خوش آمديد,
مهمان
|
|
"هوالغني"
نام درس روابط فرهنگي بين الملل نام تحقيق رابطه فرهنگ و هويت نام دانشجو ليلا آقازماني پودمان 5 مديريت امور فرهنگي واحد 13 اسفند 1392 رابطه فرهنگ و هويت مجموعه: فرهنگ و مديريت فرهنگي مقدمه: از آغاز شكل گرفتن تمدن و مدنيت همواره فرهنگ بخشي از هويت هر قوم و قبيله و جامعه محسوب مي شده است . اينكه حتي اقوام بدوي هم داراي فرهنگ مختص به خود هستند نكته ايست كه نمي توان آن را ناديده گرفت. دارا بودن همين فرهنگ خاص به آنها جسارت دفاع و پاسداري از داشته هاي قومي وقبيله ايشان را مي دهد ؛ چراكه بخش اعظمي از هويت آنها در فرهنگشان موجود است. فرهنگ موجوديت و موجوديت هويت را تشكيل مي دهد با اين مقدمه كوتاه وارد بحث رابطه فرهنگ وهويت از ديدگاه صاحب نظران مي شويم. پيوند تنگاتنگ هويت و فرهنگ هويت… رابطه نزديك و تنگاتنگي با مقوله فرهنگ دارد. چه اين كه فرهنگ مجموعهاي است از ارزشها، سنتها، آداب و رسوم، ميراث و تاريخ مشترك كه در طول زمان از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشود. فرهنگ ديدگاه و نگرش انسان را نسبت به خود جامعه و طبيعت شكل و جهت ميبخشد. انسان از طريق فرهنگ با جهان بيرون رابطه پيدا ميكند و از درون آدمي به جهان طبيعت و جامعه گشوده ميشود. در حقيقت اعمال و كنشهاي انسان در پرتو فرهنگ «معنا» پيدا ميكند و بدون درك درست ارزشها و هنجارهاي فرهنگي، رفتار انسان از معنا تهي خواهد بود. فرهنگ پديدههاي اجتماعي را فهمپذير ميكند و آدمي را از سقوط به ورطة پوچي و سردرگمي باز ميدارد. به عبارت ديگر شناخت جهان بر مبناي انگارههاي ذهني و الگوهاي فرهنگي امكانپذير است. پيوند تنگاتنگ فرهنگ و هويت هويت و چيستي آن با فرهنگ و بنيادها ارتباط وثيقي دارد، هنگامي كه از هويت خويش سخن ميگوييم به ساز و كار فرهنگ، باورها، نمادها، آداب و رسوم، سنن، ارزشها و آرمانهاي موجود در آن، شدت و ضعف استحكام آن، چگونگي دوام و قوام و پويندگي و بالندگي آن توجه داريم. وقتي از هويت سؤال ميكنيم پرسش ما در حقيقت دربارة راز زنده ماندن و حيات فرهنگ خودي در آتيه است. پيوند تنگاتنگ فرهنگ و هويت هويت همان عرض اندام و به تعبير دقيقتر توان و امكان عرض اندام مجموعة فرهنگي- تمدني در مجموعة جهاني فرهنگها است. ميزان توانايي و قدرت ما در باز توليد ارزشها، سنن، هنجارها و تكههاي پارهپارة فرهنگ خودي و انسجام و نظم بخشيدن به آن در قالب يك تركيب نو كه از ريشههاي خود دور نباشد همان هويت است. پيوند تنگاتنگ فرهنگ و هويت فرهنگ به مردم يك جامعه هويت ميدهد. انسان، بيهويت ميميرد. انساني كه نفهمد كيست ميميرد. همه جدالهاي فرهنگي، بر سر هويت است… هويت، بستگي به زبان و مرز ندارد؛ اينها تنها ابزار بيان فرهنگاند. فرهنگ و هويت با هم پيوند ژرفي دارند. هويتها هستند كه فرهنگهاي سربلند را پديد ميآورند. هيچ فرهنگي، بيهويت نيست. همة فرآوردههايي كه از تجربههاي بشري، در برخورد با حيات- چه حيات دروني و چه حيات بيروني- پديد آمده است و پابرجا نشان ميدهد، فرهنگ قلمداد ميشود. [گفتگو با دكتر ابوطالب ميرعابديني فارغالتحصيل زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران و روانشناسي تربيتي از دانشسراي عالي در مورد نقش پيشينية تاريخي در فرهنگ و هويت ايراني] بعد فرهنگي هويت بعد فرهنگي: اين بُعد حاوي مجموعهاي از عناصر شناختي، نمادين و عملي است كه ميراث سنتي خاصي را تشكيل ميدهد: آموزهها، كتابها، علم و تفاسير عملي، رفتارها و آيينها و رموز آييني، تاريخ، انديشهها و شيوههاي انديشهورزي كه ريشه در فعاليتهاي اجتماعات دارند، عادات غذاخوردن، لباس پوشيدن، امور جنسي، بهداشت و نظاير آن كه با نظام اعتقادات فرد مرتبطاند، هنر و آفريدههاي زيباشناختي كه به طور علمي توسعه يافته است و با اين اعتقادات ارتباط دارد و نظاير آن شامل بُعد فرهنگي هويت ميشود. در واقع بُعد فرهنگي، نگرش مثبت به ميراث فرهنگي مذهبي و اهتمام به حفظ و نگهداري آن را نشان ميدهد. [برگرفته از مقاله جامعه ايراني، هويت ديني و چالشهاي آن نوشته محمدجواد چيتساز قمي] پايههاي عقلاني و فرهنگي هويت ملي … برخي هويت ملي را بر دو پايه عقلاني و فرهنگي استوار ميسازند. پايه عقلاني هويت ملي معمولاً در ميان ملل مختلف مشترك است. مانند جنبههاي گوناگون علم و دانش. آنچه ملتها را از يكديگر متمايز ميسازد، پايههاي فرهنگي هويت ملي است. پايههاي فرهنگي به نوبه خود از مذهب، هنر و زبان شكل ميگيرد.(1) فرهنگ غنيترين منبع هويت بيگمان فرهنگ را بايد مهمترين و غنيترين منبع هويت دانست. افراد و گروهها همواره با توسل به اجزاء و عناصر فرهنگي گوناگون هويت مييابند، زيرا اين اجزاء و عناصر توانايي چشمگيري در تأمين نياز انسانها به متمايز بودن و ادغام شدن در جمع دارند. به بيان ديگر فرهنگ هم تفاوتآفرين است، و هم انسجامبخش. «كتاب: جهاني شدن، فرهنگ، هويت» «گردآوري: احمد گلمحمدي/صفحه: 239/نشر: ني/تهران» فرهنگ تعيينكننده هويت فرهنگ، مدعي توضيح تمامي رفتارهاي بازيگران عرصه داخلي و بينالمللي است. فرهنگ به عنوان مجموعه ارزشي و صور ذهني تعيينكننده رفتار اعضاي يك گروه است و به آنها امكان ميدهد هويت خود را معين كنند. فرهنگ تعيينكننده هويت اجزاء و عناصر لازم براي ساخت هويت و مرز قومي توسط فرهنگ تعيين ميشود. به بيان ديگر ساخت مرز قومي مانند تعيين شكل گاري دستي خريد (ظرفيت، تعداد چرخها و از اين قبيل) است و فرهنگ قومي تركيبي از چيزهايي است كه در داخل گاري ميريزيم (هنر، موسيقي، لباس، دين، نُرمها، باورها و نمادها). تأثير فرهنگ در هويتبخشي به انسانها هر شخصي هنگامي كه زندگي را به شيوة خاصي سازمان ميدهد، در واقع خود را در چارچوب دنيايي قرار ميدهد كه به واسطة مرزها و تفاوتهاي فرهنگي از دنياهاي ديگر جدا ميشود. از اين ديدگاه فرهنگ مقولهاي تفاوتمدار است و شيوة زندگي خاصي را ميسازد. اين تفاوت و خاصيت نه تنها امكان هويتيابي را فراهم ميكند، بلكه به زندگي انسانها نيز معنا ميبخشد. هويتسازي فرهنگ فرهنگ سبب هويتسازي و ساختسازي ميشود. به همين دليل فرهنگپژوهان چنين اظهار ميدارند كه فرهنگ: «ضمن تعيين چگونگي نگرش به جهان و نيز نوع گرايشهاي رفتاري، معيار ارزيابي امور خوب و بد در عرصة تعريف واقعيت قرار ميگيرد و به واسطه برقراري مدل ارتباطي نمادين در جامعه براي توصيف، تقسيمبندي، توجيه، تقليل و تدليل آن به هويتسازي و ساختسازي نظام ميپردازد و به اين بنيان به تعاملات و پويشهاي اجتماعي در حيطههاي ملي و منطقهاي و بينالمللي ياري ميرساند؛ به اين لحاظ است كه پرسش از فرهنگ به سرعت به پرسشي از هويت تبديل ميشود.» توانايي فرهنگ در عرصه هويتسازي [در جوامع سنتي] … انسانهايي كه در دنياي شكل يافته با فرهنگي معين قرار ميگرفتند، خودبهخود و منفعلانه وارث هويت و نظام معنايي آماده و از پيش موجود ميشدند و هرگونه زمينه بحران هويت و معنا تقريباً از بين ميرفت. اين توانايي چشمگير فرهنگ در عرصة هويتسازي و معنابخشي، در درجه نخست از پيوند تنگاتنگ فرهنگ با مكان و سرزمين ناشي ميشد. نقش فرهنگ مادي و معنوي در ساختار هويت ملي اهميت عوامل سازندة فرهنگ معنوي در ساختار هويت ملّي را نميتوان انكار نمود، نقش عوامل سازندة فرهنگ مادي (روابط اقتصادي) را نيز بايد با همان اهميت پذيرفت. نقش فرهنگ در هويتسازي جوامع سنتي در جوامع سنتي فرهنگ به خوبي از عهدة انجام كارويژة هويتسازي برميآمد، چرا كه توانايي و قابليت تفاوتآفريني و معنابخشي بسيار بالايي داشت. در چنين جوامعي فرهنگ نه تنها مرزهاي شفاف و پايداري ايجاد ميكرد، بلكه در عرضه كردن نظامهاي معنايي منسجم و آرامشبخش هم توانا بود. نقش فرهنگ در هويتيابي در جوامع سنتي در جامعة سنتي پيوند تنگاتنگ فضا، زمان و فرهنگ با مكان يا محل و سرزمين معين، اين نيازهاي هويتي را به خوبي تأمين ميكرد و انسانها درون دنياهاي اجتماعي كوچك، محدود، پايدار و منسجم خود به هويت و معناي مورد نياز خود به آساني دست مييافتند. عناصر فرهنگي قوميتي مرزهاي قومي گزينههاي هويتي، تركيب اعضاء، ميزان عضويت و شكل سازمان قومي را تعيين ميكنند و به اين پرسش پاسخ ميدهند كه ما كه هستيم؟ فرهنگ هم محتوا و معناي قوميت را تأمين ميكند و به اين پرسش پاسخ ميدهد كه ما چه هستيم؟ رابطه فرهنگ سياسي و هويت ملي هويت ملي در خدمت بازسازي و تسلط يك فرهنگ سياسي خاص عمل ميكند. از اين نظر ميتوانيم اذعان داشته باشيم كه هويت در خدمت فرهنگ سياسي قرار دارد. يعني هويت در عرصه فرهنگ سياسي و چارچوبهاي گفتماني قدرت آشكار ميشود. پس اين رابطه نميتواند يك رابطة يكسويه باشد بلكه خود فرهنگ سياسي هم ميتواند در شكل دادن به هويتها نقش متقابلي داشته باشند. [برگرفته از مقاله «هويت ملي؛ رويكرد انتزاعي به خرده هويتها» در گفتگو با دكتر جهانگير معيني علمداري: عضو هيئت علمي دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران] علل تهديد و نابودي هويت جدا كردن فرهنگ از ساير مقولات جامعه، نتيجهاي جز با خودبيگانگي و يا دوگانگي هويت نخواهد داشت. اين جدايي سبب خواهد شد تا جامعهاي كه از فرآوردههاي وارداتي استفاده ميكند خويشتن و به ويژه فرهنگ خويش را در مقابل آنها كوچك احساس نمايد. ضمن آنكه فرآوردههاي وارداتي مروج فرهنگ بيگانه نيز خواهند بود. در واقع مدنظر ندادن تأثيرات فرهنگي فرآوردهها و محصولات (به ظاهر) غيرفرهنگي (به ويژه محصولات و الگوها و ايدههاي وارداتي از ساير جوامع) يكي از بزرگترين مصائب مستوري است كه حيات و ارزشهاي فرهنگي و هويت جوامع واردكننده را تهديد و حتي نابود ميكند. رابطه فرهنگ و هويت از ديدگاه رابرتسون از ديدگاه رابرتسون(1) مفاهيم هويت و فرهنگ براي توضيح نوع رابطة بين جهانگرايي و بخشگرايي بسيار مهم است. زيرا پارهاي از متفكران كلاسيك مفهوم هدايت را در چارچوب مرزهاي ملي معني ميكنند و بدين معني آن را مقوّم بخشگرايي و متناقض جهانگرايي ميشمرند. 1- Ronald Robertson. يكي از معروفترين جامعهشناسان در زمينه جامعهشناسي ديني و ارائهدهنده نظريه «جهاني شدن». رابطه فرهنگ و هويت از ديدگاه دو ورژه … دو ورژه، تعريف ملت به «مجموعه فرهنگي» را كليترين و صحيحترين تعريف ميداند؛ زيرا هر فرهنگ ملي داراي اصالت برجسته است و ملتها مهمترين و مشخصترين مجموعههاي فرهنگي هستند. زبان مهمترين بنياد هويت فرهنگي حفظ هويت فرهنگي با حفظ بنيادهاي آن همراه است و مهمترين بنياد هويت فرهنگي، زبان است. از جانب ديگر سنتخواهي هرگز به معناي محافظهكاري نيست. مقصود از سنت آن زمينهها و عرصههاي پنهاني است كه در تاريخ تداوم دارد و هر تحول اساسي و نوگرايي شايسته از آن ريشه ميگيرد و همراه با زبان پايگاهي را به وجود ميآورد كه افراد جامعه با اتكاي به آن ميتوانند هويت فردي و گروهي خويش را بازيابند و مكان استقرار خود را در تاريخ بشناسانند و به امكانات خود پي ببرند و در راه توسعه از تمام نيروهاي خود بهره گيرند. زبان مهمترين اصل هويت فرهنگي از مهمترين اصول هويت فرهنگي، زبان است. هنگامي كه از فرهنگ اروپايي صحبت ميكنيم در درجه اول زبان فرانسه را به اعتبار اينكه دستگاهي متمايز از ساير زبانهاي اروپايي دارد و وسيله ارتباط ميان تمام مردم اروپا بوده و هست مورد بررسي قرار ميدهيم. آن چيزي كه زبان را در هويت بخشيدن به فرهنگ ياري ميدهد گذشته تاريخي است مسأله مهم اين است كه اساس و استخوانبندي زبان همراه با گذشت زمان دگرگون نميشود و سنت فرهنگي، همواره به شكل ناپيدا در بافت پنهان ارزشهاي معنوي قرار ميگيرد. تأثير هويت فرهنگي بر هويت تاريخي، ملي [هانتينگتون(1) معتقد است:] هويت فرهنگي به طور مشخص بر فرآيندهايي نظير هويت تاريخي، ملي، تمدني و خانوادگي اثرگذار است. زيرا ارتباط هويت فرهنگي با هويتهاي مذكور از طريق ايجاد بينش و تحول شناختي امكانپذير است. مفهوم هويت فرهنگي هويت فرهنگي هر ملت ريشه در تاريخ، باورها، ارزشها، آداب و رسوم آن ملت دارد و نوع رفتار افراد جامعه را با جهان اطراف و با يكديگر مشخص ميسازد. گذشتة تاريخي، حماسههاي آباء و اجدادي، سرزمين نياكان، زبان مادري، باورها و سنّتهاي طايفهاي، مفاخر ملّي، اسوههاي ديني، عصبيتهاي قومي و هنر و ادبيات موروثي «هويّت فرهنگي» جامعه را تشكيل ميدهد. «… گذشته تاريخي، حماسههاي آباء و اجدادي، سرزمين نياكان، زبان مادري، باورها و سنتهاي طايفهاي، مفاخر ملي، اسوههاي ديني، عصبيتهاي قومي، هنر و ادبيات موروثي «هويت فرهنگي» جامعه را تشكيل ميدهد.»(1) و از دست دادن آن، با اخذ جنبههاي خاص فرهنگ جوامع ديگر خطر جدي براي استقلال يك جامعه محسوب ميشود. ويژگيهايي كه فرهنگ يك جامعه را از ديگر ملتها و جوامع متمايز ميسازد «هويت فرهنگي» آن ملت را تشكيل ميدهند. هويت فرهنگي يك ملت به سه عامل عمده تاريخي، زبانشناختي و روانشناختي وابسته است كه نقش و اهميت اين عوامل در اوضاع و احوال مختلف تاريخي و اجتماعي تغييرپذيرند.(1) 1- پديده جهاني شدن و حقوق فرهنگي، اسعد اردلان، مجله سياست خارجي، ش 2، تابستان 1379، ص 487. هويت فرهنگي، مجموعهاي از ويژگيهاي فطري و شناسههاي اكتسابي است كه قومي يا ملتي و يا تمدني را از ديگر اقوام يا ملل و يا تمدنها متمايز ميسازد. از منظر آموزههاي آيين اسلام، اين تمايز و تنوع و تكثر كه از رموز و شگفتيهاي جهان آفرينش به شمار ميرود، از نشانههاي آشكار عظمت خلقت و از آيات انكارناپذير قدرت كامله پروردگار يكتا و توانا محسوب ميگردد. هويت فرهنگي، تجلي چيستي و كيستي كلان فرهنگي اجتماعات عظيم و متكثر انساني و فراتر از تعلقات محدود قومي- قبيلهيي است كه در طول تاريخ با تكيه بر مؤلفههاي مشترك نظير دين، زمان، سمبلها، نمادها، ارزشهاي مشترك، خاطرات مشترك، سرنوشت و ميراث مشترك به هويت كلان فرهنگي ملتها معني و مفهوم بخشيدهاند. مراد ما از هويت فرهنگي، همبستگي و يكدستي بافت معنوي جوامع است، به شكلي كه موجوديتهاي فرهنگي ديگر تشكيل دهد. ولي آشكار است كه فرهنگ عنصري بسيط نيست. اغلب اضلاع آن، چه مادي (كارافزار، وسيله، عامل) و چه معنوي (ارزشهاي فلسفي، هنر، بومي و…) ميان اقوام و ملل مشترك است. از اين رو نميتوانيم اضلاع فرهنگي را به عنوان بنيان و پيبست هويت فرهنگي قلمداد كنيم. نمونهها فراوان است، مثلاً دين اسلام عنصري فرهنگي است كه خاص قوم عرب نيست، چرا كه ملتهاي مسلمان غيرعرب هم وجود دارند… هويت فرهنگي نيز همانند هويت، مقولهاي است مربوط به مدرنيته. از زمان ايجاد دولت ملتهاي مدرن در جوامع صنعتي اروپا بود كه مفهومي به نام هويت و نيز هويت فرهنگي مطرح شد كه اساس آنها تمايز «خود» از «ديگر» بود. اگر اين تعريف متداول از فرهنگ را بپذيريم كه «فرهنگ مجموعهاي است از رفتارها، كردارها و علايم كه براي انجامدهندگان آنها معنايي خاص دارند» در آن صورت هويت فرهنگي را ميتوان هويتي دانست كه ريشه در اين رفتارها و كردارهاي خاص دارد. … همانطور كه فرهنگ هر جامعه يك موضوع عام دارد و تمام ارزشها و يافتههاي مادي و معنوي گروه را در بر ميگيرد، هويت فرهنگي نيز مفهومي كلي است و روايتگر زيست معنوي جوامع است. هويت فرهنگي، به معناي جهانبيني، ايدئولوژي، اعتقادات، ارزشها، هنجارها (الگوهاي رفتاري برآمده از ارزشها)، اسطورهها، خرافهها، افسانهها، انگارهها، تصورات، پسندها، آيينها، آداب، رسوم، سنن، مشاهير، نمادها (فولكور، زبان، پرچم، سرود، موسيقي، معماري، طراحي، خطاطي و ميراث ملي)، دانشها، چيرهدستيها، فنآوريها (مهارت ساخت، مديريت و بكارگيري اشيا)، خاطرات و حافظههاي جمعي و نقاط عطف تاريخي (مقاومتها و حماسهها) هر ملت، بيتأثير از عوامل ساختاري و رفتاري نيست. وقتي ميگوييم هويت فرهنگي، يعني آن بخشي از هويت كه ما را از ديگران متمايز ميكند. يعني هويت شخصي مردم ما، در كنار هويتهايي ديگر از جهان پيرامونمان. در اين تشخص، بحث تفاوت ما با ديگران مطرح است و نه اختلافاتمان… [گفت و گو با دكتر سيدعلي رضا بهشتي دكتراي فلسفه سياسي از دانشگاه يورك انگلستان دربارة فرهنگ و هويت ايراني] درك لايههاي هويت فرهنگي با توجه به مفهوم آن اگر هويت فرهنگي ملتي را، سرمايه معنوي و عناصر ذهني آن شامل: اعتقادات ديني، هنجارهاي اخلاقي، ايدئولوژيهاي سياسي و جهانبينيهاي عقلاني و نيز عناصر و مؤلفههاي عيني شامل آثار ادبي هنري و فكري ناظر به امتناع نيازهاي معنوي و غيرانتفاعي افراد بدانيم، در واقع براي هويت فرهنگي لاية بيروني نرم و هسته دروني سخت قائل شدهايم. مفهوم هويت فرهنگي در مقايسه با هويت ملي در مقايسة هويت فرهنگي با هويت ملي ميتوان گفت: هويت فرهنگي به يك معنا مفهومي عامتر از هويت ملي است؛ به عبارت ديگر در هويت ملي بر وفاداري به دولت ملي، زبان، نژاد، تاريخ و دين مشترك تأكيد ميشود، در حالي كه هويت فرهنگي متنوعتر و متكثرتر است و طيف وسيعي از زبانهاي گوناگون محلي، آداب و رسوم قومي و عقايد مختلف مذهبي را در بر ميگيرد. در ايران وفاداري به دولت ملي، تاريخ مشترك، زبان فارسي، دين اسلام و برخي آداب و سنن مشترك ملي (مانند نوروز) مؤلفههاي اساسي هويت ملي را تشكيل ميدهند. اما هويت فرهنگي مجموعهاي وسيع از زبانها و لهجههاي متفاوت مشتمل بر آذري، كردي، عربي، لري و… را شامل ميشود. و از نظر مذهبي دو گرايش عمدة شيعه و سني و چند اقليت مذهبي ديگر را در بر ميگيرد. مفهوم هويت فرهنگي در حوزه اجتماعي مسئله هويت فرهنگي به طور منطقي بخشي از هويت اجتماعي گروههاي مختلف است كه موضوع تحقيقات جدي حوزة روانشناسي اجتماعي قرار گرفته است. به نظر اينان، هويت ابزاري است كه به فرد اجازه ميدهد تا ميان امر روانشناختي و جامعهشناختي رابطه برقرار كند. به نظر ميرسد كه در ميان گروههاي اجتماعي، مفهوم هويت فرهنگي تلاشي، جهت تمايز ميان خودي و غير است كه مبتني بر تمايز فرهنگي است. شكلگيري هويت فرهنگي عوامل به وجود آمدن هويت فرهنگي عوامل چندي در به وجود آمدن هويت فرهنگي نقش دارند كه از اين ميان «مذهب» و «مليت» دو عنصر مهم هويتبخشي به شمار ميروند. اجزاي تشكيلدهنده هويت فرهنگي مجموعه هويت فرهنگي جوامع انساني، از زير مجموعههايي همچون خانوادهها، خاندانها، تيرهها، طوايف، عشاير و اقوام تشكيل ميشود. شكلگيري هويت فرهنگي … چگونگي كاركرد ويژگيهاي فرهنگي هر جامعه در خود و در پيوست با جوامع ديگر، هويت فرهنگي آن جامعه را ميسازد. عناصر تشكيلدهنده هويت فرهنگي ايراني هويت فرهنگي ايراني از سه پايه ايراني، اسلامي و غربي تشكيل شده است. ويژگي هويت فرهنگي در دنياي امروز در دنياي امروز، هويت فرهنگي و ملي همچون ساير زمينههاي اجتماعي، معيار موروثي بودن، ديگر در دنياي امروز مشروعيتبخش و معتبر نيست و هويت ملي نيز همچون ساير زمينهها به وجوهي عطف ميكند كه اكتسابي بوده و نسلها در طي تجربه كنونيشان به آفرينش و بازآفريني آن مبادرت ميورزند. ويژگي هويت فرهنگي هويت فرهنگي هر ملت ريشه در تاريخ، باورها، ارزشها، آداب و رسوم آن ملت دارد؛ و نوع رفتار افراد جامعه را با جهان اطراف و با يكديگر مشخص ميسازد. هويت فرهنگي فراهمكننده استقلال ملي هويت فرهنگي موجبات توانايي و زنده بودن ملتهاي مستقل را فراهم ميسازد. امروزه هر ملتي كه ميخواهد از استقلال و آزادي و شكوفايي و آباداني بهرهمند شود و تن به سلطه بيگانه و حاكميتهاي خودكامهيي ندهد كه سعادت ملتي را بازيچه خواستها و قدرتطلبيهاي خويش قرار ميدهند بايد كه بيش از هر چيز به عامل وحدت ملي، استوار بر تواناييهاي هويت فرهنگي جامعه خود تكيه كند. بايد آگاهانه بكوشد تا با شناخت درست از اوضاع و احوال جهان و امكانات و بضاعتهاي خويش در چارچوب يك برنامهريزي همهسونگر، به دور از شعار و متكي بر شعور با تمامي نيروي توليد ملي به آفرينش آثاري بپردازد كه توده ملت و همه گروههاي جامعه به ياري آنها بتوانند شناخت درستي از تاريخ و هويت فرهنگي خويش به دست آورند و به هويت اصيل خود پي ببرند. تغييرناپذيري هويت فرهنگي … هويت فرهنگي، بر خلاف دستاوردهاي كلي فرهنگ، به آساني دستخوش تحول و تغيير نخواهد شد. … در گذشته رابطه تجاري شرق دور با آسياي ميانه از طريق ايران برقرار ميشد و به تحول و غناي فرهنگي ملل اين نواحي منجر ميگرديد ولي در هويت فرهنگي آنان تغييري به وجود نميآورد. تغييرناپذيري هويت فرهنگي انقلاب صنعتي نشان داد غناي معنوي يك فرهنگ نميتواند سبب نفوذ در فرهنگي ديگر باشد و قادر نيست هويت فرهنگي آن را تحت سلطه قرار دهد. هويت فرهنگي عامل ايستايي و زنده بودن ملتها فرهنگ ملي مردم يك سرزمين فرهنگي است خاص آن مردم، ملهم از ويژگيهاي محيط جغرافيايي، جهانبيني و نگرش، خواستها و آرزوها، غمهاي مشترك، احساسات و اعتقادات و… آنها از رنگ و بويي خاص برخوردار است و به آن ملت تشخص و هويتي متفاوت با ديگران ميبخشد و اين همان عاملي است كه به عنوان نيروي زنده و چالشدهنده ملتي را در ميان ملتهاي جهان مطرح ميسازد و موجبات ايستادن برپاي خويش را فراهم ميآورد. هرقدر ملتي از گذشته و تاريخ و فرهنگ خويش آگاهي بيشتر داشته باشد بدون شك با قاطعيت و ايمان بيشتر براي حفظ موجوديت و اعتبار خودش در سطح جهاني ميكوشد. همچنين هويت فرهنگي موجبات توانايي و زنده بودن ملتهاي مستقل را فراهم ميسازد. حفظ هويت فرهنگي؛ وداع با فرهنگ تسليم برخي از صاحبنظران عرصه اجتماع بر اين اعتقادند كه زماني كه سخن از حفظ هويت فرهنگي به ميان ميآيد بطور دقيق مفهوم آن اين است كه بايد فرهنگ ملي را در برابر آنچه كه آن را مورد تهديد و تجاوز قرار داده است، حفظ و حراست كنيم. حفظ هويت فرهنگي در واقع «وداع با فرهنگ تسليم» است. «نشريه: اعتماد» «صفحه: 10» سه مدار پيوسته در هويت فرهنگي هويت فرهنگي بر سه مدار پيوسته با يكديگر كه حول يك محور ميچرخند، حركت ميكند: 1- فرد درون گروه و جماعت واحد، كه ميتواند در قبيله، طايفه و يا گروه اجتماعي (حزب، سنديكا و…) ظهور كند؛ 2- جماعت و گروههاي مدرن ملتها كه هويت فرهنگي مشتركشان به مثابه وجه تمايز آنان به شمار ميرود؛ 3- و سرانجام ملتهاي واحد و يكپارچه در مقايسه با ديگر ملل. بنابراين سه نوع هويت فردي گروهي و ملي قابل تمايز از يكديگرند. 4- نتايج مثبت و منفي هويت فرهنگي … تعلق خاطر به هويت فرهنگ كه گاه ميتواند آثار جانبي ويرانگر داشته باشد، در عينحال، ميتواند انگيزهاي براي دگرگونيهاي اقتصادي و اجتماعي به شمار رود. از نظر برخي مردم هويت فرهنگي يعني اعتماد به فرهنگ خود. عوامل ارزش و اعتبار هويت فرهنگي … ارزش و اعتبار فرهنگها و هويتهاي فرهنگي در جوامع به جنبه زيباييشناسي و تفاخر به پيشينه آنها نيست، بلكه از زندگي و اهميت مجموعههاي فرهنگي به ظرفيتهاي تأثيرگذاري و تأثرپذيري و توسعه و تكامل آنهاست. ريشههاي هويت فرهنگي هويت هر ملتي بيشك در ريشههاي اجتماعي و فرهنگي تاريخ آن مردم نهفته است، ولي هرگز در حد گذشته محدود نميشود، بلكه به ماهياتي مربوط ميشود كه از خصايص كنوني اجتماعي و فرهنگي جامعه نشأت ميگيرد كه كاملاً تازگي داشته و به دنياي امروز تعلق دارند. لايههاي هويت فرهنگي ايران در بررسي هويت فرهنگي ايران، توجه به اين نكته ضروري است كه ايرانيان در طول تاريخ خود، سه لاية فرهنگي را تجربه كردهاند و از آنها در سامان بخشيدن به هويت خويش سود جستهاند. البته گاهي ميان اين لاية فرهنگي، تعارضاتي نيز رخ داده است؛ چرا كه هر يك از اين لايههاي فرهنگي، با شرايط اجتماعي- سياسي خاصي متناسب است؛ به گونهاي كه در هر عصر يكي از اين لايهها غالب شده، دو لاية ديگر را تحتالشعاع خود قرار داده است. اين سه لاية فرهنگي عبارتند از: 1- فرهنگ ايران باستان 2- فرهنگ اسلامي 3- مدرنيته يا فرهنگ غربي. ويژگيهاي هويت فرهنگي در برابر صنعتي شدن جوامع برخيها معتقدند صنعتي شدن جامعه و به دنبال آن ايجاد هويت ناشي از كار، موجب ميشود تا افراد با ميل و رضايت وفاداريها (هويتها)ي فرهنگي خود را كنار بگذارند. اما عدهاي ديگر ميگويند هويت فرهنگي هيچگاه تضعيف نشده است و از بين نميرود. بلكه دولت آن را سركوب ميكند. لذا روي آوردن افراد به هويتهاي فرا قبيلهاي و فرا زباني، چيزي هست اجباري حال وقتي افراد اين امكان را پيدا ميكنند كه به اين سركوب جواب داده و در مقابل آن مقاومت كنند، به هويت فرهنگي پناه ميآورند. پس از اين منظر هويتهاي فرهنگي در جوامع مختلف اصليترين ابزارهاي مقاومت در برابر هويتهاي غالب و يا هويتهايي هستند كه ميل به غلبه دارند. تأثير هويت فرهنگي بر مقاومت فرهنگي امروزه شاهديم كه اصليترين و شديدترين مقاومتها در برابر جهاني شدن، مقاومتهاي فرهنگياند كه خود ريشه در هويتهاي فرهنگي دارند. افراد احساس ميكنند كه روزبهروز امنيت رواني آنها كه ناشي از ايمان به يك مذهب و علاقه به يك زبان و سرزمين است با خطرات بيشتري مواجه ميشود؛ لذا در مقابل اين ناامني واكنشي نشان ميدهند. اهميت هويت فرهنگي در جوامع هر جامعهاي معمولاً در همهجا و همهوقت بر اصالت هويّت فرهنگي خود تأكيد ميكند و ميكوشد كه با قدرت و غرور مشخّصههاي اين هويّت را زنده نگه دارد و از آن دفاع كند. هويت فرهنگي مايه قوام قوم و ملت مفهوم هويت فرهنگي كه هويت ملي را گاه با استناد و رجوع بدان تعريف ميكنند، واقعيتي است كه در ژرفاي روح و جان ملت و قوم ريشه دوانده و از چنان ثباتي برخوردار است كه گويي خلق و خوي مردم يا طبيعت ثانويشان شده است… هويت فرهنگي ركن ركين و مايه قوام و دوام قوم و ملت است و بنابراين ناگفته پيداست كه ثبات و استحكام شاياني دارد… ترديدي نيست كه هر قوم و ملتي صاحب هويت فرهنگي خاص خود است… و غناي فرهنگ بشريت از همين پرمايگي و تنوع، فراهم ميآيد. هويت فرهنگي نماينده موجوديت جامعه … هويت فرهنگي نماينده موجوديت معنوي جامعه و حركتهاي پوياي آن است. آنان كه هويت ندارند، مردگانند، بيهويتي از ويژگيهاي جوامع منفعل و ايستاست. جدال براي حفظ هويت فرهنگي منجر به انتقال ميراثي است كه به نسلهاي بعد تعلق دارد. هويت فرهنگي محرك تغيير و تحول اقتصادي و اجتماعي مسئله پويايي فرهنگ در توسعه اهميت بيشتري دارد: پويايي فرهنگ در اصل ميتواند به عنوان ارزشهاي محرك و انگيزشي ريشه در فرهنگ مردم مورد نظر داشته باشد. حتي احساس هويت فرهنگي كه امكان دارد در بعضي موقعيتها آثار جانبي ويرانگري داشته باشد، ممكن است نيروي محركه تغيير و تحول اقتصادي و اجتماعي تلقي شود و اين امري است كه بعضي از آن به عنوان «اعتماد» به فرهنگ خود ياد ميكنند. لزوم شناخت هويت فرهنگي شناخت هويّت فرهنگي نخستين گام براي حركت فرهنگي يك جامعه به سوي تعالي است. براي برداشتن اين نخستين گام، كارهاي دقيق زيادي بايد صورت بگيرد و هرچه دقّت بيشتر و عميقتر در امر شناخت هويّت فرهنگي بشود، زواياي ناشناختة بيشتري از جامعه در منظر انديشة انسانها قرار ميگيرد. لازمه پاسداري از هويت فرهنگي با توسعه روزافزون وسايل ارتباط جمعي و فراگير شدن تكنولوژي، بايد با كمك جامعهشناسان و متخصصان اين امر به پاسداري از هويت فرهنگي جامعه و فرهنگ ملي خود بپردازيم. [برگرفته از كتاب پيشرفت و توسعه هويت فرهنگي نوشته دكتر پرويز ورجاوند] لازمه پاسداري از هويت فرهنگي بايد كوشيد كودكان را از دوران كودكي در فضايي شاد و سرزنده جذب فرهنگ ملي كرد تا با آشنايي از هويت فرهنگي خود پاسداري كنند. كودكان از همان آغاز بايد با نمودهاي مربوط با تاريخ و فرهنگ و هنر سرزمين خود آشنا شوند. نسل جوان را بايد با تاريخ و گذشته تاريخي و ميراثهاي فرهنگياش پيوند داد و آشنا ساخت و موجبات آگاهي آنان را فراهم ساخت، خلاصه آنكه هر ملتي كه بخواهد از استقلال و آزادي و تماميت ارضي كشور خود بهرهمند گردد و تن به سلطه بيگانه و حاكميتهاي خودكامه ندهد بايد بيش از هر چيز به عامل وحدت ملي كه استوار بر تواناييهاي هويت فرهنگي جامعة خود است تكيه كند و آگاهانه بكوشد تا با شناخت درست از اوضاع و احوال جهان در چهارچوب يك برنامهريزي همه سونگر و دقيق و متكي بر شعور با تمامي نيرو، توليد ملي را افزايش دهد. [برگرفته از كتاب پيشرفت و توسعه بر بنياد هويت فرهنگي نوشته دكتر پرويز ورجاوند] راههاي بازيابي هويت فرهنگي 1- تبيين نسبت فرهنگ فرهنگ را از دو منظر ميتوان مورد تأمل و بررسي قرار داد، يكي از حيث اصالت و منزلت آن، زيرا تاريخ قدمت فرهنگ به آغاز تفكر بشر مربوط ميشود. منظر دوم از جهت مرتبه و اولويت آن در ميان ساير پديدههاي اجتماعي است. … 2- دوبارهسنجي معتقدات فرهنگي … 3- تحقق رويكرد جامعهگرا رويكردهاي فرهنگي، مقدمه و زمينه عملكردهاي فرهنگي است. چنانچه از جهت فرهنگي، متمايل به تقدم ارزشهاي جامعه بر فرد باشيم، در عمل نيز، چنان خواهيم بود و در مقابل اگر جهتگيري فرهنگي ما معطوف به تقدم فرد بر جامعه باشد، عملكرد ما نيز متضمن چنين گزينشي خواهد بود. 4- شناخت فرهنگ برتر. 5- رسانههاي گروهي و هويت فرهنگي. جستجوي هويت فرهنگي فرد در تماس با سايرين هر فرد و جامعهاي در تماس با سايرين با تجزيه و تحليل مختصات كيفي و معنوي مستقر در ظواهر در پي شناسايي اعتقادات و باورها و همچنين اصول و ارزشهاي مورد احترام و بالنتيجه كشف هويت فرهنگي آنها ميباشد. در اينجاست كه هر كسي (اعم از فرد و جامعه) ميتواند به تأثيرگذاري و معرفي اصول و ارزشهاي مورد اعتقاد خويش و ترويج آنها و همچنين به ارائه هويتي خاص براي فرهنگ خود بينديشد. اهميت هويت فرهنگي بر اساس آيات قرآن هويت فرهنگي در هر درجهاي از مدارج تكاملي جوامع بشري، متصور و مفروض و ممكن است، اما بر اساس نص صريح قرآن كريم كه اساسيترين قانون امت واحده اسلامي است آيه 13 از سوره مباركه حجرات (شعوب) و (قبائل) بنياديترين مجموعه معتبر انساني شناخته شده است و چونان سرمنزلي در مسير تحول و تكامل فرهنگي تلقي ميگردد. عوامل تأثيرگذار بر هويت فرهنگي تأثير تحولات سياسي برونزا تحولات سياسي درونزا به ويژه ساختار سياسي، ايدئولوژي سياسي، فرهنگ سياسي، انديشه سياسي، بحران سياسي و همچنين امنيت ملي، نقش عمدهاي در تغيير لايههاي روبنايي هويت فرهنگي ايفا ميكنند. اين مهم، به ويژه در جامعه به روز سياست به مثابة گفتمان مسلط شده است به گونهاي كه فرهنگ استعلايي و گفتمان برتر، گفتمان فرو دست را از صحنه بيرون ميكند. تحولات سياسي برونزا گشتارهاي محيطي، ساختاري، سياسي و فرهنگي در هر كشور، چه در بعد منطقهاي و چه در عرصة بينالمللي ميتواند تأثيري عمده بر هويت فرهنگي آن سامان به جاي گذارد. اين تحولات ميتواند ساختاري يا فرايندي، تعاملي يا تقابلي و مسالمتآميز يا قهرآميز باشد. جهانگرايي غربي جهانگرايي غربي(1) جهانگرايي غربي كه بر غربي كردن (Westernization) جهان مبتني است، خواهان تحكيم نظام اجتماعي سرمايهداري، فرهنگ مصرف، ارزشها و شيوه زندگي غربي از طريق حاكميت بر رسانهها و ماهوارههاست. با توجه به تسلط غرب بر فرهنگ رسانهاي جهاني، هويتهاي فرهنگي از فنآوريهاي اطلاعاتي و ارتباطي متأثر شده است 1- [جهانگرايي غربي يكي از تحولات سياسي برونزا بر هويت فرهنگي است]. جهاني شدن اگر جهاني شدن(1) را به معناي تشديد خودآگاهي جمعي بشر در اثر فشردگيهاي جهان بدانيم در واقع آن را فرايند و واقعيتي در حال تحول تصور كردهايم كه احساس انسانها به گره خوردن سرنوشت آنها به يكديگر در دنياي وابستگي متقابل پيچيده را، تقويت ميكند. به اين ترتيب، جهانيشدن، موجب ميشود هويتهاي فرهنگي متكثر (در عين حفظ هستههاي هويتي)، لايههاي بروني فرهنگ خود را بر اساس مشتركات فكري همساز كنند، و سبب افزايش روامداري و تحملپذيري گوناگون فرهنگي شوند. [جهاني شدن يكي از تحولات سياسي برونزا بر هويت فرهنگي است]. عوامل تأثيرگذار بر هويت فرهنگي تحولات سرزميني(1) موقعيت جغرافيايي و عنصر سرزميني از مؤلفههاي تأثيرگذار بر هويت فرهنگي به شمار ميآيد؛ چرا كه احساس يگانگي و همبستگي در قلمرو برخوردار از پيوستگي ارضي، منجر به يكپارچگي و پايداري هويت فرهنگي آن ديار ميشود. ويژگي جغرافيايي سياسي ايران، موجب ميشد كه ملت ايران از يكسو با ملتهاي ديگر در تعامل فكري، و از سوي ديگر در تقابل فيزيكي باشد. - [تحولات سرزميني يكي از تحولات سياسي برونزا بر هويت فرهنگي است] تحولات سياسي داخلي [تحولات سياسي داخلي بر هويت فرهنگي تأثيرگذار ميباشد اين تحولات عبارتند از:] 1- ساختار سياسي 2- ايدئولوژي سياسي 3- فرهنگ سياسي 4- نوع رويكرد سياسي به غرب 5- عملكرد نخبگان 6- فرايندهاي سياسي ساختار سياسي ساختار سياسي(1) به دليل برخورداري از قدرت مادي و معنوي نقش و سهم در خور توجهاي در هويتمندي و هويتسازي به معناي توليد نماد، انتقال، مصرف، فهم و تفسير معاني دارد. نظامهاي سياسي بسته و متصلب، موجب شكلگيري هويت فرهنگي درونگرا ميشوند در حالي كه نظامهاي سياسي باز و مردمسالار به شكوفاسازي و رشد محوري هويت فرهنگي منجر خواهند شد. از اين جهت ساخت قدرت سياسي اعم از يك جانبه يا دو جانبه نفوذ قابل توجهاي بر هويتآفريني و هويتبخشي دارد. 1- [ساختار سياسي يكي از تحولات سياسي داخلي تأثيرگذار بر هويت فرهنگي است]. ايدئولوژي سياسي از نظر انديشمندان سياسي، نظام و ايدئولوژي سياسي كه قدرت و مشروعيت را با خود به همراه دارد از عوامل تأثيرگذار بر هويت فرهنگي است. [ايدئولوژي سياسي يكي از تحولات سياسي داخلي تأثيرگذار بر هويت فرهنگي است] تحولات اجتماعي [تحولات اجتماعي تأثيرگذار بر هويت فرهنگي:] 1- آسيبها و ناهنجاريهاي اجتماعي 2- ناهمگني قومي 3- بحرانهاي اقتصادي 4- ساختار اجتماعي و جمعيتي 5- ساختار نظام آموزشي ناهمگنيهاي قومي ناهمگنيهاي قومي(1) با توجه به تنوع زباني (فارسي، آذري، عربي، كردي،…)، فرهنگي (ايراني، اسلامي، غربي) و مذهبي (تشيع و تسنن) و اقليتهاي ديني (زرتشتي، كليمي و مسيحي) در جامعه ايران امكان گسترش ناامنيهاي ناشي از خرده فرهنگهاي واگرا، تجزيهطلب و ميكروناسيوناليسمهاي افراطي وجود دارد كه منجر به بالكانيزه شدن كشور ميشود او اين امر هويت فرهنگي را تضعيف ميكند… نوع شكافهاي اجتماعي نيز از اهميت قابل توجهي در تأثيرگذاري بر هويت فرهنگي برخوردار است. 1- [ناهمگني قومي يكي از تحولات اجتماعي تأثيرگذار بر هويت فرهنگي است]. بحرانهاي اقتصادي بحرانهاي اقتصادي(1) كه موجبات آسيبپذيري، شكنندگي و عدم توازن ساختار اقتصادي را فراهم ميكند، ساختارهاي طبقاتي را درهم ميشكند. اينگونه بحرانها كه در پي نوسازي اقتصادي، تحولات اجتماعي و جنبشهاي فرقهاي و قومي بروز ميكند، در نهايت به بحران هويت ميانجامد حال آن كه بر مبناي نظريات اقتصاددانان نئوكلاسيك، اگر دو عامل بازار و مصرف تقويت و به شيوة زندگي، رقابت و انتخاب توجه شود، انتخاب فرد در نظام بازار و آفرينندگي شيوه زندگي موجب بالندگي هويت فرهنگي ميشود. همچنين خودكفايي اقتصادي و مديريت قدرتمند اجتماعي در روند توسعة اقتصادي، مانع از جدايي انسانها از هويت بومي خود است، حتي به تقويت هويت فرهنگي نيز كمك ميكند. در غير اين صورت از يك سو بحران اقتصادي موجبات تشديد بروز بحران يكپارچگي ملي و نهايتاً تضعيف هويت فرهنگي را فراهم ميكند، و از ديگر سو، بحرانهاي اقتصادي مزبور عاملي بازدارنده و مانعي عمده فراروي واردات بين مليتي و گردشگري بين سرزميني تلقي و منجر به ايستايي و ركود فرهنگ ملي ميشود. 1- [بحران اقتصادي يكي از تحولات اجتماعي تأثيرگذار بر هويت فرهنگي است]. ساختار اجتماعي- جمعيتي ساختار اجتماعي- جمعيتي(1) ساختار بسته، اليگارشيك يا دموكراتيك نظام طبقاتي جامعه از اين جهت بر هويت فرهنگي اثر ميگذارد، كه در نظامهاي بسته، هويت فرهنگي ايستا و بيتحرك است، در حالي كه در نظامهاي باز، پويا و متحول، اين مهم به ميزان مجالدهي و اعطاي خودمختاري به فرهنگها از سوي حكومت بستگي دارد، به گونهاي كه در نظامهاي فئودالي كه خودمختاري نسبي به حاشيههاي كشور داده ميشود پويايي هويت فرهنگي فزونتر از نظامهاي ملوكالطوايفي است كه بر اساس حاميپروري و مركز محوري و وابستگي ساختاري حاشيه به مركز پايهريزي شده است. همچنين نظام لايه لاية مبتني بر بافت عشيرهاي و قبيلهاي كه در آن افراد معدود تصميمگيرنده و بقيه افراد تابع و پيرو تصميمات آنان هستند، موجبات تضعيف هويت فرهنگي را فراهم ميسازد. 1- [ ساختار اجتماعي و جمعيتي يكي از تحولات اجتماعي تأثيرگذار بر هويت فرهنگي است]. عوامل تأثيرگذار بر هويت فرهنگي ساختار جمعيتي(1) … اهميت بسزايي در تأثيرگذاري بر هويت فرهنگي دارد. وجود گسست ارزشي بين جمعيت جوان با افراد ميانسال و كهنسال منجر به نوعي سرخوردگي اجتماعي ناشي از افزايش شكاف فرهنگي و گسست ميان نسلي و عدم تفاهم بين گفتمانهاي نسلهاي قبل و بعد از انقلاب ميشود. اين برداشتهاي اشتباه و تقابلهاي دركي، فكري و ذهني، وفاق اجتماعي را به خطر مياندازد و سرانجام به بروز بحران هويت ميانجامد. 1- [ساختار جمعيتي يكي از تحولات اجتماعي تأثيرگذار بر هويت فرهنگي است] تأثير جهاني شدن بر هويت فرهنگي جهاني شدن با توسعه صنعت انفورماتيك و ارتباطات شبكهاي الكترونيكي و كاهش «استبداد فاصله» به تعبير «جفري بليني» در 1996 به وسيله انقلاب ارتباطات و ديجيتالي كردن اطلاعات موجب مبادله پيام و اطلاعات ميان افراد متعلق به هويت فرهنگي واحد شده است و آنها را همبستهتر ساخته است. از اين رو جهاني شدن با افزايش ارتباط افراد متعلق به يك هويت فرهنگي، آنها را در برقراري ارتباط با يكديگر براي پاسخگويي به نوستالژي و احساس حب وطن ياري ميدهد و تعلق خاطر آنها را به هويت فرهنگي خود، فزوني ميبخشد. تأثير جهاني شدن بر هويت فرهنگي بر اساس تلقي امانوئل ريشتر، جهاني شدن بسان شبكهاي ارتباطي، انسانهاي پراكنده را به يكديگر متصل ميكند. از اين رو، آثار مثبت جهاني شدن را ميتوان تسريع تحرك اجتماعي، گسترش علوم و دانش بشري، افزايش ارتباطات امكان فزاينده تبادل ديدگاهها، درك متقابل فرهنگها، رفع سوءتفاهمها ميان ملتها، ارتقاي ارزشهاي مشترك ذهني و احساس تعلق انسانها به اجتماعي كليتر دانست كه به گسترش و تقويت همكاري و همفكري ملتها و گشودن درهاي استقبال به سوي هويتهاي فرهنگي متكثر منجر ميشود. بنابراين، تقويت محليگرايي فرهنگي را بايد در عين تكثرپذيري فرهنگي در پروسه تعميمي جهاني شدن جست و جو كرد. تأثير جهاني شدن بر هويت فرهنگي شبكههاي ارتباطي و ماهوارهاي ميتوانند با جهتدهي به افكار عمومي بينالمللي، ميزان گفت و گو و تبادل ميان افكار را ارتقا بخشند و با ترويج ارزشهاي مشترك بشري، هويتهاي فرهنگي را به افزايش تحمل عقايد يكديگر سوق دهند. افزايش گستره تحمل فكري به عنوان پيش شرط تبادل فرهنگي هويتهاي ملي، موجب افزايش آگاهي و ارتقاي سطح علمي ملتها نسبت به وجوه اختلافات و اشتراكات فرهنگي و توجه به كنش و واكنش و فعل و انفعالات بين تمدني ميگردد. از اين روست كه به جاي خلوص فرهنگي، سلطه فرهنگي يا تضعيف فرهنگها، بايد سخن از فرسايش فرهنگها به ميان آورد كه نوع الگوي تعامل را كه از هم جوشي فرهنگها پديد آمده به ارمغان ميآورد. چنين رابطه ديالكتيكي بين غيريت و هويت موجب ميل هويتهاي فرهنگي به شناخت و اقتباس از يكديگر ميشود و هم زمان حاكميت هنجارهاي بشري را سبب ميگردد. تأثير جهاني شدن بر هويت فرهنگي جهاني شدن، هويتهاي فرهنگي را گسترده، باز، منعطف، تكثرپذير، تنوعگرا، انتقادپذير، توانمند در تلفيق بهينه نسبت و مدرنيته، مبادلهجو، اقتباسگر، متعامل، ميانجي و پيونددهنده بين خرده فرهنگهاي اقليمي و فرهنگ جهاني، پذيرنده ارزشهاي بينالاذهاني بشري، تقويتكننده خودآگاهي بشري، شهروندي جهاني و هويتبشري فرا ملي و متمايل به فرهنگي عام (متشكل از مجموعهاي از الگوهاي عقيدتي و ارزشي و هنجاري مورد توافق در سطح جهاني) در عين حفظ فرهنگ خاص خودي (شامل هويتهاي ملي، قومي يا محلي) ميگرداند. تأثير جهاني شدن بر هويت فرهنگي گرچه هويتهاي فرهنگي به عنوان تجلي بارز انگيزههاي محيطي، جهاني شدن را در عرصه محلي و مكاني به عقب ميراند و ضمن باز توليد فرهنگي و حفظ مرزهاي فرهنگي، به جهاني شدن، عرصه جولان در فضا را ميدهد، اما بايد اذعان داشت كه همراه با جهاني شدن روند محلي شدن در هويتهاي فرهنگي نيز دنبال ميشود زيرا كه جهاني شدن در عين اينكه به تقويت روابط فرهنگي و اجتماعي در وراي مرزها منجر ميشود، به هويت درون مرزي نيز بها ميدهد. تأثير جهاني شدن بر هويت فرهنگي … در فرايند جهاني شدن گرچه مرزها و هويتهاي ملي كمرنگ ميشود اما هويتهاي فرهنگي وابسته به مكان و محلهگرايي ارزش بيشتري پيدا ميكنند. در اينصورت ويژگي محلهگرايي به ويژگي مليتگرايي غلبه پيدا خواهد كرد و وطنخواهي از ارزش بيشتري در مقايسه با مليگرايي برخوردار خواهد شد. تأثير جهاني شدن بر هويت فرهنگي گسترش شبكههاي جهاني رايانهاي و ماهوارهاي و افزايش تعاملات هويتهاي فرهنگي، موجب ارتباط فزاينده فرهنگهاي بومي گوناگون و رشد آنها و در نتيجه تحقق هويت بشري فرا ملي گرديده است و جهان را به صورت شبكهاي واحد از روابط اجتماعي درآورده كه جرياني از معاني بشري را ميان مناطق مختلف برقرار كرده است. به گونهاي كه تمامي هويتهاي فرهنگي بر مؤلفههايي چون حقوق بشر، محيط زيست، توسعه پايدار و نظام نوين حقوق كيفري و جزايي بينالمللي تأكيد دارند. تأثيرات مدرنيته برهويت فرهنگي مدرنيته به مثابه بستر هويت جديد فرهنگي غرب، پس از ظهور خود، با ايجاد نگرش جديدي از جهان و انسان و رابطه بين آن دو، سوداي ترسيم هويت جديدي به جاي هويت قديم در سر داشت كه در قدم اول، نقش سنت و مذهب را در هويت فرهنگي جديد انسانها نفي كرد و عناصر مدرن چندي را نظير: ملت، مرز جغرافيايي، زبان و غيره از عوامل هويتبخشي به شمار آورد. تأثيرات مدرنيته بر هويت فرهنگي ايران در نتيجة آشنايي با مدرنيته، هويت فرهنگي ايرانيان آسيبديد و به عنوان «سنت»، تحقير و «مدرنيته» به مثابه تنها راه نجات و پيشرفت كشور تلقي شد، كه شرط اوليه در اين راه نفي گذشته خود و تلاش در جهت غربي شدن بود. ارتباطات و مبادله اطلاعات تنها اقوام بدوي هستند كه به علت انزوا، توقف و انجماد فرهنگي در وضعيتي ايستا به تدريج عقيم و بيحاصل شده و عاقبت از درون تهي شده، ميميرند. ممكن است ادعا شود با چنين استدلالي، ديگر هويت فرهنگي معنا و مفهوم نخواهد داشت و سخن گفتن از فرهنگ خاص يك جامعه (مثل فرهنگ ايراني، فرهنگ اروپايي و …) بيوجه خواهد بود و در نهايت به تدريج كه مبادلة اطلاعات به حد كمال و اشباع رسيد، آنگاه ما با يك ملغمه فرهنگ جهاني كه همزمان بر همة كشورها و اقوام و ملتها اشراف دارد سر و كار خواهيم داشت در چنين شرايطي، با ادغام فرهنگها، همه چيز رنگ و بوي جهاني خواهد داشت، توليد، مصرف، آداب، بينش، باور، انديشه و … بسياري عوامل ديگر كه ملتها را از هم متمايز ميكند! اما وقتي به |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
باسلام خوب بود از منابع بیشتری استفاده کنید
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|