خوش آمديد,
مهمان
|
|
انواع برنامه ریزی
برنامهريزي جامع و عملياتي بهطوركلي ميتوان برنامهريزيهايي كه در يك سازمان انجام ميشود، به دو نوع تقسيم كرد؛ يكي برنامهريزي جامع و ديگري برنامهريزي عملياتي. برنامهريزي جامع برنامهريزي جامع عبارت است از كوشش آگاهانه، سنجيده و واقعگرايانه دولت براي تدوين سياستهايي در زمينه چگونگي تخصيص عوامل توليدي بين سازمانها و مؤسسههاي دولتي و غيردولتي؛ … برنامهريزي جامع يا استراتژيك برنامهريزي جامع، به برنامههايي گفته ميشود كه خطوط كلي برنامههاي آينده سازمان را در درازمدت مشخص مينمايد، و گاهي در اين برنامهها سير كلي حركتها تا رسيدن به كليه اهداف سازماني مشخص ميشود. در برنامهريزي جامع وضعيت فعلي سازمان و راههاي كلي آينده تبيين ميگردد. به گونهاي كه كليه برنامهريزيهاي عملياتي به بخشي از اين حركت كلي تعلق ميگيرد. برنامهريزي جامع، به كليه برنامههاي عملياتي جهت داده و از پراكندگي، و گاهي تعارض، و تضادّ و برنامهها جلوگيري مينمايد. تفاوت برنامهريزي جامع با برنامهريزي سنتي … برنامهريزي جامع يا برنامهريزي براي قلمرو گسترده، يك امر جديد است، ولي برنامهريزي محدود يا برنامهريزي براي قلمرو خاص، كه همان برنامهريزي سنتي در اين بخش است شناخته شدهتر است، اگرچه هدفهاي كلي هر دو نوع برنامهريزي يكي است. برنامهريزي عملياتي در برنامهريزي عملياتي، خطوط كلي برنامه جامع، در اجزاي مناسب خرد شده و هر جزء به صورت هدف در برنامههاي عملياتي تعيين ميگردد، سپس براي رسيدن به هر يك از اهداف برنامه عملياتي ترسيم ميگردد. برنامهريزي عملياتي بعضي برنامهريزي عملياتي را اينگونه تعريف كردهاند: «برنامهريزي عملياتي را ميتوان پيشبيني عمليات براي نيل به هدفهاي معين، با توجه به امكانات و محدوديتها و خطوط كلي ترسيم شده در برنامه جامع تعريف كرد.» برنامهريزي راهبردي اولين گام در برنامهريزي راهبردي وجود رسالتها يا آرمانهاست كه غاييترين هدف سازمان، دستيابي به آنهاست. معمولاً رسالتها را فلسفه وجودي سازمان يا دلايلي ميدانند كه سازمان براي آنها ايجاد شده است. چنين به نظر ميرسد كه مشكل اساسي برنامهريزي راهبردي، به نبود اشتراك يا اجماع نظر دربارة اهداف غايي، و در مواقعي، نبود رسالتهاي معين و مشخص براي برنامههاي سازمان بازميگردد. در حوزة فرهنگ، به دليل كيفي بودن و قابل تفسير بودن فعاليتها، رسيدن به اجماع دربارة چشماندازها(در مقايسه با ساير حوزهها نظير حوزة صنعت) به مراتب پيچيدهتر است. برنامههاي راهبردي و برنامههاي عملياتي در نگاه اجمالي، برنامهها را به دو دسته؛ تحت عنوان «برنامههاي راهبردي» و «برنامههاي عملياتي» تقسيم ميكنند. از جمله ويژگيهاي برنامههاي راهبردي؛ دراز مدت و كيفي بودن، تنظيم و تصويب شدن در سطوح عالي سازمان، تأثيرپذيري از متغيرهاي محيطي و لحاظ كردن اين متغيرها در تدوين آنهاست. در مقابل، برنامههاي عملياتي با ويژگيهايي چون كوتاه و ميان مدت بودن، تنظيم شدن در سطوح سرپرستي و عملياتي، منتج شدن از برنامههاي راهبردي، و تأثيرپذيري كمتر از عوامل محيطي(در مقايسه با برنامههاي راهبردي) شناخته ميشوند. به عبارت ديگر، طراحي برنامههاي راهبردي با توجه به رسالتها، مأموريتها و فلسفة وجودي سازمان، صورت ميگيرد. حال آن كه طراحي برنامههاي عملياتي، ملهم از برنامههاي راهبردي و رويكرد تعيين اهداف كمي و سنجشپذير، تعيين راههاي حصول به اهداف، تخمين هزينة مالي و زماني و نيروي انساني مورد نياز است. برنامهريزي عقلايي برنامهريزي عقلايي عبارت است از مجموعهاي از اصول يا فنون استراتژيك براي رسيدن به هدف معين… در برنامهريزي عقلايي، فرايند برنامهريزي شامل مجموعهاي از روشها تلقي ميشود. در اين فرايند سياستگذاران و برنامهريزان ميكوشند مشكلات مهم، نيازها و هدفها را شناسايي و اهداف كلي را به اهداف جزئي تبديل و شقوق و راههاي مختلف دوره عمل را توصيف كنند. همچنين «هزينه و فايدة» هر شق خاص نيز مشخص ميشود و برنامه عمل آن انتخاب ميگردد. آنگاه برنامه به اجرايي و برنامة اجرايي به پروژه تبديل ميشود سپس برنامه اجرا شده با توجه به هدف اصلي مورد ارزيابي قرار ميگيرد. برنامهريزي تعاملي … در برنامهريزي تعاملي، فرايند برنامهريزي خيلي قالبي و از پيش تعيين شده، نيست. در اين الگو، تفسير عمل، مفهوم مبادله اطلاعات و طبيعت پوياي تعامل بين افراد و نظام و محيط مورد تأكيد ميباشد. طبق اين الگو، برنامهريزي كوششي است به منظور وساطت بين عمل و نظر. در اين الگو برنامهريزي به عنوان يك سلسله روشهاي منطقي، مرتبط به هم و داراي توالي تلقي نميشود؛ بلكه برنامهريزي از ديد اين الگو عبارت است از تعامل، تفسير، تصميمگيري و باز تعامل، تفسير و تصميمگيري.
پيوست:
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|