شنبه, 29 ارديبهشت 1403

 



موضوع: جهانی شدن اقتصاد، سياست و فرهنگ

جهانی شدن اقتصاد، سياست و فرهنگ 10 سال 6 روز ago #74947

جهانی شدن اقتصاد
در بسیاری از نظریه‌ها و تعریف‌های جهانی شدن, بر عنصر اقتصادی فرایند جهانی شدن تأکید شده و نظریه‌پردازان پرشماری, وجه غالب جهانی شدن را اقتصادی می‌دانند. از دیدگاه آنها گر چه فرایند جهانی شدن بسیار فراگیر است و بر همه حوزه‌های زندگی اجتماعی تأثیر می‌گذارد, اما آشکارترین و برجسته‌ترین نمودها و مصداق های این فرایند به حوزه اقتصاد اختصاص دارند. فرایند جهانی شدن اقتصاد با نوسان‌ها و فراز و نشیب‌هایی همراه بوده است. دهه‌های پایانی سده نوردهم و سال های آغازین سده بیستم, زمان شکوفایی یکی از جنبه‌های اصلی جهانی شدن اقتصادی بود. در این دوره حجم تجارت بین‌المللی به نحو بی‌سابقه‌ای افزایش یافت و سرمایه‌داری جوان گام های بلندی در راستای تبدیل جهان به بازاری واحد برای فروش تولیدهای خود برداشت ولی هنوز چند سالی از عمر این نظام در سده بیستم نگذشته بود که دچار بحران شد و تشدید این بحران به دو جنگ جهانی انجامید. ولی در اواخر دهه هفتاد موج جدیدی از فرایند جهانی شدن اقتصاد شکل گرفت که در درجه اول تحت تأثیر تحولات و پیشرفتهای حیرت‌انگیز در عرصه ارتباطات بود. این پیشرفت‌ها هزینه‌های ارتباط و حمل و نقل را به میزان بسیار زیادی پائین آورد و زمینه‌ساز ادغام جهانی اقتصادها شد.
خصوصیات جهانی شدن اقتصاد یعنی ویژگی‌های تولید و توزیع را می توان به شکل زیر برشمرد:
1 ـ جهانی شدن بازارهای مالی
2 ـ جهانی شدن استراتژی شرکت‌ها در درون یک بازار رقابتی
3 ـ انتشار تکنولوژی همراه با فرآیند تحقیق و توسعه در سطح جهان
4 ـ شکل‌گیری الگوهای مصرف جهانی همراه با بازارهای مصرفی جهان
5 ـ جایگزین شدن توان نظم بخشیدن به اقتصاد ملی توسط اقتصاد سیاسی جهانی
6 ـ کاهش نقش دولت ـ ملت در طراحی قوانین تدبیر جهانی
7 ـ افزایش شکاف‌های طبقاتی در درون جوامع ـ اعم از توسعه یافته یا در حال توسعه
8 ـ حاشیه‌ای تر شدن جوامع کمتر توسعه یافته
9 ـ برتری سرمایه نسبت به نیروی کار و در نتیجه, تضعیف, یا به طور دقیق تر قدرت زدایی از تشکلات صنفی و کسانی که فاقد سرمایه هستند یا به طریقی در نوک پیکان تحولات سرمایه‌داری قرار نگرفته‌اند.
جهانی شدن سیاست
شاید سخن گفتن از جهانی شدن سیاست پدیده تازه‌ای نباشد زیرا از زمانی که روابط میان کشورها و ملت‌ها و دولت ـ شهرها برقرار شد سیاست, قدرت و اداره حکومت همواره فراتر از مرزهای ملی, قومی و فرهنگی در شرایط مختلف جنگ و صلح نقش آفرین بوده است.
ابعاد مختلف جهانی شدن بر حسب میزان حمایت یا مقاومت‌هایی که با آن مواجه می‌شود, به طریق موزون و هماهنگی حرکت نمی‌کنند و پیش نمی‌روند. در این میان جهانی شدن سیاست شاید شاخص‌ترین موردی است که شتاب آن از ابعاد دیگر جهانی شدن به مراتب کندتر است. علت این امر را باید در ماهیت دولت ملی و نظام مرکب از دولت ـ ملت‌ها جستجو کرد. دولتها جهت حفظ اختیارات و امتیازات ناشی از حاکمیت موانع متعددی را برای جهانی شدن سیاست ایجاد کرده‌اند.
مقصود از جهانی شدن سیاست این است که مسائل و مباحثی که قبلا به حوزه داخلی و حیطه حاکمیت دولت‌ها تعلق داشتند, با گذشت زمان ابعاد جهانی بیشتری پیدا می‌کنند برخی از مسائل مانند مهاجرت, تخریب محیط زیست یا سلاح‌های کشتار جمعی ماهیتاً جهانی هستند.
بحران‌هايي مانند بحران خاورمیانه به لحاظ فشارهای متعدد توسط دولت‌ها, شرکت‌های فراملی, سازمان‌های غیردولتی و نظام‌های ارتباطات جهانی به طور خودکار ابعاد جهانی پیدا می‌کنند
بحران‌هایی, مانند بحران بالکان ـ یا گرسنگی در آفریقا بر اثر خشکسالی و یا بحران گسترش ایدز و… شاخص و نماد جهانی شدن هستند. بحران‌های جهانی بیانگر وجود پدیده‌ها و مسائل جهانی هستند. در عین حال بحران, اعلام کننده نیاز به راه‌حل‌های جهانی است.
جهانی شدن فرهنگ
رابرتسون جهانی شدن را احساس یکی شدن تعریف می‌کند. احساس یکی شدن طریق دیگری است برای بیان این مطلب که جامعه بشری در حال هویت‌سازی نوینی است. اگر هویت‌سازی نوینی انجام می‌گیرد, اجباراً هویت‌ها و فرهنگ‌های پیشین مورد تهدید قرار گرفته‌اند. اما جهانی شدن این مفهوم را در بر دارد که عامل ملی در فرآیند فرهنگ سازی رفته رفته کارکرد خود را از دست می‌دهد. سپس احساس تعلق داشتن به یک فرهنگ ملی نیز رو به ویرانی می‌رود.
جهانی شدن فرهنگ با محورهای دیگر جهانی شدن در ارتباط مستقیم قرار دارد پرسشی که در این مقطع از تاریخ مطرح است این است که چرا عامل فرهنگی تا این اندازه اهمیت یافته است. پاسخ را می‌توان در دو دسته از عوامل جستجو کرد. رقابت بین سرمایه‌داری و کمونیسم در زمان جنگ سرد نقش مهمی در جهانی کردن مسئله فرهنگ ایفا کرد. هدف هر یک از دو ایدئولوژی رقیب شکل دادن به تمامی ابعاد زندگی انسان بود. دو جهان‌بینی در مقابل یکدیگر قرار داشتند. رقابت بین دو ابر قدرت این نتیجه را در برداشت که حقیقت با قدرت در یکدیگر آمیخته ‌شدند و دو فرمول زیر یک مجموعه را تشکیل ‌دادند. انحصار قدرت امکان شکل‌ دادن به حقیقت را می‌دهد (قدرت حقیقت) و بر عکس, انحصار حقیقت یک عامل قدرت تلقی می‌شود (حقیقت قدرت). پایان یافتن جنگ سرد موجب‌ رهایی یافتن اذهان از قفس آهنین دو جهان بینی فوق گردید. افق‌های جدیدی گشوده شد و انسان‌ها در مورد آینده‌های ممکن اندیشیدند. همزمان, از منظر برخی از صاحب‌نظران پایان جنگ سرد نقطة آغاز استیلای فرهنگ غربی تلقی می‌شود.
فرهنگ غربی به عنوان عامل قدرت در فرآیند نظم بخشیدن به روابط بین‌المللی و به عنوان یک ابزار نظارت بر رفتار دولت‌ها و انسان‌ها مورد استفاده قرار گرفته است. در نتیجه, وضعیت تعارض آمیزی ایجاد می‌شود که هر طرف آن مکمل یکدیگر نیز هستند. از یک سو, جستجو یا بازیابی «فرهنگ خودی» و از سوی دیگر, خطر از دست رفتن یا نابود شدن «فرهنگ خودی» تهدید و واکنش, هر دو به آگاهی‌های جدیدی شکل می‌دهند که فرهنگ را در رأس امور قرار می‌دهد.
پدیده‌های جدید سیاست مانند ملی‌گرایی جدید (ملت‌گرایی), قوم‌گرایی یا مذهب‌گرایی از یک سو نافی اصول عصر روشنگری و نافی عقلانیت ابزاری غربی هستند و از سوی دیگر, منابع جدید هویت تلقی می‌شوند.
دولت ملی از طریق ملی‌گرایی, نقش تعیین‌کننده‌ای در سازماندهی پدیدة فرهنگی ایفا می‌کنددولت‌ها ماهیت مشابهی پیدا می‌کنند. با در نظر گرفتن این امر که دولت‌ها عامل اصلی فرهنگ‌سازی هستند, هم شکل شدن فرهنگ‌ها اجتناب‌ناپذیر است. دولت ملی مدرن نتیجه نظام سرمایه‌داری است بنابراین فرهنگ, در عمل فرهنگ گروه مسلط, یعنی فرهنگ سرمایه‌داری است.
نتیجه حائز اهمیت این است که در عصر جهانی شدن فرآیند فوق در سطوح چند گانه‌ای تحقق می‌یابد که می‌توان آنها را به شکل یک خط ممتد ترسیم کرد که در یک قطب آن فرد و در قطب دیگر آن جامعه جهانی قرار دارد.
منبع: نویسنده(گان) : محمود دهقانی
تهیه شده در : مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت نظام-معاونت پژوهشهای سیاست خارجی / گروه مطالعات اقتصاد سیاسی بین‌الملل
نشر در نشريه : اقتصاد سیاسی بین المللی در عصر جهانی شدن ( شماره 7
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: حجت مداحی شاهخالی