دوشنبه, 10 ارديبهشت 1403

 



موضوع: تحليل محتواي كيفي

تحليل محتواي كيفي 9 سال 11 ماه ago #79589

در تحقيقات اجتماعي براي شناسايي و حل مسائل، نياز به دانش و تسلط بر روش‌شناسي‌هاي علمي و مسير تحقيق است. تحقيقات كمي و كيفي كه از دو مبناي متفاوت پارادايمي‌اند، اين مسيرها را مشخص مي‌سازند. در هر رويكرد كمي و كيفي براي انجام پژوهش نياز به ابزار و روش‌هاي متفاوتي است كه يكي از آنها روش تحليل محتواست. تحليل محتوا نخست بيشتر به صورت كمي براي اندازه‌گيري متغيرها استفاده مي‌شد. اواسط قرن بيستم بود كه رويكردهاي كيفي در تحليل محتوا گسترش يافتند. تحليل محتواي كيفي را مي‌توان نوعي روش‌شناسي تحقيق در خدمت تفسير محتوايي داده‌ها دانست. براساس نظرية شي‌يه و شانون مي‌توان رهيافت‌هاي موجود در زمينة‌ تحليل محتواي كيفي را به سه دستة تحليل محتواي عرفي، تحليل محتواي جهت‌دار و تحليل محتواي تلخيصي تقسيم كرد. در اين مقاله براساس اين ديدگاه، نخست به مقايسه اين سه رويكرد مي‌پردازيم و سپس مفاهيم اساسي و همچنين چگونگي قابليت اطمينان در اين روش را بررسي مي‌كنيم.
مقدمه
مسائل اجتماعي دامنه‌اي گسترده‌ دارند که حل آنها به شناخت ريشه‌هاي ظريف، عميق و به‌ظاهر نامرئي‌شان وابسته است. شناخت اين مسائل خودبه‌خود مستلزمِ دانستن و تسلط بر مبناي روش‌هاي شناخت آنهاست. تحقيقات از نوع كمي و كيفي كه از دو مباني متفاوت پارادايمي‌اند، اين مسيرها را مشخص مي‌كنند. روشي كه به روش كمي يا روش علمي مسلط موسوم است و برگرفته از نظام فلسفي اثبات‌گرايي است، در مقابل مباني فلسفي روش كيفي از نظام فلسفي تفسيري ريشه گرفته است.1 در روش‌هاي كمي، از طريق ايجاد فاصله ميان محقق و موضوع مطالعه، مي‌كوشند تا به شناختي عيني از واقعيت دست‌ يابند؛2 واقعيتي كه بر تبيين، پيش‌بيني، و آزمون به‌منزلة معيارهاي پارادايم اثبات‌گرايي ، مبتني بر متغيرهاي قابل اندازه‌گيري، استوار است.3
اين در حالي است كه پژوهش‌هاي كيفي كه مبتني بر پارادايم تفسيري و روش‌شناسي پديدار‌شناختي‌اند، بر درك معناي رويدادها توسط افراد تحت مطالعه استوارند.4 در اين حالت نگاه به پديده‌ها، نگاهي کل‌گرايانه و جامع‌نگر است و دنبال كردن اين روش‌، راهي است براي كسب آگاهي از طريق كشف معاني پديده‌ها‌.5 از نظر مايكوت و مورهاس6 چهار تفاوت بنيادين ميان پژوهش‌هاي كمي و كيفي، عبارت‌اند از: 1. كلمات (مفاهيم) در برابر اعداد، 2. ديدگاه بينش‌مدار در برابر ديدگاه عينيت‌مدار، 3. كشف در برابر اثبات، 4. انسان‌محوري در برابر ابزارمحوري.
پژوهشگران براي تحقيق، با نگاهي علمي و منطقي به اين رويكردها مي‌نگرند و كاربرد هريك از موارد مزبور را با توجه به نوع تحقيق در قلمرو عمل ملاحظه مي‌كنند. البته هركدام از اين رويكردها (كمي و كيفي) داراي مزايا و محدوديت‌هايي است كه محقق با توجه به هدف خود بايد آنها را در نظر گيرد.7
در هر رويكرد كمي و كيفي براي انجام پژوهش نياز به ابزار و روش‌هاي متفاوتي است كه يكي از آنها روش تحليل محتواست. در ادامه به معرفي اين روش مي‌پردازيم.
تحليل محتوا

استفاده از رويكردهاي گوناگون مقايسه‌اي و تحليلي از متون، بيشتر در كتاب مقدس مسيحيان در زمينه‌هاي علم هرمنوتيك آغاز شد و سپس در تحليل روزنامه‌ها، شيوه‌هاي مربوط به خط‌شناسي و حتي تعبير خواب توسط زيگموند فرويد ادامه يافت. تقريباً نخستين تحليل براساس مطالعة تجربي روزنامه‌ها در سال 1893 دربارة روزنامه‌هاي منتشرشده در نيويورك بود که در پي پاسخ به اين پرسش برآمد: آيا روزنامه‌هاي امروز مطالب ارزشمند ارائه مي‌دهند؟ اين تحليل نشان داد كه از 1881 تا 1893، روزنامه‌‌هاي نيويورك افترا، شايعات و ورزش را تا حد بسياري جايگزين مطالب مذهبي، علمي و ادبي كرده‌اند.
تحليل محتوا به‌منزلة تكنيكي علمي عمدتاً در قرن بيستم رايج شد. شاخص‌هاي گوناگون علوم اجتماعي همچون ارتباطات، جامعه‌شناسي، علوم سياسي و روان‌شناسي آن را در پژوهش‌هاي خود به‌كار گرفته‌اند.8 اين روند به‌ويژه در طول جنگ جهاني دوم در دهة 1940 رواج بيشتري يافت. در ابتدا اين روش را براي تحليل تبليغات و سپس براي اهداف اطلاعاتي و نظامي به‌كار گرفتند. در اين زمان دو گروه برجسته به تحليل تبليغات اختصاص يافت:

1. كارگروه كتابخانة كنگرة امريكا:‌ در اين كارگروه، به موضوعات نمونه‌گيري، مسائل سنجش پايايي و اعتبار مقوله‌هاي محتواي ارتباطات پرداختند.

2. كارگروه اسپاير (وابسته به دولت امريکا): در اين گروه به سخن‌پراكني‌هاي داخلي دشمن مي‌پرداختند تا رويدادهاي آلمان نازي و متحدانش را شناسايي و پيش‌بيني، و اثر عمليات نظامي بر روحية جنگ را برآورد كنند.
پس از جنگ جهاني دوم ‌هارولد لاسول9 و همكارانش با انتشار كتاب زبان سياست، ديدگاه‌ها و جهت‌هاي نويني را براي به‌كارگيري اين تكنيك فراهم آوردند. در دهة1950، برلسون10 كتاب خود را با عنوان تحليل محتوا در تحقيقات مربوط به ارتباطات منتشر كرد. در دهة 1960 استفاده از كامپيوتر در به‌كارگيري اين روش موجب رشدي فزاينده در بهره‌برداري از آن شد. اين امر نخست با رشد نرم‌افزارهاي كامپيوتري، مستعد پردازش داده‌هاي لفظي گرديد. برنامه‌هاي كامپيوتري شمارش كلمات نيز پديدار شدند. به‌دنبال آن، برنامه‌هاي كامپيوتري جديدي پديد آمدند كه داراي سيستم فرهنگ واژگان مشخص بودند و براساس آن، كلمه‌هاي متن با توجه به فرهنگ واژگان رمز‌گذاري مي‌شد. تحليلگر مي‌توانست اطلاعاتي را دست‌كاري، مقوله‌بندي، علامت‌گذاري و بازيابي كند.11

اواسط قرن بيستم ايراداتي به تحليل‌‌هاي سطحي بدون در نظر گرفتن محتواي پنهان تحليل وارد شد. از اين زمان بود كه رويكردهاي كيفي در تحليل محتوا گسترش يافتند. تحليل محتواي كيفي، يكي از روش‌هاي تحقيق است كه براي تحليل داده‌هاي متني، كاربردي فراوان دارد. از ديگر مواردي كه مي‌توان در آنها از اين روش سود جست، مردم‌نگاري، نظرية بنيادي، پديدارشناسي و تحقيقات تاريخي است. تحليل محتواي كيفي، تمركز بر مشخصات زبان به‌منزلة وسيلة ارتباطي براي به دست آوردن معنا و محتواي متن دارد.12 داده‌هاي متن ممكن است به صورت شفاهي، چاپي يا الكترونيكي و همچنين حاصل پاسخ‌هاي شفاهي، پرسش‌هاي پيمايشي باز يا بسته، مصاحبه‌ها، گروه‌هاي متمركز، مشاهدات يا رسانه‌هاي چاپي مانند مقالات و كتاب‌ها ‌باشند
يكي از تعاريف اوليه و رايج تحليل محتوا از برلسون14 است. به اعتقاد او در تحليل محتوا، ويژگي‌هاي ظاهري يك پيام (متن، مكالمه و...) را به شكل عيني (مستقل از برداشت شخصي محقق) و نظام‌مند (بر طبق قواعد معين و كمي براساس شاخه‌هاي آماري) توصيف مي‌كنند. اين تعريف برلسون تعريفي كاملاً كمي از تحليل محتواست. از نظر گروهي از محققان، صرف محتواي ظاهري پيام چندان ارزشمند نيست و يك پژوهشگر بايد استنباط و قضاوت خود را نيز به‌كار ببرد و محتواي پنهان يك پيام ارتباطي را توصيف و تفسير كند. به اعتقاد فيليپ استون15 تحليل محتوا روشي است كه به‌گونة عيني و براساس قواعد معين، مشخصاتي ويژه از يك پيام را كشف مي‌كند كه اين تعريف به تحليل محتواي كيفي نزديك‌تر است.
به‌هرحال مي‌توان گفت كه محققان به تحليل محتوا به‌منزلة روشي انعطاف‌پذير براي تحليل اطلاعات توجهي ويژه دارند.16 تحليل محتوا بيانگر رويكردهاي تحليل گوناگون است، و از رويكردهاي برداشت‌گرايانة حدسي و تفسيري تا رويكردهاي نظام‌مند و دقيق را دربرمي‌گيرد.17 هر محقق با توجه به نوع مطالعه و با توجه به علاقة خود مي‌تواند نوع ويژه‌اي از تحليل محتوا را برگزيند.18 اگرچه انعطاف‌پذيري تحليل محتوا براي انواع گوناگون تحقيق سودمند است، فقدان تعريف و روية قطعي مي‌تواند محدوديت‌ جدي در كاربرد اين روش تحقيق پديد آورد.19 تحليل محتوا معمولاً به دو روش تحليل محتواي كمي و كيفي تقسيم مي‌شود و محقق بايد براساس طرح موضوع و با توجه به نوع استفاده از تحليل محتوا و روال به‌كارگيري آن در مطالعه، از اين دو نوع روش سود ببرد تا بتواند از سردرگمي و ابهام كاربرد ميان دو روش دوري گزيند.20 براي روشن‌تر شدن موضوع، نخست شرح مختصري از تحليل محتواي كمي ارائه مي‌دهيم و سپس به‌گونه‌اي گسترده‌تر به شرح تحليل محتواي كيفي، كه روش‌شناسي پژوهش اخير را دربرمي‌گيرد، مي‌پردازيم.
تحليل محتواي كمي
اين روش همان‌گونه كه برلسون بيان كرده است، فن پژوهشي براي توصيف عيني، نظام‌مند و كمي محتواي مطلب است. كرلينجر21 نيز آن را شيوة نظام‌مند، عيني و كمي براي اندازه‌گيري متغيرها (شاخص تحقيقات كمي) و تجزيه و تحليل آنها معرفي كرده است.
بر اين اساس، تحليل محتواي كمي بايد از چهار ويژگي‌ عيني بودن، منظم بودن، آشكار بودن و كمي بودن به شرح ذيل برخوردار باشد:
1. عيني بودن: ويژگي استفاده از قواعد و قوانين، دقيق و روشن است؛ به‌گونه‌اي كه اگر محققان ديگر، همان محتوا را با همان روش، دوباره تحليل كنند، نتايجي همسان به‌دست مي‌آورند. بنابراين نتايج بايد مستقل از تحليل‌گرها باشند و با تكرار مجدد، همان نتايج به‌دست آيند؛

2. نظام‌مند بودن:‌ اين ويژگي بيان‌كنندة اين موضوع است كه همة عناصر موجود در محتوا بايد براساس واحد و مقوله‌هايي كه براي بررسي در نظر گرفته شده‌اند، تحليل شوند و محقق نبايد عناصري را از محتوا به دلخواه كنار بگذارد يا تنها برخي از عناصر را تحليل كند؛

3. آشكار بودن: در اينجا بايد به متن يا پيام آشكار و روشن، توجه و از هرگونه استنباط شخصي و پيش‌داوري‌هاي فردي تحليل‌گر جلوگيري شود؛

4. كمي بودن: اين ويژگي، تحليل محتوا را از يك مطالعة معمولي جدا مي‌سازد. بر پاية اين ويژگي‌، تحليل‌گر بايد روشن كند چه كلمات، مضامين و نمادهايي بيش از همه و به چه تعداد در متن تكرار شده‌اند. افزون بر تحليل مقداري، مي‌توان از تحليل هم‌بستگي استفاده كرد. اين نوع تحليل مشخص مي‌كند كه ارتباط مفاهيم و عناصر چگونه است و چه عواملي آنها را به هم پيوند مي‌دهند.
براي هر پژوهشي که از روش تحليل محتوا استفاده مي‌كند، مي‌توان اين هفت مرحله را برشمرد: 1. بيان مسئله و تعيين اهداف تحقيق، 2. تعيين پرسش و فرضيه‌هاي تحقيق، 3. تعيين محتواي مورد نظر براي تحقيق و انتخاب نمونه، 4. تدوين فهرستي از موضوع‌ها و تعيين مقوله‌ها، 5. انجام تحليل محتوا و تعيين فراواني مقوله‌ها، 6. تجزيه و تحليل نتايج به‌دست‌آمده، 7. روايي و پايايي روش.23
بايد دقت كرد كه در اين روش دو عنصر اصلي مطرح‌اند: واحد تحليل و مقولة‌ تحليل.
واحد تحليل: كوچك‌ترين جزء پيكرة متن است كه براي رسيدن به هدف تحقيق، اندازه‌گيري و شمارش مي‌شود. واحد تحليل اغلب مي‌تواند در بردارندة كلمه، جمله، پاراگراف، عكس يا صفحه باشد كه البته هريك از اين واحدها به تناسب نوع متن و هدف پژوهش انتخاب مي‌شوند؛
مقولة تحليل: هنگامي كه واحد تحليل معين شد، بايد مشخص شود كه واحدهاي استخراج‌شده و شمارش‌شده چگونه دسته‌بندي مي‌شوند. عناوين اين دسته‌بندي‌ها، مقولة تحليل را تشكيل مي‌دهند. درنهايت واحدهاي تحليل براساس مقوله‌هاي تحليل دسته‌بندي مي‌شوند تا مراحل شمارش و تحليل اطلاعات صورت بگيرد.24
ر
تحليل محتواي كيفي
به‌طور اساسي تقليل متن به اعداد در تكنيك‌ كمي، به دليل از دست دادن اطلاعات تركيبي و معنا، اغلب مورد انتقاد قرار گرفته است.26 تحليل محتواي كيفي در جايي كه تحليل كمي به محدوديت‌هايي مي‌رسد،‌ نمود مي‌يابد. بنابراين تحليل محتواي كيفي را مي‌توان روش تحقيقي براي تفسير ذهني محتوايي داده‌هاي متني از طريق فرايندهاي طبقه‌بندي نظام‌مند، كد‌بندي، و تم‌‌سازي يا طراحي الگوهاي شناخته شده دانست.27 همچنين يکي از ويژگي‌هاي بنيادين پژوهش‌هاي کيفي نظريه‌‌پردازي به جاي آزمون نظريه است.28 با تحليل کيفي مي‌توان يك رويكرد تجربي، روش‌شناسانه و كنترل‌شدة مرحله‌به‌مرحله را با رعايت عناصر مورد مطالعه در نظر گرفت.29

اين تعاريف بيان مي‌كنند كه تحليل محتواي كيفي به محققان اجازه مي‌دهد اصالت و حقيقت داده‌ها را به گونة ذهني، ولي با روش علمي تفسير كنند. عينيت نتايج به‌وسيلة وجود يك فرايند كد‌بندي نظام‌مند تضمين مي‌شود. تحليل محتواي كيفي به فراسويي از كلمات يا محتواي عيني متون مي‌رود و تم‌ها يا الگوهايي را كه آشكار يا پنهان هستند به صورت محتواي آشكار مي‌آزمايد.30

بنابراين يكي از موضوعات درخور توجه در تحليل محتواي كيفي،‌ تصميم‌گيري دربارة اين موضوع است كه آيا تحليل بر محتواي پنهان تأكيد مي‌كند يا آشكار؛31 زيرا محتواي آشكار و محتواي پنهان در تحليل محتواي كيفي به تفسير مربوط‌اند، ولي تفسيرها در عمق و سطح انتزاع متفاوت‌اند.32 همين عامل موجب شده است كه محققان، تحليل محتواي كيفي را به‌منزلة روشي انعطاف‌پذير، به‌ويژه براي داده‌هاي متني در نظر بگيرند.33 براي افزايش درك نسبت به تحليل محتواي كيفي مي‌توان به صورت فهرست‌وار به مقايسة آن با رويكرد كمي توجه كرد
1. روش كار و منطق تحقيق در هر دو تحليل با هم متفاوت‌اند. براي مثال تحليل محتواي كمي به گونة گسترده در رسانه‌هاي جمعي به‌منزلة شيوه‌اي كه عناصر مربوط به متن را آشكار مي‌سازد كاربرد دارد؛ درحالي‌كه تحليل محتواي كيفي بيشتر با کشف معاني بنيادين در پيام سروكار دارد؛

2. تحليل محتواي كمي قياسي است؛ يعني مي‌كوشد فرضيه‌ها يا پرسش‌هاي توليدشده از نظريه‌ها يا پژوهش‌هاي پيشين را بيازمايد؛ درحالي‌كه تحليل محتواي كيفي استقرايي است؛ يعني مبتني بر بررسي و استنتاج موضوع‌ها و تم‌ها، از داده‌هاي خام است كه گاه به طرح نظريه مي‌انجامد؛

3. در تحليل محتواي كمي براي نمونه‌گيري، به داده‌هايي نياز است كه با استفاده از قواعد نمونه‌گيري تصادفي، كه اعتبار استنتاج‌هاي آماري را تضمين مي‌كنند، انتخاب مي‌شوند؛ درحالي‌كه نمونه در تحليل محتواي كيفي معمولاً دربردارندة انتخاب هدفمند مواردي است كه بازتابانندة پرسش‌هاي پژوهش‌اند.

بنابراين رويكرد كمي، ارقام و اعدادي را توليد مي‌كند كه به‌وسيلة روش‌هاي آماري گوناگون ساخته مي‌شوند؛ درحالي‌كه رويكرد كيفي، توصيف و تفسير از موضوع مورد مطالعه ارائه مي‌كند و اغلب در پي اظهارات بازتابي است از آنچه در جهان اجتماعي نظاره مي‌شود. درنتيجه خواننده نيز رويكرد و مراحل به‌دست‌آمده از اين فرايند تقريباً به اندازة محقق درك مي‌كند
رويكرد‌هاي تحليل محتواي كيفي
بر اساس نظرية شي‌يه و شانون مي‌توان رهيافت‌هاي موجود در زمينة‌ تحليل محتوا را به سه دسته تقسيم كرد كه عبارت‌اند از: 1. تحليل محتواي عرفي و قراردادي؛35 2. تحليل محتواي جهت‌دار؛36 3. تحليل محتواي تلخيصي يا تجمعي.37

با اين همه درمجموع مي‌توان گفت که همة رويكردهاي تحليل محتواي كيفي از يك فرايند مشابه پيروي مي‌كنند كه هفت مرحله را دربرمي‌گيرد: 1. تنظيم كردن پرسش‌هاي تحقيقي كه بايد پاسخ داده شوند؛ 2. برگزيدن نمونة مورد نظر كه بايد تحليل شود؛ 3. مشخص كردن رويکرد تحليل محتوايي كه بايد اعمال شود؛ 4. طرح‌ريزي كردن فرايند رمزگذاري؛ 5. اجرا كردن فرايند رمزگذاري؛ 6. تعيين اعتبار و پايايي؛ 7. تحليل كردن نتايج حاصل از فرايند رمزگذار
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: کورش قلی زاده