی تفسیر می¬کنند.
کسانی که برنامه تلویزیونی یا وب¬سایت مشابهی می¬بینند اغلب تجربه مشابه ندارند یا با برداشت¬های مشابه مواجه نمی¬شوند. هر کسی می¬تواند یک پیام را با توجه به سن، فرهنگ، تجربیات زندگی، ارزش¬ها و عقاید به صورت¬های مختلف تفسیر یا قبول کند. زمان تحلیل یک متن رسانه¬ای توجه می¬کنیم به: چگونه دیگران پیام¬ها را به صورت متفاوتی درک می¬کنند؟
۳٫ رسانه منافع تجاری دارد.
بیشتر رسانه¬ها برای سود ایجاد شده¬اند. عموماً تبلیغات بزرگترین منبع درآمدی است. آگهی¬های تجاری بدیهی¬ترین ابزار تولید درآمد هستند، اگرچه پیام¬های تبلیغاتی شکل¬های زیادی دارد که شامل بر تبلیغ کالا (به طور مشخص کالایی را در برنامه¬ها و فیلم¬ها نشان می¬دهند)، حمایت¬کنندگان، جوایز، تبلیغات سه بعدی و پیمایش در اینترنت، حمایت¬های اشخاص مهم یا نام¬نویسی برای استادیوم یا تئاتر. در تحلیل این متن رسانه¬ای توجه می¬کنیم به: چه کسی و چرا متن رسانه¬ای را تولید می¬کند؟ اگر پیام اقبال عمومی یافت چه کسی سود و چه کسی ضرر می¬کند؟
۴٫ رسانه پیام¬های ایدئولوژیک و ارزشی دارد.
تولیدکنندگان پیام¬های رسانه¬ای عقاید، ارزش¬ها، باورها و تعصب¬هایی دارند. این عوامل می¬توانند بر اینکه چه چیزی و چگونه گفته شود تأثیر ¬گزارد. تولیدکنندگان باید چیزی که شامل متون رسانه¬ای باشد یا نباشد انتخاب کنند، بنابراین هیچ پیام بی¬طرف یا عاری از ارزش وجود ندارد. از آنجا که این پیام¬ها اغلب از سوی بینندگان زیادی دیده می¬شود، می¬تواند تأثیر اجتماعی و سیاسی زیادی بر روی افراد داشته باشد. در تحلیل یک متن رسانه¬ای به این نکات توجه می¬کنیم: چه سبک زندگی، ارزش¬ها ودیدگاه¬هایی از این پیام بازنمایی یا چشم¬پوشی شده است؟ لازم است که پیام¬های رسانه¬ای درباره موضوعاتی نظیر ماهیت سبک زندگی، واقعیت مصرف¬گرایی، نقش زنان، پذیرش اقتدار و میهن پرستی محض رمزگشایی شود.
۵٫ هر رسانه¬ای زبان، سبک، تکنیک، اخلاق، باور و اصول هنری خاص خود را دارد.
هر رسانه¬ای معنایی خلق می¬کنند که به صورت متفاوتی از واژگان، تکنیک¬ها و سبک¬ها یا اخلاقیات و باورهای خاصی استفاده می¬کنند. در یک فیلم یا برنامه تلویزیونی، زمانی که تصویر محو می¬شود، آن پیامی از زمان را نشان می¬دهد. لینک¬های داغ یا دکمه¬های جهت¬یابی نشان می¬دهد که چیزی را که نیاز دارید را در وب سایت پیدا کنید. یک داستان نویس باید از کلمات خاصی برای خلق فضا و شخصیت¬ها استفاده کند، در حالی که رسانه از تصویر، متن و صدا استفاده می¬کند. در هر زمان، ما ابزار تکنیکی را درک می¬کنیم. ما در درک زبان¬ رسانه¬های مختلف روان و سلیس شدیم و می¬توانیم کیفیت هنری آنها را درک کنیم. هنگام تحلیل یک متن رسانه¬ای توجه می¬کنیم به: چه تکنیکی و چرا استفاده شده است؟ توسعه مهارت¬های سواد رسانه¬ای ما را قادر می¬سازد نه تنها متون رسانه¬ای را درک و رمزگشایی کنیم، بلکه از اصول هنری منحصربه فرد هریک از آنها متمتع شویم. تمتع ما از رسانه با آگاهی از چگونگی خلق اشکال و تأثیرات خوشایند افزایش می¬یابد.
۶٫ رسانه معانی تجاری دارد.
سواد رسانه¬ای بر آگاهی از پایه¬های اقتصادی تولیدات رسانه¬های جمعی مبتنی است. شبکه¬ها دنبال مخاطبانی هستند که از آنها حمایت مالی کنند. دانش در این زمینه به دانشجویان اجازه می¬دهد تا درک کنند که چگونه محتوای برنامه، مخاطبان را هدف تبلیغات خودشان کرده¬اند و چگونه بینندگان را در گروه¬های بازاری ساماندهی کرده¬اند. موضوع مالکیت و کنترل اهمیت حیاتی دارد در زمانی که انتخاب¬های زیادی در این زمینه وجود دارد ولی با این حال باورهای کمی وجود دارد (نود درصد از روزنامه¬ها، مجلات، ایستگاه¬های تلویزیونی و شرکت¬های نرم¬افزار کامپیوتری جهان در مالکیت هفت شرکت ادغام شده می¬باشد).
۷٫ رسانه معانی اجتماعی و سیاسی دارد.
یک بعد مهم از سواد رسانه¬ای آگاهی از گستره تأثیرات اجتماعی و سیاسی ناشی از رسانه می¬باشد. تغییر ماهیت زندگی خانوادگی، استفاده از اوقات فراغت و نتایج مباحثات سیاسی تلویزیونی سه نمونه از این موارد هستند. رسانه¬های جمعی تلاش می¬کند تا ارزش¬ها و نگرش¬های اجتماعی را منطقی نشان دهند. رسانه همچنین نقش بزرگی در رسانه¬ای کردن حوادث و مسائل جهانی از حقوق مدنی تا تروریسم دارد.
۸٫ در رسانه شکل و محتوا مرتبط با هم هستند
رابطه شکل و محتوا مرتبط با مقاله مارشال مک¬لوهان با عنوان «رسانه پیام است» می¬باشد. یعنی هر رسانه¬ای برنامه و جهت¬گیری¬های تکنیکی خاص خود را دارد و واقعیت را در شیوه¬های منحصربه فردی رمزگذاری می¬کند. بنابراین رسانه¬های مختلف ممکن است حادثه مشابهی گزارش کنند ولی برداشت¬ها و پیام¬های متفاوتی ایجاد کنند.

همه ما دردريايي از اطلاعات گرفتار آمده ايم و فراگيري شنا كردن در اين دريا يا غرق شدن در آن چالش هايي هستند كه با مواجه هستيم . «پيتر لايمن »‌ و « هال . آر . وارين »
مقدمه شرط بقا در هر شرايطي ، نيازمند پاره اي توانمنديها و قابليتها ست و سواد خاص خود را ميطلبد . در مجموع سواد ( برگرفته از اصطلاح لاتين litteratus ) مفهومي است كه طيف متنوعي از معاني را در بر ميگيرد و قدمتي بسيار طوللاني دارد . در سال1951 بر اساس تعريف يونسكو به فردي كه توانايي درك ( خواندن و نوشتن ) متني ساده در زندگي روزانه خود را داشت . با سواد اطلاق مي شد . در سال 1962 با تغيير شرايط ، با سواد به فردي اطلاق مي شد كه دانش و مهارتهاي اساسي مورد نياز براي انجام فعاليتهاي خود را داشت .بطوريكه ميتوانست در گروه و جامعه خود به صورت موثر عمل كند و در واقع مهارتهاي او در زمينه خواندن و نوشتن و حساب كردن اين امكان را براي او فراهم مي آوردند كه حركت رو به پيشرفت خود را ادامه دهد . متعاقب آن ، طرح اشكال ديگر سواد از سوي همين سازمان نظير سواد پايه« basik Literacy » ، سواد واسپاري « Conventional Literancy » ، سواد عملياتي « Functional Literancy » و .... از ديگر مواردي هستند كه براي تضمين موفقيت فرد و جامعه در شرايط خاص آن دوران لازم و ضروري شمرده شده اند . ( Wooliscraft- 1997 ) اين در حاليست كه در آغاز قرن 21
همگام با رشد و پيشرفتهاي وسيع در حوزه فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات و ساير تحولات و تغييرات متاثر از اين پيشرفتها با سواد به فردي اطلاق ميشود كه :
• توانايي خواندن ، نوشتن ، صحبت كردن و گوش دادن را در سطحي كه براي تكميل نمره 20 مورد نياز است ، دارا ست .
• جدول هاي ضرب و تقسيم را از بر است .
• به هنگام استفاده از ماشين حساب ، عملگرهاي مناسب را گزينش مي كند .
• جغرافياي كره زمين را در ذهنش تصوير ميكند .
• فناوري رايانه را به راحتي مورد استفاده قرار ميدهد .
• نياز به اطلاعات را در موقعيتهاي مختلف شناسايي و تبيين ميكند .
• پرسشهايي را بر نياز مورد نظر طراحي و تبيين ميكند .
• مبتني بر پرسشهاي طراحي شده ، راهبردهاي مناسبي را براي جستجو به كار مي گيرد .
• منابع اطلاعات بالقوه را جايابي ميكند .
• اطلاعات جايابي شذه را ارزيابي ميكند .
• اطلاعات را به گونه اي سازماندهي ميكند كه بتوانن به نيازهاي اطلاعاتي وي پاسخ گويند .
• اطلاعات جديد را در پايه دانشي خود تلفيق ميكند .
• از پايه دانشي خود براي تفكر انتقادي و حل مسئله بهره ميجويد .
امروزه افراد به مهارتهاي جديدي نياز دارند تا بتوانند از طريق فناوري اطلاعات و ارتباطات به ويژه اينترنت ، از داده ها و اطلاعاتي استفاده كنند كه هر لحظه در جهان منتشر ميشوند ( Wooliscraft 1997 ) .بديهي است كه چنين اطلاعاتي به خودي خود داشتن محسوب نميشود و بايد مراحا گردآوري ، مطالعه ، تنظيم ، مشاهده ، پرسش و تحقيق ، تفكر ، داوري ، ويرايش ، يكپارچه سازي ، تحليل ، تركيب و ارزيابي را قبل از تبديل شدن به دانش طي كنند . انجام اين فرايند سواد خاص خود را طلب ميكند ؛ چرا كه در غير اينصورت اطلاعات در حد وقايع و ارقام باقي خواهند ماند . به زعم « لينوكس – Lenox » اطلاعات ؛ دست ماشيني يك ذهن منفعل هستند و دانش ؛ آزاد كننده يك هوش فعال . « هربرت سيمان – Herbert Seaman » - برنده جايزه نوبل – از اين مسئله كه دانستن به مفهوم داشتن چيزي در حافظه شخصي هر فرد است ، انتقاد كرده است و امروزه شاهد اين واقعيت هستيم كه دانستن به مفهوم داشتن دسترسي به اطلاعات است و در واقع مالكيت جاي خود را به دسترسي داده است . در اين رابطه نيز در سال 1775 « ساموئل جانسون – Samuel jahnstone » چنين تصريح ميكند ( Hayden [ nodate] ) :
دانش بر 2 نوع است :
ما خود يك موضوع را مي دانيم يا مي دانيم كه در كجا مي توانيم به اطلاعاتي در خصوص آن موضوع دست پيدا كنيم .
و امروز مي بينيم كه بيش از هر زماني ديگر بايد بر دانش دوم تسلط داشته باشيم و بتوانيم اطلاعات مورد نياز خود را از ميان انبوهي از منابع ، درست انتخاب كنيم ، چرا كه دسترسي بسيار زيادي به دارائيهاي احتمالي ذهنمان به سهولت وجود دارد .
با اين مقدمه در ادامه مباحثي در خصوص تاريخچه سواد رسانه اي و برخي مفاهيم و تعاريف مرتبط با آن مطرح ميگردد .
تاريخچه سواد رسانه اي در برخي از كشورها ي جهان
يكي از مهمترين دغدغه ها و نگراني هاي سالهاي پاياني عمر فيلسوف نامدار ، كارل پوپر ( 1994-1902 ) تلويزيون و تاثير آن بوده است . پوپر ، اين رسانه جهاني را سبب گسترش انحطاط اخلاقي و فساد بشريت ميدانست چنانكه در مصاحبه با جيانكار لوبورتي ، در سال 1992 ، به صراحت آظهار كرد تلويزيون موجب افزايش جرائم ف از دست رفتن احساس زندگي و انحطاط شده است . او تا آنجا پيش ميرود جنگها و خشونتهاي افسارگسيخته كنوني را از تاثيرا مخرب تلويزيون ميشمرد . اگر چه از چنين انديشمند و فيلسوف علم ابطال گرايي ارائه چنين فرض هائي بدون استناد علمي ف دور از انتظار است .
با اين حال بيش از 2 دهه است كه صاحبنظران ارتباطات ، به ديدگاهي روي آورده اند كه به نظر ميرسد با گسترش آن ، ميتوان از تاثيرات منفي رسانه ها پيشگيري كرد . اين ديدگاه ، به طور كلي ؛ راه هرگونه ارتباط رسانه اي را برخورداري از « سواد رسانه اي – Media Literacy ) يا ( آموزش رسانه اي – Media Education ) ميداند .
سازمان بين المللي يونسكو ، به طور فعال ، از دهه 1960 به بعد ، به پشتيباني از آموزش رسانه اي همت گماشت و تلاش كرد در اين زمينه برنامه اي جهاني را اجرا كند . از نظر صاحبنظران يونسكو ، آموزش رسانه اي به مثابه راهكاري مناسب توان جبران نابرابري اطلاعاتي بين كشورهاي شمال و جنوب را دارد . زيرا از يكسو ، كشورهاي شمال به توليد ، كنترل و توزيع اطلاعات ميپردازند و از سوي ديگر كشورهاي جنوب صرفا دريافت كننده منفعل هستند . از نظر يونسكو ، پيشرفت مهارت هاي فردي به منظور تفسير و تحليل پيام هاي رسانه اي بين مخاطبان تنها راهي است كه ميتواند قدرت استفاده كنندگان از رسانه ها را در كشور هاي جنوب افزايش دهد و آنان را از وضعيت انفعال صرف خارج كند . ( Hobbs.2005:2 )
از اواسط دهه 1970 ميلادي ، موضوع سواد رسانه اي در برخي كشورها مانند آمريكاي للاتين و كشورهاي اروپايي مانند ايتاليا و اسپانيا ، مورد توجه قرار گرفت . اصلي ترين هدف آموزش رسانه اي در اين كشورها برطرف كردن نابرابري ها ي اطلاعاتي بين كشورهاي پيشرفته و عقب افتاده بوده است .
در آفريقاي جنوبي ، آموزش رسانه اي به منظور ارتقاي سطح آموزش عمومي مورد استفاده قرار گرفت در حالي كه در برخي از كشورهاي انگليسي زبان ، مانند اسكاتلند و استراليا ، آموزش رسانه اي به مثابه بخشي از آموزش مهارتهاي زباني محسوب ميشد .
آموزش سواد رسانه اي در كانادا در سال 1978 ، با تشكيل « انجمن سواد رسانه اي » آغاز شد . اعضاي اين انجمن ، متشكل از آموزگاران ، محققا دانشگاهها و سازندگان محصولات رسانه اي همگاني بودند و مهمترين دستاورد آنان وارد كردن بحث سواد رسانه اي به نظام آموزش عمومي مدارس استان «‌انتاريو » كانادا و انتشار « كتاب سواد رسانه اي » در اين كشور بود .
پس از سال 1978 ، مباحث سواد رسانه اي به صورت موضوعي درس ، در برنامه هاي درس انگليسي مدارس انتاريو گنجانده شد و توسط آموزگاران زبان انگليسي در ساعات درسي اين كلاس تدريس ميشد . اينكه چرا در ميان دروس مختلف ، در ساعات درس انگليسي به طرح موضوع سواد رسانه اي پرداخته ميشد ؛ به وضعيت خاص اجتماعي آن كشور بر ميگردد . كانادا كشوري است كه افراد با پيشينه هاي قومي و زباني بسيار متفاوت در آن زندگي ميكنند ، در نتيجه يكپارچه كردن قوميت ها ي مختلف براي دولت آن همواره از ضروريات جدي محسوب ميشود . از سويي ديگر ، فرهنگ آمريكايي در اين كشور از دهه 1950 به شدت گسترش يافته است ؛ رشد اقتصادي و قدرت سياسي آمريكا ، كانادا را به دريافت كننده فرهنگ اين كشور تبديل كرده است و در ميان استان هاي مختلف ، استان مرزي انتاريو را به صورت پنجره اي براي ورود فرهنگ آمريكايي درآورده است .
در چنين شرايطي ، حفظ هويت كانادايي و يكپارچه كردن قوميت هاي مختلف براي دولت اين كشور ضرورتي راهبردي يافته است و با توجه به اينكه مهاجران اين كشور ، ناگزير به زبان اكثر ساكنان بومي كانادا صحبت ميكنند ، دولت تصميم گرفته است از فرصت آموزش زبان انگليسي براي يكپارچه كردن گروههاي قومي متعدد استفاده كند ، سواد رسانه اي نيز در اين كشور در كنار آموزش زبا ن انگليسي ، با محتوايي بسيار متفاوت تدريس مي شود ؛ در برخي مدارس ، به رويكردهاي مختلف نظري در حوزه سواد رسانه اي توجه ميشود و در پاره اي مدارس ديگر ، با نمايش محصولات رسانه اي مختلف ف چگونگي نمايش هويت شهروندان كانادايي با چگونگي نمايش هويت شهروندان آمريكايي مقايسه مي شود .
به تازگي انجمن سواد رسانه اي ، فعاليت خود را در اين كشور گسترش داده و علاوه بر ارائه رهنمود به آموزگاران و تهيه كنندگان رسانه اي ، به برگزاري نشست هاي بين المللي و تحرك بخشي جهاني پيرامون سواد رسانه اي و آموزش رسانه اي و شيوه هاي آن اقدام كرده است .
سواد رسانه اي در كشور ژاپن ، تا سال 1980 ، به صورت بسيار مختصر و در مطالعات محدود پيگيري مي شد . اما از سال 1992 ، پس از ترجمه كتاب « سواد رسانه اي » در ژاپن اين مفهوم به صورت تازه تري وارد مطالعات رسانه اي اين كشور شد . چنان كه در سال 1999 ، انجمن ملي « سازمانهاي راديويي و تلويزيوني » توليد برنامه اي را براي آموزش سواد رسانه اي به كودكان آغاز كرد و « شوراي تحقيقات در باره سواد رسانه اي » نظامي را براي عملياتي كردن مفهوم سواد رسانه اي تدوين كرد . در سالهاي اخير نيز تلاش هاي بسياري براي آموزش سواد رسانه اي پيرامون رسانه هاي جديد مانند اينترنت ، ماهواره و ... صورت گرفته است .
اما نكته قابل توجه اينست كه بر خلاف كشور كانادا كه از سواد رسانه اي ، براي مقابله با فرهنگ آمريكايي و استحكام بخشي به هويت كانادايي استفاده ميكرد ، ژاپن ف اين مفهوم را براي بررسي انتقادي فراورده هاي رانها ي و نقد و تحليل واقعيت ايجاد شده از سوي رسانه ها به كار ميبرد . ( تاكونيومي : 79 تا 84 )
در ايالات متحده آمريكا سواد رسانه اي با روند كندتري آغاز شد . در اين كشور اصطلاحات سواد رسانه اي و آموزش رسانه اي به صورت مترادف به كار برده ميشدند . و تنها در سالهاي اخير ، تفاوت بين اين دو اصطلاح در كنفرانس همكاري هاي بين المللي سواد رسانه اي در دهه 1990 مورد بررسي قرار گرفت . در اين كنفرانس سواد رسانه اي در اشكال مختلف ، تعريف شد . ( Hobbs,2002:2 ) .
در استراليا و برخي كشورهاي اروپايي موضوع آموزش رسانه اي به نگاه منتقدانه و خلاق بر محصولات رسانه اي تاكيد دارد و هدف اصلي آن توانمند كردن مخاطبان براي ايجاد تمايز بين ارزشها ي والاي فرهنگي و ارزشهاي عمومي محصولات رسانه اي است .
تعاريف و مدل هاي سواد رسانه اي
براساس تعريفي كه كارشناسان حوزه ارتباطات ارائه داده اند : سواد رسانه اي « توانايي دستيابي ، تجزيه و تحليل ، نقد ، ارزيابي و ايجاد ارتباط به گونه هاي مختلف است » . ( Alliance for media Literacy , 2001:1 ) از نظر آنان ف فرد واجد اين مهارت قادر است به صورت منتقدانه ، درباره آنچه در كتاب ، روزنامه ، مجله ، تلويزيون ، راديو ، فيلم ، موسيقي ، تبليغات ، بازي هاي ويدئوئي ، اينترنت و ... ميبيند ، ميخواند و ميشنود ، فكر كند . همچنين سواد رسانه اي از نظر برخي 0كارشناسان ، به معناي فراگيري چگونگي توليد پيام با استفاده از رسانه هاي چاپي ، سمعي و بصري و .... است . ( A Canadian Difinition , 2003:1 ) .
كارشناسان حوزه سواد رسانه اي از 5 اصل اساسي براي تحليل منتقدانه پيام هاي رسانه اي ياد ميكنند كه عبارتند از :
1. پيام هاي رسانه اي را دست اندر كاران رسانه ها مي سازند .
2. پيام هاي رسانه اي تنها بخشي از واقعيت را بيان ميكنند .
3. هر رسانه مجموعه اي از قواعد منحصر به فرد براي توليد پيام دارد .
4. مخاطبان پيام هاي رسانه اي را معنا ميكنند .
5. رسانه ها در چارچوب منافع اقتصادي و سياسي خود قدم برمي دارند (Hobbs,2005:1 )
از سوي ديگر از صاحبنظران علم ارتباطات ، سواد رسانه اي را مفهومي مي دانند كه در پنج پرسش زير مطرح ميشود .
o چه كسي پيام هاي رسانه اي را مي آفريند ؟
o كدام يك از فنون رسانه اي براي جلب توجه مخاطبان استفاده شده است ؟
o چگونه افراد مختلف قضاوتها و تفسير هاي گوناگوني از پيام هاي يكسان دارند ؟
o ارزش ها و سبك ها ي زندگي كه در رسانه ها ارائه مي شوند كدامند ؟
o هدف سازندگان و آفرينندگان پيام چيست ؟ ( همان )
سواد رسانه اي از نظر هابز
از نظر هابز سواد رسانه اي توان ارزيابي پيام هاي رسانه اي است كه در دو سطح عمل ميكند از يك سو ، در سطح نخستين و مقدماتي ، مخاطب به موضوعات و پرسشهايي مانند چه كسي پيام هاي رسانه اي را مي آفريند ؟‌از چه فنوني استفاده مي كند ؟ و با چه هدفي پيام را ارسال ميكند ؟ توجه دارد و از سوي ديگر ، در سطحي عميق تر ، مخاطب ارزش ها و سبك هاي پنهان و مستتر در پيام را مدنظر قرار ميدهد .
تصوير 1- سواد رسانه اي از منظر هابز
سطوح سواد رسانه اي
سطح ثانويه و عميق
سطح نخستين و مقدماتي
چه كسي؟ با چه فنوني؟ با چه كسي؟ سبكهاي
زندگي و ارزش هاي مشترك در پيام
به نظر ميرسد پرسش هاي سطح نخستين و مقدماتي ، بخشي از پرسشهاي هارولد لاسول در تعريف ارتباطات باشد . از نظر لاسول ، در هر ارتباط 6 پرسش « كه ميگويد؟ چه ميگويد ؟ كجا ميگويد ؟ چگونه ميگويد ؟ براي چه ميگويد ؟ با چه تاثيري ميگويد ؟ » مطرح ميشود . اين امكان وجود دارد كه بين نظر لاسول در حوزه ارتباطات و هابز در زمينه سواد رسانه اي تلفيق صورت گيرد و بر اين اساس ، مدل جديدي آفريده شود ، به اين ترتيب كه سواد رسانه اي به مثابه مفهوم اصلي ، از 2 لايه تشكيل شده است . يكي لايه « مركزي ، دروني يا رياني » و ديگري « لايه پيراموني ، بيروني » . در لايه بيروني ، مولفه هاي اصلي ارتباطات رسانه اي مورد نظر لاسول ، شامل : « چه كسي ميگويد ؟ چگونه ميگويد ؟ با چه تاثيري ميگويد ؟ » مطرح ميشود و در لايه دروني ، ارزشها و سبك هاي زندگي ارائه شده در پيام مورد بررسي قرار ميگيرد .
تصوير 2 – تلفيق نظر لاسول و هابز در زمينه سواد رسانه اي
لايه بيروني
با چه كسي ؟ چه كسي؟
با چه هدفي؟ چه ؟

ارزشها و سبكهاي زندگي مستتر در پيام
ويژگي اصلي لايه دروني ( بر خلاف لايه بيروني ) اين است كه ويژگي هاي پنهان تر پيام را در بر ميگيرد و به همين دليل ، فهم سواد رسانه اي مبتني بر آن ، پيچيده تر از لايه بيروني است ؛ مخاطبي كه از چنين سطحي از سواد رسانه اي برخوردار باشد و بتواند ارزشها و سبك هاي زندگي پيام هاي آشكار و پنهان را تشخيص دهد ، از دانش بيشتر و عميق تري برخوردار خواهد بود .
ويژگي هاي لايه بيروني
1- چه كسي پيام را مي رساند ؟
مخاطب باسواد رسانه اي ، اين توانايي را دارد كه پديد آورندگان پيام ( كارگردان ، بازيگران ف تهيه كنندگان ، سياستگذاران و ... ) را تشخيص دهد .
2- چگونه پيام ساخته و ارائه مي شود ؟
مخاطب با سواد رسانه اي ، اين توانايي را دارد كه ابعاد فني توليد و ارائه پيام ( دكوپاژ ، مونتاژ ، نورپردازي ، زاويه دوربين ، نحو تدوين تصاوير و ... ) را تشخيص دهد .
3- پيام براي چه كسي ساخته و ارائه شده است ؟
مخاطب با سواد رسانه اي ، اين توانايي را دارد تا تشخيص دهد كه پيام براي چه گروهي از مخاطبان تهيه و پخش شده است .
4- براي چه هدفي پيام ارائه مي شود ؟
مخاطب باسواد رسانه اي اين توانايي را دارد تا هدف پيام آفرينان ( اعم از اهداف سياسي – اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي ) را تشخيص دهد .
5- تاثير گذاري پيام تا چه حد است و چه جهت گيري دارد ؟
مخاطب با سواد رسانه اي اين توانايي را دارد تا ميزان تاثير گذاري پيام را تعيين كند ، همچنين پيامدهاي آسيب زا يا اثرات مثبت ( حفاظت كننده ) پيام را تشخيص دهد .
پاسخ به اين پرسش كه پيام رسانه اي براي چه كسي ، چگونه و توسط چه كسي شناخته شده است و پديد آورندگان آن با چه هدفي و با انتظار چه نوع تاثيرگذاري بر مخاطب آن را طراحي كرده اند « وضعيت زمينه اي پيام » را براي مخاطب روشن ميكند . همچنان كه پاسخ به مهم ترين پرسش در حوزه ارتباطات رسانه اي يعني اينكه پيام چيست ؟ وضعيت ساختار متن پيام را به مخاطب نشان مي دهد . اين ساختارها شامل « انواع ژانرها » و قالب هاي پيام رسانه اي است .
ويژگي لايه دروني
هر پيام ارزش ها و سبك هاي زندگي متناسب با خود را به نمايش مي گذارد ؛ منظور از سبك زندگي « اعمال و كارهايي است كه به شيوه اي خاص طبقه بندي شده اند و حاصل ادراكاتي خاص هستند . سبك زندگي شامل آن دسته از اولويت هاي افراد است كه به صورت عملي قابل مشاهده اند ( فاضلي ، 1382؛ 67 )
در گستره سبك زندگي ، پيام شكل مي گيرد و مخاطب داراي سواد رسانه اي ميتواند سبك زندگي القا شده در پيام را شناسايي كند .. به عبارت ديگر ، مخاطب داراي سواد رسانه اي قادر است كه زندگي اي را كه رسانه ها بر افكار و اعمال و زندگي او اعمال مي كنند ، تشخيص دهد .
سواد رسانه اي از نظر تامن
بر اساس نظر اليزابت تامن ( Elizabeth Thoman ) و همكارانش ، سواد رسانه اي همانند فيلتري داوري كننده عمل مي كند ؛ چنان كه جهان متراكم از پيام ، از لايه هاي فيلتر سواد رسانه اي عبور مي كند تا شكل مواجهه با پيام معنادار شود . پيام رسانه اي در سه لايه عمل م كند :
• لايه اول : اهميت برنامه ريزي شخصي در نحوه استفاده از رسانه ها ( Media Diat )؛ به اين معنا كه مخاطب توجه بيشتري به انتخاب و تماشاي انواع مختلف برنامه ها دارد و به صورت مشخصي به استفاده از تلويزيون ، ويدئو ، بازي هاي الكترنيكي ، فيلم ها و ديگر رسانه ها مي پردازد و ميزان مصرف را كاهش ميدهد .
• لايه دوم : در اين سطح ، مخاطب به جنبه هاي نا محسوس تر رسانه اي توجه ميكند و به پرسش ها و موضوع هاي عميقي مانند چه كسي پيام هاي رسانه اي را ميسازد ؟ چه هدفي با فرستادن پيام دنبال ميشود ؟ چه كسي از ارسال پيام سود مي برد و چه كسي ضرر مي كند ؟ و ... مي پردازد .
• لايه سوم : اين لايه مهارت هاي لازم براي تماشاي انتقادي (critical viewing )
رسانه هاست . با اين مهارت ها ، مخاطب به تجزيه و تحليل و پرسش درباره چارچوب ساخت پيام و جنبه هاي جا افتاده در آن مي پردازد . (Thoman, 1995:2 ) .
آنچه در اين لايه اهميت دارد ، شناخت حقايق و جنبه هايي از پيام است كه حذف شده است . به عبارت ديگر ، فهم متن از سوي مخاطب ، در گرو شناسايي ابعاد جا افتاده پيام است . ( Kovach, B.&Rosenstiel 2002:35 )
اين بعد از سواد رسانه اي به اندازه اي اهميت دارد كه هابز از آن با عنوان « فهم سطح بالاتر » ياد ميكند . از نظر هابز ، اين جنبه از سواد رسانه اي ، توان پيش بيني كننده قوي اي براي شناسايي نيازها و انتظارات مخاطبان فراهم مي آورد ( Hobbs,frost,2003: 340-343 ) .
بنا به تعريف تامن ، با عميق تر شدن لايه ها ، ميزان سواد رسانه اي مخاطبان بيشتر مي شود ؛ به اين ترتيب كه در لايه اول ، مخاطب خود را ملزم مي كند در استفاده از رسانه ، جيره مصرف داشته باشد و در لايه دوم ، با توجه به ويژگي هاي پيام دهنده برخي از پيام كه مطلوب مخاطب است ، برگزيده و بقيه پيام ها ناديده گرفته مي شود . در لايه سوم نيز به نقد پيام هاي رسانه اي پرداخته مي شود .
در نتيجه سواد رسانه اي اين امكان را فراهم مي سازد كه پيام را دريافت شده ، با چالش روبرو شود و مخاطب ، از حالت انفعالي به وضعيتي فعال ، پرسشگر و خود بيانگر برسد . به اين ترتيب ، سواد رسانه اي ، توانمندي خاصي است كه خواننده را در برابر هر متن ( نوشتاري ، ديداري يا شنيداري و در برابر انواع كتاب ، مجله ، بيلبورد ، راديو ، تلويزيون ، ماهواره و ... ) از حالت شئ مانند به موجودي فعال تبديل مي كند ( Derek Boles, 2002:3 ) .
در نتيجه با برخورداري از سواد رسانه ( از انتخاب ساده رسانه اي تا نقد متن ) و رسيدن به سطح عميق آن ( فهم و تفسير زمينه هاي متن ) اين امكان براي مخاطب فراهم مي شود كه در برابر هجوم سرسام آور القاي پيام هاي رسانه اي ، هويت خود را حفظ كند .از اين رو اين دسته از مخاطبان با سواد رسانه اي ، اجازه نمي دهند نظام سلطه جويانه پيام هاي رسانه اي آنان را كنترل كند . آنان همچنين جهان واقعي را همسان با تفسيرهاي رسانه اي در نظر نمي گيرند .
بر اين اساس ، سواد رسانه اي نظامي تفسيري و ترجيحي ، متاثر از داوري هاي ذهني و اخلاقي است كه مواجهه فرد را با پيام هاي رسانه اي ( چه در دسترس و چه جستجو گرانه ) شكل مي دهد و موجب ميشود مخاطبان ، در استفاده و انتخاب پيام ها مسئوليت بيشتري احساس كنند . ( Livingston,Thumim,2001:6 ) .

سواد رسانه اي از نظر پاتر
پاتر از انديشمنداني است كه در حوزه سواد رسانه اي ، نظريه پردازي كرده است ، از نظر پاتر ، سواد رسانه اي الگويي چند عاملي است و « ساختار هاي دانش » ( Knowledge structures ) « منبع شخصي » ( Personal locus ) ، «‌وظايف پردازش اطلاعات » (Information Processing tasks ) و « مهارت ها و توانايي ها »
( Competencies and skills ) عامل هاي مدل سواد رسانه اي وي هستند . بر اساس ديگاه پاتر ، ارتباط اين عوامل ، فضايي – و حلزوني ( نه سطحي ) است ؛ در هر برش عرضي ، يكي از عوامل سواد رسانه اي قرار دارند و از اينرو هريك از اين عوامل ، عامل ديگر را پشتيباني ميكنند .
ساختارهاي دانش
ساختارهاي دانش منظمه به هم پيچيده اي از دانسته هاي مخاطبان است كه ويژگي خاصي دارد . نخست آنكه اين منظومه ، توده اي بي شكل و در هم و برهم از اطلاعات نيست و مخاطبان در شكل دهي به آن ، وضعيت فعال دارند . دوم آنكه دانسته ها در اين بافت به هم پيچيده ، ارزش برابر و يكسان ندارند .. برخي اطلاعات مهمتر هستند و برخي ارزش كمتري در وضعيت ساختارهاي دانشي دارند . براي مثال دانستن عنوان هاي برنامه هاي تلويزيون و هنر پيشه هاي و بطور كلي ، اطلاعاتي كه در پاسخ به عنصر « چه» ارائه ميشوند ، اطلاعات كم اهميتي « در ساختارهاي دانش » هستند . اطلاعات ارزشمندتر ، دانسته هايي هستند كه در پاسخ به پرسشهاي « چرا » و « چگونه » مطرح ميشوند .
پاتر همچنين ياد آوري ميكند ساختارهاي دانش رسانه اي ، افراد پنج حوزه را در بر ميگيرد :
1- محتواي رسانه اي ( Media content )
2- تاثير رسانه اي ( Media effect )
3- صنايع رسانه اي ( Media industries )
4- جهان واقعي ( Real World )
5- خود ( Self )
منظومه دانش اين پنج حوزه پشتيباني كننده منبع شخصي در برابر رسانه است .
جالب توجه آن است كه در سه جزء محتواي رسانه اي ، تاثير رسانه اي و صنايع رسانه اي ، به طور مستقيم « رسانه » مورد توجه قرار ميگيرد . به اين ترتيب كه در مولفه صنايع رسانه اي ، به ظرف رساننده پيام و ويژگيهاي فناورانه آن ، در جزئ محتواي رسانه اي ، به درون مايه رسانه و در خبر و در تاثير رسانه اي به پيامد هاي رسانه اي ( شامل : جنبه هاي آسيب رسانه اي و سلامت رسانه اي ) توجه ميشود .
در حاليكه دو بعد ديگر ، به بنيادهاي منظومه دانش فرد مربوط ميشود ، چنانكه در يك سو ، جهان واقعي قرار دارد؛ جهاني كه پيام نسبتي با آن دارد هرچند از منظر نظريه سازه گرايي ( Constructivism ) ، نسبت اين ارتباط آئينه وار نيست به اين معنا كه رسانه ، تصوير آئينه واري از واقعيت ايجاد نميكند و پيام رسانه اي ، ما به ازاي يك به يك ، با جهان واقعي ندارد . در سي ديگر ، مخاطب قرار گرفته است . مخاطبي كه تنها بخشي از جهان واقعي به تور فهم او در مي آيد و هر كدام از مخاطبان ، واقعيتي از جهان واقعي را تجربه ميكنند . به همين دليل ، هرچند جهان واقعي ، جهاني يكپارچه است ، واقعيت پيوند خورده با جهان واقعي ،‌ چند گانه است . بر اين مبنا ، « خود – گزارش دهي » ( Self-report ) انسانها از جهان واقعي برابر نيست و نكته جالب تر آنست كه رسانه ها ، واقعيت جهان واقعي را براي انسان پيچيده تر ميكنند ؛ به اين ترتيب كه در نقش ميانجيگري (mediation)، در نسبت بين واقعيت و جهان واقعي ابهام بيشتري ايجاد ميكنند .

منبع شخصي
اين عامل اهداف و سايق انگيزشي ( goals and drivers ) مخاطبان از رسانه ها را توضيح پذير ميكند چنانكه برخورداري مخاطبان از رسانه ها پيوستاري از كنش فعالانه تا منفعل ( active and passive ) را در بر ميگيرد ؛ به اين ترتيب كه جايگاه قوي و ضعيف مخاطبان در برابر رسانه مطرح ميشود ؛ جايگاه ضعيف يعني مخاطبان از اهداف رسانه اي خود آگاه نيستند و كنترل كمي بر روش استفاده از آن دارند . بنابراين استفاده هدفمند مخاطبان از رسانه هاي گوناگون و تجزيه و تحليل پيام رسانه اي ، به قوي شدن جايگاه آنان منجر ميشود .
شايستگي و مهارت هاي استفاده از رسانه
فرايند سواد رسانه اي ، حامل طرح ( Plan ) و نيروي عملكردي ( Energy ) مخاطب است ؛ طرح عمل ، مهارت هاي مخاطبان در فرايند استفاده و به كارگيري مخاطبان است و نيروي عملكردي مخاطبان،به معناي شايستگي هاي آنان دراستفاده از رسانه ها،به ويژه رسانه هاي جديد.
بر اساس الگوي پاتر،مخاطب براي مواجهه با رسانه ها،از ابزارهاي دوگانه «مهارت و شايستگي ها » استفاده ميكند. منظور از شايستگي،ويژگي اي از مخاطب است كه به او امكان ميدهد در تماس با رسانه قرار بگيرد. براي مثال،فردي كه شايستگي يا توانايي خواندن ندارد،نميتواند از رسانه هاي چاپي استفاده كند. شايستگي،ويژگي اي است كه به طور معمول،مخاطب در سالهاي نخستين زندگي،كسب ميكند. شاييستگي استفاده از رسانه جنبه اي دوقطبي دارد چنان كه فرد ميتواند يا به سوي استفاده از رسانه برود و يا از به كاربردن ان رويگردان شود. از انجا كه ويژگي شايستگي مخاطب،در نخستين سالهاي زندگي شكل مي يابد،امكان ارتقا بخش
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: زهره حسین زادگان
مدیران انجمن: زهره حسین زادگان