خوش آمديد,
مهمان
|
|
تاریـخ فراهـان
مقدمه: فراهان شامل ناحيه ي وسيعي است بين شهرستانهاي اراك و تفرش و آشتيان. اين ناحيه ي بسيار كهن از دوران مادها تا كنون يادگارهائي در خود نگه داشته است كه حين تحقيق با آن اسامي آشنا خواهيم شد. قديمي ترين سندي كه در آن از فراهان نام رفته است تاريخ قم است مربوط به سال 378 هجري قمري يعني بيش از هزار سال پيش كه در آن زمان روستاي فراهان جزء شهرستان قم بوده ، توضيح آنكه در تقسيمات كشوري دوره هخامنشي ايران به چند استان و هر استان به چند رستاك يا تسوج تقسيم ميشده كه روستاك يا روستاق كه معرب آن است شامل چند ده يا ديه بوده است. حمدالله مستوفي در نزهت القلوب ص 75 در قسمت عراق حجم، فراهان را ولايت آورده است چنين ميگويد. «فراهان ولايتي است و در ديه ها معتبر بود، ديه ساروق را دارلملك آنجا و طهمورث ساخت، اكنون دولت آباد و ماستر معظم قراي آنجاست» اكثر قريب باتفاق مسالك و ممالك از فراهان نام برده اند. زنده ياد استاد دهگان در گزارشنامه ص 282-181 چنين آورده است. «00000 و اما واژه فراهان بطورقطع مركب از دو عضو است كه خوشبختانه هر دو عضو زنده و در اسماء امكنه متداول ميباشند. «فره» به فتح اول و ثاني به معني شكوه است عضو دوم يعني «آن» يكمن علامت جمع باشد » تا اينجا وجه تسميه از استاد دهگان اما نظر و اعتقاد اينجانب راجع به فراهان، واژه فراهان بدون شك مركب است به دو صورت. وجه تسمیه فراهان: فر+هان و يا فراه + آن : فر يا خره خلاصه و جوهر آتش است، در اوستا موسوم به «خوارنگهه » كه در پهلوي خره و در فارسي فره ميگوئيم و آن عبارت است از فروغ يا بزرگي و شكوه كه از طرف اهورا مزدا به پيامبرش بخشيده مي شود. ميدانيم كه فراهان از لحاظ زبان شناسي و ريشه يابي با تعداد زيادي از واژه هاي مادي و فرس هخامنشي و اوستايي هم ريشه و هم خانواده است. از جمله، فروردين فرورتيش و000 فرورتي در سنگ نوشته هاي بهستان (بيستون) آمده كه مربوط به هخامنشيان است. و در تاريخ ماد دياكونوف، نام دومين پادشاه ماد فرورتيش ذكر شده، اين واژه در اوستا به صورت فروشي و در پهلوي فر و هر آمده و امروزه اين واژه به غلط فروهر تلفظ ميشود. در فرهنگ ايران باستان استاد پور داوذ ص 53 ميخوانيم فروهر مركب شده از فر+ور كه (فر) به معني پيش و «ور» داراي چندين معني است. ور= برگزيدن، گرديدن، باوركردن، بارور نمودن، آبستن كردن، پوشانده، پنهان كردن، و سينه و در اوستا «ور» به معني باغ آمده است مثلاً در واژه «ور جمشيد» به معني باغ جمشيد كياني آمده و دروازه ورچه يعني باغ كوچك. همانطور كه اشاره شده فره در اوستا، خره يا خوره (يا واو معدوله) ميباشد و مشتقات آن عبارتند از: خرهمند، خرهناك و مانند آن كه همگي در فرهنگها به معني شوكت و شكوه و شان ميباشد. پس با اين ترتيب فراهان = محل شكوه و جلال، اما به اعتقاد اينجانب فراهان = فر + آن كه به مرور زمان فراهان گرديده. فراه در زبان پهلوي بمعني شهر است و نمونه آن امروزه در افغانستان شهر فر داريم «آن» يا «ان» علامت جمع است كه معني فراهان ميشود شهرهايي شهركها و همانطور كه خواهيم ديد، تعداد كثيري شهركهاي كهن در منطقه فراهان وجود داشته كه همگي به تلي از خاك بدل شده اند. بهر صورت فراهان را ميتوان محل فر و شكوه و جلال و يا محل شهرها و شهركها معني كرد. فرمئين FARMAIN = فرمهين نام شهريست در فراهان كه مركز بخش نيز ميباشد. پيشنه تاريخي اين شهر بدوران باستان ميرسد، تپه هاي قديمي و نامهاي روستاهاي پيرامون آن همگي نشانه قدمت و ديرپايي اين منطقه است، هم اكنون شهرك زير زميني ويران شده دولف آباد كه بمرور زمان زلف آباد شده است در كنار آن ميباشد. مردم منطقه ي فراهان بآنجا فرمئين گويند. اين واژه بدون شك از دوران باستان تا كنون پايدار مانده، كاوشهاي باستانشناسي و تحقيقات مردمشناسي و زبانشناسي كمك بزرگي براي شناختن منطقه خواهد بود. واژه فرمئين يا فرمهين از دو بخش تركيب يافته است. فر+مئين يا فر+ مهين. در مورد واژه فر در نامهاي مختلف از جمله، فراهان، بحث و بررسي شده است واژه فر، در دوران ساساني به خره XORRA يا خوره XORRA يا XVARRA بدل شده است كه بمعني ، نور، فروغ، موهبت ايزدي- بخش، حصه قسمت بوده است. همان واژه است كه به كور يا كوره بمعني قريه و ديه آمده است. معني ايالت يا استان و گاهي معني شهر را هم داشته است مانند: حوره، اردشير- يا خوره، استخر. خوره اردشير- شهري بوده است در فارس كه گويند اردشير ساساني آنرا ساخته است. آن شهر امروز فيروز آباد نام دارد. فراهان دراشعار شاعران مشهور ایران باستان كه اكنون گرانمايه دهقان پير همي خواندش خره، اردشير «فردوسی» سري بي تن و پهن گشته بگرز نه شان رنگ ماند و نه فرو نه برز «ابوشكوربلخي» بقاش باد و بكام و مراد دل برساد مباد خانة او خالي از سعادت و فر «فرخي» ز فرماه فروردين جهان چون خلد رضوان شد هم حالش دگرگون شد، همه اسمش دگرسان شد «امير معزي» هزار بار نكوتر نبرد اين يمين ز فر مملكت كيقباد و كيخسرو «ابن يمين» بنابراين فر يا فره يا خره يا خوره همگي بمعني، شوكت و شكوه و جلال، فروغ و نور ميباشند و مردم نوراني را فرمند يا فرهومند يا فرهمند گويند. بخش دوم نام مورد بررسي مهين يا مئين ميباشد. اگر بگوش پيرمردان منطقه ي فراهان بدقت گوش دهيم اين نام را فرمئين گويند نه فرمهين. واژه مئين يا مهين ، چندين هزار ساله است، ريشه و بن استواري دارد، بي نام و نشان نيست و بايد گفت از وارگان دساتبري دوران صفويه نبوده، اين واژه كهنتر از تاريخ نوشته ي ايران است و پيش از مادها و هخامنشيان واژه مئين يا ميهن وجود داشته است در نامة ديني ايرانيان باستان و سنگ نبشته ها فراوان بكار رفته است. در زبان اوستايي واژه مئث MAETHA بمعني، جاي، خانه، جاي زيست آمده است (1) از همين بن و ريشه واژه مئثن MAETHNA بمعني، ميهن، خانه جاي زيست، باشگاه مي باشد. گفتني است كه حرف ث كه در زبان انگليسي TH كه واژه اوستائي مئثن ديده مي شود در فارسي امروزي گاهي به «هـ» تبديل مي شود مانند مئثر كه در فارسي مهر شده است و چئيثر كه در فارسي چهر گرديده همين حرف ث يا TH انگليسي گاهي به ت تغيير مي كند چنانكه ثوخش در فارسي تخشا= كوشا شده است. بنابراين مئيثن اوستايي در فارسي، مئين يا مهن يا ميهن يا مهين گرديده است. كه در اين صورت تلفظ و گويش آهالي فراهان در مورد اين واژه درست است. از سويي ديگر ميدانيم واژه مه MAH كه در فرهنگهاي فارسي بمعني بزرگ آمده است. در نخست مز MAZ اوستايي و مس سانسكريت MAS و در زبان پهلوي مه گرديده و فارسي دري مهتر، مهتري، مست، مهي از همان بن و ريشه است. از همين واژه مه در زبان پهلوي (1) MEHAN ، بمعني ميهن آمده كه با واژه اوستايي MAETHANA نزديكي دارد و بمعني ميهن، خانه و اقامتگاه است. در برهان قاطع: ميهن، بمعني حامي و آرام و بنگاه و خانمان و زاد و بوم و قبيله آمده است. روانشاد دكتر معين، در فرهنگ فارسي، واژه ميهن را از بن اوستايي MAETHANA آورده و پهلوي آن MEHAN نوشته شده، كه بمعني محل اقامت، جاي باش (باشگاه) وطن (عربي است) زاد و بوم، دوره و خانمان مي باشد. بدل گفت اگر جنگجويي كنم به پيكار او سر خرديي كنم بگويند مر دوده و ميـــهنم كه بي سر ببينند خسته تنم «عنصري» اگر دورم ز ميهن و جاي خويش مرا يار ايزد به هر كار بيش «فردوسي» در نوشته ها و قباله ها نام مورد بررسي فرمهين نوشته شده است. ميهن نيز بن و ريشه اوستايي دارد. MAHIN صفت نسبي است و تركيب يافته است از مه = مز= مس بمعني بزرگ +ين ، كه نشانه نسبت است و بمعني بزرگترين. حا سدم گويد چرا در پيشگاه مهتران ما ذليليم و حقير و تو، اميني و مهين «منوچهري» بنابراين معني واژه مورد بحث ميشود، جايگاه، خانمان يا ميهن و سرزمين با شكوه و فر. ياقوت در معجم البلدان از چند شهر نام ميبرد كه واژه اوستائي، مئيثن يا ميهن در آنها بجاي مانده است. مراسـم سنّتی فرهنـگی فـراهان مراسم تعزيه به معنای متعارف، نمایشی است که در آن واقعهٔ کربلا به دست افرادی که هر یک نقشی از شخصیتهای اصلی را بر دوش دارند، نشان داده میشود.[۱] این نمایش نوعی نمایش مذهبی و سنتی ایرانی-شیعی و بیشتر دربارهٔ کشتهشدن حسین بن علی و مصائب اهل بیت است. تعزیه (یا تعزیت) به معنی سوگواری، برپایی یادبود عزیزان از دست رفته، تسلیت، امر کردن به صبر و پرسیدن از خویشان درگذشته،[۲] خرسندی دادن و در برخی مناطق ایران مانند خراسان به معنای مجلس ترحیم است.[۳] اما آنچه به عنوان تعزیه مشهور است گونهای از نمایش مذهبی منظوم است که در آن عدهای اهل ذوق و کارآشنا در جریان سوگواریهای ماه محرم و برای نشان دادن ارادت و اخلاص به اهل بیت، طی مراسم خاصی بعضی از داستانهای مربوط به واقعهٔ کربلا را پیش چشم تماشاچیها بازآفرینی میکنند.[۴] در تعزیه چون اهمیت خواندن هنرمندانهٔ اشعار بیش از روش اجرا و نمایش واقعههاست، آن را — در قیاس با روضهخوانی — تعزیهخوانی نیز گفتهاند.[۵] تعزیه سوگواریهای سادهٔ شیعیان سدههای نخستین برای کشتهشدگان کربلا است شکل رسمی و آشکار این سوگواری، به روایت ابنکثیر، برای نخستین بار در زمان حکمرانی دودمان ایرانی شیعهمذهب آل بویه صورت گرفت. تعزیه معمولاً با به اجرا درآمدن پیشخوانی نمایش مجلس اصلی آغاز میشود. کسی که تعزیه را برپا میکند «بانی» و گردانندهٔ آن را «تعزیهگردان»، «ناظمالبکا» یا «معینالبکا» و بازیگران آن را «تعزیهخوان» یا «شبیهخوان» مینامند. همچنین به سایر همکاران برپایی تعزیه «عملهٔ تعزیه» میگویند.[۲۱] در این نمایش محدودیتی برای استفاده از لوازم و اسباب در میان نیست. مثلاً در زمان ناصرالدین شاه هنگام اجرای مجلسی از مجالس تعزیه هنگامیکه سخن از وجود یک شیر به میان آمد، بیدرنگ صورت زندهٔ این جانور را که در قفسی محبوس بود از باغ وحش آورده و در پیش چشم حاضران به تماشا میگذاشتند تا هیجان صحنه بیشتر شود. شبیهخوانها برای آسانی ادامهٔ مطلب مربوط به نقش خود، معمولاً به هنگام اجرا، تکه کاغذی به نام «فرد»، در دست دارند که در آنها مصراعهای آخر نقش طرف مقابل یا نخستین مصراع از ادامهٔ نقششان یادداشت شده تا بتوانند بهموقع و بدون زحمت نقشآفرینی خود را دنبال کنند. بازیگران ناشی یا خردسال را شخص تعزیهگردان، از کنار محدودهٔ نمایش راهنمایی میکند؛ حتی گاهی به شبیهخوانهای کارآزموده هم تذکراتی میدهد. نقش زنان را هم مردان بازی میکنند که در این حالت به آنها «زنخوان» میگویند. چنین بازیگرانی برای اینکه در نقش خود بهتر ظاهر شوند باید صدایی زیبا داشته باشند و ترجیحاً نقاب بر چهره بپوشند. گاهی نیز برای بهتر شدن بازی نقش زنان، از پسران نوجوان کارآموخته استفاده میشود.[۲۲] شبیهخوانان در اجرای هر مجلس معمولاً دو دستهاند: اولیاخوان و اشقیاخوان. شبیهخوانهایی که نقش اولیا و یاریدهندگان دین را بازی میکنند، اولیاخوان، مظلوم و انبیاخوان نامیده میشوند و کسانی که نقش اشقیا و دینستیزان را بازی میکنند اشقیاخوان یا ظالمخواناند. اولیاخوانها نقشهای خود را موزون و خطابهای سرمیدهند، اما اشقیاخوانها سخنان خود را ناموزون و معمولی و در پارهای از موارد، تمسخرآمیز بیان میکنند. اولیاخوانها جامهٔ سبز یا سیاه بر تن میکنند و اشقیاخوانها لباس سرخ. اما در مورد سیاهیلشکرهای هر یک از دو دسته، استفاده از جامههایی با این رنگها مصداق کاملی ندارند.[۲۳] تاریخچه تعزیه خوانی در فراهان تا خداوندی خدا برجاست پرچم شاه کربلا برپاست تعزیه خوانی در فراهان آوازه ای دیرینه دارد و هرساله ماه محرم که فرا می رسد دربین افراد و از پیش کسوتان این هنر زیبای اسلامی که از جمله مرحوم غلامرضا و غلامحسین جلالی فراهانی- مرحوم محمد میرزا جلالی فراهانی و مرحوم مشهدی حسن آقا ذوالفقاری و مرحوم قاسم علی آبادی و غیره که سالیان سال از نوکران آقا ابا عبد ا... الحسین )ع( بوده اند یادی بعمل می آیدو و هم اکنون شاگردانی همچون حاج صفر علی جلالی فراهانی و حاج عباس یارمحمدی و حاج عباس جلالی فراهانی کربلایی هوشنگ ذوالفقاری وهمچنین برادران قاسم یارمحمدی و حسین ذوالفقاری و غیره که پرچمدار و مروج این آئین سنتی درفراهان می باشند معرفی تعزیه خوانان بنام خطه فراهان از زبان حاج محمدزمانی نسب خادمین الحسین زنده یادان مرحوم محمد جواد حرآبادی که علاوه بر نسخه خوانی،خطاط و نسخه نویس ماهری نیز بودند،مرحوم مشهدی ابوالقاسم حرآبادی،مرحوم مشهدی آقارضا حرآبادی که علاوه بر شهادت خوانی مخالف خوانی نیز می کردند،مرحوم مشهدی آقاهاشم حرآبادی،مرحوم مشهدی اسماعیل بیک حرآبادی،مرحوم مشهدی آقابیک حرآبادی که فهرست گردان تعزیه هم بودند،مرحوم مشهدی محمدعلی حرآبادی،مرحوم مشهدی نبی حرآبادی که ایشان بعد از فوت آقا بیک فهرست گردان تعزیه بودند، مرحوم مشهدی رمضان حرآبادی،مرحوم مشهدی علیرضا حرآبادی،مرحوم میرزا رضا حرآبادی،مرحوم حاج علی حرآبادی(مظلومی راد)که ایشان مخالف خوان برجسته و مشهور زمان خود بودند،مرحوم مشهدی قاسم حرآبادی،مرحوم کربلایی علی اصغر حرآبادی که ایشان نیز از مخالف خوانان و امام خوانان مشهور زمان خود بودند،مرحوم مشهدی امیرآقا قاسمی که شهادت خوان بودند،مرحوم مشهدی سید حسین ابطحی که ایشان امام خوان بودندومرحوم مشهدی میرزاآقاحرآبادی (پژگاله)که مسئول تدارکات و لباس های تعزیه خوانی بودند و همچنین مرحوم مشهدی ذبیح ا...حرآبادی و مرحوم مشهدی میرزا حرآبادی(مؤذن قریه حرآباد)که طبال مجلس تعزیه خوانی و مرحوم سید شجاع نظام آبادی که در ده محرم سقایی می کردند همه ساله در ده روز اول ماه محرم در تكيه فرمهين بر پا ميشود. اين مراسم در فرمهين قدمت زيادي دارد واصليترين مراسم ماه محرم و بزرگترين همايش ساليانه مردم ميباشد. البته تعزيه در ديگر اوقات سال هم ممكن است توسط اهالي برگزار شود. مثلا در اربعين حسيني و يا بيست و يكم ماه رمضان براي شهادت حضرت علي (ع). در اين مراسم هر سال جمعيت زيادي (البته در گذشته تمام اهالي) شركت ميكنند. در حال حاضر بسياري از فرمهينيهاي اصيل كه از فرمهين مهاجرت كرده اند لا اقل در سه روز پاياني دهه اول محرم خود را به فرمهين ميرسانند تا در مراسم شركت كنند، چه براي تماشا، چه براي كمك به اجراي مراسم و چه براي خواندن تعزيه. تعزيه در فرمهين متوليان خاص خود را داشته و دارد. يعني از قبل پيداست كه چه كسي چه مسؤوليتي دارد. نسخههاي اصلي (يا همان شاه نسخه) به افراد معيني تعلق دارد و تنها نسخههاي به اصطلاح سبك به افراد كم سابقه و متفاوت در هرسال داده ميشود. تعزيه در فرمهين و ديگر نقاط كشور كه به صورت دهه برگزار ميشود ترتيب معيني دارد. در سه روز ابتدايي، تعزيههاي امام حسن و امام موسي كاظم و امام رضا عليهم السلام خوانده ميشود. در روز چهارم و پنجم تعزيه حضرت مسلم (ع) و تعزيه طفلان مسلم (ع) خوانده ميشود.در روز ششم تعزيه حر خوانده ميشود و در روز هفتم تعزيه حضرت قاسم (ع) خوانده ميشد كه در سالهاي اخير اين تعزيه به دلايلي كه خواهيم گفت ديگر خوانده نميشود و به جاي آن تعزيه ديگري مثلا شاه چراغ خوانده ميشود. در روز هشتم تعزيه زيبا و سوزناك علي اكبر (ع) خوانده ميشود. در روز تاسوعا تعزيه علمدار رشيد دشت كربلا حضرت ابوالفضل (ع) و در روز عاشورا تعزيه سيد الشهدا امام حسين عليه السلام خوانده ميشود. لازم به ذكر است كه در هر شب اين دهه نيز تعزيه خوانده ميشود و تعزيههاي شب نيز ترتيب خاصي دارد. كه از آن جمله تعزيه حضرت فاطمه زهرا (ع) ، آبس، عقيل، حجة الوداع و درشب آخر شام غريبان را ميتوان نام برد. در مورد برگزار نشدن تعزيه حضرت قاسم (ع) بايد گفت درسالهاي اخير به دليل عدم تطابق وقايع اين تعزيه با واقعيتهاي كربلا از اين كار خودداري ميشود. در تعزيه حضرت قاسم (ع) كه در بعضي مناطق هنوز هم بر قرار است، حضرت قاسم(ع) در كربلا عروسي ميكند و عروسي به دست اشقيا تبديل به عزا ميشود و قاسم (ع) شهيد ميشود. در بين اين تعزيه عدهاي حتي شيريني پخش ميكنند. البته در مناطقي از كشور كه تعزيه هم باب نيست مراسم عروسي حضرت قاسم جشن گرفته ميشود. بايد گفت كه با اتفاق نظر اكثر علما و مورخين چنين قضيهاي حقيقت ندارد و تنها در يك مورد به آن اشاره شده است كه به احتمال قوي جعل است و بهتر است كه به آن اعتنايي نشود. البته از اين نوع اشتباهات در تعزيههاي ديگر هم به صورت خفيف مشاهده ميشود. اينجاست كه انسان آرزو ميكند كاش امروز هم افراد با ذوقي بودند كه نسخه سرايي تعزيه را به شكل صحيح ادامه ميدادند. مراسم اول تابستان يكي از مراسم كم نظير ايراني كه در اين مبحث به آن ميپردازيم اول تابستان است و تقريباً ميتوان گفت : فرمهين و دهات سابق ذلف آباد تنها ميراثبانان جشن تيرگاننند. جشن تيرگان از زمان هاي ايران باستان در روز سيزدهم تير برگزار مي شد ولي سالهاست كه در ذلف آباد با گذشت زمان هاي طولاني و با تركيبي از آداب و رسوم محلي و مراسم مذهبي مانند تعزيه خواني شكل مخصوص به خود را گرفته است و همچنان تا به امروز به اجرا درمي آيد. حتي تاريخ آن به چند دليل تغيير كرده و به روز اول فصل تابستان (1 تير) انتقال يافته. زيرا اين روز آغاز فصل تابستان يعني فصلي پركار براي كشاورزان و بلندترين روز سال و همچنين شروع برداشت گندم كه مهم ترين محصول كشاورزان اين منطقه است مي باشد. اين جشن را جشن گندم هم مينامند. دليلي كه براي ماندگار شدن اين مراسم در فرمهين و اطراف آن بيان ميشود قابل توجه است: مردم شهر دلف آباد(ذلف آباد كنوني و محل امامزاده احمد بن علي (ع)) كه از شهر خود رانده شدند ، در اطراف شهر خود روستاهاي جديدي من جمله فرمهين را بنا كردند. پس از اسكان اين گروهها در روستاهاي خود با يكديگر قراري منعقد كردند كه همه ساله براي گرامي داشتن ياد شهر ويران شده خود بر مزار رفتگان كه در دلف آباد دفن بودند حاضر شوند. به اين ترتيب مردم اطراف ذلف آباد هر سال اول تابستان به اين محل مقدس ميروند و بر ادامه راه رفتگان خود اسرار ميورزند. تاريخچه ديگري كه براي مراسم اول تابستان نقل ميكنند اين است كه در اول تابستان خسرو پرويز از فراهان ميگذشت. براي رفع خستگي در كنار جويي فرود آمد. تا آبي خورده و دست و رويي بشويد. در اين هنگام يك حوري ظاهر ميشود و شروع به آب پاشيدن به سوي خسرو ميكند. خسرو هم خوشحال از اين اتفاق شروع به اين كار ميكند. اين قصه(هر چند غير قابل باور) در دل مردم اين منطقه باقي ميماند. كم كم پس از سالها هر سال در اين منطقه جشني بر پا شد به نام جشن «آب پاشانك» . به قول عدهاي گذشته اين جشن به اين قصه بر ميگردد. هم اكنون در اين روز همه مردم از همه منطقه فراهان و شهرهاي اطراف مانند آشتيان _ تفرش _ اراك _ با آوردن همه امكانات استراحتي در زير سايه درختان و در كنار قناتي كه در حياط امام زاده جريان دارد به استراحت مي پردازند و در امام زاده نيز به دعا و نيايش براي سالم بودن محصولات كشاورزي امسال خود دعا مي كنند... . جاذبه اصلي و مهم مراسم اين روز در محوطه بيرون است كه فروشندگان بسياري از همه شهرهاي ايران مانند همدان _ ملاير _قم _ تهران _ كرمان _ بندرعباس _ كرج _ كاشان _ اصفهان _ نطنز و... با آوردن كليه اجناس مورد نياز زندگي مردم مانند انواع ظروف مصرفي _ كيف و كفش _ انواع مواد خوراكي و سوغات _ عطاري و گياهان دارويي _ انواع پوشاك _ اشياء تزئيني _ پارچه و سفره _ گل و گياه _ ابزار كشاورزي مانند داس و چاقو (كه از قديم مهم ترين موقعيت فروش براي آهنگران تفرشي محسوب مي شد) و بسياري اجناس ديگر... به صورت بازارچه بساط پهن كرده و به عرضه محصولات خود مي پردازند. البته اخيراً بسيار مدرن تر شده و براي اولين بار فروش سي دي نيز به فهرست اجناس مورد نياز كشاورزان اضافه شده بود! گفتني است براي فروشندگان فروش يك روزه اين بازار مبلغ قابل توجهي است. مراسم تعزيه خواني نيز هر ساله توسط گروه تعزيه خوان هاي تفرشي در اين روز در محوطه باز به اجرا درمي آيد. حتي معركه گيري پهلوانان و فروش روغن مار هم در حاشيه بازارچه ديده مي شود. مراسم سال نو در مورد مراسم سال نو در ايران بسيار ميتوان گفت. ولي ما در اين قسمت تلاش داريم بيشتر به وجوه تمايز و همچنين پرقدمت اين مراسم كه در فرمهين وجود داشته و يا دارد بپردازيم. اولين رسمي كه در همه جاي ايران براي استقبال از عيد نوروز و سال نو وجود دارد، همان مراسم شب چهار شنبه آخر سال و يا چهارشنبه سوري است كه تار و پود آن با آتش گره خورده است. در فرمهين نيز آتش بازي در اين شب رايج بوده و هست. در اين شب مردم آتش روشن ميكنند و از روي آن ميپرند و ميگويند: سرخي تو از من، زردي من از تو . كه به راحتي پيداست كه اين مراسم ريشه در ايران باستان و باورهاي زردشتيان آن زمان دارد كه به مرور زمان دستخوش تحولاتي نيز شده است. در دهههاي اخير رفتارهاي جديدي در اين شب مشاهده ميشود. مثلاً ايجاد صدا هاي مهيب به وسيله وسايل مختلف را ميتوان ذكر كرد. از آن جمله كه در قرن اخير استفاده زيادي يافته است چيزي است كه در فرمهين به «تفنگك» معروف شده است. اين وسيله بادست ساخته ميشود. به اين ترتيب كه در قسمت سر يك چوب كلفت كه شبيه دسته كلنگ است يك استوانه باريك از جنس فلز فرو ميكنند و در داخل استوانه باروت ميريزند. يك ميخ را نيز روي باروت در استوانه فروميكنند. حال تفنگك آماده استفاده است و با كوبيدن قسمتي كه ميخ را فروكردهاند به يك جاي سخت، صداي بلندي را خواهيم شنيد. از مراسم سنتي چهار شنبه سوري در فرمهين كه در قديم رايج بوده است، پرتاب كردن يك كوزه از پشت بام است. اكثراً در كوزه آب كثيف و خاكروبه ميريختند. اين رفتار نشانه اين بوده است كه در پايان سال همه بديها و زشتيها را از خانه بيرون ميريخته اند تا خود را براي يك سال توأم با خوشيها آماده كنند. در شب عيد عدهاي هم به پشت بام ميدفتند و مشعل هايي كه به آنها گرز ميگويند را بر ميافروختند.در روز عيد همه به ديدار يكديگر ميروند تا سال جديد را تبريك بگويند. در گذشته اين سنت وسيعتر اجرا ميشد. به اين معنا كه تقريباً هر شخص به اكثر اهالي سر ميزد. در روز عيد ابتدا به خانه افراد مسن و بزرگ فاميل سرزده ميشود. در هنگام عيد معمولاً كوچكترها زودتر از پدر و مادر به عيدديدني ميروند. به بچهها عيدي داده ميشود. در گذشته اين عيدي بيشتر تخم مرغ رنگ شده بود ولي در حال حاضر پول عيدي محسوب ميشود. عيد ديدنيها غالباُ در روز نخست و مخصوصاً صبح انجام ميشد. در روز سيزدهم فروردين هم مراسم سيزده به در انجام ميشود. در گذشته مردان در روز سيزدهم به ذلف آباد و باغهاي اطراف آن ميرفتند و در آنجا به اصطلاح سيزده را به در ميكردند. به دليل رعايت امانت ناچار به اين هستيم كه بگوييم عدهاي لاابالي در قرن اخير و درزمان حكومتهاي شاهنشاهي در اين روز بساط قمار نيز پهن كرده و به اين عمل شنيع مشغول ميشدهاند. زنها نيز در روز سيزده به در _كه اهالي بيشتر به گفتن همان سيزده قناعت ميكنند_ دسته جمعي به باغهاي فرمهين ميرفتند. خوردن يونجه تازه سبز كرده به همراه سكنجبين در اين روز مرسوم است و حال و هواي خود را دارد. گفتني است كه سيزده به در در سالهاي اخير به صورت خانوادگي انجام ميشود. شب چله شب چله يا همان شب يلدا در فرمهين نيز مانند ساير مناطق كشور زنده داشته ميشود. در اين شب هر خانواده به خانه كسي كه بيشتر مهمان نواز است و هميشه خانهاش محل شب نشيني است كه او بيشتر بزرگتر يك خانواده نيز هست ميرود. در اين شب بيشتر اعضاي يك خانواده دور هم هستند. خوراكيهاي مختلفي در اين شب تناول ميشود. كمشمش، نخودچي، گندمشاهدانه، غورهغوره(غوره ترش شده)، كالك ترش (خربزه كال ترش شده)، هلو ترش و بسياري تنقلات ديگر در اين شب خورده ميشود. ناقالّي اين يكي از مراسم خاص و از بين رفته در فرمهين است كه تا دو سه دهه پيش مرسوم بوده است ولي ديگر اثري از آن نيست. در اين مراسم كه در چهلمين روز زمستان يعني دهم بهمن انجام ميشده است، چند نفر از اهالي كه فقير محسوب ميشدند به اجراي مراسمي به اين شرح دست ميزده اند: يك نفر كه بازيگر اصلي بوده است نقش ناقالّي يا كوسه را اجرا مينموده است. يك نفر هم نقش زن ناقالي را بازي ميكرده است. نفر سومي هم توبره كش (به زبان اهالي تُربه كِش) ناميده ميشده است كه مسؤوليت او حمل هدايا بوده است. ناقالي يك لياس از پشم گوسفند به نام كليجه را برعكس به تن ميكرده است. او يك رشته زنگوله را به دور كمر خود ميبسته ويك شلوار فراخ هم ميپوشيده است و همچنين كلاه بلندي به صورت نقاب به صورت ميكشيده يا كلاه نمدي بر سر ميگذاشته يك چوب دستي بلند هم به دست ميگرفته است و آن را به زمين ميكوبيده و ميرقصيده است. زن كوسه كه يك مرد بوده كه لباس زن ميپوشيده است و اوهم رقص خاصي ميكرده است. اين گروه به صورت خنده داري در روستا حركت ميكرده و وارد خانه افرادي كه دستشان به دهانشان ميرسيده است ميشدهاند و در آنجا شروع به رقص كرده و ناقالي ميگفته است: « ناقالي گُنده گُنده / چِل رفته پنجا مانده / ميش سيفيد جا مانده / بزت بزغاله بِزّا / ميشت برّه بِزّا ... ». سپس كوسه يا همان ناقالي غش ميكرده است و زن او روي او ميافتاده و شروع به گريه و زاري ميكرده است و ميگفته است: « شوئَرك ديروزٌم / حالا كه مُردي به گوزُم». پس از اين همه ميخنديدند و صاحب خانه چيزي به توبره كش ميداده است. آن چيز ممكن بود كمي كشمش ،گندم و خوردنيهاي ديگر باشد تا معاش چند روزه خانواده فقير كوسه و همراهانش تأمين شود. اين مراسم ممكن بود از صبح تا عصر به طول بينجامد. فرستنده:اصغر شاهراروقی فراهانی |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: پرينازسادات پيروز
|