محور اين پژوهش، بررسي نقش رسانه ي هنري در ميان عامه ي مردم است. در اين پژوهش هنر يا به عبارت دقيق تر رسانه ي هنري با توجه به عصر پيشرفت تكنولوژي ارتباطات، از آن جهت كه از زندگي روزمره جدا نيست، بررسي مي شود و رسانه ي هنري به مثابه ي راهي براي بيان تجربه ي روزمره زندگي مورد تحقيق قرار خواهد گرفت . هدف اصلي اين تحقيق، درآميختن هنر با زندگي است. نقش رسانه هنري درتعامل هنر و فرهنگ عامه، جايگاه امر ذهني و امر عيني، همچنين عامل اساسي خلق اثر هنري در هنر عامه و تقابل هنر عامه با نگرش موزه اي به هنر، از جمله مسائلي است كه در اين پژوهش مورد مطالعه قرار گرفته اند . روش تحقيق از نظر هدف، كاربردي و از نظر روش، مطالعه تاريخ هنر و نظريه هاي فرهنگ وهنرعامه معاصر، همچنين تحليل محتوا و مورد كاوي آثارهنري است . شيوه يافته اندوزي، پژوهش نظري در استفاده از منابع كتابخانهاي است. روش تجزيه و تحليل، توصيفي و تجزيه و تحليل مقايسه اي است .

نتايج به دست آمده، نشان مي دهد كه رسانه هاي هنري جديد، شيوه هاي ارتباط جديدي را در تعامل هنر وفرهنگ ايجاد كرده اند. در هنر عامه شكاف بين عينيت و ذهنيت مطرح نيست. تجربه ي روزمره و طبيعي مردم، نقش بنيادين در هنرعامه دارد. اوج نخبه گرايي و ناديده گرفتن قشر عامه مردم، منجر به شكست جريانهاي سياسي، اجتماعي و هنري مي شود. در اين نگرش، كه توجه به عام كردن هنر دارد، تجربه ي هنري فقط در اختيار قشر خاصي نيست و افراد عامي نيز مي توانند تجربه ي هنري داشته باشند. تجربه ي هنرعامه، نياز به رسانه هايي دارد كه سهولت ارتباط ميان هنرمند و مخاطب را فراهم آورد . براين اساس، اثرهنري فقط در گالري و موزه يافت نمي شود، بلكه، در زندگي روزمره مردم نيز مي توان آن رايافت. حوزه هنر اسلامي نيز كه ساحتي در آميخته با زندگي مردم است، زماني به نحو شايسته ايفا گر نقش بنيادين خويش است كه به لايه هاي زندگي عامه مردم داخل گردد . بدين منظور استفاده از پتانسيل بالقو ه ي رسانه هاي هنر عامه پسند مي تواند در ترويج و گسترش حوزه پيام رساني هنراسلامي بسيار مؤثر باشد .

ک
ليد واژه ها: رسانه، هنرعامه، فرهنگ عامه، تجربه ي هنري

تهیه کننده:محمد جواهر
با تشکر از استاد الفتی.