چهارشنبه, 26 ارديبهشت 1403

 



موضوع: نقش ارتباطات سیاسی در توسعه

نقش ارتباطات سیاسی در توسعه 10 سال 2 ماه ago #62658

نقش ارتباطات سیاسی در توسعه

نظریه‏ها و نگرش‏ها در زمینه ارتباطات و توسعه
1- نگرش علیتی به ارتباطات و توسعه (دیدگاه خوشبینانه)
عده‏ای از اندیشمندان تحت عنوان "ارتباطات به مثابه علت توسعه"، نظریه‏ها و الگوهای گوناگونی را ارائه کرده‏اند که اکثر آنها بر نظریه‏های "مارکس وبر" درباره تغییرات اجتماعی و اقتصادی متکی است. هواداران این مکتب فکری که بیشتر آثار خود را در دهه‏های 1950 و 1960 تألیف کرده‏اند، سعی کرده‏اند تا با استفاده از تحلیل سطح کلان از ارتباطات، به مثابه مفهومی برای درک بهتر تغییرات اجتماعی استفاده کنند. اندیشمندان اقتصادی کلاسیک و نئوکلاسیک، ارتباطات را عامل ضروری توسعه اقتصادی و رشد می‏دانستند (همان). نظریات اندیشمندانی چون دانیل لرنر، اورت هیگن و دیوید مک کلند در زمره این آثار قرار دارد.
1-1 - لرنر و الگوی علیتی
"دانیل‏لرنر" را می‏توان راهگشای بررسی نقش ارتباطات در توسعه دانست. انتشار کتاب "گذر از جامعه سنتی، نوسازی خاورمیانه" در سال 1958 را می‏توان آغاز بررسی‏های توسعه به حساب آورد. دیدگاه لرنر از دو جنبه با اهمیت و قابل بررسی است: نخست آنکه این نظریه از جامع‏ترین نظریه‏های ارتباطی توسعه محسوب می‏شود و دیگر آنکه تقریباً بر همه کسانی که پس از لرنر، به کار در این زمینه پرداخته‏اند، تأثیرگذاشته و بسیاری از پیش فرض‌های آنها را شکل داده است. پژوهش لرنر، اولین تلاش برای فرمولی کردن الگوی جهانی نوسازی است که از طریق یک پژوهش میدانی در شش کشور خاورمیانه مورد محک قرار گرفت. لرنر در این پژوهش، به‌دنبال شیوه‏ای است که جوامع با استفاده از آن، به مرحله گذار و سپس به نوگرایی می‏رسند. "الگوی علیتی لرنر، بر توالی تحولات نهادی استوار است، تحولاتی که به رشد خود توان و نوگرایی منجر می‏شود: شهرنشینی، سوادآموزی، گسترش رسانه‏های جمعی، درآمد سرانه بیشتر و مشارکت سیاسی. بر این اساس، هر جا شهرنشینی افزایش یافته، به رشد سوادآموزی منجر شده و رشد سوادآموزی باعث شده تا مردم از رسانه‏ها بیشتر استفاده کنند و هرگاه مردم بیشتر از همیشه تحت پوشش رسانه‏ها قرار گرفته‏اند، مشارکت اقتصادی (درآمد سرانه) و مشارکت سیاسی (رأی دادن) اوج گرفته است" (همان).
نظریه‏ای که بوسیله لرنر مطرح شده، مبتنی بر تجاربی است که کشورهای غربی طی چند قرن گذشته داشته و از قالب جوامع سنتی به شکل جوامع پیشرفته در آمده‏اند. او معتقد است که فراگرد نوسازی، غرب و شرق نمی‏شناسد و صرفاً بر حسب تصادف است که ابتدا در کشورهای غربی شاهد آن بوده‏ایم.
2-1- انتقاد از الگوی نوسازی و توسعه‏بخشی ارتباطات
نظریه‏ها و الگوهای غربی "نوگرایی" کشورهای جهان سوم و مخصوصاً نظریه دانیل‏لرنر در مورد توسعه‏بخشی ارتباطات، از اواسط سالهای دهه 1960، مورد انتقادهای قاطعتری در این زمینه از سوی محققان غربی و جهان سوم قرار گرفتند. در سال 1965 در سمیناری که در دانشگاه هاوایی برای ارزیابی نظریه‏ها و الگوهای غربی نوسازی و توسعه‏بخشی ارتباطات زیر نظر دانیل لرنر و ویلبرشرام تشکیل شد، برای اولین بار یک محقق بنگلادشی بنام "چودری عنایت‏الله" ضمن انتقاد از الگوی جهانی غربی توسعه عنوان کرد که چنین الگویی برای جهان سوم مناسب نیست و مخصوصاً آسیاییها نمی‏توانند چنین الگویی را بپذیرند. همچنین در اولین سمینار دانشگاه هاوایی انتقاد دیگری از سوی "اورت راجرز" محقق معروف امریکایی ارتباطات و توسعه بر الگوی واحد غربی در مورد توسعه مطرح شد. وی معتقد بود تجربه سال های اخیر آشکار ساخته است که چنین الگویی قابل تحقیق نیست و باید "الگوهای متناوب" را که با شرایط خاص کشورهای مختلف جهان انطباق داشته باشند، جستجو کرد. دو سال بعد نیز محقق دیگری بنام "الیهو کاتز" بر مبنای تحقیقی که در سال‌های 1973 تا 1975 درباره توسعه‏بخشی رادیو و تلویزیون در 11 کشور جهان سوم انجام داده بود، از نظریه‏های دانیل لرنر انتقاد کرد. وی از ضرورت توجه به ویژگی‌های مختلف کشورهای جهان سوم در کاربرد توسعه‏بخشی ارتباطات سخن گفته و از الگوهای متناوب دفاع کرده است.
به موازات این انتقادها که به سرعت قاطع‌تر شد، از اوایل دهه 1970 عده‏ای از محققان غرب و جهان سوم (نظیر آلن ولز، لوییس رامیرو بلتران، آرماند ماتلار، کارل نوردن استرنگ و هربرت شیلر) با دیدگاه‌های انتقادی عمیق‌تر خویش، به نظریه‏ها و الگوهای تقلیدی و تحمیلی "توسعه‏بخشی ارتباطات" که تنها به تحرک رفتار فردی و حفظ وضع موجود کشورهای در حال توسعه استوارند، حمله کردند و در مقابل، نقش وسایل ارتباط جمعی را در شرایط دگرگونی بنیادی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی این کشورها و طرد نظام‌های وابسته به امپریالیسم در جهان سوم، مورد توجه قرار دادند (معتمدنژاد، 1375).
2- نگرش سوداگرا به توسعه و ارتباطات
این نوع نگرش که در دهه 1960 گسترش یافت، رابطه میان تکنولوژی ارتباطات و سیاست‌های توسعه را مورد بررسی قرار می‏دهد و تلاش می‏کند تا رابطه هزینه سرمایه‏گذاری در تکنولوژی ارتباطات برای توسعه را با سودی که از این سرمایه حاصل می‏شود، مقایسه کند. بطور مثال، در سیستم ماهواره‏ای داخلی آنقدر فایده خواهد داشت که هزینه‏های سنگین این سیستم را جبران کند. در این دیدگاه طبقه‏بندی زیر رایج است:
•الگوی اشاعه
•نظریه‏های بسیج
•برآورد تکنولوژی و نظریه‏های انتقال
•نگرش‏های ارتباطی و توسعه
•نظریه‏ها و تحلیل‏های نظام‌های عمومی" (مولانا، 1371)
الگوی اشاعه که توسط "اورت راجرز" و همکارانش طراحی و در بسیاری از نقاط جهان به اجرا گذاشته شد، در این تقسیم‏بندی جای می‏گیرد. از نظر راجرز، تغییر اجتماعی فرایندی است که طی آن در ساختار و کارکرد یک نظام اجتماعی دگرگونی بوجود می‏آید" (راجرز، 1369، ص 10).
فرایند تغییر اجتماعی شامل سه مرحله پی‏درپی است:
•ابداع: فرایندی است که طی آن، افکار و روش‌های نوین، خلق شده و یا توسعه می‏یابند.
•نشر: فرایندی است که طی آن، افکار و ایده‏های نوین، به اعضای نظام اجتماعی انتقال داده می‏شوند.
•پیامدها: تغییراتی هستند که در نتیجه رد و یا قبول نوآوری، درون نظام اجتماعی بوجود می‏آیند (همان).
بنابراین راجرز و همکاران او، در میان آن دسته از محققان علوم اجتماعی قرار می‏گیرند که معتقدند تغییر اجتماعی به عنوان یک روند ارتباطی بهتر قابل درک است.
3- نگرش ساختارگرا به ارتباطات و توسعه
این نگرش که بر پایه اقتصاد سیاسی و فرهنگ استوار است، در بررسی توسعه و ارتباطات، زیرساخت‌های سیستم ارتباط جهانی را مورد کنکاش قرار می‏دهد تا روشن سازد که آیا این زیرساخت‌ها، توسعه را در همه سطوح، با مانع مواجه می‏سازند یا باعث ارتقای توسعه می‏شوند. براساس این نوع نگرش، ارتباطات زیرساخت و پیش‏شرط رشد اقتصادی و فراگرد توسعه است. نظریه‏پردازان این حوزه، همگی در بررسی نظریه‏های ارتباطات و توسعه موضعی نقادانه دارند و بسیاری از آنها از دیدگاه‌های مکتب فرانکفورت الهام گرفته‏اند.
هر چند میزان قابل توجهی از مطالعات در این حوزه، ملهم از نظریه‏های مارکسیستی و نئومارکسیستی است، اما بخش عمده این آثار، توسط غیر مارکسیست‌ها تهیه شده است. نظریه‏پردازان این حوزه، غالباً از کشورهای جهان سوم‌اند، اما در بین آنها متفکرانی از اروپا و امریکا نیز دیده می‏شوند. گزارش کمیسیون "مک براید" موسوم به "یک جهان و چندین صدا" نیز به‌عنوان یکی از عمده‏ترین اسنادی که به توسعه و ارتباطات پرداخته، از زاویه ساختاری می‏نگرد. از برجسته‏ترین پژوهشگران این حوزه، می‏توان به هربرت شیلر، دالاس اسمایت، آرماند ماتلار، حمید مولانا، سیس هاملینگ و رامیرو بلتران اشاره کرد.

نقش ارتباطات در توسعه(3)
ارتباطات و توسعه
پژوهش در زمینه ارتباطات و توسعه، بخشی از مطالعات و تحقیقات ارتباطی چند دهه اخیر را تشکیل می‏دهد. پایه و اساس این مطالعات، نظریاتی است که از دهه 1950 به بعد عمدتاً توسط نظریه‏پردازان غربی بویژه امریکایی‏ها مطرح شده است. "در مجموع باید گفت که ارتباطات نقش ویژه‏ای در رشد و ارتقای صنعت و اقتصاد دارد و در حقیقت سیستم اقتصادی جهان بدون وسایل ارتباطی نمی‏تواند کارایی داشته باشد و می‏توان گفت که بقای اقتصاد جهانی، به بقای وسایل ارتباطی وابسته است" (ذاکر، 1376، ص 30). به این ترتیب مشخص است که چرا ارتباطات و توسعه، به محور دلمشغولی سیاسیون، دانشمندان و پژوهشگران جهانی تبدیل و نظریات گوناگونی در مورد آن مطرح شده که اغلب نیز با یکدیگر به چالش پرداخته‏اند.
ارتباطات در فرایند توسعه ملی، از جنبه‏هایی دارای اهمیت است: نخست آنکه وسایل گوناگون ارتباطی، از عوامل مؤثر در آگاه‏سازی، هماهنگی و ساماندهی موردنظر در ارائه و اجرای طرح‌های گوناگون توسعه به شمار می‏روند و در جلب مشارکت عمومی و همکاری‌های مردمی، برای دستیابی به نتایج مطلوب، تأثیری تعیین‏کننده دارند؛ و دوم آنکه ارتباطات خود نیز به عنوان شاخص‏های توسعه، مانند درآمد ملی، سطح سواد و رفاه عمومی و همچون اجزای اصلی توسعه مانند آموزش و بهداشت، صنعت و خدمات، از جایگاه رفیع و ممتازی برخوردار است. از این رو، برای پیشرفت و گسترش آنها در کنار زمینه‏های مهم دیگر توسعه، برنامه‏ریزی‌های ویژه‏ای در نظر گرفته می‏شود. به این ترتیب "ارتباطات توسعه" و "توسعه ارتباطات" در فرآیند توسعه، لازم و ملزوم یکدیگرند (معتمدنژاد، 1375، ص 217).
و بالاخره اینکه در مورد تأثیر ارتباطات بر توسعه، دو دیدگاه وجود دارد: یکی خوشبینانه که برای ارتباطات در توسعه نقش مهمی در حد معجزه قائل است و دیگری، دیدگاه بدبینانه که نسبت به کاربرد و استفاده از رسانه‏ها بدبین است و آنها را تضعیف کننده ارزش‌های بومی و ملی و عامل بی‏هویتی و از خود بیگانگی می‏داند.
الگوهای ارتباطات و توسعه
با در نظر گرفتن مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، می‏توان سه الگو را در رابطه با ارتباطات و توسعه از هم متمایز ساخت:
1- الگوی لیبرالی-سرمایه‏داری: الگوهای لیبرالی، نخستین مجموعه مسلط در الگوهای ارتباطی و توسعه هستند. این الگوها کم و بیش بر مفهوم نوگرایی و نظام‏های غربی اقتصادی سرمایه‏داری مبتنی اند، عمدتاً بر نقش نخبگان اقتصادی در فرایند توسعه تأکید دارند و به مؤلفه‏هایی چون اطلاعات، علم و نوآوری توجه ویژه‏ای مبذول می‏دارند (مولانا، 1379). این نوع الگو که از مکتب نوسازی الهام گرفته است، بر نوگرایی جوامع سنتی و تقلید از روند توسعه نظام‌های غربی و سرمایه‏داری تأکید می‏ورزد. این نوع الگو متأثر از نظریات اجتماعی - اقتصادی ماکس وبر و نیز آراء و افکار متفکرانی همچون جان لاک، توماس هابس، آدام اسمیت، روسو و توماس جفرسون است. الگوی لیبرالی-سرمایه‏داری متشکل از چهار عامل اصلی است:
•رشد اقتصادی از طریق صنعتی شدن و شهرگرایی (به موازات یکدیگر)
•ورود فناوری از کشورهای توسعه‏یافته غربی
•برنامه‏ریزی متمرکز در زمینه توسعه
•علل عقب‏ماندگی کشورهای توسعه نیافته، در خود این جوامع نهفته است
نقش ارتباطات در این الگو، انتقال فناوری از کشورهای توسعه یافته به کشورهای توسعه نیافته است.
از دیگر ویژگی‌های این الگو آن است که برای ارتباطات سنتی ارزشی قائل نیست. بر این اساس، وسایل ارتباطی، ابزارهای بنیادین سازماندهی به شمار می‏آیند. همچنین در این الگو، رسانه‏ها رکن چهارم دموکراسی به شمار می‏آیند" (همان).
2- الگوی مارکسیستی-سوسیالیستی (چپ‏گرایانه و انتقادی): دومین مجموعه حاکم در قلمرو ارتباطات و توسعه، الگوی مارکسیستی-سوسیالیستی است. بر طبق این الگو، ارتباطات جدای از نظریه‏های سیاسی و عقیدتی نیست. الگوهای چپ‏گرایانه و انتقادی بر مبانی‌یی از قبیل تحریک، سازمان یا بسیج و انتقاد از خود، به عنوان نقش اولیه و اساسی مجاری ارتباطی و بویژه وسایل ارتباط جمعی استوار بوده و برای ارتباط میان فردی و گروهی بویژه از طریق نهادهای مدنی تأکید می‌کند و آن را پیش شرط طرح و اجرای برنامه‏ها، اهداف و استراتژی‏های توسعه می‏داند. دیدگاه‌های انتقادی در عرصه ارتباطات که از خمیرمایه‏های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی هنری و ادبی برخوردار بودند، رشد کرده و موجب شکل‏گیری مکاتب انتقادی در حوزه ارتباطات شده‏اند که در این میان می‏توان به مکتب فرانکفورت، نظریه سلطه رسانه‏ها، نظریه وابستگی، مکتب مطالعات فرهنگی و نظریه اقتصادی سیاسی ارتباطات اشاره کرد.
"الگوی مارکسیستی-سوسیالیستی همانند الگوی لیبرالی-سرمایه‏داری، بر رشد اقتصادی تأکید می‏کند، اما بر سر چگونگی دستیابی به آن، بین این دو الگو اختلاف وجود دارد. از دیگر شباهت‌های این دو الگو آن است که هر دو علم را محور کلیدی توسعه می‏دانند" (همان). کشورهایی نظیر چین، کوبا، و تانزانیا هنوز از الگوهای مارکسیستی پیروی می‏کنند. این کشورها در زمینه توسعه، نگاه به درون و منابع داخلی خود داشتند. آنها توانسته‏اند با اتکا به خود و استفاده منطقی و مناسب از رسانه‏ها، موقعیت‌های چشمگیری در زمینه توسعه داشته باشند. از نظر این کشورها، رسانه‏ها نمی‏توانند تنها عامل تغییر اجتماعی باشند، بلکه عنصر مکمل اهداف توسعه به شمار می‏روند و در عین حال کاملاً ضروری هستند.
3- الگوی وحدت‏گرا - رهایی‏بخش: سومین الگویی که در زمینه توسعه و ارتباطات در دهه‏های 1970 و 1980 شکل گرفت، الگوی وحدت‏گرا-رهایی‏بخش نام دارد. "این الگو اساساً انسانگرا و معنوی است بر کیفیت در برابر کمیت تأکید می‏ورزد و خواستار برابری و توازن در نظام بین‏الملل است" (همان). "طرفداران این الگو معتقدند که هم ارتباطات بین فردی و هم ارتباطات درون فردی، باید در کانون توجه برنامه‏ریزان توسعه قرار گیرد. بر این اساس، علاوه بر ارتباطات سنتی، باید به فناوری‌های نوین ارتباطی نیز توجه شود" (همان). بر پایه این الگو، ارزش‌ها و مفاهیم موجود در ارتباطات، نخستین محرکه‏های حرکت به سوی دگرگونی اجتماعی است. ارتباط در درون جامعه، به افزایش پیوستگی اجتماعی می‏انجامد و به آموزش مستمر کمک می‏کند.
ارتباطات به خرده گروه‌ها قدرت می‏بخشد و به اجتماعی کردن کمک می‌کند. از دیدگاه این الگو، آزادی بیان به سبب فرایند تدریجی همگن‏سازی فرهنگی فرایند نظام‌های ارتباطی، به مخاطره افتاده است و راهبردهای کنونی، رشد آزادی فرهنگی را به حداقل رسانده است.‌ از طرف دیگر، متفکران و صاحبنظران این حوزه نسبت به نظام‌های آموزشی موجود دیدگاهی انتقادی دارند. آنها بر این باورند که نظام‌های آموزشی بیشتر به این خاطر شکل گرفته‏اند که قدرت حاکم (ستمگران) بطور ارادی آن را به خدمت گیرند تا بتوانند مردم (ستمدیدگان) را در شرایط غیرانسانی نگه دارند. روشنفکران این حوزه، با ارائه راه‏حل‌های گوناگون معتقدند که نخبگان و توده‏ها باید هر دو مبدل به فراگیرنده شوند؛ یعنی باید جریان ارتباطات دو سویه شود و محاوره و گفتگوی دو طرفه، جایگاه ویژه‏ای در ارتباطات داشته باشد. اگر در جریان گفتگو، عده‏ای واژگان را به انحصار خود درآورند، گفتگو متوقف می‏شود و جریان یکسویه ارتباط در قالب "تک‏گویی" ظاهر می‏شود.
نکته مهم دیگری که در این الگو به چشم می‏خورد، آن است که بر "خود" ارتباط تأکید می‏شود و نه ابزارهای ارتباطی. انقلاب واقعی باید در حوزه ارتباطات به وقوع بپیوندد و نه در وسایل ارتباطی، زیرا انقلاب ارتباطات خود را در واکنش متقابل انسانی نشان می‏دهد. نکته آخر اینکه، ارتباط حقیقی از منظر این الگو، باید افقی باشد. تنها در این صورت است که هم فرستنده و هم گیرنده با تبادل تجارب خود، دچار تحول و دگرگونی می‏شوند (همان). در این الگو، اندیشمندان امریکای لاتین نظیر پائولوفریره، خوان سوماویا، اندیشمندان آفریقا مانند قوام‏نکرومه رهبر غنا، جولیوس نایرره رهبر استقلال تانزانیا، اندیشمندان آسیا نظیر جواهر لعل نهرو نخست‏وزیر فقید هند، ای. ک. گوجرال وزیر سابق اطلاعات هند، چودری عنایت الله از محققان ارتباطی بنگلادش و در نهایت جلال ‏آل احمد و علی شریعتی از کشورمان قرار دارند.
فن آوری اطلاعات و ارتباطات چيست ؟ ( بخش اول )
در پنجاه سال گذشته بروز تحولات گسترده در زمينه کامپيوتر و ارتباطات ، تغييرات عمده ای را در عرصه های متفاوت حيات بشری به دنبال داشته است . انسان همواره از فن آوری استفاده نموده و کارنامه حيات بشريت مملو از ابداع فن آوری های متعددی است که جملگی در جهت تسهيل زندگی انسان مطرح شده اند. در ساليان اخير ، فن آوری های اطلاعات و ارتباطات که از آنان به عنوان فن آوری های جديد و يا عالی ، ياد می شود ، بيشترين تاثير را در حيات بشريت داشته اند . دنيای ارتباطات و توليد اطلاعات به سرعت در حال تغيير بوده و ما امروزه شاهد همگرائی آنان بيش از گذشته با يکديگر بوده ، بگونه ای که داده و اطلاعات به سرعت و در زمانی غيرقابل تصور به اقصی نقاط جهان منتقل و در دسترس استفاده کنندگان قرار می گيرد . بدون شک مهمترين و در عين حال بزرگترين پيشرفت در زمينه فن آوری اطلاعات و ارتباطات به ابداع "وب" توسط " تيم . برنرزلی " در اواخر سال 1980 در CERN ، برمی گردد . به منظور آشنائی با جايگاه واقعی "وب " ، کافی است به ضريب نفوذ آن پس از ابداع توجه گردد. پس از ابداع هر فن آوری ، مدت زمانی بطول می انجامد تا فن آوری مورد نظر در مقياس عمومی مورد استفاده قرار گيرد( ضريب نفوذ) . مثلا" تلفن پس از 74 سال ، راديو پس از 38 سال ، کامپيوترهای شخصی پس از 16 سال ، تلويزيون پس از 13 سال و "وب " پس از 4 سال ، موفق به جذب پنجاه ميليون استفاده کننده شده اند .
فن آوری اطلاعات و ارتباطات ، بدون شک تحولات گسترده ای را در تمامی عرصه های اجتماعی و اقتصادی بشريت به دنبال داشته و تاثير آن بر جوامع بشری بگونه ای است که جهان امروز به سرعت در حال تبديل به يک جامعه اطلاعاتی است . جامعه ای که در آن دانائی و ميزان دسترسی و استفاده مفيد از دانش ، دارای نقشی محوری و تعيين کننده است .
شايد تاکنون سوالات متعددی در رابطه با فن آوری اطلاعات و ارتباطات برای شما مطرح شده باشد:
فن آوری اطلاعات و ارتباطات چيست ؟
تفاوت فن آوری اطلاعات با فن آوری اطلاعات و ارتباطات چيست ؟
آيا انباشت سخت افزار و يا نرم افزار ، دستيابی به اينترنت و تعداد تلفن های سلولی ، نشان دهنده استفاده از فن آوری اطلاعات و ارتباطات می باشد؟
ضريب نفوذ اطلاعات و دانش در يک جامعه به چه ميزان است و جايگاه فن آوری اطلاعات و ارتباطات در اين زمينه چيست ؟
جايگاه ابزارها ، اهداف ، زيرساخت ها و عوامل انسانی در فن آوری اطلاعات و ارتباطات چيست ؟ آيا می شود يک ابزار را به عنوان يک هدف مطرح و آن را به عنوان يکی از شاخص های استفاده از فن آوری اطلاعات و ارتباطات مورد توجه قرار داد ؟
چرا با اين که سال های زيادی است که از سخت افزار و يا نرم افزار استفاده می شود ، از چنين واژه ای تاکنون استفاده نمی گرديد، به عبارت ديگر استفاده از واژه "فن آوری اطلاعات و ارتباطات " در عصر حاضر نشاندهنده چه واقعيتی است ؟
ارتباط فن آوری اطلاعات و ارتباطات با توسعه چيست ؟
شکاف و يا فاصله ديجيتالی چيست و چه عواملی باعث ايجاد و يا تشديد اين فاصله می شوند ؟ وظيفه هر يک از ما در کاهش اين فاصله چيست ؟
آيا برای کاهش شکاف ديجيتالی می بايست در فرهنگ و نوع نگاه ما ، تغييری داده شود ؟
برای حرکت به سمت يک جامعه مبتنی بر اطلاعات به چه امکانات و يا زيرساخت هائی نياز می باشد ؟ اولويت ها در اين رابطه چيست ؟
آيا ايجاد زيرساخت ارتباطی برای استفاده از مزايای فن آوری اطلاعات و ارتباطات به تنهائی کافی است ؟
شرط لازم و کافی به منظور استفاده عموم شهروندان يک جامعه از دستاوردهای فن آوری اطلاعات و ارتباطات چيست ؟
جايگاه توسعه منابع انسانی به منظور استفاده سودمند از دستاوردهای فن آوری اطلاعات و ارتباطات چيست ؟
جايگاه توليد محتوی به زبان استفاده شده در هر جامعه چيست و مختصات آن در فن آوری اطلاعات و ارتباطات به چه صورت مشخص می گردد؟
آيا برای آشنائی و استفاده از مزايای فن آوری اطلاعات و ارتباطات به اطلاع رسانی خاصی نياز است ؟
استراتژی ملی فن آوری اطلاعات و ارتباطات به چه صورت می بايست تدوين گردد و آيا در اين رابطه به يک مدل خاص و متناسب با شرايط بومی هر کشور نياز است ؟
نحوه بررسی و ارزيابی ميزان موفقيت برنامه های ملی فن آوری اطلاعات و ارتباطات به چه صورت است ؟
استراتژی حرکت به سمت يک جامعه مدرن اطلاعاتی به چه صورت می بايست تدوين گردد؟ آيا بدون وجود يک استراتژی مشخص و جامع ، امکان حرکت مثبت در اين راستا وجود دارد ؟
جايگاه فن آوری اطلاعات و ارتباطات در جهت افزايش سواد عمومی ديجيتال ، ارتقاء سطح دانش عموم شهروندان يک جامعه ، افزايش ضريب نفوذ اطلاعات و توليد علم چيست ؟
و سوالات بسيار فراوان ديگر !
قطعا" در اين مقاله نمی توانيم به تمامی پرسش های فوق پاسخ دهيم ولی قصد داريم با بررسی فن آوری اطلاعات و ارتباطات و نقش آن در توسعه به نوعی فضائی را ايجاد نمائيم که شايد لزومی به پاسخ صريح به اکثر سوالات فوق نباشد و هر خواننده بتواند پاسخی شايسته برای آنان را پيدا نمايد .
اطلاعات و دانش
تعاريف متفاوت اطلاعات ( Information ) از زوايای مختلف :
تعريف اطلاعات از لحاظ نظری : اطلاعات ( Information ) به هر نوع داده جمع آوری شده با استفاده از روش های مختلفی نظير : مطالعه ، مشاهده ، شايعه و ساير موارد ديگر اطلاق می گردد. در واژه "اطلاعات" ، بار معنائی از قبل تعريف شده ای در رابطه با کيفيت ، معتبر بودن و يا صحت داده وجود نداشته و امکان برخورد با اطلاعات معتبر ، غيرمعتبر ، واقعی ، نادرست ، صحيح و گمراه کننده ، وجود خواهد داشت .
تعريف اطلاعات از منظر تئوری اطلاعات : اطلاعات دربردارنده يک معنی خاص خصوصا" در ارتباط با پيشگوئی احتمالی از داده است .در تعريف فوق ، ميزان معنی و محتوای ارائه شده توسط اطلاعات مورد توجه قرار می گيرد.مثلا" پيامی که به ما اعلام می نمايد:"فردا خورشيد طلوع می نمايد " دارای حجم اندکی محتوای اطلاعاتی است در حاليکه يک پيام در رابطه با روز قيامت ، شامل حجم بالائی از اطلاعات است . در تعريف ارائه شده از منظر تئوری اطلاعات ، همانند تعريف ارائه شده قبلی ، توجه خاصی به کيفيت و يا ارزش اطلاعات نمی گردد .
تعريف اطلاعات از منظر علم اطلاعات و فن آوری اطلاعات :علم اطلاعات و فن آوری اطلاعات با اطلاعات به عنوان داده جمع آوری شده ، ذخيره شده ، بازيابی شده ، پردازش شده و ارائه شده سروکار دارد . در تعريف فوق نيز به مواردی همچون اعتبار ، کيفيت و ارزش اطلاعات به صورت جانبی ، توجه می گردد.
در تعاريف فوق ، توجه خاصی به کيفيت و يا ارزش اطلاعات نشده است . در مقابل اطلاعات از واژه ای ديگر و با نام " Knowledge " استفاده می شود که می توان آن را معادل " دانش " در نظر گرفت . " دانش " ، بر خلاف اطلاعات ، دارای بار معنائی مختص به خود بوده که توسط فرد و يا افرادی کارشناس و بر اساس بررسی و مطالعه انجام شده بر روی اطلاعات معتبر ، حاصل می شود. اطلاعات معتبر ، به خودی خود مفيد و قابل استفاده می باشند ولی قادر به پيشگوئی نتايج نمی باشند. برخی اطلاعات معتبر نظير قيمت يک کالا و يا خدمات و يا برنامه زمانبندی پروازهای هوائی ، مستقيما" قابل استفاده می باشد، ولی برخی اطلاعات ديگر نظير داده هواشناسی و يا داده مربوط به آنتی بيويتک ها صرفا" زمانی مفيد و معتبر می باشند که در ابتدا توسط کارشناسان متخصص ( دارای دانش لازم ) استفاده وپس از بررسی و آناليز داده ها ی اوليه ، نتايج استخراج و در اختيار عموم علاقه مندان جهت استفاده قرار گيرد.در بطن دانش همواره آناليز و نتيجه گيری نهفته است در حالی که ، اطلاعات در بهترين وضعيت استنتاج استقرائی را به دنبال خواهد داشت . بنابراين حداقل از لحاظ فلسفی ، شايسته و منطقی است که ظهور " جوامع مبتنی بر دانش " را در مقابل " جوامع اطلاعاتی " ، ترويج نمود . در جوامع مبتنی بر دانش ، آموزش و فراگيری به عنوان فرآيند کسب دانش مطرح بوده تا در مرحله بعد ، امکان ايجاد دانش فراهم می گردد ( ترکيب و آناليز قياسی ) .
از لحاظ تاريخی ، دستيابی به اطلاعات از طريق رسانه های چاپی ( کتاب ، روزنامه ، مجله ) حاصل می گرديد در حالی که فراگيری دانش از طريق مدارس و دانشگاهها بدست می آمد . امروزه ، فن آوری اطلاعات و ارتباطات افقی جديد در رابطه با توليد و عرضه اطلاعات را ارائه نموده است و می بايست بطور همزمان امکانات موجود را در جهت فراگيری و ايجاد دانش ، سازماندهی و به خدمت گرفت . ما می بايست در مرحله اول با بهره گيری از امکانات موجود موفق به فراگيری دانش بوده تا در ادامه امکان توليد ، ميسر گردد. بديهی است با استفاده مناسب از دستاوردهای فن آوری اطلاعات و ارتباطات، می توان به سرعت اقدام به فراگيری دانش و در نهايت توليدعلم نمود . شايد از زاويه فوق ، بتوان مهمترين رسالت فن آوری اطلاعات و ارتباطات را ايجاد زيرساخت و بستر مناسب برای فراگيری و توليد علم در نظر گرفت . در جوامعی که توانسته اند زير ساخت مناسبی ( صرفا" زيرساخت ارتباطی مورد نظر نمی باشد ) در رابطه با فن آوری اطلاعات و ارتباطات ايجاد نمايند ، شرايط مناسب برای استفاده از "دانش " فراهم و ميزان توليد دانش در اينگونه جوامع ارتباط مستقيمی با زيرساخت فن آوری اطلاعات و ارتباطات آنان دارد.
استفاده مناسب از دانش و بکارگيری آن در تمامی عرصه های زندگی و در نهايت توليد دانش ، ارتباط مستقيمی با توسعه دارد .
دانش و توسعه
همانگونه که در بخش قبل اشاره گرديد ، بين استفاده و توليد دانش با توسعه ارتباطی مستقيم وجود دارد . قطعا" در جوامع توسعه يافته برآيند استفاده از دانش مثبت بوده و در ادامه با توجه به زيرساخت ها و سياست های تدوين شده ، امکان توليد دانش فراهم می گردد .
"درآمد سرانه " ، يکی از شاخص های مهم به منظور سنجش ميزان موفقيت برنامه های توسعه است که همواره در آمار اعلام شده توسط سازمان ها و نهاد های دولتی به آن استناد تا ميزان موفقيت برنامه های توسعه ، نشان داده شود. به منظور آشنائی با تاثير دانش بر توسعه و در نهايت افزايش درآمد سرانه شهروندان يک جامعه ، دو کشور غنا و کره جنوبی را بررسی می نمائيم . بر اساس مستندات بانک جهانی ، چهل سال قبل ، ميزان درآمد سرانه دو کشور کره جنوبی و غنا معادل يکديگر بوده است . در حالی که امروزه درآمد سرانه کره ای ها ، شش مرتبه بيشتر شده است . به عبارت ديگر شهروندان کره جنوبی شش برابر نسبت به شهروندان غنائی ثروتمندتر شده و يا مردم غنا نسبت به مردم کره جنوبی شش برابر فقيرتر شده اند . بر اساس بررسی انجام شده ، بيش از پنجاه درصد نابرابری فوق ، به استفاده موفقيت آميز کره ای ها در رابطه با فراگيری و استفاده از دانش برمی گردد. استفاده موثر و موفقيت آميز از دانش ، عامل اصلی شکوفائی و موفقيت اقتصادی در برخی کشورهای آسيائی بوده که از آن به عنوان "معجزه اقتصادی " ، نام برده می شود. استفاده از ساير امکانات نظير جاده ها ، ساختمان ها ، ماشين آلات کمتر از سی درصد سهم داشته است .از ديگر نمونه های موجود در اين رابطه و نقش دانش و توسعه می توان به "انقلاب سبز " در آسيا اشاره نمود. در اين رابطه با استفاده از روش های پيشرفته اقدام به ارتقاء سطح دانش و آگاهی افراد گرديد و استفاده کنندگان با به کارگيری اندوخته های خود توانستند حرکتی عظيم و تحولی گسترده را در جامعه خود باعث گردند .در گذشته دانش ( برای توسعه ) از طريق کارشناسان و ارتباط مستقيم با فراگيران به آنان منتقل می گرديد . بديهی است در چنين مواردی ميزان سرمايه گذاری محدود به قيمت و تعداد کارشناسان مورد نظری بود که می بايست رسالت انتقال دانش به مخاطبان خود را انجام دهند. هندوستان ، يکی از کشورهای موفق در اين زمينه بوده که از رسانه های ارتباط جمعی نظير راديو و تلويزيون برای نشر دانش استفاده نموده است . راديو ، تلويزيون و تلفن های ثابت از جمله عناصر موجود در زيرساخت فن آوری اطلاعات و ارتباطات،می باشند( کانال های نشر اطلاعات ) . انقلاب سبز ، اولين تجربه موفقيت آميز در زمينه استفاده از فن آوری اطلاعات و ارتباطات در آسيا می باشد .
افزايش و ارتقاء سطح دانش و آگاهی شهروندان يک جامعه دارای دستاوردهای بسيار مثبتی می باشد و شايد برخی از دستاوردهای به دست آمده در مرحله اول محسوس و يا ملموس نباشند( مثلا" ارتقاء سطح دانش شهروندان يک جامعه در رابطه با يک بيماری خاص که به دنبال آن کاهش ويا ريشه کنی بيماری را به دنبال خواهد داشت ، ارتقاء سطح دانش شهروندان يک جامعه در رابطه با حوادث رانندگی که کاهش تصادفات و حوادث رانندگی را به دنبال خواهد داشت ) . ارتقاء سطح دانش تاثير مستقيم و مثبتی بر کيفيتت زندگی شهروندان يک جامعه را به دنبال داشته و شرايط مناسبی را برای توسعه همه جانبه فراهم می نمايد.
مهمترين رسالت فن آوری اطلاعات و ارتباطات ، ارائه امکانات و زير ساخت لازم برای توليد و توزيع دانش می باشد . بديهی است از زاويه فوق و با توجه به ارتباط مستقيم استفاده و توليد دانش در يک جامعه با توسعه ، می توان به اهميت و جايگاه واقعی فن آوری اطلاعات و ارتباطات در ارتباط با توسعه همه جانبه بيشتر واقف گرديد.
در بخش دوم اين مقاله با تمرکز بر روی فن آوری اطلاعات و ارتباطات و ارائه تعاريف متفاوت از آن به بررسی زيرساخت فن آوری اطلاعات و ارتباطات ، خواهيم پرداخت .
نقش ارتباطات در توسعه(2)
مکاتب توسعه
1- مکتب نوسازی (توسعه یافتگی)
این مکتب را می‏توان محصول تاریخی سه رویداد مهم بعد از جنگ جهانی دوم به شمار می‏آورد:
•ظهور ایالات‏متحده به‌عنوان یک ابرقدرت و به‌دست گرفتن رهبری جهان در بازسازی ویرانی های ناشی از جنگ.
•گسترش دامنه نفوذ کمونیسم.
•فروپاشی امپراتوری‌های استعماری اروپایی در نقاط مختلف جهان و استقلال بسیاری از کشورهای تحت سلطه. در آن مقطع کشورهای تازه استقلال‏یافته، هر یک به دنبال الگویی برای رشد و توسعه همه جانبه خود بودند. در چنین شرایطی، نخبگان سیاسی ایالات‏متحده به این فکر افتادند که دانشمندان علوم اجتماعی را ترغیب به یافتن راه‌هایی برای توسعه کشورهای جهان سوم کنند تا از غلطیدن آنها به دامان کمونیسم جلوگیری کنند. بدین ترتیب مکتب نوسازی شکل گرفت.
اصطلاح نوسازی گرچه به صورت معادلی برای توسعه بکار می‏رود، اما دارای مفهوم خاص خود می‏باشد. در واقع در نوسازی بیشتر بر "فرد" تکیه می‏شود، در حالیکه در توسعه بر "جامعه". تعریف راجرز از نوسازی چنین است: نوسازی فراگردی است که طی آن افراد از زندگی به شیوه سنتی به مرحله‏ای از زندگی پیچیده‏تر و پیشرفته‏تر (به لحاظ تکنولوژیکی) گام می‏نهند.
"امتیاز مفهوم نوسازی بر مفهوم توسعه این است که بخاطر توجه آن به فرد، بیشتر با عوامل فرهنگی-روانی سر و کار دارد تا عوامل اقتصادی-سیاسی و این مسئله طبیعتاً حیطه این مفهوم را محدودتر و کاربرد آن را آسانتر می‏کند" (جهانداری، 1357، ص 15). اما این به آن معنا نیست که نوسازی تنها به ابعاد روانی توسعه می‏پردازد. در واقع دیدگاه نوسازی سه حوزه نظری دارد:
1.حوزه نظریه‏های نوسازی اجتماعی (جامعه‏شناختی): "تالکوت پارسونز"، "هوزلیتز"، "نیل اسملسر"، "اس. ان. ایزنشتاد" و "برینگتون مور" از صاحبنظران این حوزه هستند.
2.حوزه نظریه‏های نوسازی روانی: "دانیل لرنر"، "الکس اینکلس"، "دیوید اسمیت"، "دیوید مک‏کله‏لند"، "اورت هیگن" و "اورت راجرز" از نظریه‏پردازان حوزه روانی هستند.
3.حوزه نظریه‏های نوسازی اقتصادی: در این حوزه "شومپیتر" و "والت روستو" بیش از دیگران مطرح هستند.
2- مکتب توسعه نیافتگی
2-1- وابستگی
دیدگاه وابستگی که یکی از نحله‏های مکتب توسعه‏نیافتگی است، ابتدا در امریکای لاتین و به‌عنوان عکس‏العمل نسبت به شکست "برنامه اکلا" در دهه 1960 شکل گرفت. از دیگر زمینه‏های شکل‏گیری این دیدگاه، می‏توان به بحران مارکسیسم ارتدوکس و افول مکتب نوسازی در آن مقطع اشاره کرد. این دیدگاه در اواخر دهه 1960 با استقبال گرمی در ایالات متحده روبرو شد، چرا که بازتاب احساسات نسل جدیدی از پژوهشگران جوان و انقلابی بود که تجربه جنبش دانشجویی، اعتراض علیه جنگ، فعالیت برای آزادی زنان و شورش محلات فقیرنشین را پشت‏سر گذاشته بودند (سو، 1376، ص 117).
نظریه‏پردازان دیدگاه وابستگی معتقدند که جوامع توسعه‏نیافته، جزیی از یک نظام جهانی هستند. آنها اعتقادی به توسعه اقتصادی مرحله‏ای ندارند و بر این باورند که این جوامع در مرحله‏ای به سر نمی‏برند که کشورهای توسعه یافته امروزی، سالیان پیش از آن گذشته‏اند. این نظریه‏پردازان بر این باورند که توسعه نیافتگی، محصول ساخت و یا ویژگی‌هایی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه نیست، بلکه تا حد زیادی نتیجه تاریخی ارتباط اقتصادی بین کشورهای توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه است. بنابراین مشکلاتی که کشورهای در حال توسعه با آن مواجه هستند، ناشی از مسائل درونی جامعه نیست، بلکه ناشی از مسائل بیرونی جامعه است. "آندره ‏گوندر فرانک"، "پل باران"، "کاردوسو"، "دوس سانتوس" و "گالتونگ" از نظریه‏پردازان سرشناس این دیدگاه هستند.
"دوس‏سانتوس" (Deus Santous) نظریه‏پرداز برزیلی در تعریف وابستگی می‏گوید: "وابستگی وضعیت مشروطی است که در آن اقتصاد گروهی از کشورها، بواسطه توسعه و گسترش گروه دیگر مشروط می‏شود. در حالی‌که برخی کشورها می‏توانند از طریق نیروی محرکه خود توسعه یابند، بقیه که در وضعیت وابستگی هستند، تنها می‏توانند بصورت انعکاسی از گسترش کشورهای مسلط توسعه پیدا کنند که ممکن است بر توسعه سریع آنها اثرات منفی یا مثبت داشته باشد" (ازکیا، 1380، ص 25).
"یوهان گالتونگ" (Johan galtung) پژوهشگر نروژی، بر مبنای نوع رابطه بین کشورهای توسعه‏یافته و در حال توسعه، اصطلاح "مرکز و پیرامون" را ارائه داده و بر این اساس، پنج نوع امپریالیسم را از یکدیگر تفکیک کرده است:
•امپریالیسم اقتصادی: ابزارهای تولید در کشورهای مرکز گسترش می‏یابد، بدون اینکه این ابزارها در کشورهای پیرامون توسعه یابد.
•امپریالیسم سیاسی: وجود یک موقعیت تثبیت شده در مرکز و به تبع آن -البته بطور نسبی- در پیرامون.
•امپریالیسم نظامی: تولید ابزارهای مخرب نظامی در مرکز و عدم تولید آن در پیرامون.
•امپریالیسم ارتباطی: بطور گسترده در مرکز توسعه یافته ولی در پیرامون توسعه نیافته است.
•امپریالیسم فرهنگی: آموزش اعتماد به نفس و خود اتکایی در قالب برنامه‏های آموزشی در مرکز و آموزش احساس وابستگی و عدم اعتماد به نفس در پیرامون.
"دیدگاه وابستگی به لحاظ خط مشی و سیاستگذاری، در نقطه مقابل مکتب نوسازی قرار دارد. برخلاف مکتب نوسازی که پیشنهاد می‏کند کشورهای پیرامون به گسترش رابطه خود با کشورهای مرکز -در قالب دریافت کمک‌های مالی، فنی و پذیرش ارزش‌های جدید- بپردازند، دیدگاه وابستگی بر این باور است که ارتباط گسترده با کشورهای مرکز، به زیان کشورهای پیرامون تمام می‏شود" (حقی، 1381، ص 26).
2-2- دیدگاه نظام جهانی
دیدگاه نظام جهانی، آخرین خط پدید آمده در حوزه توسعه است. خاستگاه اولیه این دیدگاه، "مرکز مطالعات نظام‌های اقتصادی، تاریخی و تمدن‌های فرناند برادل" در دانشگاه دولتی نیویورک بود. این مکتب شکل تکامل یافته دیدگاه وابستگی است. این مکتب نیز زاویه جدیدی را برای تفسیر و تحلیل رویدادهای مهم دهه 1970 نظیر توسعه صنعتی در شرق آسیا، بحران کشورهای سوسیالیستی و افول اقتصاد جهانی سرمایه‏داری گشوده است. صاحبنظران این دیدگاه در وهله نخست، تحت تأثیر مکتب وابستگی و سپس مکتب فرانسوی سالگشت‏ها، ضرورت بررسی کلیت نظام و همین‏طور روندهای بلندمدت را مورد تأکید قرار داده‏اند. بدین ترتیب، اقتصاد جهانی به‌عنوان واحد تحلیل این دیدگاه نیز به صورت یک نظام تاریخی، متشکل از سه لایه مرکز، نیمه پیرامون و پیرامون مورد تجزیه و تحلیل قرار می‏گیرد. مکتب نظام جهانی قائل به این است که تا اواخر قرن بیستم، اقتصاد جهانی سرمایه‏داری به مرحله گذار می‏رسد که در آن امکان تغییر مسیر واقعی بشر دور از دسترس نیست.
از نظریه‏پردازان سرشناس این حوزه، می‏توان به "ایمانوئل والرشتاین"، "آندره گوندرفرانک" و "سمیر امین" اشاره کرد. والرشتاین، نظریه نظام جهانی را در اوایل دهه 1970 ارائه کرد. او در پی تعیین خاستگاه‌های سرمایه‏داری انقلاب صنعتی و ارتباط پیچیده و متقابل جهان اول، دوم و سوم است. «والرشتاین از تمایز بین توسعه‏یافتگی و توسعه‏نیافتگی یا سرمایه‏داری حاشیه‏ای و مرکزی اجتناب کرده و معتقد است که تنها یک نوع سرمایه‏داری وجود دارد و آن نظام جهانی است. در این نظام واحد جهانی، همه چیز با هم مرتبط است و دیگر نمی‏توان از وجود اقتصاد فئودالی یا سوسیالیستی در دنیای امروز سخن گفت. او به نقش بورژوازی ملی در توسعه اعتقادی ندارد. از منظر والرشتاین، نابرابری، اصل اساسی و نیروی محرکه نظام جهانی است. به باور او، توسعه همزمان همه کشورها میسر نیست، زیرا شکاف فزاینده، مکانیسم همیشگی عملکرد اقتصاد جهانی است. در واقع، توسعه برخی کشورها به قیمت توسعه‏نیافتگی کشورهای دیگر تمام می‏شود (ازکیا، 1380، ص 158).
منبع:مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ای همشهری
تحلیل اینجانب از این موضوع:
این نظریات در مورد ارتباطات یکی از جامع ترین نظریه های ارتباطی توسعه محسوب می شود ودیگر اینکه : شهرنشینی، سوادآموزی، گسترش رسانه‏های جمعی، درآمد سرانه بیشتر و مشارکت سیاسی. بر این اساس، هر جا شهرنشینی افزایش یافته، به رشد سوادآموزی منجر شده و رشد سوادآموزی باعث شده تا مردم از رسانه‏ها بیشتر استفاده کنند و هرگاه مردم بیشتر از همیشه تحت پوشش رسانه‏ها قرار گرفته‏اند، مشارکت اقتصادی (درآمد سرانه) و مشارکت سیاسی (رأی دادن) اوج گرفته است"





تهیه کننده " مینا دانش بهرامی
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: بهنوش محتشمی