شنبه, 29 ارديبهشت 1403

 



موضوع: تربيت در خانواده و نقش مخرب ماهواره در بروز پديده

تربيت در خانواده و نقش مخرب ماهواره در بروز پديده 10 سال 10 ساعت ago #77281

عنوان درس : آسيب شناسي فرهنگي و اجتماعي

عنوان تحقيق: تربيت درخانواده و نقش مخرب ماهواره
در بروز پديده طلاق

استاد :‌ سركار خانم الله بخشي

دانشجويان: اعظم بيوكه
مهين متقي
ايران عباسي

رشته : مديريت امور فرهنگي
مقطع كارشناسي ترم چهارم

مركز فرهنگ و هنر علمي كاربردي واحد 13 تهران
بهار 1393

تربيت در خانواده و نقش مخرب ماهواره در بروز پديده طلاق

جوامع با مشكلات و معضلات احتماعي متعدد روبرو مي باشند اما در همه جوامع برخي از مسائل و مشكلات از درجه اهميت بالاتري برخوردار هستند كه به واسطه ميزان آسيبي كه بر پيكره جامعه وارد مي كنند ميتوان به ميزان اهميت آنها پي برد .يقينا يكي از مهمترين است كه چرا صدمات وارده از طلاق معضلاتي كه در همه جوامع مورد نظر مي باشد پديده اين معضل بر پيكره خانواده كه مركز ثقل جامعه محسوب مي شود وارد مي آيد.همانطور كه مي دانيم خانواده اولين و بنيادي ترين نهاد موجود در جامعه است كه هم ضامن سلامت و هم بقاي جامعه تلقي مي گردد.نظام جايگزيني كه شرط لازم براي تداوم و استمرارجامعه مي باشد به واسطه يكي از كاركردهاي خانواده تحقق مي يابد.
از سوي ديگر اين خانواده است كه شخصيت فرزندان راساخته و آنان را منطبق و سازگار با الگوهاي جامعه بار مي آورد.اما خانواده هميشه قادر به نگهداشت انسجام و هدايت اعضاء به سمت يك هدف نيست و برخي از اوقات دچار گسست در بين اعضاي خود مي گرددكه در نهايت اين فاصله و گسست مي تواند منجر به فرو پاشي اين نهاد بسيار مهم شود.هرچند قدمت تاريخي طلاق همزمان با قدمت تاريخي ازدواج است اما از قرن بيستم طلاق به عنوان يك آسيب و مسأله اجتماعي به صورت جدي مطرح شد.به دنبال افزايش جمعيت تغيير درنظام ارزشي فرهنگي وهنجاري و ديگر دگر گوني هاي ناشي ازانقلاب صنعتي و ورود تكنولوژي بود كه ميزان طلاق روند رو به رشدي به خود گرفت.
مطالعات نشان داده است كه طلاق آثاروعوارض منفي جسمي ، رواني، اخلاقي، اجتماعي و غيره دارد.طلاق مي تواند زمينه ساز بسياري از معضلات ديگر نظير خود كشي ،‌اعتياد، روان پريشي، تضاد شخصيتي، افسرگي و غيره شود.بدين ترتيب است كه به اهميت بسيار زياد طلاق به عنوان يك معضل اجتماعي واقف مي شويم . در بررسي هاي متعددي كه بر روي عوامل مؤثر بر پديده طلاق جهت كاهش ميزان آن صورت گرفته، افراد به مؤلفه هايي نظير اختلافات خانوادگي، دخالت ديگران،‌عدم تفاهم، برآورده نشدن انتظارات ، مشكلات اقتصادي و غيره اشاره كرده اند. اما سؤال اينجاست كه آيا بارفع چنين مؤلفه هايي كه سطحي به نظر مي رسند، مي توان باعث تنزل ميزان طلاق شد؟ بادقت در عوامل طلاق به نظر مي رسدعدم جامعه پذيري صحيح افراد ريشه عمده چنين مسائلي باشد، بدين معنا كه عدم آشنايي مناسب و صحيح فرد يا الگوها، هنجارها، تكاليف و انتظارات خود در زندگي اجتماعي مي تواند زمينه ساز بسياري از مشكلات و نابهنجاريها گردد.
در زمان گذشته خانواده به عنوان تنها كارگزار جامعه پذيري افراد محسوب مي شد اما با توجه به تغييرات صورت گرفته و رشد تكنولوژي شاهد پيدايي رقباي جدي دركنار خانواده نظير رسانه هاي ارتباط جمعي در امر جامعه پذيري افراد هستيم در بين رسانه هاي متنوع ونوين مي توان از ماهواره به عنوان يكي از پر مخاطب ترين رسانه ها در سراسر دنيا ياد كرد كه امروزه نقش مهمي در رشد شخصيت افراد بازي ميكند . اما مشكل اساسي و جدي در جامعه پذيري افراد در عصر حاضر عدم هماهنگي و تعامل مناسب ميان كارگزاران جامعه پذيري مي باشد. بدين ترتيب مسأله اساسي پژوهش حاضر توجه به چگونگي تأثير كارگزاران جامعه پذيري خانواده وماهواره و تعامل آنان در بروز نابهنجاريهايي مثل طلاق مي باشد بدين معنا كه خانواده وماهواره در عصر حاضر در جامعه پذيري افراد چه جايگاهي دارند.آيا تعاملي بين آن دو مي توان متصور شد.و اگر پاسخ مثبت باشد تعامل آنان در اين راستا چه نتايجي را به دنبال خواهد داشت؟
در مطالعه ايي كه توسط يك محقق در خصوص عوامل مؤثر بر طلاق برحسب طبقه اجتماعي صورت گرفته است .محقق مؤلفه هايي نظر درهم شكستن بنيان هنجاهاي احتماعي، ازخود بيگانگي،‌تنهايي وساخت فشار آور بر ساختار جامعه ودگر گونيهاي اقتصادي و اجتماعي رادر بروز پديده طلاق مؤثر دانسته است كه اين متغيرها درهمه طبقات اجتماعي به صورت يكسان تأثير گذار نمي باشند.
در تحقيقي ديگر كه تحت عنوان تحليل جامعه شناختي ميزان گرايش به طلاق صورت گرفته است با استفاده از نظريه هاي همسان همسري، مبادله و شبكه سعي در تحليل جامعه شناختي ميزان گرايش به طلاق بوده است.نتايج اين پژوهش نشان مي دهد بر آورده نشدن انتظار همسران از يكديگر ميزان تصور مثبت از پيامدهاي طلاق ، دخالت ديگران در زندگي زوجين تفاوت سني ، تفاوت تحصيلي و تفاوت عقايد همسران به صورتهاي مستقيم و غير مستقيم بر ميزان گرايش به طلاق تأثير دارند.
به اعتقاد پارسنز چهارخرده نظام فرهنگي وجود دارد كه مهمترين خرده نظام موجود خرده نظام فرهنگي مي باشدو مهمترين كاركرد خرده نظام پايداري مي باشد.پس بقاي جامعه به خرده نظام فرهنگي مربوط مي شود .كاركرد عمده اين خرده نظام اين است كه كارهايي انجام دهد و وسايلي تعبيه كند تا بتواند جامعه را پا برجا نگهدارد.خرده نظام فرهنگي توسط دو سازه واره كنترل اجتماعي و جامعه پذيري به كاركرد اصلي خود جامه عمل مي پوشاند.جامعه پذيري به اعتقاد پارسنز شيوه هاي انتقال هنجارهاو ارزشهاي يك نظام به كنشگران درون نظام وملكه ذهن شدن اين هنجارها وارزشهادر آنها مي باشد كه اين امر از طريق نهادهايي نظير خانواده ،‌مدرسه،‌رسانه ها وغيره انجام مي شود.محيط خانوادگي عامل قطعي مؤثر در ايجاد شرايط سازنده اي است كه ارزشها و گرايش هاي شخصي را شكل مي دهد . بخش مهمي از اين فرآيند در درون خانواده به صورت عمدي و آگاهانه انجام مي پذيردولي بخش زيادي از آن نيز كاملا نا خودآگاه است الگوهاي كنش متقابل اجتماعي درون خانواده ممكن است مدلهاي ناخواسته را براي شكل گيري رفتار و شخصيت بعدي كودكان يعني زماني كه به بلوغ ودوره نوجواني مي رسند فراهم سازد به هر حال اگر جامعه پذيري فرآيندي باشد كه نسلهاي مختلف يك جامعه را به يكديگر پيوند مي دهدخانواده از عوامل عمده اجتماعي شدن از دوران كودكي تا نوجواني و پس از آن است كه به صورت يك سلسله مراحل پي در پي رشد وتكامل نسلهارا به يكديگر مربوط مي سازد.
پس بدون شك مهمترين عامل جامعه پذيري خانواده مي باشد .اينكه والدين در جامعه پذيري فرزندان بسار مهم و ضروري محسوب مي شوند يك ا مر بديهي است چراكه ارزشها ونگر شها را به آنها منتقل مي كنند و از طرفي يادگيري كودكان از بدو تولد آغاز مي شود. در زما گذشته خانواده عمدتا تنها نهاد كارگزار جامعه پذيري شناخته مي شوداما در جوامعه امروزي با توجه تعييرات صورت گرفته رقيبان عمده اي دركنار خانواده براي بوجود آمده اندكه اين خود نشانه جامعه پذيري نظير رسانه هاي ارتباط جمعي ،‌نظام آموزشي وغيره مي باشد اين واقعيت است كه خانواده حتي در امر ا جتماعي كردن كودكان خود نيز آزادي عمل ندارد به سبب وجود تلويزيون در اكثر منازل كودكان از سنين پايين جذب برنامه هاي آن
مي شوند.پس مي توان گفت كه رسانه هاي جمعي خصوصا برنامه هاي تلويزيوني بسياري از را ه هاي موجود در جامعه را به واسطه محتواي خودشان به ما آموزش مي دهند واين قضيه با رفتارهايي كه از ما سر مي زند بديهي به نظر مي رسد.
نظر يه كاشت كه توسط جرج گربنر توسعه پيدا كرده است معتقدمي باشدكه رسانه هاو به ويژه تلويزيون در شكل دادن به عقايد ، نگرشها و رفتار تأثيرات اساسي دارند.نظريه پردازان اين رهيافت به تأثير بلندمدت تلويزيون كه به صورت آرام و به تدريج و غير مستقيم بوده اما انباشته ومعني دار عمل مي كندمعتقد بوده و بر اين باورند كه تماشاي زياد تلويزيون گرايشات افراد را منطبق و سازگار با جهت پيامهاي نمايش داده شده در تلويزيون پرورش مي دهد اصل اين تئوري اين است كه بين ساعات تماشاي تلويزيون و واقعيت پنداري در برنامه هاي تلويزيوني ارتباط مستقيم و جود دارد . يعني بينندگاني كه ساعات زياد را در روز به تماشاي تلويزيون مي نشينند اطلاعات و ايده ها را طبق بندي كرده و با تأثير رسانه چيزي را توليد مي كنند .به عقيده گرنر تلويزيون منبع معنا داري از ارزشهاي پرورش دهنده كه عموما عقايد قالبي ، ايدئولوژيهاو ديدگاه هاست الگوهاي مختلف پرورش افراد همراه با ارزشها و انتظارات متعارض باعث الگو پذيري متفاوت و گاها متضاد در افراد مي گردد.افرادي كه در مسير زندگي اجتماعي خود ارزشهايي را به واسطه كار گزاران جامعه پذيري درخود نهادينه كرده اند ممكن است به محض ورود يك كارگزار ديگري كه داراي الگوها و ارزشهاي جديداست همچنان پايبندي خود به الگوهاو ارزشهاي قديمي را حفظ نمايند. كه در اين حالت شرايط نرما در جامعه حكمفرماست .اما اگر افراد گرايش به الگوها و ارزشهاي جديد پيدا كنند حالت نابهنجار در جامعه شكل مي گيرد آنوقت هنجار گسيختگي بوجود رخ مي دهد.كه از مشخصه هاي بارز جوامع امروزي ومدرن است .هنجار گسيختگي بوسيله ضعف تدريجي كنترل اجتماعي بوجود مي آيد كه بواسطه تغييرات ناگهاني صورت مي گيرد چراكه در اين شرايط الگوهاي قديمي ديگر كاربرد نداشته و الگوهاي جديد نيز هنوز فرصت آن را نيافته اند كه قوام پيدا كنند.
در خصوص تأثير هنجار گسيختگي بايد گفت زماني كه الگوها ضعيف مي شوندانسان به واسطه اميال فردي آرزوهاي دست نيافتني دارد كه از امكانات پيشي مي گيرند و بديهي است كه به آن اهداف نمي رسند و بدين ترتيب مستعد نابهنجاري مي شوند.
همچنين بر اساس تئوري نياز انتظارات هر موقعيت هنجارهايي دارد كه صاحب آن موقعيت بايدبر اساس آن عمل كند و افرادي كه باوي در كنش متقابل هستند از او انتظار دارند كه براساس هنجارهاي آن موقعيت عمل كند انتظار، معيار ي براي ارزيابي فردي است كه داراي موقعيت وظايفي را انجام دهد تا مناسب موقعيت مورد نظر باشد .هركدام از زن و شوهر با تصورات خاصي در باره زندگي زناشويي اقدام به ازدواج مي كنندو زندگي را با انتظارات مشخصي در مورد اينكه همسرشان چگونه با او رفتار خواهد كرد آغاز مي نمايند اگر اين انتظارات بر آورده نشودناراضي و پشيمان خواهند شد و معرض آسيبهاي جدي نظير طلاق قرار مي گيرند.
در پژوهشي نظري حاصل تعامل خانواده و ماهواره در حوزه زندگي مشترك در پنج حالت خلاصي مي شود:
حالت اول: د راين حالت زن و شوهر هر دو داراي ارزشهاي مدرن بوده و با ورود ماهواره نيز ارزشهاي آنان تغيير نمي كند.
حالت دوم : در اين حالت زن و شوهر هر دو داراي ارزشهاي سنتي بوده و با ورود ماهواره نيز ارزشهاي آنان تغيير كرده و به صورت مدرن تبديل خواهد شد.
حالت سوم:‌زن و شوهر هر دو داراي ارزشهاي سنتي بوده و ماهواره جايي در زندگي مشترك آنان ندارد.
حالت چهارم: زن با ارزشهاي سنتي واردزندگي مشترك شده و با ورود ماهواره نيز آنهارا حفظ مي نمايد .اما شوهر يا باارزشهاي مدرن وارد زندگي جديد شده و يا با ورود ماهواره در زندگي مشترك ارزشهاي سنتي اش به مدرن تبديل شده هاند.
حالت پنجم: شوهر با ارزشهاي سنتي واردزندگي مشترك شده و با ورود ماهواره نيز آنها را حفظ مي نمايد اما زن يابا ارزشهاي مدرن واردزندگي جديد شده و يا با ورودماهواره در زندگي مشترك ارزشهاي سنتي اش به مدرن تبديل شده اند.
با استناد به تئوريها و پژوهشهاي انجام شده فرض بر اين است كه خانواده از طريق فرآيند جامعه پذيري ارزشها وهنجارها ي سنتي مورد تأييد جامعه را به فرزندان انتقال مي دهد كه عبارتند از : ايمان و پايبندي مذهبي و انسجام اجتماعي اما ماهواره به عنوان يكي از رسانه هاي ارتباط جمعي به دليل جهان شمول بودن و عمتا وابستگي به غرب هنجارها و ارزشهاي عدم موردتأييد جامعه را به افراد انتقال مي دهد كه مهمترين آنها عبارتند از: مادي گرايي، فرد گرايي، آزاديهاي نامحدود و كاميابي به هر قيمتي.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: ایران عباسی

تربيت در خانواده و نقش مخرب ماهواره در بروز پديده 9 سال 11 ماه ago #86770

مرسی
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: شیرین الله بخش