سه شنبه, 08 خرداد 1403

 



موضوع: چشم اندازهای فرهنگ عمومی درکشورهای

چشم اندازهای فرهنگ عمومی درکشورهای 9 سال 11 ماه ago #91357

  • علی محمدی
  • علی محمدی's Avatar
  • آفلاين
  • دانشجو
  • ارسال ها: 149
  • Thank you received: 48
چشم اندازهای فرهنگ عمومی درکشورهای توسعه یافته ودر حال توسعه
اما پیش از آنکه به چشم اندازهای نظام های دانشگاهی بپردازیم بهتر است نگاهی به چشم اندازهای نظام های فرهنگ عمومی بیاندازیم و این امر را در قالب بحث جهانی شدن یعنی در بحثی که سال ها است آپادورای با عنوان فرایند متناقض همگن شدن فرهنگی و ناهمگن شدن فرهنگی مطرح می کند، جای دهیم.
فرایند جهانی شدن در بعد اجتماعی و فرهنگی خود در تداومی منطقی با فرایند یکسان سازی استعماری و پسا استعماری قرار دارد. در این فرایند، از یک سو دائما فشار برای یکسان سازی شکل ها و قالب های زندگی روزمره و سبک زندگی بیشتر می شود و از سوی دیگر در قالب «تنوع» ظاهرا اشکال متفاوت و نا همگنی دائما تولید می شوند. این در حالی است که در واقعیت قضیه و از جانب حوزه هژمونیک یکسان سازی هدف اصلی است زیرا این هدف، تنها هدف قابل انطباق با رسیدن به بالاترین مارژ سود در تولید انبوه کالاها و خدمات است. در این راستا، «تنوع» در حقیقت، افزوده شدن به اشکال زیر مجموعه ای در مجموعه های اصلی و تعریف شده کالا ها و خدماتی هستند که می توانند به صورت انبوه و با مارژ بالای سود تولید شوند. مثالی بزنیم: اگر همه مردمان جهان این ضرورت را احساس کنند که باید برای گذران اوفات فراغت خود به یک «پارک تفریحی» بروند، شاخه اصلی کالایی – خدماتی در یک قالب یکسان سازی شده تعریف شده است. حال می توان صدها و بلکه هزاران «پارک تفریحی» مختلف را با مضمون های مختلف تعریف کرد، تولید انبوه می تواند در پایه انجام بگیرد و تنها در مراحل نهایی کار، «تنوع» به میدان بیاید. مهم آن است که کسی مفهوم «ضرورت» وجود پارک تفریحی را به زیر سئوال نبرد. یا مثال دیگری بزنیم: اینکه ضرورت دارد همه در جریان «اخبار» روز باشند، بدین ترتیب یک حوزه عمومی تولیدی به وجود می آید به نام «اطلاع رسانی» و گروه بزرگی از کالا ها و خدمات که می توان به صورت انبوه تولیشان کرد و سپس به آنها قالب های «متنوع» داد. تمام ظرافت قضیه در فرایند جهانی شدن و انبوه سازی یکسان کننده سبک زندگی و روزمرگی در آن است که چندین اصل موضوعه را در رابطه با آن در کنشگران اجتماعی درونی کرد: اینکه افزایش بی پایان کالا ها و خدمات «طبیعی» است، اینکه این روند یک «پیشرفت» است، اینکه محالفان آن افرادی «مرتجع» و مخالف رشد و خلاقیت هستند، اینکه این روند سبب خوشبختی بیشتر انسان ها شده است و غیره. مهم این نیست که تمام واقعیات اطراف فرد به او عکس این گونه ادعا ها را نشان می دهند، مهم این است که کنشگر احساس کند اگر این واقعیت ها با اصول موضوعه مطرح شده در پارادیم او مخالفند دلیل را باید در «انحراف» از مسیر درست جستجو کند.
بدین ترتیب چشم انداز های فرهنگ عمومی در آینده ای قابل تصور را نمی توان از روند منطقی شکل گیری آنها از انقلاب صنعتی تا انقلاب اطلاعاتی و از این انقلاب تا امروز جدا کرد. در طول بیش از دویست سال این ترکیب بندی در جهان ما را در وضعیتی قرار داده است که هر گونه خروج شتاب زده از آن می تواند به بزرگترین بحران ها و خطرناک ترین آنها منجر شود در عین حال که تداوم آن نیز ما را در وضعیتی غیر قابل تحمل قرار می دهد. بنابراین ما در چشم اندازهای فرهنگ عمومی در سطح کل جهان چه در کشورهای توسعه یافته و چه در کشورهای در حال توسعه با موقعیتی متناقض و بسیار حساس روبرو هستیم که بیشتر به یک بن بست شباهت دارد. البته در این بن بست موقعیت کشورها با یکدیگر برابر نیست، گروهی از آنها که سرمایه های اجتماعی و اقتصادی بالاتری دارند توانسته اند از آنها برای تسکین و یا یافتن برخی راه حل های جزئی و کوتاه یا میان مدت استفاده کنند در حالی که پایین بودن ، اتلاف یا تخریب سیستماتیک سرمایه های اجتماعی و اقتصادی به دلیل سوء مدیریت، فساد و استبداد در کشورهای در حال توسعه اغلب آنها را در بدترین وضعیت های ممکن قرار می دهد، که عموما مردمان آنها را وادار می کند یا خود در خدمت سازوکارها و نهادهای این غارت و تخریب قرار بگیرند و یا پا به فرار بگزارند و به کشورهای توسعه یافته ای بروند که در آنها امکان بیشتری برای بقا دارند.
با این وصف آنچه باید به آن نام یک «مقاومت فرهنگی» را داد چه در کشورهای در حال توسعه و چه در کشورهای توسعه یافته در حال انجام است و هر روز تعداد بیشتری از مردم با تقویت نهادهای جامعه مدنی تلاش می کنند که بتوانند راه حل هایی برای خروج از این وضعیت پیدا کنند. در این میان شناخت و تحلیل وضعیت و نگاه نکردن به آن در قالب سیستم های دو تایی و دو گرایانه (یا سیاه و سفید دیدن چیزها) یکی از این راه حل ها است: درک جهان کنونی جز در قالب درک آن به مثابه مجموعه ای بسیار پیچیده از شبکه های متداخل امکان پذیر نیست و خروج و بهبود آن جز از طریق فرایندهای تدریجی و غیر آمرانه و مسالمت آمیز و پاره هایی در این یا آن جا و ابتکارهای فردی و گروه های کوچک آلترناتیو ممکن به نظر نمی آید. البته این گروه ها در نهایت باید در پی بر انگیختن نیاز سیستم های بزرگ سیاسی اجتماعی به باز سازماندهی جهان بر اساس انقلاب فناورانه جدید باشند اما ای در حال حاضر چشم انداز چندان در دسترسی نیست.
بنابراین چشم انداز برای کشورهای توسعه یافته، در حال حاضر جز تداوم بخشیدن به گروهی از سیاست های مدیریتی کوتاه و میان مدت برای مدیریت تفاوت در سطح روزمرگی و سبک زندگی با توجه به فرهنگ های متعدد حاضر در آنها و تداوم یافتن های فرهنگ ها چه در دوره یکسان سازی شدنشان و چه در قالب مقاومت های فرهنگی و جماعت گرایی های جدیشان ، نیست.
در کشورهای در حال توسعه، اگر مقاومت فرهنگی به صورت جدی نتواند شکل بگیرد و به خصوص از سطح نهادهای هژمونیک که گفتمان های جهانی شدن را تکرار و آنها را در قالب هایی گاه حتی واژگونه و به ظاهر مخالف با آنها عملا به نتیجه مطلوب می رسانند، خارج نشوند، شانس زیادی برای پیدا کردن وضعیتی حتی نسبتا بهتر نخواهند داشت. مقاومت فرهنگی، می توان و باید به شکل گریز از قالب های کلیشه ای در سبک زندگی و رومزگی و به دست گرفتن سرنوشت خود از طریق فعال شدن در زندگی از همه طرق ممکن و به ویژه با استفاده از ابزارهای جامعه شبکه ای(رسانه ها در گسترده ترین معنای آن) باشد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: فوزیه خالدی
مدیران انجمن: فوزیه خالدی