خوش آمديد,
مهمان
|
|
به کوشش آقای محمدعلی بهمنی قاجار
به دنبال کودتای 28 مرداد 1332 دولت کودتا به پاس همکاری دولت شوروی در سقوط دولت دکتر مصدق، طی موافقتنامهای با تجزیه قصبه فیروزه از ایران بهطور رسمی موافقت کرد. <فیروزه> نام روستایی در 12 کیلومتری مرز ایران با ترکمنستان است و از شهر شیروان بهخوبی دیده میشود. براساس نص صریح فصل سوم قرارداد مودت 1921 ایران و شوروی، دولت شوروی متعهد گردیده بود قصبه فیروزه را به ایران بازپس دهد. (1) قصبه فیروزه دارای قریههای متعدد بود و از زمینهای حاصلخیز، زیبا و رودخانه و گردشگاهها برخوردار بود و در سال 1300 خورشیدی بیش از بیست هزار نفر جمعیت داشت.(2) دولتهای سیدضیاءالدین طباطبایی و کابینه اول قوامالسلطنه عملاً برای استرداد فیروزه کاری نکردند و تنها در دولت مشیرالدوله بود که به روسها درخواست رسمی برای استرداد فیروزه ارائه شد. همچنین در پایان دولت مشیرالدوله و در بیست و سوم اردیبهشتماه 1301، وزارت خارجه در نامهای به وزارت مالیه تسریع در بازپسگیری فیروزه را درخواست نمود. )3) اما در عمل قصبه فیروزه به ایران تحویل داده نشد و این بخش از خاک ایران که مالکیت ایران بر آن طبق قراردادی بینالمللی و معتبر مورد اذعان و اعتراف شوروی قرار گرفته بود در اشغال غاصبانه شوروی باقی ماند و در اسفندماه سال 1333 خورشیدی، دولت زاهدی و محمدرضا پهلوی این بخش مسلم خاک ایران را به شوروی واگذار کرد. ظاهر امر این بود که فیروزه در ازای به رسمیت شناختن مالکیت ایران بر عباس آباد و حصار به شوروی واگذار شده است. اما حصار و عباس آباد بخشهایی از خاک ایران بودند و در حاکمیت ایران بر آنها هیچ شک و تردیدی نبود و در واقع ایران در ازای تأیید مالکیتش بر قسمتی از خاک خود بخشی دیگر از خاکش را واگذار کرد. پیشتر هم شورویها مدعی شده بودند که ایران در ازای فیروزه، حصار و عباس آباد را تصرف کرده است که این ادعا موهوم بود زیرا طرح مبادله عباس آباد و حصار با فیروزه همانی بود که در عصر روسیه تزاری انجام شده بود و شوروی با صرف نظر از این سیاست استعماری، حاکمیت ایران بر فیروزه را پذیرفته بود. محمدعلی فروغی هم در عصر رضاخان در نامهای به سفیر ایران در شوروی تصریح کرده بود که چنین ادعایی باطل و بیربط است. فروغی در مراسله خود به موضوع بهانههای دولت شوروی برای عدم استرداد فیروزه به ایران اشاره کرده و در این باره بیان داشته بود: شنیده میشود که میگویند اگر فیروزه به دولت ایران برگردانده شود باید عباسآباد و حصار هم که در عوض فیروزه به ایران داده شده مسترد شود. بطلان این ادعا هم بدیهی است زیرا اگر چنین بنایی بود میبایست در عهدنامه ذکر شود و نیز گفته شده است که چون اراضی که دولت ایران مطالبه میکند متعلق به ممالکی است که در اختیار اتحاد جماهیر شوروی هستند و مستقیماً متعلق به روسیه نیستند به این واسطه برای دولت مسکو مشکل است آنها را متقاعد کند، ولیکن حاجت به توضیح نیست که این عذر را هم نمیتوان موجه دانست چیزی که عهداً یا حقاً تعلق به دولت ایران دارد برعهده دولت شوروی است که هرکس را [برای استرداد آن] باید متقاعد کند. به هر حال با وجود حقوق مشخص و روشن ایران بر قصبه فیروزه، در سال 1333 خورشیدی و در پنجم اسفند ماه این سال با تصویب مجلس شورای ملی، قصبه فیروزه از خاک ایران جدا شد و در ازای آن یازده تن شمش طلای توقیف شده ایران به وسیله شوروی آزاد گردید. نکته جالب این جا است که دولت شوروی این یازده تن طلای متعلق به ایران را در عصر دولت دکتر مصدق با وجود جنگ سیاسی میان ایران و امپریالیسم غرب به ایران تحویل نداد و فقط پس از باج دادنهای دولت زاهدی این طلاها به دولت غربگرا و برکشیده امپریالیسم، سپهبد زاهدی تحویل داده شد تا میزان صداقت ضد امپریالیستی دولت شوروی بیشتر مشخص گردد. در جلسه مجلس بیشتر نمایندگان حتی شخصیت دانشگاهی همچون دکتر علی اکبر بینا که کتاب تاریخ دیپلماسی ایران را نگاشته است با حرارت از تجزیه ایران و قصبه فیروزه دفاع کردند و ادعاهای شورویها را تکرار کردند. در جلسه مجلس شورای ملی تنها کسی که به مخالفت برخاست مصطفی کاشانی بود که با صراحت از حقوق تاریخی ایران دفاع کرد. شرح این جلسه و سخنرانی مصطفی کاشانی در ذیل آورده میشود. طرح گزارش مربوط به اجازه مبادله موافقتنامه حل مسائل مرزی و مالی بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی رئیس: آقای وزیر امورخارجه وزیر امورخارجه: بنده استدعا میکنم که لایحه موافقتنامه ایران و شوروى راجع به مسائل مرزی و مالی مطرح شود. ماده واحده- مجلس شوراى ملى موافقتنامه حل مسائل مرزى و مالى بین ایران و اتحاد جماهیر شوروى سوسیالیستى را که مشتمل بر ۵ ماده و یک پروتکل ضمیمه است و در تاریخ پنجشنبه ۱۱ آذر ماه ۱۳۳۳ در تهران به امضا رسیده است تصویب و به دولت اجازه میدهد اسناد مصوب آن را مبادله نماید. مسعودی (منشی)- این گزارش از کمیسیون خارجه است و آقای مرآت اسفندیاری که مخبر کمیسیون خارجه هستند گزارش را امضا نمودهاند و گزارش کمیسیون قوانین دارایی و گزارش کمیسیون نظام و گزارش کمیسیون کشور هم در تأیید همین است. رئیس: ماده واحده مطرح است آقای مصطفی کاشانی کاشانی- در این موقع که لایحه دولت مربوط به رفع اختلافات مرزی و مالی با دولت اتحاد جماهیر شوروی مطرح مذاکره است وظیفه ملی و میهنی اینجانب حکم میکند آنچه را که تاکنون به مجامله و تعارف برگزار شده (عبدالصاحب صفایی- مجامله نمیخواهد آقا) و مربوط به آرمانهای ملی و آرزوهای یک ملت رنجدیده است با کمال صراحت بیان کنم. با کمال افتخار و بدون هیچگونه مجاملهای با لایحه دولت و قرارداد منضم به آن اساساً مخالفم و با کیفیتی که تنظیم شده آن را مخالف با عقیده اکثریت وطنخواهان میدانم. قبلاً باید عرض کنم من به دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی دولت مقتدر و همسایه عالیمقام دولت ایران کمال احترام را دارم و یقین دارم صلاح و سلامت ملت ایران در دوستی و اصلاح با دولت اتحاد جماهیر شوروی است و این دوستی و صفا اگر صوری نباشد و واقعاً با توجه و احترام به سنن ملی و اعتقادات مذهبی ملت ایران برقرار گردد نه تنها برای ملت و دولت شوروی مفید است بلکه تا حدودی در استقرار صلح جهان نیز تأثیر خواهد داشت ولی مطالبی که عرض میکنم چون تاکنون دستگاه سیاسی دولت شوروی به آن مطالب آشنا نیست و روح مجاملهگویی شخصیتهای سیاسی مانع از آن گردیده که حقایق تلخی به دولت همسایه عزیز ما گفته شود به این جهت یقین دارم ممکن است دولت شوروی در سیاست خود نسبت به ایران تجدیدنظر کلی و اساسی نماید و روابط دو ملت بر پایهای استوار گردد که هیچ اتحادیه و عهدنامهای نتواند خللی به آن روابط وارد آورد. مطلبی که بنده میخواهم عرض کنم و امیدوارم اولیای دولت شوروی از آن عبرت بگیرند این است که آیا دیپلماسی دولت شوروی چنین قراردادی را برای امضا و مبادله آماده نموده است با شرایط زمانی و امکانات سیاسی دیگر؟ برای روشن شدن مطلب باید عرض کنم پایه رفع اختلافات مرزی و مالی ایران و شوروی در زمان کابینه رزمآرا گذاشته شد و حتی قرارداد تجارتی که مقدمه رفع اختلافات بود در همان کابینه تنظیم و به امضا رسید. رفع اختلافات با شوروی همه جا پا به پای لایحه گس گلشائیان پیش میرفت. اگر لایحه گس گلشائیان در حکومت رزمآرا به تصویب رسیده بود اختلافهای مرزی ایران و شوروی هم تا به حال مجمل نمانده بود و اکنون هم که انگلیسها مسأله نفت را به دلخواه خود حل نمودند قدم دوم دیپلماسی انگلستان رفع اختلافات شوروی بود که اکنون پشت سر لایحه نفت به مجلس آمده است. البته این مطلب بنده به مزاج بعضی از رجال و شخصیتها سازگار نیست، حوصله ندارند و نمیخواهند همچنین مطلبی را بشنوند ولی این حقیقت باید گفته شود تا ملت ایران بداند قرارداد رفع اختلافات با شوروی هم دنباله دیپلماسی انگلستان در ایران است و این باجی است که انگلیسها به روسها میدهند. این مفهوم سیاست موازنه مثبت است یعنی حالا که یک لقمه به دهان انگلیسها افکنده شد و به مراد خودشان رسیدند یک لقمه هم به کام روسها میاندازند تا آنها هم به مراد خودشان برسند و عهدنامه ترکمانچای و تجاوزات دولتهای جبار و سفاک تزاری روسیه را با تصویب چنین قراردادی در مجلس شورای ملی ایران تنفیذ کنند و اعتبار قانونی بدهند. تصویب این قرارداد به منزله تجویز اسارت مسلمانان بخارا، سمرقند، مرو، نخجوان و شیروان است (پورسرتیپ- سخت نگیر) و من به نام یک ایرانی اجازه نمیدهم تجزیه مملکت ایران را به امضای من برسانند. من میخواهم مردم بتوانند ظهرها و صبحگاهان در سمرقند، بخارا، مرو و شیروان بگویند اشهدان لاالهالاالله. اشهدان محمدرسولالله. من اعمال دولت تزاری روسیه را تجاوز، تعدی، ظلم و سفاکی میدانم و به آن جنایات صحه نمیگذارم و از همه وطنخواهان و از همه آنهایی که معتقدند به ایران ظلم شده و نباید ایرانیان و مسلمانان را زیر شکنجه روسهای تزاری یا بلشویکهای از خدا بیخبر گذاشت، استدعا میکنم به آنها رحم کنند و این قرارداد را امضا نکنند. دولت انگلستان میخواهد شریک جرم برای خودش تهیه کند (پورسرتیپ- به انگلستان چه مربوط است، انگلستان کیست، این حرفها اصلاً معنی ندارد. انگلستان میگوید قرارداد ببندید؟) میخواهد با همان دولت و با همان دستگاهی که قرارداد نفت را به امضا رسانده با همان دولت و همان دستگاه قرارداد ایران و شوروی را به امضا برساند تا زبان شورویها هم بسته شود و اگر روزی در صلاحیت عاقدان قرارداد و محیط غیرعادی تنظیم قرارداد نفت خدشهای به عمل آمد موازنه حفظ شود و روسها هم با آنها همصدا شوند چون شرایط عقد قرارداد نفت و قرارداد ایران و شوروی یکی است. افسوس که دولت شوروی نمیخواهد مستقل با ملت و دولت ایران کنار بیاید یا حزب توده را مظهر سیاست خود معرفی میکند و هرچه ایرانی است از خود میرنجاند یا تبعیت از دیپلماسی انگلستان میکند. من صریح عرض میکنم اگر دولت شوروی به فکر ما به سنتهای ملی و معتقدات مذهبی ملت ایران احترام بگذارد و ملت ایران را به غلام یحیی و آرداشس آوانسیان و دکتر رادمنش نفروشد اگر دشمنان ملیت و استقلال مملکت ما را در خاک خود پناه ندهد، اگر واقعاً آن ترسی که در دل ایرانیها از دولت روسیه وجود دارد که ریشه آن را تزاران سفاک روسیه به وجود آوردهاند از بین ببرد یقین داشته باشند ملت ایران خیلی گذشت خواهد کرد و مردانه دست دوستی خواهد داد ولی من با دست روسیه که از آستین انگلستان بیرون آمده دست دوستی نمیدهم دلیل آن هم این است که روزی که ما با شرکت نفت جنوب در حال جنگ اقتصادی بودیم و انگلستان برای به زانو درآمدن اقتصاد ملت ایران روزشماری میکرد در آن روزها دولت شوروی فقط بنا به توصیه انگلیسها طلاهای ما را ندادند تا ما زودتر به زانو درآییم حالا که خود انگلیسها هم اعتبار میدهند حالا شورویها میخواهند طلاهای ما را مسترد کنند این جز تبعیت از سیاست انگلستان اسمی دیگر ندارد. به علاوه استرداد طلای امانتی چه ارتباطی به گرفتن فیروزه دارد فیروزه ملک ایران است همانطور که ولادی وستک ملک روسیه است و من به هیچ قیمت حاضر نیستم یک وجب از خاک ایران به شوروی یا به هر کشور دیگری داده شود زیرا ما در این خاک مقدس کشته دادهایم و آن خاک با خون جوانان ایران عجین شده و این خلاف مروت و مردانگی است. من از دولت شوروی به عنوان یک ایرانی علاقهمند به دوستی با اتحاد جماهیر شوروی خواهش میکنم در کشور ایران سیاست مستقل ملی ایران را بشناسد و با سیاست مستقل خودشان هم با ما کار کنند. هر وقت دولت روسیه ملت ایران را خوب شناخت و خواست مستقیماً با ما وضع اختلاف کند و حاضر شد حرفهای حساب ما را گوش کند و توقعات مشروع ملت ایران را قبول نماید آن وقت ما هم خیلی گذشت میکنیم و به همین جهت به نهایت احترامی که برای دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی همسایه مقتدر ایران قائل هستم وظیفه ملی خود میدانم که به این لایحه رأی کبود بدهم. برگرفته از روزنامه ایران/مورخ7/12//گروه تاریخ/1392/ منابع در روزنامه ایران موجود است. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: بهنوش محتشمی
|