سه شنبه, 18 ارديبهشت 1403

 



موضوع: متن انگليسي

متن انگليسي 9 سال 11 ماه ago #81225

معیارهای حسابداری و اقتصادی: تئوری یکپارچه بودجه بندی سرمایه ای


Abstract:
Accounting measures are traditionally considered not significant from an economic point of view. In particular, accounting rates of return are often regarded economically meaningless or, at the very best, poor surrogates for the IRR, which is held to be “the” economic yield. Likewise, residual income does not enjoy, in general, periodic consistency with the project NPV, so residual income maximization is not equivalent to NPV maximization. This paper shows that the opposition accounting/economic is artificial and, taking a capital budgeting perspective, illustrates the strong (formal and conceptual) connections existing between economic measures and accounting measures. In particular, the average accounting rate of return is the correct economic yield of a project; the traditional IRR is (whenever it exists) only a particular case of it. The average accounting rate generates a decision rule which is logically equivalent to the NPV rule for both accept/reject decisions and project ranking. The paper also shows that maximization of the simple arithmetic mean of residual incomes is equivalent to NPV maximization, owing to its periodic consistency in the sense of Egginton (1995). Such an index may then be used for incentive compensation as well. Moreover, asset pricing may be interpreted in accounting terms as the process whereby the market determines the income impact on the assets’ value. As a result, the paper harmonizes the notions of accounting rate of return, internal rate of return, residual income, net present value: they are just different ways of cognizing the same notion. This conciliation stems in a rather natural way from three sources: (i) a fundamental accounting identity, which links income and cash flow in a comprehensive way, (ii) the definition of Chisini mean, (iii) a notion of residual income which takes account of the “real” (comprehensive) cost of capital.


معیارهای حسابداری و اقتصادی: تئوری یکپارچه بودجه بندی سرمایه ای

خلاصه: به طور سنتی از نقطه نظر اقتصادی، معیارهای حسابداری را معنی دار نمی دانند. به طور خاص، نرخ بازده حسابداری اغلب از نظر اقتصادی بی معنی فرض شده یا در بهترین حالت نماینده ضعیفی برای نرخ بازده داخلی (که نشان دهنده عملکرد اقتصادی است) می باشد. همچنین، سود باقیمانده نیز با ارزش فعلی خالص سازگاری دوره ای ندارد و حداکثر سود باقیمانده همیشه به معنای حداکثر شدن ارزش فعلی خالص نیست. این مقاله با استفاده از دیدگاه بودجه بندی سرمایه ای، نشان می دهد که تضاد بین حسابداری و اقتصاد یک تضاد ساختگی است و نشان می دهیم که چه به صورت رسمی و چه به صورت مفهومی یک ارتباط قوی میان معیارهای اقتصادی و معیارهای حسابداری وجود دارد. به ویژه این که به نرخ میانگین بازده حسابداری برابر با عملکرد واقعی اقتصادی پروژه است در حالی که نرخ بازده داخلی (هر زمان که موجود باشد) تنها در موارد خاص با عملکرد واقعی اقتصادی پروژه همخوانی دارد. نرخ میانگین حسابداری یک قاعده تصمیم گیری به وجود می آورد که منطقا معادل قاعده به دست آمده از روش ارزش فعلی خالص برای هر دو موضوع قبول یا رد تصمیم و همچنین رتبه بندی پروژه می باشد. این مقاله همچنین نشان می دهد که حداکثر میانگین حسابی ساده سود باقیمانده برابر با حداکثر ارزش فعلی خالص می باشد، که به عبارتی طبق تحقیق اگینتون (1995) می تواند نشانه سازگاری دوره ای میانگین حسابی ساده سود مازاد و ارزش فعلی خالص باشد. این شاخص ها را همچنین برای طرح های تشویقی نیز می توان مورد استفاده قرار داد. علاوه بر این، قیمت گذاری دارایی در اصطلاح حسابداری به فرایندی گفته می شود که به موجب آن بازار اثر درامد بر ارزش دارایی دارایی تعیین می کند. در نتیجه، این مقاله به هماهنگ کردن مفاهیم نرخ بازده حسابداری، نرخ بازده داخلی، سود باقیمانده و ارزش فعلی خالص می پردازد: آنها در حقیقت راه های متفاوت برای رسیدن به یک مفهوم یکسان هستند. این نتیجه ریشه در شیوه ای دارد که از 3 منبع حاصل می شود: (1) ماهیت اساسی حسابداری، جایی که سود و وجه نقد در یک شیوه جامع با هم مرتبط می شوند، (2) تعریف معادله چیسینی ، (3) مفهوم سود باقیمانده که دربرگیرنده حساب هزینه واقعی (جامع) سرمایه است
پيوست:
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: الهام حیرت سجادی