جمعه, 14 ارديبهشت 1403

 



موضوع: تجدد گرایی

تجدد گرایی 10 سال 2 ماه ago #62722

تجدد (مدرنیته)
اصطلاح مدرن (modern) را با مفاهیمى؛ چون جدید، نو و امروزى مى توان معادل دانست. واژه مدرنیته (modernity) رانیز معمولا با مفهوم تجدد و واژه مدرنیسم (modernism) را با تجدد گرایى و نو گرایى برابر مى دانند. با وجود این که این دو مفهوم گاه هنگام کاربرد به جاى هم به کار مى روند، اما واقعا دو مدلول متفاوت - و در عین حال مرتبط با هم - دارند. در تعریف اصطلاح مدرنیته یا (تجدد)، اختلاف نظرهاى فراوانى وجود دارد. از این رو اکثر تعاریف، مدرنیته را یک «دوره » تاریخى و در نتیجه یک پدیده زمان مند و مکان مند مى دانند. «آنتونى گیدنز» - جامعه شناس مشهور و معاصر - در یک تعریف مقدماتى و ابتدایى، مدرنیته را این گونه معرفى مى کند: «مدرنیته به شیوه زندگى اجتماعى، تشکیلات و سازمان هاى اجتماعى اشاره دارد که از قرن هفدهم به این طرف در اروپا ظاهر شد و دامنه تاثیر و نفوذ آن نیز کم و بیش در سایر نقاط جهان بسط یافت ». بنابراین به طور خلاصه مى توان گفت که مدرنیته، یا تجدد؛ یعنى «شیوه زندگى جدید و امروزى ». و به عبارتى مشخص تر مى توان گفت: مدرنیته، یا تجدد عبارت است از «مجموعه اوصاف و ویژگى هاى تمدن جدید که در طى چند قرن اخیر در اروپا و امریکاى شمالى ظهور کرده است ». پس باید توجه کرد که مفاهیمى از قبیل جهان جدید، تمدن جدید، تمدن مدرن یا انسانى مدرن و... همگى با مفهوم مدرنیته در ارتباط تام هستند.
شناخت مدرنیته، عناصر و مؤلفه هاى آن در واقع مساوى است با شناخت تحولات و چرخش هاى فکرى، اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و... که در قرون اخیر اتفاق افتاده است. «گئورگ زیمل » فیلسوف و جامعه شناس آلمانى نیز در یک تعریف، مدرنیته را «شکل عینیت یافته و مجسم شده فرهنگ مدرن » مى داند. به عقیده وى اوج عینیت و تجسم فرهنگ مدرن در پول و با پول است.
مدرنیته همواره خود را در ستیز و چالش با کهنگى، کهنه پرستى، رکود، عقب افتادگى، توسعه نیافتگى و نیز در ستیز با هر گونه قدمت و سنت قرار مى دهد و در واقع کشش و تمایل آن به سوى آینده است. به همین خاطر، تمدن جدید - على رغم بسیارى از جزمیت ها و مطلق اندیشى هایش - مدعى است که دستاوردهاى خود را نیز به عنوان جریان هایى سیال و غیر قطعى تلقى مى کند و آنها را فقط تا اطلاع ثانوى معتبر مى شمارد.

عرصه هاى تجدد
اگر مدرنیته و تجدد را نامى براى خصایص و ویژگى هاى تمدن و فرهنگ جدید غرب بدانیم، پس مى توان نتیجه گرفت که تمامى عرصه هاى حیات غربى در واقع جزو قلمرو و حوزه استحفاظى مدرنیته است؛ به عبارت دیگر فرآیند مدرنیته تمام عرصه هاى زندگى و تمدن جدید را تا آن جا که توانسته فتح کرده است. در واقع عرصه و سیطره مدرنیته شامل حوزه هاى گوناگون فکرى و عملى؛ از قبیل فلسفه، علم، معرفت شناسى، جامعه شناسى، روان شناسى، دین، اخلاق، سیاست، هنر، ادبیات و... مى شود. از این رو پروژه و طرح مدرنیته مدعى بوده است که در همه این حوزه ها، و همه عرصه هاى زندگى فردى و اجتماعى بهترین تفکر و «بهترین شیوه زندگى » را به ارمغان خواهد آورد. در واقع نوید قطعى و جازم تمدن متجدد، از ابتدا این بوده است که با زدودن خرافات، موهومات، سنت ها، اسطوره ها و... و با پیروى از عقل و خرد (reason) و با اتکاى به علم (science) انسان را به آرمان شهر، مدینه فاضله (utopia) و به امنیت، رفاه، نیک بختى و سعادت خواهد رساند.

تجددگرایى (مدرنیسم)
در مورد معناى این واژه نیز اختلاف نظرهاى فراوانى وجود دارد. هم چنین باید دانست که این مفهوم در حوزه هاى مختلفى به کار مى رود، در یک معناى عام - صرف نظر از معانى خاص آن - مى توان گفت: تجدد گرایى، یا مدرنیسم عبارت است از «فرهنگ و فلسفه تمدن مدرن »، یا به تعبیرى مى توان آن را «جهان بینى، یا شیوه نگرش و گرایش انسان متجدد و عصر جدید» دانست.
در واقع مدرنیته یا تجدد، تبلور عینى و تجسم یافته دنیاى جدید است و مدرنیسم یا تجدد گرایى، تبلور عقیدتى و احساسى این دنیاست.
مدرنیسم، ایده ها و تئورى هاى خود را جهان شمول دانسته و آن را براى سعادت بشریت، لازم و با کفایت تلقى مى کند. به عبارتى، این تفکر، تحقق مدرنیته غربى در سراسر جهان را، ممکن، یا ضرورى و به هر حال مطلوب مى شمارد. به همین خاطر است که از ابتدا داعیه هاى جهانى و جهان شمولى را در سر مى پرورانده است.

متجددسازى (مدرنیزاسیون)
متجدد سازى، یا مدرن سازى (modernization) عبارت است از سیاست و فعالیتى اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى که به طور آگاهانه و با هدف تشابه و نزدیک سازى جوامع غیر مدرن به اوصاف جوامع مدرن صورت مى گیرد. به عبارت دیگر، مدرن سازى عبارت از فرآیندى است که بر اساس آن جوامع سنتى به سوى همه، یا بعضى از شاخص هاى جوامع مدرن (مانند پیشرفت علمى، رشد اقتصادى، توسعه هاى سیاسى و تحولات فرهنگى و فکرى) حرکت مى کنند. بنابراین اگر فرآیند متجدد سازى بخواهد به صورت تام و کامل صورت پذیرد، مسلما با غربى سازى (westernization) مساوى و هم معنا خواهد شد.

زمینه هاى شکل گیرى تمدن متجدد
ناگفته پیداست که زمینه ها و بسترهاى متعددى لازم است تا تحول بزرگ تمدنى به وجود آید، از عوامل و زمینه هاى فکرى و فلسفى گرفته، تا عوامل اجتماعى و سیاسى. با این حال مى توان همه این عوامل و زمینه ها را در چهار رویداد بزرگ خلاصه کرد:
1. جنبش و عصر رنسانس (نوزایى)؛
2. جنبش اصلاح دینى (رفرماسیون)؛
3. جنبش و دوره روشنگرى ؛
4. انقلاب صنعتى.
در واقع این چهار رویداد هم عامل شکل گیرى پروژه و پدیده تجدد بوده اند و هم عامل تثبیت، تداوم و تکامل آن.
مهمترین عناصر و مؤلفه هاى اندیشه مدرنیسم عبارتند از:

1. علم گرایى، علم گرایى یا علم زدگى (scientism)
2. عقل گرایى، یا عقل بسندگى (Rationalism)
3. پیشرفت باورى (progressivism)
4. مادى گرایى (materialism)
5. انسان گرایى (humanism)
6. فردگرایى (individualism)
7. برابرى گرایى (egalitarianism)
8. آزاداندیشى و آزادى خواهى (لیبرالیسم)
9. سنت ستیزى (antiraditon): سنت ستیزى؛


برخى از منابع
1. «درآمدى بر مکاتب » مفاهیم نوین، عبدالرسول بیات با همکارى جمعى از نویسندگان ( در دست چاپ).
2. «مدرنیته و مدرنیسم »، حسینعلى نوذرى، انتشارات نقش جهان.
3. «صورتبندى مدرنیته و پست مدرنیته »، حسینعلى نوذرى، انتشارات نقش جهان.
4. «پست مدرنیته و پست مدرنیسم »، حسینعلى نوذرى، انتشارات نقش جهان.
5. «پیامدهاى مدرنیته »، آنتونى گیدنز، ترجمه محسن ثلاثى.
6. «لیبرالیسم و محافظه کارى »، حسین بشیریه، نشر نى.
7. مجله نقد و نظر شماره هاى 9 الى 19.
8. فرهنگ واژه توصیفى، بیات، عبدالرسول. براى اطلاع بیشتر به مقاله «مدرنیته و مدرنیسم » از کتاب فرهنگ واژه توصیفى
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

تجدد گرایی 10 سال 1 ماه ago #65595

مطلب خوبی است
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: سید محمد هاشمی مطهر