پنج شنبه, 27 ارديبهشت 1403

 



موضوع: بررسی میزان تاثیر گذاری ارتبا طا ت سیاسی

بررسی میزان تاثیر گذاری ارتبا طا ت سیاسی 9 سال 11 ماه ago #86713

بررسی میزان تاثیر گذاری ارتباطات سیاسی

مقدمه :
در دوره معاصر، ارتباطات فعاليتهاي مختلف اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي را در بر مي گيرد و در اين ميان با پيچيده تر شدن و گسترش جوامع اهميت ارتباطات در بعد سياسي نيز روزافزون مي گردد تا حدي که بايد گفت در شرايط فعلي ارتباطات مايه اصلي زندگي سياسي است و بدون بهره گيري از وسايل ارتباطي و رسانه هاي گروهي نظام هاي سياسي قادر به نظم بخشيدن در جامعه و شريک ساختن مردم در زندگي سياسي نيستند. همچنين اعضاي جامعه براي ايفاي نقش فعال، شرکت در انتخابات و ارتباط متقابل با سياستمداران به رسانه هاي جمعي نيازمندند. در ارتباط سياسي آنچه اهميت دارد تاثير بر رفتار است، ارتباط گر سياسي که در اين نوع ارتباط به طور عمده سياستمدار است سعي مي کند با بهره گيري از ابزار مختلف ارتباطي و کاربرد قوانين و تکنيک هاي لازم بر مخاطب تاثير گذارد و وي را همواره هماهنگ با برنامه ها و ايده هاي خود ساخته و با کسب نفوذ و جلب افکار و آرا» عمومي مردم، موقعيت خود را تحکيم بخشيده و به گسترش دايره قدرت خود بپردازد.
ارتباط سیاست با ارتباطات:
الف : برانگیختن احساسات مردم برای رسیدن به هدف
ب :لزوم رسانه برای برقراری ارتباطات
ج : آمارهای سیاسی
د: برآورده کردن توقعات مردم.
ه :تغییر معادلات سیاسی
تعریف ارتباطات سیاسی:
ارتباطات سیاسی انتقال اطلاعات مناسب از نظر سیاسی از یک بخش نظام سیاسی به بخشی دیگر و میان نظامهای اجتماعی و سیاسی است. اطلاعات مناسب نه تنها به مسائل واقعی، مثلاً آنچه اتفاق افتاده است، بلکه به انتقال اندیشه ها، ارزشها و نگرشها نیز مربوط می شود. بنا به تعریف، ارتباطات برای همه رفتارهای سیاسی و اجتماعی مهم است؛ بدون ارتباطات نه سیاست و نه جامعه نمی تواند وجود داشته باشد. ارتباطات سیاسی عنصر پویای نظام سیاسی است.
نظریه‌های ارتباطات سیاسی
نظریات ارتباطات سیاسی در مورد تاثیر تبلیغات و پیام‌های سیاسی بر نگرش و رفتار شهروندان بحث می‌کنند و به سه دسته نظریه‌های تاثیر مطلق رسانه‌ها، نظریه‌های تاثیر محدود رسانه‌ها و نظریه‌های معتقد به تاثیر قدرتمند رسانه‌ها تقسیم می شوند:
الف : نظریات معتقد به تاثیر مطلق رسانه‌ها
در فاصله بین سال‌های جنگ اول و دوم جهانی نظریاتی مطرح شد که تاثیر مطلق رسانه‌ها را در حوزه نگرش و رفتار مورد توجه قرار داد. به اعتقاد این نظریات کنش و رفتار مخاطبان تابعی از محرک‌های رسانه‌ای است یعنی از طریق تبلیغات سیاسی می‌توان نگرش و رفتار مردم را تحت تاثیر قرار داد چون مخاطب یک عنصر منفعل است.
نظریه تزریقی مصداق بارزی از نظریات معتقد به تاثیر مطلق رسانه‌ها است و مطابق آن اگر پیام آتشین و احساسی باشد و یکسری نهادها، کلیشه‌ها و شعارهای تبلیغاتی به طور مرتب از سوی رسانه‌ها تکرار شود، می‌تواند با تحریک احساسات و عواطف آثار دلخواه را بر جای بگذارد. نظریه تزریق هیچ اهمیتی بر زمینه‌های روانی و اجتماعی مخاطب و پارامترهای غیرارتباطی از قبیل سن، جنس و طبقه اجتماعی و … نمی‌دهد و ضمن ادعای تاثیرمطلق و سریع رسانه‌ها همه مخاطبان همسان را در نظر می‌گیرد.خواستگاه تئوریک نظریات تاثیر مطلق هم نظریه رفتارگرایی یا محرک و پاسخ است که نظریه غالب روانشناسی در دهه ۳۰ بود و مطابق آن رفتار های انسانی را تابعی از محرک های خارجی تصور می¬کرد و انسان را به عروسکی مطابق با آزمایش معروف پائولوف می دانست.گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر از جمله افرادی بود که تئوری تزریقی را به کار بست. به اعتقاد محققی به نام سرژ چاکوتین که بر روی شیوهای تبلیغات نازی ها در آلمان تحقیق کرده است، این تبلیغات در واقع تجاوز به روح و روان ملت آلمان بود که رفتار سیاسی آنها را تابعی از ماشین تبلیغات دولت می کرد. مطابق اعتقاد گوبلز، اگر یک تبلیغ گر بتواند غریزه غالب را بشناسد و آن را تحریک کند میتواند پاسخ دلخواه را بگیرد. غریزه غالب بعد از جنگ جهانی اول احساس دشمنی و تنفر بود و گوبلز از این احساس با استفاده از سینما و رادیو بیشترین استفاده را کرد .هرچند در دوران هیتلر ارعاب هم وجود داشت و به قول “هانا آرنت” تبلیغات و ارعاب دو روی یک سکه هستند

ب : نظریات معتقد به تاثیرات محدود رسانه ها
بعد از جنگ دوم جهانی نظریات جدیدی مانند “نظریات شناخت” در حوزه روانشناسی مطرح شد که به پردازش محرکها توسط انسان در دستگاه ذهنی اعتقاد داشت. “کارل هاولند” در دانشگاه “یل” آمریکا طبق تحقیقی مفهوم “پویایی روانی” را مطرح کرد؛ بدین مفهوم که انسان از لحاظ ذهنی از پویایی برخوردار است. بعد هم پژوهشی از سوی “کاتز”، “لازارسفلد” و “برلسون” با طرح این مسئله انجام گرفت که: “آیا مردم تحت تاثیر تبلیغات سیاسی هستند؟” نتیجه این تحقیق هم بر نادرستی باور خوش بینانه در مورد تاثیر مطلق رسانه ها تاکید داشت و طرح مباحثی از قبیل آنکه مردم در میان اخبار گزینش می کنند و عمدتاً پیامهایی را انتخاب می نمایند که با عقاید و باورهایشان سازگار باشد.مک لوهان: اگر در دوران هیتلر تلویزیون وجود داشت و چهره او را نشان می داد، هیتلر هیچگاه به آن اندازه تاثیر نمیگذاشت و ابهت نداشت.پوپر میگوید ذهن ما مثل یک نقاش است و نه دوربین عکاسی .از جمله نظریاتی که در این دوران تا اواخر سالهای دهه ۶۰ میلادی مطرح شد می توان به الگوی نشر نوآوری های “راجرز” اشاره کرد که برخلاف نظریات “لرنر” که به “نوگرایی” و مهاجرت از روستا به شهر اعتقاد داشت، “راجرز” به “نوآوری” اشاره کرد و توصیه نمود که امکانات کافی برای مدرن شدن به روستائیان داده شود. به اعتقاد او برای قابل پذیرش کردن نوآوری هم رهبران افکار بیشترین نقش را دارند و اگر بتوان به نوعی رهبران افکار را برای این پذیرش قانع کرد میتوان نسبت به پذیرش نوآوری امیدوار بود. تحت تاثیر همین مسائل هم الگوی دو مرحله ای جریان ارتباطات مطرح شد. همچنین نظریه استحکام یا تاثیر محدود هم در این مرحله قابل طرح است که مطابق آن مخاطب فعال است، پارامترهای غیر ارتباطی اهمیت فوق العاده دارند و تاثیر عمده رسانه¬ها در استحکام و تقویت باورها و عقاید موجود است و نمیتوانند نگرش مردم را تغییر دهند.
ج : نظریات معتقد به تاثیر قدرتمند رسانه ها
از اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ ، با رشد و فراگیر شدن تلویزیون و همچنین طرح نظریات مارکسیستی چپ مثل مکتب فرانکفورت که معتقد بودند رسانه ها در کشورهای غربی ابزار مشروعیت بخش نظم سیاسی حاکم و توجیه گر وضع موجود هستند، نظریات جدیدی مطرح شد که معتقد به تاثیر قدرتمند رسانه ها بودند. از جمله نظریات مهم این دوره هم می¬توان به نظریه برجسته سازی اشاره کرد که توسط “شاو” و “مک کامب” با تحقیق در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۱۹۶۸ انجام گرفت و معتقد بود رسانه ها موضوع را بزرگ می کنند و باعث می شوند موضوعات در نظر مردم برجسته شوند. این سخن معروف “برناردکوهن” راجع به مطبوعات تصویری کامل از نظریه برجسته سازی است:” ممکن است در بیشتر اوقات توفیق در گفتن اینکه مردم چگونه فکر کنند نباشد، اما به طرز خیره کننده ای در گفتن اینکه خواننده گان راجع به چه موضوعی فکر کنند موفقیت وجود دارد.”از دیگر تحقیقات این دوران میتوان به پروژه تحقیقاتی “گربنر” در ارتباط با پروژه تحقیقاتی شاخص-های فرهنگی در آمریکای دهه ۶۰ برای بررسی تاثیر برنامه های تلویزیونی بر مردم اشاره کرد که منجر به نظریه کاشت در تفسیر برنامه های خشونت آمیز تلویزیون گردید. از جمله نظریات مطرح شده در مورد خشونت می توان به نظریات “یادگیری اجتماعی” و “حساسیت زدایی” اشاره کرد که توسط گربنر هم مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت منجر به تفسیر گربنر از پخش این برنامه ها در نظریه کاشت شد که مطابق این نظریه پخش برنامه های خشونت آمیز در تلویزیون باعث ایجاد ترس و نگرانی در مخاطب می شود، چون کسانی که برنامه های تلویزیونی را زیاد تماشا می کنند، به دلیل خشونت موجود در این برنامه ها دنیا را بسیار ناامن تر از آن تصور می کنند که واقعاً هست. مهمترین تاثیر رسانه به خصوص تلویزیون بر اساس این نظریه این است که: رسانه ها سازنده تصویر ذهنی مردم از واقعیت هستند. “گربنر” بیننده گان تلویزیونی را به بیننده گان پرمصرف و کم مصرف تقسیم کرد و در نهایت به این نتیجه رسید که تلویزیون بر مفهوم سازی واقعیت از منظر مردم تاثیر می گذارد. کاشت یک فرایند انباشتی است و تکامل در یک دوره زمانی طولانی صورت می گیرد. به اعتقاد گربنر، تلویزیون در آمریکا یک رسانه جامعه پذیر محافظه کار است و مطابق فرایند تشدید در نظریه کاشت، تاثیر تلویزیون در یک عده بیشتر از دیگران خواهد بود.از دیگر نظریات این دوران همچنین می توان به نظریه مارپیچ سکوت از الیزابت نئومان هم اشاره کرد. وی معتقد بود که رسانه ها از سه خاصیت “همه جایی بودن”، “هم صدایی بودن” و “مداوم و متراکم بودن” برخوردارند و از این طریق تاثیرات قدرتمندی بر افکار عمومی می گذارند و از عقیده رایج حمایت، به عقیده مخالف بی توجهی می کنند و آن را به عنوان یک استراتیژی به کار می گیرند. سئوالات مطرح مطابق این نظریه این است که “عقیده اکثریت کدام است؟”، ” عقیده رو به تزاید کدام است؟” و “برای منزوی نشدن گرایش به چه عقیده ای باید وجود داشته باشد؟” مطابق نظریه مارپیچ سکوت یکی از دلایل سکوت اقلیت ها، ترس از انزوا است و اینگونه القا می شود که اکثریت جامعه به موضوعی گرایش دارد تا افراد مردد هم نسبت به عقیده اکثریت گرایش پیدا کنند. به عنوان یک مثال از انتخابات نهم ریاست جمهوری ایران می توان به عدم حضور ۲۰ میلیون نفر اشاره کرد، در حالیکه عقیده غالب این عده را نادیده می گرفت و تنها به تبلیغ حضور می پرداخت. هرچند از این نظریه انتقاد هم شد و “لاسورسا” از عدم مصداق آن در صورت برخورداری مردم از دانش و معلومات سیاسی بالا خبر داد که حتی این عده اگر در اقلیت هم باشند حرف می زنند و دقیقا همین ویژگی های فردی در این نظریه نادیده گرفته می شود. به عنوان مثال در فیلیپین، مخالفان با رادیو، کلیسا و چند نشریه محلی مارپیچ سکوت را شکستند.[1]
مطالعات حوزه ی ارتیاطات سیاسی :

مطالعات ارتباطات سیاسی شامل سه محور ارتباطات به معنی عام کلمه و ارتباطات کلامی وعلوم سیاسی می باشد .ارتباطات سیاسی یک رشته ی میان رشته ای بوده که با علوم دیگری هم چون روانشناسی اجتماعی و فردی و جامعه شناسی سیاسی و جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی ارتباط دارد .روانشناسی اجتماعی و فردی چون در مورد فکر عقیده نگرش افکار قالبی و تغییر نگرش صحبت می کند به روانشناسی نیازمند هستیم.به دلیل اینکه در مکانیزم های دولت صحبت و تحلیل می کند به جامعه شناسی سیاسی نیز نیاز داریم.و سوم به دلیل اینکه وسایل ارتبط جمعی نقش موثری بر شکل گیری افکار و نگرش و عقیده ی مردم دارد بیشترین استفاده را از جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی می بریم.
عناصر ارتباط سياسي :
هر ارتباطي از سه عنصر اساسي فرستنده، پيام و گيرنده پيام تشکيل شده است. در ارتباط سياسي نيز اين عناصر عبارتند از: فرستنده يا پيام دهنده (بازيگران سياسي، سازمانها و احزاب سياسي)، وسيله ابزار ارتباطي (رسانه ها) و پيام گيرنده (شهروندان) پيام مورد نظر و واکنش و منظور خواسته شده از سوي پيام دهنده.
پيام دهنده: هر فرد يا گروهي که به منظور تاثيرگذاري بر قدرت سياسي و خط مشي دولت اقدام کند يک پيام دهنده سياسي است. انواع اصلي چنين پيام دهندگاني در جوامع سياسي مدرن، احزاب و سازمانهاي سياسي هستند. همچنين روابط عمومي هاي سازمان هاي دولتي و غيردولتي نيز در پي تاثيرگذاري بر افکار عمومي جامعه اند.
پيام: پيام دهندگان فرآيند ارتباط و اقناع را با ارسال پيام آغاز مي کنند. هر پيامي از نمادهاي مختلف کلمه، تصوير، صدا و حرکت دست و صورت و... تشکيل شده است و پيام دهندگان مي کوشند به ياري آنها افکار و آرا» خود را به ذهن دريافت کنندگان مورد نظر منتقل کنند.
گيرنده پيام: دريافت کننده پيام فرد يا گروهي است که از پيام پيام دهنده آگاه مي شود چه مستقيم و چه غيرمستقيم. در اين مورد (ارتباط سياسي) به طور عمده منظور گستره جمعيتي جامعه يا شهروندان است.
ابزار ارتباطي: پيام دهندگان ناگزير بايد از رسانه ها استفاده کنند و راهي را براي انتقال پيام هايشان به مخاطبان بيابند راه هاي مختلفي ازجمله گفتگوي خصوصي و چهره به چهره براي انتقال پيام وجود دارد ازجمله مباحثات و گفتگوهاي سياسي. ولي در ارتباط سياسي سروکار پيام دهندگان و کنشگران سياسي عمدتا با رسانه هاي گروهي و ارتباطات جمعي است تا بدين وسيله بتوانند بر مخاطبان گسترده تاثيرگذاري نمايند.[2]
كاركردهای ارتباطات سیاسی
برخی از كاركردهای مهم این‌گونه ارتباط عبارتند از:
1- ایجاد نظم در جامعه
2- فراهم آوردن اطلاعات در زمینه‌ی قوانین زندگی سیاسی و ارائه‌ی آن‌ها به مردم
3- اثرگذاری ارتباطات سیاسی، با استفاده از وسایل گوناگون ارتباطی و تكنیك‌های گوناگون بر مخاطبان، در جهت همراه كردن آنان با برنامه‌ها و افكار خود، جلب افكار عمومی مردم، تحكیم موقعیت و بسط قدرت خود
4- ایجاد وفاق ملّی و گفتگو میان مردم، رشنفكران و حكومت
5- جامعه‌پذیری سیاسی
6- تعیین علّت رفتار مردم، در حمایت از نظام و حاكمیت و متقابلاً خواست‌ها و نظریات مردم و چگونگی پاسخ‌‌گویی حكومت به آن‌ها
7- فراهم آوردن اطلاعات در مورد قوانین زندگی سیاسی و ارائه آن به مردم
8- شكل‌گیری گروه‌های سیاسی، كه سعی در متأثر كردن سیاست‌گذاری‌های نظام را دارند
9- ایجاد مشاركت سیاسی
10- برقراری ارتباط سیاسی بین‌المللی جهت نفوذ و نظارت بر رفتار مردم كشورهای دیگر
ویژگیهای ارتباطات سیاسی
ارتباطات سیاسی از طریق نظام ارتباطات جامعه عمل می کند و اگرچه پیامهای بویژه سیاسی و کانالهای بویژه سیاسی ارتباطات آشکارتر از همه درون خود نظام سیاسی وجود دارند، بیشتر ارتباطات سیاسی از طریق کانالهای ارتباطی جامعه برقرار می گردند و پیامهای سیاسی، بویژه پیامهای موجود در ذهن دریافت کنندگان، همیشه از پیامهای دیگر تفکیک نمی شوند. برای مثال تنها مقدار محدودی از بازده رسانه های همگانی مخصوصاً در مورد رادیو و تلویزیون بویژه سیاسی است. اگرچه بدیهی است که نظریه پردازان سرکردگی مانند گرامشی و ساختگرایان مانند آلتوسر تعریف بسیار وسیعتری در مورد اینکه چه چیزی سیاسی است به کار می برند. بعلاوه، بسیاری از آنچه سیاسی است یا اهمیت سیاسی دارد توسط بسیاری از اعضای جامعه لزوماً این گونه شناخته نمی شود. برای مثال اهمیتِ زیاد مسائل محیطی اهمیت سیاسی برخی از آنها را افزایش داده و باعث گردیده است که بعضی دیگر که قبلاً تصور نمی شد اهمیتی سیاسی داشته باشند سیاسی در نظر گرفته شوند. مثلاً جرم و جنایت لزوماً سیاسی تلقی نمی گردد، مگر اینکه یا تا زمانی که شکلی به خود بگیرد یا به ابعادی برسد که سبب شود اعضای جامعه احساس کنند که دولت باید برای برخورد با آن دست به اقدامی بزند.ارتباطات سیاسی، مانند ارتباطات در زمینه های دیگر، هم به طور عمودی و هم به طور افقی عمل می کند، یا به عبارتی در اصطلاح نخبگان به طور سلسله مراتبی میان فرمانروایان و فرمانبرداران، همیشه به صورت یک جریان دو طرفه و به طور جانبی میان افراد و گروهها صورت می گیرد. بدینسان افرادی و گروههای مختلف، شبکه های ارتباطات و الگوهای ارتباطی مشخص و متفاوتی خواهند داشت. برای مثال مقامات سیاسی همتایان خود، اعضای بوروکراسی، طرفداران و مخالفان سیاسی خود، رهبران گروههای سیاسی، رسانه های همگانی و عامه مردم را هم جزء منابع و هم در زمره مخاطبان به شمار می آورند. کانالهایی که آنها مورد استفاده قرار می دهند ممکن است شامل روابط رو در روی رسمی و غیررسمی در سطح میان فردی، روابط مستقیم و غیرمستقیم با رسانه های همگانی، گروههای فشار و عامه مردم باشد. به طور خلاصه مقدمات سیاسی ممکن است شبکه های ارتباطی گسترده ای داشته باشند که نسبت به پدیده های سیاسی بسیار حساسند. برعکس عامه مردم تا آنجا که به ارتباطات سیاسی مربوط می شود اکثراً شبکه های بسیار محدودتری خواهند داشت که بسیار بیشتر به رسانه های همگانی وابسته اند و به شیوه ای متناوب و چند پاره عمل می کنند.ارتباط سیاسی از سه کانال اصلی استفاده می کند: رسانه های همگانی، گروههای فشار و احزاب سیاسی و روابط غیررسمی بین افراد و گروهها. رسانه های همگانی بویژه برای پخش گسترده اطلاعات سیاسی مهم هستند و در بیشتر جوامع مهمترین منبع این گونه اطلاعات را تشکیل می دهند و تلویزیون از همه آنها مهمتر است. رسانه ها همچنین با تبلیغ عقاید افراد و گروهها در شکل گیری افکار عمومی نقشی ایفا می کنند. این امر می تواند رسانه ها را به ایفای نقش مهمی در فرایند تعیین دستور کار تصمیم گیری رهنمون کند -یعنی به اینکه چه مسائلی مهم در نظر گرفته شوند و کدام مسائل مهمتر از بقیه هستند کمک مؤثری بکند. این موضوعی است که در فصل بعد بیشتر مورد بحث قرار می گیرد.گروههای فشار و احزاب سیاسی بویژه در روابط دو سویه میان سیاستمداران و بوروکراتها، انواع مختلف فعالان سیاسی و میان اینها و بخشهای خاص یا معیّن افکار عمومی در جامعه اهمیت دارند. روابط غیررسمی میان افراد و گروهها نیز مهم هستند، بویژه از طریق نظریه جریان دو مرحله ای که در آن رهبران عقاید به عنوان کانالهای اطلاعات، به عنوان منابع فشار اجتماعی برای پیروی کردن از هنجارهای گوناگون و به عنوان منابع حمایت از به هم پیوستگی گروهی در رفتار اجتماعی و سیاسی عمل می کنند. اما همانند مشارکت سیاسی، ارتباطات سیاسی را نباید به طور مجزا در نظر گرفت ولو آنکه این امر از نظر تحلیلی امکانپذیر باشد، بلکه باید جزئی از الگوهای ارتباطی گسترده تر در جامعه به طور کلی در نظر گرفته شود.همانطوركه گفته شد، ارتباطات سياسي ازطريق رسانه هاي موجود درجامعه دنبال مي شود. اگرچه پيام‌هاي ويژه سياسي و كانال هاي ويژه سياسي ارتباطات، آشكارتر از همه در درون خود نظام سياسي وجود دارند.
بيشترارتباطات سياسي ازطريق كانالهاي ارتباطي جامعه برقرار مي‌گردند و پيام هاي سياسي، به‌ويژه پيام‌هاي موجود در ذهن دريافت كنندگان، هميشه از پيام هاي ديگر تفكيك نمي شوند. براي مثال تنها مقدار محدودي از بازده رسانه‌هاي همگاني مخصوصاً در مورد راديو و تلويزيون سياسي است. اگرچه بديهي است كه نظريه پردازان "سركردگي" مانند "گرامشي" و ساختارگراياني مانند "آلتوسر" Altoser تعريف بسيار وسيع تري در مورد اينكه چه چيزي سياسي است، به كار مي‌برند. علاوه بر آن بسياري از آنچه سياسي است يا اهميت سياسي دارد، توسط بسياري از اعضاي جامعه لزوماً اي‌نگونه شناخته نمي‌شود. براي مثال اهميت زياد مسائل محيطي، اهميت سياسي برخي از آنها را افزايش داده است و باعث گرديده ،كه بعضي ديگر كه قبلاً تصورنمي شد، اهميت سياسي داشته باشند، سياسي درنظر گرفته شوند. مثلاً جرم وجنايت لزوما ً سياسي تلقي نمي گردند، تا زماني‌كه شكلي به خود بگيرند، يا به ابعادي برسند كه سبب شود، اعضاي جامعه احساس كنند كه دولت بايد براي برخورد با آن، دست به اقدام بزند. ارتباطات سياسي،مانند ارتباطات در زمينه‌هاي ديگر، هم به صورت عمودي و هم به شكل افقي عمل مي كند. يعني هميشه به صورت يك جريان دوطرفه و بطور جانبي ميان افراد وگروه ها صورت مي گيرد. بدين‌سان افراد و گروههاي مختلف، شبكه هاي ارتباطات و الگوهاي مشخص و متفاوتي خواهند داشت. براي مثال مقامات سياسي، همتايان خود، اعضاي بوروكراسي، طرفداران ومخالفان سياسي خود، رهبران گروه هاي سياسي، رسانه‌هاي همگاني و عامه مردم را هم جزء منابع و هم درزمره مخاطبان به شمارمي آورند. كانال‌هايي كه آنها مورد استفاده قرارمي دهند، ممكن است شامل روابط رو در روي رسمي و غيررسمي درسطح ميان فردي، روابط مستقيم وغير مستقيم با رسانه هاي همگاني، گروههاي فشار وعامه مردم باشد. به طورخلاصه مقامات سياسي ممكن است، شبكه هاي ارتباطي گسترده اي داشته باشند، كه نسبت به پديده هاي سياسي بسيار حساسند. برعكس، عامه مردم تا آنجا كه به ارتباطات سياسي مربوط مي شود، اكثرا ً شبكه هاي بسيار محدودتري خواهند داشت، كه بسيار بيشتر به رسانه هاي همگاني وابسته اند و به شيوه اي متناوب و چند باره عمل مي كنند. ارتباطات سياسي ازسه كانال اصلي استفاده مي كند. رسانه‌هاي همگاني، گروه‌هاي فشار و احزاب سياسي و روابط غيررسمي بين افراد وگروه ها.
رسانه هاي همگاني براي پخش گسترده اطلاعات سياسي مهم هستند.و دربيشتر جوامع مهمترين منبع اينگونه اطلاعات راتشكيل مي دهند و تلويزيون دراين بين مهمترين آنهاست. رسانه ها همچنين با تبليغ عقايد افراد و گروه‌ها، در شكل‌گيري افكارعمومي ايفاي نقش مي كنند. اين امر مي‌تواند رسانه‌ها را به ايفاي نقش هاي مهم، در فرايند دستور كار و تصميم‌گيري رهنمون كند. يعني به اينكه چه مسائلي مهم در نظر گرفته شوند و كدام مسائل مهمتر ازبقيه هستند، كمك كند. گروه‌هاي فشار و احزاب سياسي به‌ويژه در روابط دوسويه ميان سياستمداران و بوروكراتها و انواع مختلف فعالان سياسي و بخش هاي خاص يا معين افكار عمومي در جامعه، اهميت دارند. روابط غير رسمي ميان افراد و گروه ها نيز مهم هستند. به ويژه ازطريق نظريه " جريان دو مرحله اي " كه درآن رهبران عقايد به عنوان كانالهاي اطلاعات، به عنوان منابع فشار اجتماعي براي پيروي كردن از هنجارهاي گوناگون و به عنوان منابع حمايت از به هم پيوستگي گروهي در رفتار اجتماعي و سياسي عمل مي‌كنند. اما همانند مشاركت سياسي، ارتباطات سياسي را نبايد به طور مجزا در نظر گرفت. هر چند كه اين امر، از نظر تحليلي امكان پذيرباشد. بلكه بايد جزئي از الگوهاي ارتباطي گسترده‌تر درجامعه به‌طور كلي در نظر گرفته شود . [3]

ارتباطات سياسي وافكارعمومي
رسانه‌هاي همگاني بدون ترديد نقش بسيار مهمي در شكل‌گيري افكار عمومي دارند. هرچند توافقي درباره ماهيت اين نقش وجود ندارد. رسانه‌هاي همگاني، مهمترين منبع اطلاعاتي درباره مسائل سياسي در كشورهايي مانند انگليس هستند. تحقيقات گسترده در اين زمينه، اين حرف را ثابت كرده است.در مورد نقش رسانه‌ها نيز،درتعيين دستوركار تصميم گيري سياسي، نمي توان ترديد كرد. نمونه بارز اين اثرگذاري بر افكار عمومي را مي‌توان در جريان "واترگيت" كه به رسوايي و سقوط "نيكسون" انجاميد، مشاهده كرد. با اين حال بررسي آثار رسانه‌ها در كنترل اجتماعي، اجتماعي شدن يا تغييرات نهادي يا فرهنگي دشوار است. رژيم‌هاي توتاليتر، آشكارا از رسانه‌ها براي اعمال كنترل اجتماعي و نفوذ در فرايند اجتماعي شدن استفاده مي‌كنند. اما رابطه بين رسانه ها وحكومت دركشورهايي همانند بريتانيا و آمريكا بسيار پيچيده‌تر است. كمونيست‌ها معتقدند، كه رسانه ها بدنبال تأمين منابع سرمايه داران هستند و براي گفته‌هاي خود نيزدلايل مختلفي ارائه مي دهند.
تأثير عوامل سياسي برارتباطات
ارتباطات سياسي نيز مانند ارتباطات، به طوراجتناب ناپذيري از عوامل گوناگوني از قبيل عوامل طبيعي، تكنولوژيك، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي وسياسي تأثير مي‌پذيرند. از بين اين عوامل گذشته از اهميت تك‌تك آنها ما به بررسي عوامل سياسي اكتفا مي‌كنيم: عوامل سياسي برشبكه ارتباطات وبه طورقابل ملاحظه اي درميزاني كه شبكه ارتباطات تابع كنترل سياسي حكومت هستند، تأثير مي گذارند. رسانه‌هاي همگاني در بسياري ازجوامع و آشكارتر از همه درنظام هاي توتاليتر يا اقتدارگرا، تابع ميزان متفاوتي ازسانسور هستند. براي مثال آلمان نازي ونظام هاي كمونيستي شوروي و اروپاي شرقي، كنترل دقيقي بررسانه هاي همگاني و معمولا ً بر وسايل تكثير اطلاعات، ماشين چاپ، دستگاه فتوكپي و حتي ماشين تحرير اعمال مي كنند. با وجود اين، كنترل اطلاعات درهمه جوامع وجود دارد. سانسور حتي به صورتي ديگر دربيشتر كشورها وجود دارد. حتي اگر به آنچه مستهجن ومخالف اخلا ق تلقي مي گردد، محدود باشد.كمتر حكومتي است كه سعي نمي كند، كنترل بر اطلاعات را به هرصورتي حفظ كند و بطور ضمني براين اعتقاد كه اطلاعات قدرت است، صحه نگذارد. [4]

ارتباطات سیاسی و رسانه‌ها
رسانه‌های جمعی در جریان ارتباطات سیاسی، در اختیار دولت‌ها و سایر ارتباط‌گران سیاسی قرار می‌گیرند. رسانه‌های اطلاعاتی و خبری وقتی در خدمت دولت‌ها قرار می‌گیرند، به‌عنوان واسطه اصلی میان سیاست‌گذاران و توده مردم قرار می‌گیرند. رسانه‌ها، توده‌ی مردم را بسیج می‌كنند، تا اندیشه‌های جدید و تكنیك‌های مدرن را بپذیرند. وظیفه دشوار رسانه‌های گروهی این است، كه ساختار سیاسی با ثبات و پایداری را بنا كنند؛ كه در آن ساختار، محیط اجتماعی همگون و شایسته‌ای پدید آید و در نتیجه‌ی آن، گسترش توسعه ملی سرعت یابد. دو وظیفه متفاوت برای رسانه‌های گروهی در این عرصه عبارتند از:
1- متّحد كردن همه مردم كشور؛
2- واداشتن آنان به مشاركت در طرح‌های توسعه‌ی ملی.
رسانه‌های گروهی همچنان‌كه در حفظ همبستگی و وحدت ملی و ایجاد مشاركت سیاسی جامعه، نقش به‌سزایی دارند و اهداف نظام سیاسی را تحصیل می‌كنند، می‌توانند به‌عنوان وسیله‌ای در دست مخالفان و منتقدان یك نظام سیاسی قرار گرفته و نظام سیاسی را مجبور به اعمال خواسته‌های مخالفین نموده و یا حتی سرنگون سازند. ارتباط‌گران سیاسی می‌كوشند، تا از طریق رسانه‌ها، برخی وقایع را در مركز توجه افكار عمومی قرار داده و با این كار بر تصمیم‌‌گیری‌های دولتی اثر گذاشته و اقتدار حكومتی را وادار به سیاست‌‌گذاری و عمل سیاسی نمایند. از جمله تلاش‌های مخالفین در بهره‌گیری از عنصر ارتباط سیاسی، می‌توان به انتشار اطلاعات منتخب به رسانه‌های خبررسان و یا ترتیب تظاهرات عمومی برای جلب توجّه به هدف یا مسأله خاصی را برشمرد
نتیجه گیری
جامعه مجموعه¬ای از افراد است که در محیطی مشترک زندگی می¬کنند و نهادها، فعالیتها و منافع مشترکی دارند، اما اگر ارتباطی با یکدیگر نداشته باشند، نه تنها نمی¬توانند از منافع مشترک خود آگاه شوند؛ بلکه¬نمی¬توانند مفهوم مشارکت سیاسی را اجرا نموده و اقدام هدفمندانه جهت انجام واکنش در مقابل تصامیم ملی ودولتی را موجب گردند . لذاارتباطات سیاسی به معنای انتقال اطلاعات سیاسی از بخش‌های سیاسی به بخش‌های اجتماعی است و بر تعامل متقابل رسانه‌ها و سیاست¬مداران تاکید دارد. بنابراین تعریف ارتباطات برای تمام جنبه‌های رفتار سیاسی و اجتماعی دارای اهمیت است. بدون ارتباط نه سیاست و نه جامعه معنایی ندارد. ارتباط عنصر پویای نظام سیاسی است. از طریف ارتباطات سیاسی می¬توان قدرت را تحت کنترل قرار داد.

منبع :اینترنت
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: بهنوش محتشمی