خوش آمديد,
مهمان
|
|
رسانه ها ابزاری در دست سیاستمداران
رسانه از یک ابزار پیام رسان ساده به ابزاری سیاسی تبدیل شده که در واقع شکل پیشرفته تبلیغات رسانه ای است و به سیاستمداران امکان می دهد تا با استعانت از رسانه به واقعیت سازی دست یابند و افکار عمومی را توجیه و اقناع کنندو از این دیدگاه،رسانه به منزله کارپرداز قدرت مطرح است و لذا طبیعی است که صاحبان قدرت به آن توجه کنند و برای ایجاد ثبات داخلی و توفیق در روایط خارجی شان در پی تقویت وبهره مندی از آن برآیند. از آنجا که رسانه شان ابزاری دارد مورد مخالفت جدی واقع نمی شود و بر خلاف گمان های اولیه مشاهده می شود که همه کشورها به نوعی سعی در دستیابی،ترویج و تقویت آن دارند.به گزارش واحد مرکزی خبر،وقوع انقلاب دیجیتالی و پیدایش فناوری های جدید ارتباطی باعث ارائه تعریف جدیدی از سیاست و ساختارهای قدرت در جامعه شده است.در همین راستا ، قدرت در دست کسانی متمرکز می شود که امکان تولید،کنترل و انتشار موثرتر و کارآمدتر اطلاعات را دارند. رسانه های جمعی به تحکیم و تثبیت فرآیند جهانی شدن کمک می کنند و مجاری مناسبی در اختیار حکومت ها،شرکت های فراملیتی و رسانه ها می گذارند تا حوزه قدرت و امکانات خویش را توسعه دهند و آن دسته از کشورهایی که نمی توانند درمیدان ارتباطات و اطلاع رسانی به رقابت موثر بپردازند متحمل آسیب های اقتصادی و فرهنگی زیادی خواهند شد.رسانه ها در ابتدا به مثابه ابزاری ساده برای انتقال معانی بودند،تا بدانجا پیش رفتند که در عصر حاضر با تاسیس شاهراه های اطلاعاتی و ایجادابرمتن ها و فرازبان ها کل حیات انسان را متحول ساخته و معنای تازه ای از زندگی پدید آورده اند. افزایش تعداد مراکز و دستگاههای تلویزیونی-رادیویی و... پدیده ای است که کم وبیش آمریکا،آسیا،و سایر مناطق جهان را در بر گرفته و حکایت از توجه قدرت های سیاسی به رسانه دارد.رسانه ها در تمامی جنگ های قرن بیستم به عنوان اباری برای جنگ روانی و تبلیغات جنگی از سوی بسیاری از کشورها مورد استفاده قرار گرفته اند. نبرد استالینگراد و شکست سنگین آلمان نازی در این نبرد نمونه بارز آن است. در سپیده دم قوریه ۱۹۴۳ یک میلیون آلمانی از رادیوی رژیم نازی آلمان این خبر را شنیدند:زیر پرچم صلیب شکسته ، برافراشته برفراز ویرانه های شهر استالینگراد ، آخرین نبرد صورت گرفت، امرای ارتش ، افسران ، درجه داران و سربازان شانه به شانه ایستادند و تا آخرین نفس رزمیدند .آنان بی هدف قربانی نشدند ، آنان جان باختند تا آلمان زنده بماند.این گزارش یک دروغ آشکار بود ، واقعیت این بود که ارتش ششم آلمان تاب مقاومت در برابر قدرت برتر لشکریان شوروی را نیاورد و تسلیم شد. این رویداد هیتلر را خشمگین ساخت او می خواست که سربازانش تا آخرین قطره خون بجنگند و بدین گونه که به فرمان او حقیقت را کشتند اوتوفون بیسمارک نخستین صدراعظم آلمان در پایان قرن ۱۹ می گوید:بیشترین دروغ پردازی ها را می توان پیش از انتخابات در زمان جنگ و پس از شکار تجربه کرد.ادوایت آیزنهاور که بعدها به مقام ریاست جمهوری آمریکا رسید در سال ۱۹۴۰ به اهمیت افکار عمومی پی برد و گفت: " این افکار عمومی است که در جنگ پیروز می شود" ۳۰ سال بعد نظامیان آمریکا در جنگ ویتنام مزه تلخ این واقعیت را چشیدند. هنگامی که سیمورهرش در سال ۱۹۶۸ گزارشی از یک قتل عام غیر نظامیان ویتنامی را انتشار داد، افکار عمومی به سرعت موضع گرفتند ، آنان هنگامی که در سال ۱۹۸۳ گرانادا ازجزایر منطقه کارائیب را به اشغال خود درآوردند درها را به کل بر روی خبرنگاران بستند. در عملیآت نظامی آزادسازی کویت در سال ۱۹۹۱ نیز رسانه های غربی اجازه حضور مستقیم در مناطق جنگی را نیافتند. در جنگ کوروزو، ناتو هر روز کنفرانس مطبوعاتی تشکیل می داد ، این کنفرانس ها توام با تصاویر تلویزیونی از قبل سانسور شده و آن هم در چارچوب معینی بود. سخنان جیمی شی سخنگوی ناتو در این کنفرانس هیچگونه اطلاعات مفیدی نمی داد. در جنگ افغانستان نیز نیروهای متحد سهیم در جنگ ، همچنان به استراتژی سکوت و ضد اطلاعات خود پایبند ماندند.شاید بتوان گفت جنگ اخیر آمریکا علیه عراق نیز بشدت به رسانه ها متکی بود تا حدی که تعداد پوشش تلویزیونی از طریق کانال های ماهواره ای آنقدر بود که به واقع به موقعیت انحصاری قبلی BBC و CNN آسیب زد. الجزیره ۵سال پس از جنگ ۹۱ یعنی در سال ۱۹۹۶اعلام موجودیت کرد.یا شبکه هایی مثل العربیه والعالم که بسیار جوان هستند هم نقش هایی به عهده گرفتند که مخاطبان به آن تمایل داشتند. این شبکه ها به خصوص برای بینندگان غربی که احساس می کردند در مسیر یک جریان یکسویه خبری قرار گرفته اند جذاب تر بود.از سویی دیگر حوزه اینترنت در این جنگ بسیار پررنگ و اثرگذارتر شد البته توجه به اینترنت به عنوان رقیب رسانه هایی مکتوب و الکترونیک بعداز ۱۱سپتامبر شروع شد و در این جنگ به اوج خود رسید به طوریکه در آمریکا میزان استفاده کاربران از اینترنت به بالای ۷۱ درصد رسید حال آنکه قبلا این رقم ۵ درصد بود.در مورد تنوع رسانه ها هم باید گفت تعدد رسانه هایی که به این جنگ پرداختند کاملا مشهود بود. مثل شبکه الجزیره در واقع ۱۱ سپتامبر که این شبکه شهرت جهانی اش را یک مقدار زیادی مدیون این رویداد است در اینجا می بینید شبکه های جدید مثل العربیه یا فاکس نیوز نقش موثری پیدا می کنند که در گذشته این طور نبود. در حملات بیرحمانه و وحشیانه اسراییل به نوار غزه نیز رسانه ها نقش بسزایی ایفا نمودند، از دقایق نخست درگیری، گوگل در صحنه حاضر بود.وقتی که نیروهای حماس در پناهگاههای خود به دنبال راهی برای پاسخگویی به حملات اسراییل میگشتند، ابزار Google Earth به کمک آنها میآمد. حامیان مردم فلسطین نیز از طریق وبسایت به اشتراکگذاری تصاویر ویدیویی YouTube گوگل نظراتشان را در قالب تصاویر ویدیویی به گوش مردم در دنیا میرساندند.در مجموع باید یادآور شد که در عصر ارتباطات،جنگ ها،از جنگ رسانه ای آغاز می شوند و با جنگ رسانه ای ادامه یافته و پایان می پذیرند. نگاه غرب به رسانهها ابزاری است دیدگاه > ایران- این روزها رسانههای غربی تلاش زیادی دارند تا با مقصر جلوه دادن ایران در به نتیجه نرسیدن مذاکرات مسکو تا حدودی تحریمهای ضدایرانی غربی را توجیه کنند. درخصوص نقش و کارکرد رسانهها در موضوع هستهای با مهدی فضائلی، کارشناس رسانه گفتوگو کردهایم. نقش رسانههای خارجی در موضوع انرژی هستهای کشورمان چیست؟ غرب و گروه 1+5 در سالهای اخیر همیشه از ابزار رسانهها و تأثیرگذاری آنها در جهت پیشبرد سیاستهای خود در موضوع انرژی هستهای ایران استفاده کردهاند و تلاش دارند با بزرگنمایی و دروغپراکنی در مورد خطر انحراف در فعالیتهای هستهای کشورمان افکار عمومی را نسبت به فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران حساس کنند. اگر دقت کنید این موضوع برای نخستین بار در سایتها و رسانههای مرتبط با منافقین مطرح شد و پس از آن هم همواره از سوی رسانههای غربی دامن زده شد؛ بهگونهای که تقریبا هر روز درخصوص غیرصلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران و خطرات احتمالی و نگرانیهایی که از بابت این فعالیتها برای دیگر کشورها و مردم جهان وجود دارد خبرسازی و تولید محتوای جعلی صورت میگیرد. این موضوع در روند مذاکرات هم تأثیر داشته؟ شما نگاه کنید به همین مذاکراتی که اخیرا میان ایران و 1+5 در مسکو انجام شد. در جریان این مذاکرات برخی از رسانههای غربی تلاش کردند ایران را عامل شکست مذاکرات معرفی کنند، درحالیکه ایران آمادگی خود را برای همکاری با غرب اعلام کرده بود و تلاش زیادی هم برای تعامل با غرب انجام داد. با این حال رسانههای غربی بدون اینکه به استدلالات و خواستههای معقول و مشروع ایران و کارشکنیهای غرب اشارهای بکنند، در مقابل از مدتها پیش از مذاکرات، خواستههای غرب را بهگونهای معقول و منطقی جلوه میدهند. بنابراین به مخاطب این رسانهها اینگونه القا میشود که ایران عامل به نتیجه نرسیدن مذاکرات بود و حاضر نشد در برابر خواسته صحیح و منطقی غرب تمکین کند. آیا رسانههای ما هم توانستهاند متقابلا این نقش را ایفا کنند؟ رسانههای ما دارای ظرفیتهای بالایی هستند که متأسفانه تاکنون استفاده مناسبی از آنها صورت نگرفته است. با این حال، در جریان مذاکرات مسکو ما شاهد یک گام رو به جلو در رسانههای خودمان بودیم و موفق شدیم مرجعیت خبری را از دست غربیها خارج کنیم و حداقل مرجعیت خبری افکار داخلی را در دست بگیریم. این قدم خوبی بود که امیدواریم با برنامه و استراتژی مشخص و از پیش تعیین شده ادامه یابد تا بهزودی بتوانیم به بلوغ رسانهای بیشتری برسیم. اساساً نگاه غرب به رسانه چگونه است؟ آیا جریان آزاد اطلاعات آنگونه که تبلیغ میشود، در رسانههای غربی وجود دارد؟ نگاه غرب به رسانهها یک نگاه ابزاری صرف است؛ یعنی رسانهها در غرب بهعنوان یک ضلع بسیار قدرتمند از مجموعه عملیاتهای این کشورها نقش زمینهسازی برای اجرای تصمیمات سیاستمداران و سران این کشورها را بر عهده دارند. از سوی دیگر ارتباط میان سیاستمداران و رسانهها به جهت تجربه طولانیای که این کشورها در استفاده از ابزار رسانه دارند و نیز تأثیرگذاری بالای رسانهها در این کشورها، بسیار تنگاتنگ است. یک بخشی از مأموریتهای رسانهها در غرب زمینهسازی برای اجرای تصمیمات سردمداران و تصمیمسازان این کشورها و درکنار آن زمینهسازی برای پذیرش عمومی این تصمیمهاست. در مواقعی هم رسانهها مقدمات لازم برای اتخاذ یک تصمیم را فراهم میکنند. همچنین بعد از اجرای تصمیمات از رسانهها درجهت القای صحیح بودن تصمیمات و توجیه افکار عمومی استفاده میشود. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|