جمعه, 14 ارديبهشت 1403

 



موضوع: چالش ها و فرصت ها بین ایران و شورای همکاری خلیج فا

چالش ها و فرصت ها بین ایران و شورای همکاری خلیج فا 9 سال 11 ماه ago #83830

بسمه تعالی

دانشگاه علامه طباطبایی
دانشکده حقوق و علوم سیاسی
پایان نامه جهت اخذ درجه کارشناسی ارشد
عنوان
چالش ها و فرصت ها بین ایران و شورای همکاری خلیج فارس از2001 تا 2012

استاد راهنما: دکتر اصغر جعفری ولدانی
استاد مشاور: دکتر سیدجلال دهقانی فیروزآبادی
نگارنده: مهدی جعفری



زمستان1392
فهرست مطالب
فصل اول: کلیات تحقیق
بیان مسئله 1
سوالات تحقیق 3
فرضیات تحقیق 4
متغیرها 4
مفاهیم و شاخص های تحقیق 5
ادبیات و پیشینه تحقیق 6
اهداف تحقیق 7
روش تحقیق 7
روش گردآوری داده ها 8
سازماندهی تحقیق 8
فصل دوم: چارچوب تئوریک 10
بخش اول: همگرایی و واگرایی 11
انواع همگرایی 14
مفروضه های همگرایی 15
بخش دوم: نظریات همگرایی 16
الف: فدرالیسم 16
ب: کارکردگرایی 18
ج: نوکارکردگرایی 21
د. نظریه های ارتباطی 23
منطقه گرایی 25
معیارهای منطقه گرایی 26
1-درجه انسجام اجتماعی: 26
2-انسجام اقتصادی: 27
3-یکپارچگی سیاسی: 27
4-انسجام سازمانی 28
انگیزه های همگرایی منطقهای 28
نظریه همگرایی منطقه ای کانتوری و اشپیگل 29
نظریه وابستگی متقابل: 31
فصل سوم: فرصت ها و همگرایی بین ایران و شورا 36
بخش اول: روابط ایران و شورا 37
بخش دوم: فرصتها و عوامل همگرایی 39
1-وضعيت ژئو استراتژيك خليج فارس و تنگه هرمز 40
2- عوامل اقتصادی: 42
2-1همكاري در زمينههاي نفت و گاز 45
3- همكاري جهت حفظ محيط زيست خليج فارس 49
4-همكاري در زمينة كشاورزي 52
5- همكاري در زمينه دريايي و خدمات كشتيراني 53
6- نزديكي و مشتركات جغرافيايي: 53
7-نقش اقتصادي و ارتباطي تنگه هرمز 54
8-بحران آب و لزوم همكاري منطقه‌اي 55
10-همکاری در زمینه شیلات و ماهیگیری 58
11-همكاري‌هاي صنعتي و فني 59
12-همكاري در زمينة حمل و نقل 59
13-توسعه اشتراكي مخازن نفت و گاز مشترك 59
14-نقش ارتباطي: 60
فصل چهارم: چالش ها و واگرایی بین ایران و شورا 67
1-اختلاف ايدئولوژيك(داخلی-فرهنگی) 68
1-1تفاوت ساختارهاي قومی و مذهبي: 68
1-2- ناسيوناليسم: 70
2-اختلافات داخلی(سیاسی، اقتصادی، امنیتی): 71
2-1-برداشت‌هاي متفاوت از امنيت 71
الف-ديدگاه جمهوري اسلامي ايران 71
ب-ديدگاه اعراب حوزة جنوبي خليج فارس 72
ج-سیاست امنیتی مشترک غرب و شورای همکاری خلیج فارس 72
د-گسترش خرید های تسلیحاتی 74
2-2-منازعات مرزي سرزميني(ادعای امارات نسبت به جزایر ایران! ) 77
2-3-مكمل نبودن اقتصاد منطقه: 79
2-4-برنامه هسته‌اي ايران 80
2-4عراق و روابط ايران و شورا 89
2-5-مسئله فلسطين و روند صلح خاورميانه 94
فصل پنجم: نقش تحولات منطقه در واگرایی بین ایران و شورا 99
1- تحولات بحرين در سال 2011 100
1-1- عوامل شكل‌گيري اعتراضات 101
1-2-سياست هاي شوراي همكاري خليج فارس در قبال بحرین 102
الف- حضور نيروهاي سپر جزيره در بحرين: 104
ب-الحاق 106
2-بحران سوریه 107
2-1دلایل شروع بحران 107
الف-عوامل درونی 107
ب: عوامل خارجی 109
*عوامل فرامنطقه ای 116
1-اهميت خليج فارس به عنوان عامل ايجاد بحران: 117
2-حضور آمريكا در منطقه 121
3-تقابل ایران و آمریکا در منطقه 125
4-اقدامات يكجانبه آمریکا علیه ایران 127
5-اروپا 127
ديدگاههاي جمهوري اسلامي ايران و شوراي همكاري در قبال تحولات: 128
نتیجه گیری 134
منابع فارسی 140






فصل اول
کلیات تحقیق


بیان مسئله
خلیج فارس یکی از مناطق مهم بین المللی و سوق الجیشی جهان است که به وسیله تنگه هرمز با دریای عمان و اقیانوس هند مرتبط می شود. این موقعیت جغرافیایی در طول تاریخ نقش ارتباطی و بازرگانی مهمی را در میان اروپا، جنوب و جنوب شرقی آسیا به عهده داشته است. پیدایش نفت در حوزه های نفتی و فلات قاره این منطقه از جهان همزمان با حاکمیت انگلستان بر خلیج فارس بود و به عنوان ماده اصلی موتور صنایع، محرکه حمل و نقل در اروپا به کارآمد. این موجب افزایش اهمیت این منطقه در جهان شد، به طوری که منافع حیاتی، نظامی و اقتصادی آمریکا و غرب وابسته به دستیابی آزادانه به عظیم ترین منافع نفتی در این منطقه می باشد.
کشورهای نزدیک به هم از نظر جغرافیایی غالبا مناطق ارتباط سیاسی دو جانبه را شکل می دهند و سیاست خارجی آن¬ ها به شدت از همسایگانشان تاثیر می¬پذیرد. این تاثیرپذیری بیشتر بر اساس وضعیت طبیعی، ماهیت ارتباطات، و ساختار روابط بین آن ¬ها شکل می¬گیرد. بنابراین ویژگی¬های مشترک جغرافیایی زیرساخت رفتارهای همگرایی منطقه ای را تشکیل می ¬دهد(حافظ نیا، 1383، 61 و73).
این زمینه ها نوعی همگرایی منطقه ای را به وجود می¬آورد و به معنای درهم آمیزی اقتصادی، سیاسی و استراتژیک کشورها در منطقه که زمینه یکپارچگی است را فراهم می¬کند. در چنین منطقه ای چنانچه چند قطب مدعی قدرت وجود داشته باشد بیشترین رقابت بین قطب¬هایی شکل می¬گیرد که از توازن نسبی ژئوپلیتیک برخوردارند. چنانچه این رقابت¬ها عمیق شده و مانع از مصالح منطقه ای شود منافع منطقه ای کشورها را با چالش مواجه ساخته و کارکردهای موثر آن را تضعیف می¬کند.
در منطقه غیر منسجم ساختاری که تضادها و تعارض ها گسترش می یابند هر چند روابط دوجانبه در حوزه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ممکن است بین اجزا وجود داشته باشد، ولی الگوهای مناقشه گسترش یافته و فضای بحرانی بر منطقه حاکم می¬شود.
در این گونه مناطق شکاف¬های ایجاد شده بین اجزا و دولت¬های منطقه ای فرصت های مناسبی را برای بازیگران مداخله گر منطقه ای و فرامنطقه ای فراهم می کند. بر هر اندازه نظام های منطقه ای انسجام و قدرت بیشتری داشته باشند میزان مداخله فرامنطقه ای کمتر و ستیز نیز ضعیف تر می¬شود.
منطقه خلیج فارس با امکانات اقتصادی و ژئوپلیتیکی شگرفی که دارد نمی¬تواند نسبت به چالش¬های حیاتی موازنه های ژئواستراتژیکی و ژئوپلیتیکی نادیده انگاشته شود. حداقل دو نیروی اصلی ایجاد اتحاد میان کشورهای هم کرانه در خلیج فارس را تشویق می¬کند: اول شرایط تازه جهانی که گروه بندی منطقه ای را تکلیف می¬کند و دوم ضرورت¬های منطقه ای که اولویت منافع ملی و منطقه ای بر مصالح ژئوپلیتیک قدرت -های فرامنطقه ای را مطرح می کند(مجتهدزاده، 1378، 38).
موقعیت خلیج فارس به گونه ای است که این منطقه را به محل تلاقی نیروهای متضادی بدل ساخته است. وجود فرقه های عمده شیعه و وهابی در ایران و عربستان عامل پیدایش و تقویت ایدئولوژی های متعارض بنیادگرا و ناسیونالیست قومی در منطقه شده است که زمینه واگرایی را فراهم می کند. تحولات بزرگ سال های اخیر در سطح منطقه و وجود اشتراکات بین ایران و کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس به ویژه پس از سقوط طالبان و صدام حسین در عراق، گام برداشتن به سوی همکاری متقابل در جهت مسایل مهم منطقه ای همراه با رفع عوامل تنش زا و احساس اعتمادسازی میان دو کشور می¬تواند چارچوب مشخصی را برای همگرایی منطقه ای ارایه دهد.
علی رغم مشترکات فرهنگی و مجاورت جغرافیایی کشورهای منطقه خلیج فارس و نیز اقدامات سیاسی و دیپلماتیک متعدد این کشورها، برای حسن همجواری و همکاری، عوامل و موانع متعددی سبب واگرایی آن ها در ابعاد سیاسی و اقتصادی گردیده است.
دیدگاههای ایران در مورد عدم دخالت قدرت های بزرگ در منطقه، و نقطه نظر عربستان که در جستجوی امنیت منطقه ژئوپلیتیک خلیج فارس از طریق قدرت های فرامنطقه ای بوده است، نگرش های متفاوتی را در موضع طرفین باعث شده است.
در این پژوهش عواملی که باعث همگرایی بین ایران و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از جمله فرصت های تجاری، همکاری های فنی و همچنین عوامل واگرا از جمله های ایدئولوژی حاکم بر این کشورها، دیدگاه کشورها در مورد امنیت منطقه، بحران هسته ای و... را مورد بررسی قرار می¬دهیم.
به همین منظور ضمن اینکه معتقدیم زمینه های همگرایی زیادی بین ایران و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس می¬توان یافت، از این زمینه ها می توان به اقتصاد نفتی، جغرافیای مشترک و.. اشاره کرد، متغیرهایی که در قالب نظریات و مکاتب کارکردگرایی و نوکارکردگرایی به آن پرداخته شده است، عوامل چالش زلیی نیز وجود دارد که منجر به واگرایی این کشورها می شود که بیشترین تاثیر را بر روابط دارند.
سوالات تحقیق
سئوال اصلی
چه عواملی در ایجاد چالش¬ها و فرصت¬ها¬ بین جمهوری اسلامی ایران و شورای همکاری خلیج فارس نقش دارد؟
سوالات فرعی:
*عناصر مادی، نظامی چه تاثیری در بروز چالش¬ها(واگرایی) و فرصت¬ها(همگرایی) دارند.
*تحولات اخیر خاورمیانه چه نتایجی در به وجود آمدن چالش و همگرایی بین ایران و کشورهای جنوبی حوزه خلیج فارس دارد؟
*نقش متغیرهای فرامنطقه ای چه سهمی از این چالش و فرصت را به خود اختصاص می¬دهند؟
*عوامل اقتصادی و تجاری چه نقشی در بین طرفین دارند؟
فرضیات تحقیق
فرضیه اصلی
وجود چالش¬ها (اختلافات ایدئولوژیک، تفاوت در ساختار قدرت و...) و همچنین وجود فرصت¬ها(همکاری در زمینه انرژی، تجارت و...) تاثیر مهمی بر مناسبات بین ایران و شورای همکاری خلیج فارس دارد.
فرضیات فرعی
*قدرت مادی و نظامی از عوامل تاثیرگذار در روندواگرایی می باشد
*مداخله قدرت¬های فرامنطقه ای به عنوان چالش در روابط طرفین تلقی می¬شود.
*تحولات اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا(بحرین، سوریه) از عوامل چالش زا در مناسبات آن¬ها می¬باشد.
*عوامل تجاری و اقتصادی به عنوان فرصت در روابط ایران و اعضای شورای همکاری خلیج فارس می باشد.
متغیرها
متغیر مستقل
چالش¬ها و فرصت¬های موجود بین ایران و شورای همکاری خلیج فارس
متغیر وابسته
مناسبات و روابط ایران با شورای همکاری خلیج فارس

مفاهیم و شاخص¬های تحقیق
چالش¬ها و فرصت¬ها
چالش: چالش در لغت به معنی مبارزه طلبی و رقابت کردن می¬باشد و بیان کننده وضعیتی است که دو کشور با یکدیگر از پیش اختلاف دارند و یکدیگر را تهدید می¬کنند. چالش در مقابل تنش است یعنی دو کشور با یکدیگر از قبل روابط ناسازگاری دارند. وجود اختلاف قبلی سبب بروز چالش می¬شود و طرفین یکدیگر را به اقدامات دیپلماتیک و نظامی تهدید می¬کنند(جعفری ولدانی، 17، 1388)، البته تهدید حتما به درگیری ختم نمی شود.
چالش به معنی کشمکش، تناقض و مشکلاتی اشاره دارد که معمولا در مورد مشکلات بزرگ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یک ملت، یا یک دولت با دولت دیگر به کار می¬رود.
فرصت: زمینه ¬های مشترکی که باعث افزایش مناسبات دو طرف و ارتقا همکاری در زمینه¬های مختلف می-شود.
همگرایی: کانون توجه این نظریه فرایندی است که طی آن وفاداری از جانب یک مرکز(دولت) به جانب مرکز یا مراکز دیگری معطوف می¬گردد. به طور کلی به اعتقاد این نظریه پردازان کشورها هنگامی رفتار همگرایانه در پیش خواهند گرفت که پیش بینی کنند با فرصت ها و تسهیلات مشرکی روبرو خواهند بود، و همچنین به توانایی در درونی سازی فرایند همگرایی بستگی دارد(دوئرتی و فالتزگراف، 1372، 670)
واگرایی: به معنی از بین رفتن وحدت و یکپارچگی می باشد. همچنین به معنای تجزیه شدن نیز می باشد که عوامل مختلف سیاسی، فرهنگی، فرامنطقه ای و... در آن دخیلند
ادبیات و پیشینه تحقیق
پیرامون موضوعات مربوط به خلیج فارس کتب و مقالات متعددی نوشته شده است. در اینجا به بعضی از این منابع اشاره می¬کنیم.
*کانون¬های بحران در خلیج فارس:
اصغر جعفری ولدانی از جمله اساتیدی است که کتاب¬های متعددی در این زمینه نوشته است. وی در این کتاب به بررسی موضوعات مناقشه برانگیز در خلیج فارس مثل اختلافات ارضی و مرزی در کشورهای این حوزه و همچنین در مورد اختلافات و ادعای امارات نسبت به جزایر سه گانه را مورد بررسی قرار داده است. در این تحقیق سعی شده که به صورت مفصل علاوه بر این چالش¬ها به چالش ها و واگرایی های اخیر نیز بپردازیم.
*الگوهای اعتماد سازی در منطقه خلیج فارس
طاهره ابراهیمی فر، در این کتاب به بررسی اعتماد سازی ضرورت و موانع آن پرداخته است. کتاب در هشت فصل به بحث و نتیجه گیری و ارائه راهکار برای ایجاد اعتماد بین کشورهای منطقه اشاره می¬کند. ولی این کتاب در برگیرنده تمام مولفه¬ها نمی باشد، و بیشتر به عوامل منطقه¬ای تاکید دارد و عوامل فرامنطقه¬ای را مورد مطالعه قرار نداده است. در این پژوهش سعی شده است تا به صورت جامع به بررسی عوامل مختلف در بعد منطقه¬ای و فرامنطقه¬ای بپردازیم.
*مبانی رفتاری شورای همکاری خلیج فارس در قبال جمهوری اسلامی ایران، این کتاب توسط بهمن نعیمی ارفع به رشته تحریر درآمده و این اثر صرفا به بحث زمینه شکل گیری، اهداف، محدودیت ها و سیاست های شورای همکاری خلیج فارس در قبال جمهوری اسلامی ایران و عراق پرداخته است. در این تحقیق نه تنها به این موضوعات پرداخته شده بلکه به طور جامع این مسایل را بررسی می کنیم و آثار آن را در روابط آن می سنجیم.
*خلیج فارس و مسابل آن، که توسط همایون الهی نگاشته شده است. این کتاب سوابق حضور ایران در خلیج فارس را بررسی کرده است. همچنین در این کتاب به بررسی زمینه های مداخله کشورهای غربی در منطقه پرداخته و به چگونگی تشکیل شورای همکاری خلیج فارس نیز اشاره دارد. ولی در این کتاب به بررسی علل و عوامل واگرایی و همگرایی بین ایران و شورای همکاری خلیج فارس نپرداخته است که در این پژوهش با آن اشاره می شود.
مطالعه در کتاب های مذکور نشان می دهد که به موضوع و پتانسیل های فرصت ها و چالش ها در بین طرفین که عامل های همگرایی و واگرایی هستند اشاره نشده و به طور مفصل به شناسایی این عوامل پرداخته نشده است. لذا در این تحقیق سعی این بوده که با ذکر عوامل فوق در یک جلد، در اختیار علاقه مندان به این حوزه قرار گیرد.
اهداف تحقیق
در این تحقیق سعی شده است عوامل مختلفی که موجب به وجود آمدن چالش در روابط دو طرف¬ می شود به طور مفصل و جامع مورد بحث قرار گیرد.
همچنین به بررسی علت یا عوامل واگرایی کشورهای منطقه می پردازیم. وجود اختلافات سیاسی حاد و تعارض منافع ملی که همه مسایل را تحت تاثیر قرار می دهد.
بنابراین سعی شده با اشاره به فرصت¬های موجود در همگرایی این کشورها، بتوان از فرصت ها برای همگرایی و از بین بردن چالش ها و یا حداقل کمرنگ کردن تاثیر این چالش ها بر روابط دو طرف را مورد استفاده قرار داد.
روش تحقیق
روش مورد استفاده در این پژوهش توصیفی- تبیینی می باشد
روش گردآوری داده ها
روش کتابخانه ای و منابع اینترنتی
سازماندهی تحقیق
تحقیق در پنج فصل سازماندهی شده است که شامل: فصل اول کلیات تحقیق، فصل دوم چارچوب نظری و رهیافت تئوریک تحقیق، فصل سوم فرصت های موجود در روابط کشورهای مذکور و فصل چهارم نیز به چالش هایی که نقش واگرایانه در روابط دارند را مورد بررسی قرار داده ایم. در فصل پنجم نیز تحولات اخیر خاورمیانه و نقش و تاثیری که بر روندهای موجود بین جمهوری اسلامی ایران و شورای همکاری خلیج فارس داشته است را توضیح داده ایم.










منابع
1-جعفری ولدانی، اصغر،(1388)، چالش¬ها و منازعات در خاورمیانه، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی،
2-حافظ نیا، محمدرضا و کاویانی راد، مراد(1383) ، افق های جدید در جغرافیای سیاسی، تهران ، سمت
3-مجتهد زاده،پیروز، ترجمه سیمین مجتهدزاده 1378، امنیت منطقه ای در خلیج فارس، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شماره145









فصل دوم
چارچوب تئوریک






بخش اول: همگرایی و واگرایی
آرمان وحدت منطقه ¬ای از دیرباز الهام بخش ایده آلیست ¬ها و جنبش ¬های فکری وابسته به آن بوده است. از روزگاران قدیم فلاسفه با تکیه بر نظریه های اجتماعی منبعث از قانون طبیعت و تعلیمات مذهبی تشکیل جوامع بزرگ را برای نیل به وحدت نوع بشری ضروری می دانستند. افلاطون طبیعت ناتوان انسان را موجد تشکیل جامعه به منظور همکاری و رفع نیازهای بشری تلقی می کرد.
ابن خلدون نیز معتقد بود که بدون همکاری و همبستگی و تعاون، بقای جامعه امکان پذیر نخواهد بود. یعنی بشر محکوم به همیاری در جامعه است. این اندیشمند انگیزه گرایش انسان به اجتماع را بعد از تامین نیازهای اولیه مادی، نیاز به امنیت و مصون بودن از آسیب و خطرات و تهدیدات محیط و سلطه¬ گران می ¬داند.
ژان ژاک روسو در رساله قرارداد اجتماعی خود اندیشه خیر مشترک را برای افراد جامعه مطرح می¬کند که جهت نیل به آن هنگان باید در کنار یکدیگر و با هم تلاش کنند(کاظمی، همان، 29-22).
در فلسفه سیاسی معاصر نیز طیف وسیعی از این نظریه پردازان قرار گرفته ¬اند، که منشعب از مکاتب سیاسی کلاسیک با تعابیر و انگیزه¬های مختلف است که بنابر شرایط زمان و مکان متحول شده¬ اند که در مباحث بعدی به این نظریات اشاره می کنیم.
اندیشمندان تئوری همگرایی فرضیاتی را که رئالیست ¬ها در مورد سرشت رقابت آمیز و ستیز میان روابط دولت¬ها را به عنوان محور اساسی در نظام بین الملل مطرح می¬کردند، زیر سوال بردند. رئالیست ¬ها در روابط بین الملل دولت ¬ها را اصل می ¬دانند و اینکه هر کشور مسئول خود است. اندیشمندان همگرایی به جای سرشت ستیزآمیز، روابط فنی، اقتصادی و اجتماعی جوامع انسانی و روابط غیر سیاسی در مرحله شکل گیری محور و پایه رهیافت همگرایی قرار دادند. این نظریه بیشتر بعد از پایان جنگ سرد در عرصه روابط بین ¬الملل مورد بررسی قرار گرفت.
طبق این نظریه دولت¬ها داوطلبانه و خود خواسته بخشی از اقتدار خود را در جهت رسیدن به اهداف مشترک و منافع بهتر، به یک نهاد فوق ملی واگذار می کنند. در واقع یکی از اهداف محوری در مطالعات بین المللی تشخیص و تحلیل نیروهایی است که در ایجاد تفاهم، همبستگی و وحدت ملت¬ها و جوامع سیاسی به ایفای نقش می¬پردازند(کاظمی، 20، 1370).
ارنست هاس همگرایی را چنین تعریف می کند: فرایندی که به وسیله آن رهبران سیاسی چند کشور مختلف متقاعد می¬شوند می¬شوند که وفاداری، انتظارات و فعالیت¬های سیاسی آن ها به سمت مرکز جدیدی که در نهادهایش دارای اقتدار قانونی یا خواهان اختیارات قانونی دولت ملت¬ها باشد سوق دهند(سیف¬زاده،192، 1384).
همگرایی ممکن است هم به صورت یک فرایند و هم به صورت یک هدف مورد مطالعه قرار گیرد. به عنوان یک فرایند حرکتی است در راستای افزایش همکاری میان دولت ¬ها و انتقال تدریجی اقتدار به نهادهای فوق ملی. همچنین به عنوان یک هدف اقدامی است در راستای همگون¬ سازی تدریجی ارزش¬ها و در نهایت ظهور یک جامعه مدنی جهانی، البته اگر همگرایی از طریق زور و اجبار باشد جنبه امپریالیستی پیدا می¬کند، بنابراین همگرایی باید با خواست و اراده دولت¬ ها باشد. بدین ترتیب همگرایی میان دولت¬ها یک نوع پیکربندی جمعی از لحاظ تصمیم گیری را به وجود می آورد، که ما با روابط فرادولتی سروکار داریم تا میان دولتی، طبق این اجتماع ایجاد شده خود را برای توزیع کالاها و خدمات میان واحدهای متشکله مسئول می -داند(قوام، 43، 1384).
برخی همگرایی را دارای دو بعد مثبت و منفی می¬دانند، به گونه¬ای که همگرایی منفی به سیاست¬های رفع تبعیض و عوارض گمرکی مربوط می¬شود. همگرایی مثبت به تدوین و اجرای سیاست¬های هماهنگ مربوط می¬شود(کولایی، 11، 1377). در جنبه مثبت کشورهایی که تولید داخلی ضعیفی دارند بشتر متضرزر می-شوند تا کشورهایی که دارای اقتصاد قوی و پیشرفته هستند. رابرت کوهین و جوزف نای طی مقاله‏ای در سال 1975 مفهوم وابستگی متقابل بین‏المللی و همگرایی را بسط دادند. در سال 1975کتاب ارنست هاس رژیم‏ها و نهادگرایی منطقه ‏ای را مطالعه کرد و از آن تاثیر پذیرفت(عسگرخانی، 188، 1381).
مفهوم همگرایی عمدتا از 1945 در چهارچوب منطقه¬گرایی در اروپای غربی مطرح شد و از دهه 1950 بیشتر مورد توجه قرار گرفت. همگرایی را به بهترین وجه به صورت یک فرایند می¬بایست تجزیه و تحلیل کرد، زیرا حرکتی است در زمینه افزایش همکاری میان دولت ¬ها و واحدهای مستقل. از جمله صاحب نظرانی که همگرایی را یک فرایند یعنی تحقق همگرایی به صورت تدریجی و با گذشت زمان می¬ دانند، می¬توان به لئون لیندبرگ، ارنست هاس، یوهان گالتونگ و... اشاره کرد. در مقابل اتزیونی و فدرال¬گرایان(فردریش و رایکر) همگرایی را محصول نهایی فعل و انفعالات چندین واحد سیاسی تلقی می کنند. اتزیونی معتقد است که همگرایی سیاسی یک وضعیت نهایی و وحدت سیاسی فرایندی است که در نتیجه به همگرایی سیاسی مبدل می شود(دوئرتی و فالتزگراف، 669، 1390).
از لحاظ سطح تحلیل سه سطح را می ¬بایست برای برای مطالعات همگرایی در روابط بین ¬الملل در نظر گرفت.
سطح اول: همگرایی در سطح نظام است که اشاره به فرایندی دارد که طی آن دولت¬ها بخشی از اقتدار و قدرت تصمیم¬گیری خود را به نهادهای فوق ملی در مقیاس جهانی انتقال می دهند، که باعث بالا بردن کارایی تصمیم گیری بر پایه رفتارهای جمعی می شود. برای مثال می توان سازمان ملل را در این سطح قرار داد.
سطح دوم: سطح همگرایی منطقه ای است که به موجب آن تعدادی از دولت هایی که در مجاورت با یکدیگر قرار دارند گرد هم آمده، و یک اتحادیه سیاسی و اقتصادی فدرال را مانند اتحادیه اروپا به وجود می آورند.
سطح سوم: ارتباط مستقیم به ویژگی های ساختاری دولت ¬ها بستگی دارد. هرچه واحدهای سیاسی از درجه بالای توسعه سیاسی ، اقتصادی، فرهنگی و... برخوردار باشد، بر میزان همگرایی تاثیر زیادی دارد(پیشین،45-44).
اندیشمندان پیرامون نحوه جابجایی و سپردن نهادهای تصمیم¬گیری مستقل دولتی به یک نهاد منطقه ای و فراملی اختلاف نظر دارند. این تفاوت دیدگاهها شامل دو مفهومی است که از همگرایی برداشت می شود، چرا که بعضی از اندیشمندان به همگرایی به عنوان یک فرایند می نگرند و برخی آنرا یک وضعیت تلقی می کنند. ولی با وجود چنین اختلافاتی، اکثر کارشناسان بر این مسئله اشتراک نظر دارند که همگرایی را می¬توان فرایندی تلقی نمود که واحدهای سیاسی جدا و مستقل از یکدیگر به طور داوطلبانه در مراحل اولیه بخشی از اقتدار خود و در نهایت از تمام اقتدار خود در جهت رسیدن به هدف های مشترک و کسب منافع صرف نظر می کنند، تا از یک نهاد فوق ملی و منطقه ¬ای پیروی نمایند. ارنست هاس همگرایی را یک فراگرد می¬داند که حول محور آن بازیگران سیاسی و دولت های مستقل هر کشوری به این درک می ¬رسند که منافع آن ها در وحدت و تاسیس مرکز جدیدی است که جایگزین دولت های ملی شود(Hass, 16, 1958).
بنابراین همگرایی متغیری وابسته است که از طریق مجموعه¬ ای از علل و شرایط به وجود می ¬آید و کشورها را از حالت خودمحوری(دولت محوری) به حالت تجمع¬گرایی(نهادمحوری منطقه ای) سوق می ¬دهد. این فرایندی یکپارچه و پویا می¬ باشد و مرحله به مرحله طی می ¬شود.
انواع همگرایی
الف: همگرایی سیاسی
به هماهنگی در زمینه سیاست¬ها و تصمیم¬گیری واحدهای مختلف اطلاق می¬شود.
ب: همگرایی اجتماعی
این نوع از همگرایی پیش ¬زمینه و تسهیل کننده همگرایی¬ های سیاسی و اقتصادی می ¬باشد. نظریه ¬پردازانی چون کوهن و نای برای توسعه ارتباطات اجتماعی بیش از عوامل دیگر در تحقق همگرایی اهمیت قائل اند. اندیشمندانی چون کارل دویچ توسعه مبادلات اجتماعی را در ایجاد هویت نزدیک، تصور منافع مشترک و پیوند جامعه موثر می¬دانند. در واقع از نظر دویچ همگرایی اجتماعی بیشتر به ارتباطات فردی شامل توریسم، ارتباطات فرهنگی، تجارت و... اشاره می¬کند.
ج: همگرایی اقتصادی:
این برداشت از همگرایی بیشتر به مسایل اقتصادی در چارچوب ایجاد اتحادیه¬های گمرکی و وضع تعرفه ¬های خاص در روابط کشورهای عضو یک اتحادیه اقتصادی مربوط می¬شود، و از این مدل به عنوان عاملی برای رشد اقتصادی جوامع یاد می ¬شود، و به افزایش روابط اقتصادی و تجاری بین کشورها مثل جریان آزاد سرمایه و نیروی کار تاکید دارند.
مفروضه¬ های همگرایی
نخستین مفروض همگرایی اصل تسری می¬باشد. یعنی نوعی منطق تدریج¬ گرایی فزاینده بر رفتار بشر حاکم است. توجه واقع¬ گرایانه این نظریه به ناتوانی انسان¬ در رفع نیازهای اجتماعی و تلفیق آن با آرمان¬ گرایی در این نظریه، موجب پیدایش این ایده می¬شود که به تدریج جوامع ملی را فرا می¬گیرد و دامنه فعالیت مشترک اعضا افزایش می¬یابد که نتیجتا باعث تامین منافع اعضا می¬شود.
دومین مفروضه همگرایی منطقه ¬ای پیوند مسایل فنی و اقتصادی با مسایل سیاسی است. یعنی همگرایی با مسایل غیر سیاسی و فنی شروع می ¬شود، مثل بازرگانی و سپس به حوزه¬ های دیگر کشیده می ¬شود. در بین نظریه¬ پردازان همگرایی، فقط میترانی تفاوتی بین مسایل فنی و سیاسی قائل نیست، در حالیکه دیگر نظریه-پردازان نوکارکردگرا به تفکیک این مسایل از یکدیگرند و امیدوارند که همکاری فنی سرانجام زمینه را برای همکاری سیاسی و همگرایی فراهم کند.
سومین فرض اینست که همگرایی منطقه¬ای از اهمیت جغرافیایی ناشی می¬شود. این دسته از نظریه¬پردازان میان مناطق جغرافیایی، فرهنگی با گرایش به همگرایی نوعی پیوند قائل ¬اند. به نظر این دسته از اندیشمندان زمانیکه تجانس¬ های جغرافیایی، فرهنگی با مشترکات کارکردی و فنی عجین شود زمینه را برای همگرایی فراهم می¬کند(سیف ¬زاده، 403، 1384).
بخش دوم: نظریات همگرایی
به طور کلی چهار نظریه همگرایی در روابط بین¬الملل قابل مطالعه می¬باشد. به عبارت دیگر پیرامون نحوه شکل¬گیری و شرایط تحقق همگرایی منطقه ای نظریانی بر اساس چهار رهیافت قبلی آورده می¬شود، تا بر مبنای تحلیل این نظریات بتوان شاخصه¬های همگرایی را در مناطق مختلف مورد بررسی قرار داد.
الف: فدرالیسم
فلسفه فدرالیسم با ادغام و وحدت سیاسی مرتبط می شود و با وحدت های اجباری و زوری در قالب¬های استعمارگرایی و امپریالیسم فرق دارد(کاظمی، 94، 1370). فرایند همگرایی را می¬توان در چارچوب فدرالیسم توضیح داد. در بحث همگرایی، فدرالیسم از سابقه بیشتری نسبت به نظریه¬ های دیگر برخوردار است. در طول تاریخ شاهد نمونه¬ های متعددی بر این اساس هستیم. این نظام گاهی علتی برای شکل گیری امپراطوری¬ های بزرگ مثل آلمان و ... می¬باشد(کلییار،231، 1368).
فدرالیسم فرایندی است که اتحاد جوامع انسانی مختلف را با دو گرایش، خودمختاری جوامع تشکیل دهنده نظام فدرالی که اختیارات خاص خارج از حکومت مرکزی نیز دارند و سلسله مراتب نهادهای فراگیر جامعه فدرال که اختیارشان تمامی جوامع را در برمی¬گیرد(کولایی،پیشین، 231)
تحت این شرایط فدراسیونی از دولت¬ها که قبلا به طور مجزا از یکدیگر قرار داشتند، اینک از طریق سهیم شدن در قدرت می¬تواننددر چهارچوب یک جامعه واحد در یکدیگر ادغام شوند. فدرالیسم به عنوان یک نظریه همگرایی منطقه¬ای یا حتی جهانی بر این اصل استوار است که دیالکتیک وحدت در تنوع می¬تواند برای وحدت متقابل دولت¬ها مناسب باشد.(قوام، 52، 1384).
در سطح بین ¬المللی وضعیتی که فدرالیسم به دنبال آن است، یعنی دست کشیدن دولت ¬ها از استقلال و اختیارات خود تحقق نیافته، ولی در سطح ملی شاهد دولت ¬های فدرال هستیم، مثل آمریکا و آلمان که مجموعه ¬ای از واحدهای سیاسی با حفظ برخی از اختیارات، بعضی دیگر را به دولت فدرال واگذار نموده ¬اند.
در معنای گسترده فدرالیسم عبارت است از اتحاد جوامع ملی مختلف که گرایش ¬های متضاد را با هم سازگار می¬کند. طی اتحاد دو گرایش یکی می¬شود. در واحدهای ملی که فدرال هستند اصل حاکمیت ملی حفظ شده است. فدرالیسم امری است اختیاری و نه اجباری، زیرا مطابق این دیدگاه دولت¬ها مجبور نیستند دولت فدرالی ایجاد کنند، بلکه داوطلبانه به چنین عملی روی می¬آورند. بنابراین فدرالیسم مستلزم اراده سیاسی و وحدت سیاسی بر اساس یک قانون اساسی و در چارچوب یک دولت فدرال محقق می¬شود(دهقانی فیروزآبادی، 30).
به طور کلی طرفداران نظریه فدرالیسم براساس چند مولفه کارایی بیشتر حکومت مششترک را در نظر می -گیرند که شامل: وجود قانون اساسی مدون، اشکال مختلف دستگاههای اداری فراگیر، تقسیم قدرت در سطوح ملی و محلی.
در هر حال فدرالیست ¬ها بر این باورند که همگرایی یک مرحله نهایی است که در سطح منطقه ¬ای و جهانی قابلیت تحقق دارد. استدلال آن¬ ها این است که مسئول منازعات و نظام هرج و مرج دولت ¬های ملی هستند. ولی با فدرالیسم از شدت ملی گرایی و حساسیت ها کاسته می ¬شود و لذا پیشنهاد می کنند که برای استقرار چنین شیوه ای در مرحله اول کنفرانس جهانی و گسترده تشکیل شود(کاظمی، پیشین).
حکومت های فدرال که در آن ¬ها دولت مرکزی از لحاظ حقوقی دارای شخصیت بین¬ المللی می ¬باشد، از نظر درجه وحدت و ادغام پیشرفته ترند.در این نظام حکومتی حق اعلان جنگ و عقد صلح و برقراری روابط دیپلماتیک با خارج با دولت فدرال مرکزی است. دولت¬های عضو این وحدت تنها از نوعی حاکمیت ناقص و محدود داخلی برخوردارند و بقیه امور مربوط به دفاع و مالیات و تجارت خارجی در صلاحیت دولت مرکزی است.
در یک تقسیم¬ بندی کلی، نظریه پردازان فدرالیست به دو گروه تقسیم می¬شوند: یک دسته آن ها که ایدئولوژی را محور وحدت سیاسی در قالب حکومت فدرال قرار می ¬دهد، و دسته دوم آنهایی که بیشتر عملگرا هستند و نیاز وحدت را در ضرورت¬ های اقتصادی، جغرافیایی و تاریخی جستجو می¬کنند.
ب: کارکردگرایی
زمينه و پيشينه نظريه كاركردگرايي در سنت ليبرال روابط بين الملل، از زمان امانوئل كانت آغاز مي شود. پايه نظريه كاركردگرايي در ديدگاه مثبت نسبت به توانایي ها و امكانات بشري وتا حدي نسبت به طبيعت نهفته است.كاركردگرايان اوليه براين باور بودند كه جنگ ريشه در تمايلات پرخاشگرانه بشر ندارد، بلكه با چگونگي تعيّن پذيري سرشت انسان توسط نظام موجود، ارتباط دارد و نهادها، سنن و باورهاي نو الگوهاي رفتاري نوين و صلح جويانه تري به ارمغان مي آورند.
برخلاف فدرالیسم، کارکردگرایی در صدد ایجاد ساختار فدرال جهانی نیست، بلکه در صدد ایجاد صلح از طریق کنار هم گذاردن واحدها توسط سازمان ¬های فراملی است، که عمدتا به جای تسلیم حاکمیت بر سهیم شدن در آن تاکید دارد(قوام، پیشین، 46).
کارکردگرایان مسائل فنی و اقتصادی را اساس همگرایی می¬دانند. برخلاف فدرالیست ¬ها که عمدتا از حوزه سیاسی شروع می¬کنند، کارکردگرایی همگرایی را امری کارکردی و فنی می¬داند، که لزوما به نهاد سیاسی منجر می¬شود و نیازی به تصمیم سیاسی ندارد(دهقانی فیروزآبادی،پیشین،31).
طبق نظر کارکردگرایان به جای دیپلمات های حرفه ای، متخصصان فنی بهترین عوامل ایجاد پیوند و همکاری در فراسوی مرزهای ملی است. آنان معتقدند که دیپلمات¬ ها حمایت آشکار از منافع ملی کشور خویش را به قیمت منافع جمعی انسانی انجام می ¬دهند.بنابراین همکاری فنی به عنوان اولین گام در همگرایی مطرح می-شود. بدین ترتیب هکاری فنی در عرصه فراملی برای مثال در حوزه ارتباطات شکل گرفته، و این وضعیت به سایر حوزه¬ها گسترش می ¬یابد. با تقبل وظایف و اجتناب از سرخوردگی و فائق آمدن بر مشکلات در یک حوزه باعث ترغیب سایر فعالیت¬ها و در نتیجه بسط همکاری¬ ها خواهد شد. تحت این شرایط دولت ¬ها برای دفاع از شهروندانشان قدرت خویش را کاهش نداده، بلکه در جهتی حرکت خواهند کرد که ضمن بسط امکانات و صلاحیت ¬های خود به آن ¬ها خدمت کنند.(قوام، پیشین، 47-46).
کارکرد گرایی با نام دیوید میترانی در پیوند است. در كتابي تحت عنوان " نظام عملي صلح " نظريات خود را ارائه كرده است. وي با اين فرضيه شروع مي كند كه نظام بين المللي جديد بايستي جايگزين نظام موجود كه مسبب جنگ است، شود و در جستجوي يافتن يك راه حل عملي و جهاني، ايده گسترش همكاري هاي كاركردي را مطرح نمود به نظر او، سرمنشا تعارضات میان دولت ها وجود شکاف های سیاسی است و نمی توان بر این شکاف ها با توافق حقوقی نایل آمد. فرض او براین است که اقتصاد و سیاست را می توان از هم جدا کرد. آنچه به اقتصاد وحیات اجتماعی مربوط می شود در عرصه سیاست پایین یا ملایم قرار می گیرد وامکان همکاری در آن هست.( مشیرزاده1389: 60).
مطابق تفكر كاركردگرايان، فرايند همگرايي ممكن است از سطوح بين دولتي به فوق ملي آغاز شود. دولتهايي كه نمي توانند به تنهايي از عهده مشكلات برآيند، يا گروه هاي منتفع كه در ميان مرزهاي ملي كشورها قرار دارند، ممكن است سازمانهاي كاركردي ايجاد نمايند. در هر دو، مبناي اساسي رشد سازمانها، در خودمختاري فني است يعني اينكه سازمانهاي كاركردي براساس كاركرد شكل مي گيرند و شاخصهاي سرزميني يا ملي چندان تاثيري بر شكل گيري آنها ندارد.
استدلال کارکردگرایان این است که چون کشورها به حاکمیت سیاسی خود حساسیت دارند باید حکومت¬ ها را دور زد تا کشورها به جایی برسند که چاره ¬ای جز همکاری نداشته باشند. بر خلاف فدرالیست¬ها که اراده سیاسی را پیش می¬کشند کارکردگرایان بین موضوعات سیاست حاد(high politics) حاکمیت ملی و سیاست دانی(low politics) مثل همکاری¬ های اقتصادی و فنی تمایز قائل می¬شوند، اولی را غیر قابل سازش و دومی را قابل سازش و همکاری می¬دانند.
نظریه کاکردگرایی واکنشی بود به آنچه در اروپا انجام شده بود و تا حدودی همگرایی اروپایی را توضیح می داد ولی کافی نبود. امروزه اقتصاد سیاسی شده واهمیت مسائل اقتصادی اگر بیشتر از مسائل سیاسی نباشد کمتر هم نیست. (دهقانی فیروزآبادی 1389: 32). از جمله ضعف هاي اين نظريه اين است كه اهداف، تقاضا ها و نيازهاي دولتها را يكسان و مشابه فرض مي نمايد و معتقد است اين تشابه موجب همكاري در زمينه هاي فني و اقتصادي مي شود. فرض تسري فعاليت ها و همكاريهاي دولت ها از موضوعات خرد به موضوعات كلان قابل پذيرش است. در واقع همكاري كاركردي در يك بخش باعث مي شود كه ضرورت همكاري كاركردي در بخش ديگر احساس شود. در حالي كه نظريه كاركردگرايي اين امر مهم را ناديده گرفت كه وجود اختلاف ميان دولتها مانع از اتفاق نظر و همكاري در اين امور مي شود. و در واقع به نقش نخبگان سياسي و رهبران جوامع اهميت چنداني نمي دهند و عنوان مي كنند كه، همگرايي براي رهبران سياسي جوامع اجبار و الزامي است كه خارج از حيطه كنترل آن ها مي باشد. به طور کلی کارکردگرایان معتقدند:
1-با پیشرفت جوامع مدرن، مسایل فنی و کارکردی به وجود می¬آید که هیچ یک از کشورها به تنهایی قادر نیستند این مسایل را حل کنند.
2-از طرف دیگر به وجود آمدن و گسترش این حوزه¬ها تکنوکرات ¬ها را ایجاد می کند که این ¬ها آغاز کننده همگرایی خواهند بود.
3-مسایل فنی و کارکردگرایان نهادهای کارکردی را ایجاد می¬کنند. پس الزامات فنی باعث شکل گیری نهادهای فنی_اقتصادی برای اداره این مسایل می شود.
4-اگر همکاری ها ادامه پیدا کند به حوزه های دیگر نیز سرایت می کند. به عبارتی تسری کارکردی در اینجا مطرح است، یعنی همکاری در یک بخش به بخش دیگر منتقل می شود.
5-در مرحله آخر این همکاری اشباع شده و به حوزه ¬های سیاسی کشیده می شود و در اثر این تسری شاهد همگرایی سیاسی خواهیم بود. بنابراین در جوامع صنعتی این همکاری ها به حوزه های دیگر کشیده می¬شود. برای مثال بخشی از همکاری های اروپا محصول این فرایند است.
ج: نوکارکردگرایی
نوکارکردگرایی شکل جدیدی از کارکردگرایی می ¬باشد. هر دو نظریه بر پایه این دیدگاه شکل گرفته¬ اند، که همگرایی به بهترین وجه از حوزه ¬های مربوط به منافع هم ¬پوش و مشترک به صورت تدریجی آغاز می ¬شود. نوکارکردگرایان تحت تاثیر رفتارگرایان قرائت جدیدی را از کارکردگرایی ارئه می ¬دهند و در عین پایبندی به برخی اصول سعی در رفع نقاط ضعف کارکردگرایی دارند(دهقاتی،33 ، 1389).
تفاوت آن¬ ها با یکدیگر این است که: یک نظریه همگرایی منطقه ¬ای است که نقش با واسطه ¬ای را برای دولت ¬ها و نقشی را نیز برای نهادهای منطقه ¬ای و نه جهانی در نظر گرفته است، که در نهایت به یک وضعیت سیاسی منتهی خواهد شدکه یک جامعه سیاسی در منطقه شکل گرفته و نهایتا ممکن است به یک دولت مرکزی ختم شود. در کارکردگرایی همگرایی ضرورتا به معنی تشکیل دولت مرکزی قوی وجود ندارد اما در نوکارکردگرایی وجود دارد.
نوکارکردگرایی تلفیقی از فدرالیسم و کارکردگرایی است، زیرا که در فدرالیسم نیز در نهایت همگرایی به تشکیل یک دولت فدرال می ¬انجامد. اما از طرف دیگر مانند کارکردگرایی معتقد است که استراتژی رسیدن به چنین وضعیتی بر اساس همکاری ¬های فنی و اقتصادی می¬باشد، و همچنین نوکارکردگرایی بیشتر از کارکردگرایان اولیه به نهادسازی اعتقاد دارند، به همین دلیل میترانی آنان را "کارکردگرایان فدرال" می¬نامد. به نظر آنها در جامعه صنعتی تکثر گرای امروزی، سیاست مبتنی بر منازعه گروههای ذینفع برای تامین منافع گروهی است. در جوامع صنعتی سیاست نادیده گرفته نمی¬شود بلکه مسایل سیاست دانی کم کم خود را به سمت سیاست ¬های حاد می¬کشد.در چپنین جوامعی که احزاب و گروههای متفاوتی وجود دارد با منافعی که دنبال می ¬کنند به این نتیجه می ¬رسند که منافعشان در سطح فراملی بیشتر تامین می¬ شود، لذا گروههای ذینفع فراملی شکل می¬گیرد.پس همگرایی را گروههای غیر دولتی ذینفع در جامعه متکثر آغاز می ¬کنند که به حمایت دولت ¬ها نیاز دارند، وقتی که همگرایی شروع شد از کنترل دولت¬ها خارج شده و نمی¬توانند آن را کنترل کنند. البته این مورد نقد قرار گرفته چرا که دولت¬ های اروپایی همگرایی را آغاز کردند و آن را پیش بردند و نقش مهمی نیز در تصمیم گیری آن ایفا می¬کنند(دهقانی فیروزآبادی و قوام، پیشین، 33-50).
برخی از مفروضه های کارکردگرایی بنیان نظریه ای جدید شد که از آن با عنوان نوکارکرد گرایی یاد می شود وبیشتر در پیوند با نام ارنست هاس است.هدف نوکارکرد گرایی تبیین این مسئله بود که چرا وچگونه دولت ها حاکمیت خود را رها می کنند وحاکمیت ها در هم ممزوج می شوند وفنون جدیدی برای حل وفصل تعارضات میان کشورها تدبیر می گردد. هاس برخلاف میترانی اقتصاد وسیاست را کاملا جدا از هم در نظر نمی گیرد وبه اهمیت سیاسی مسائل اقتصادی اذعان دارد.از یک سو، همگرایی مستلزم وجود نهاد های فراملی وفوق ملی در سطح منطقه ای است.ازسوی دیگر، گروههای ذی نفع واحزاب سیاسی در داخل کشورها هستند که منافعی را در همگرایی دنبال می کنند. اینها معمولا پیوند های فراملی نیز دارند. در این برداشت از همگرایی تاکید بر«منافع» است.(مشیر زاده1389: 61-62).
تصور هاس در یکی از آثار وی چنین است که همگرایی«منحصرا به فرایندی اشاره دارد که یک نظام بین المللی عینی و مشخص را به نظام عینی نه چندان مشخص در آینده مبدل می سازد.» (دوئرتی و فالتزگراف1390: 667)
هاس با این انتقاد از میترانی که وی به اندازه کافی به عنصر«قدرت» توجه نکرده است،تصریح می کند که قدرت را از رفاه نمی توان جدا کرد. (دوئرتی وفالتزگراف1390: 674).
لیون لیندبرگ یکی از محققان نوکارکردگرایی به همگرایی همچون یک«فرایند چندبعدی تعامل آمیز»می نگرد که باید مورد شناسایی،مقایسه،سنجش وتجزیه وتحلیل قرار گیرد. (دوئرتی و فالتزگراف1390: 687).
اما آنچه در همگرایی اهمیت دارد فرایندی است که به نظر می رسد می تواند به تعمیق وگسترش همگرایی کمک کند.هر اقدامی برای همگرایی در یک بخش وضعیتی را ایجاد می کند که مستلزم همکاری در بخشهای دیگر می شود وهمگرایی از بخشی به بخش دیگر«سرریز» می کند واین روند ادامه می یابد. این را هاس«همگرایی بخشی»می نامد. افول فرایند همگرایی در دهه 1960و تاکید دولت هایی چون فرانسه برمنافع ملی دربرابر ترتیبات منطقه ای، نظریه نوکارکرد گرایی را با بحران روبرو ساخت.عدم توجه کافی به تداوم اهمیت ملی گرایی، استقلال بخش سیاسی،وتعامل میان محیط بین المللی ومنطقه همگرا از جمله انتقادات وارد برآن بود (مشیر زاده1389: 63-64).
د. نظریه ¬های ارتباطی
کارل دویچ نظریه ارتباطات یا مبادله را مطرح می کند، که در مورد همگرایی منطقه ¬ای و بین ¬المللی به کار می¬ ¬رود. این نظریه مبتنی بر نقش ارتباطات در مبادله و همگرایی است. کشورها گروهایی از افراد هستند که به وسیله شبکه ¬های ارتباطی و ترابری در هم ادغام شده¬اند. بطور كلي برداشت ارتباطي انواع ارتباطات اقتصادي، سياسي و فرهنگي ميان واحدهاي سياسي را مورد توجه قرار مي دهد و همچنين به تجزيه و تحليل زمينه هاي نوع ارتباطات كه در ميان واحدهاي سياسي گوناگون منجر به وابستگي متقابل و در نهايت منجر به ايجاد همگرايي مي شود می پردازد.
از نظر وي ارتباطات يك گروه را قادر مي سازد كه با هم فكر كنند، با هم ببينند و با هم عمل كنند. از شاخص هاي برجسته اي كه دويچ در اين رابطه مورد بررسي قرار مي دهد، مي توان به ارتباطات پستي، مخابراتي و دانشجويي اشاره كرد. دويچ بر ماهيت پاداش ها و تنبيهات مشترك در اين مبادلات تاكيد مي كند. به بياني ديگر، آيا آنچه براي يكي از واحد ها سودمند است براي طرف ديگر نيز داراي چنين وضعيتي است؟ از ديدگاه دويچ وجود اين الگوي منافع عيني در سطوح بالاي مبادلات، در ميان گروه انسجام ايجاد مي كند. اما اگر در پاداش ناشي از توسعه مبادلات انحراف اندكي ايجاد شود، يعني آنچه براي يك طرف خوب است براي ديگري بد باشد، فرآيند ارتباط ممكن است به بروز منازعه منجر شود. دويچ و همكارانش به تجزيه و تحليل تجربيات همگرايي در دوازده كشور پرداختند. آنها در جامعه سياسي و منطقه آتلانتيك شمالي چند قرن تجربيات غرب را مورد بررسي قرار داده تا شرايط ضروري براي ايجاد و حفظ همگرايي سياسي را مشخص نمایند.
هر جا وابستگی متقابل بلافصل، در زمینه طیف وسیعی از کالاها و خدمات گوناگون وجود داشته باشد، احتمالا می¬توان گمان نمود که با یک کشور روبرو هستیم(دوئرتی و فالتزگراف، 671، 1390).
او به این موضوع می¬پردازد که چگونه ممکن است اجتماعی سیاسی در مقیاسی وسیع گسترش یابد و چندین اجتماع کوچک را که حتی تخاصم بالقوه نیز دارند در درون اجتماع سیاسی وسیع¬ تری که جنگ درآن حذف می¬شود، در بر گیرد. (مشیرزاده، پیشین، 42)
دویچ و همکاران براساس یافته¬ های مربوط به تشکیل و واگرایی واحدهای ملی اشاره کرده ¬اند که منطقه آتلانتیک شمالی که در روابط میان خود به جنگ متوسل نمی¬شوند.
دویچ به دو نوع اجتماع اشاره می¬کند، اجتماع امنیتی ادغام شده که ما با یک حکومت واحد و حاکمیتی یکپارچه روبروایم مانند بریتانیا و ایالات متحده که در آن همگرایی در حد معقول صورت گرفته است.
در اجتماع امنیتی کثرت گرا چندین حکومت با دولت¬ های حاکم وجود دارد و ادغامی صورت نگرفته است، مانند روابط ایالات متحده و کانادا.
به نظردویچ، فرایند همگرایی مانند یک خط مونتاژ است که در جریان تاریخ شکل می¬گیرد.(مشیرزاده،همان ، 43-44)
بنابراین آنچه که باعث می ¬شود افراد و کشورها به یک تفکر و نگرش برسند، ارتباطات است. بدین معنی که کشور متشکل از گروههایی از افراد است که به وسیله شبکه ¬های ارتباطی در هم ادغام شده¬اند، همین طور ملت¬ ها هم گروههایی از افراد هستند که به موجب برخوورداری از توان برقراری ارتباط در بسیاری از زمینه¬ ها به یکدیگر پیوند خورده ¬اند، اگر ارتباطات وجود داشته باشد مرزی نخواهد بود.(دهقانی، همان، 45).
منطقه گرایی
در عرصه روابط بین¬الملل همگرایی منطقه¬ای پدیده نسبتا جدیدی است. هر چند تمایل به اتحاد و پیوند در طول تاریخ همواره یکی از راههای موثر برای مقابله با دشمن مشترک و دستیابی به اهداف مشترک بوده است. ولی گرایش به همگرایی منطقه¬ای به شکل جدید از ویژگی¬های تحولات اخیر است، به خاطر گسترش انقلاب ارتباطی و نزدیکی کشورها به یکدیگر دستیابی به اهدافشان را در مبادلات منطقه¬ای یافته¬اند.
در تعریف منطقه: به نواحی و بخش¬هایی گفته می¬شود که از نظر جغرافیایی از چند کشور تشکیل شده است. این کشورها واحدهایی هستند که در امور خارجی با یکدیگر ارتباط متقابل دارند. فعالیت اعضای این منطقه در سیاست خارجی هر عضو نقش تعیین کننده¬ای دارد. هر عضو ممکن است یکسری علایق فرامنطقه ¬ای داشته باشد اما توجه آن در درجه اول به داخل منطقه است(contory, 1970, 1).
دولت¬ هایی که در یک سازمان منطقه¬ای جهانی عضو می ¬شوند، به معنی تمایل آن ¬ها برای کسب موقعیت برتر و دستیابی به منافع بیشتر می¬ باشد، همچنین به دنبال صلح و آرامش در منطقه هستند. چنین همگرایی که با زمینه ¬های اقتصادی، فنی، اجتماعی و فرهنگی آغاز می ¬شود به عنوان فرایندی تلقی می ¬شود که در آن وفاداری¬ های ملی به سطح فراملی منتقل می¬شود، و کشورها را به سمت تعامل و مشارکت سوق می ¬دهد و از شدت رویارویی می¬کاهد.
این نظریه منطقه را بخشی از نظام بین ¬الملل تلقی می¬کند که در آن عده¬ای از بازیگران تعاملات و ارتباطات بیشتری با یکدیگر نسبت به سایرین دارند(اخوان زنجانی، 31، 1373).
کارل دویچ نظریه ارتباطات را در مورد همگرایی منطقه ای نیز به کار برد. او همگرایی و منطقه¬گرایی را از دید تعامل و مراودات بین دولت ¬ها از قبیل تجارت، توریسم، مهاجرت، مبادلات اقتصادی و فرهنگی مورد مطالعه قرار داد.
به هر حال منطقه¬ گرایی در سیاست بین¬الملل مترادف فوق¬ ملی¬گرایی و گرایش¬های بین حکومتی شناخته می¬شود و به گسترش فزاینده همکاری
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

چالش ها و فرصت ها بین ایران و شورای همکاری خلیج فا 9 سال 11 ماه ago #86443

kamel bod
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: فرزام وردی پارگامی
مدیران انجمن: افسانه غمخوار