جمعه, 14 ارديبهشت 1403

 



موضوع: جهانی شدن و فرهنگ ملی

جهانی شدن و فرهنگ ملی 10 سال 2 ماه ago #62424

  • ندا اسدی
  • ندا اسدی's Avatar
  • آفلاين
  • دانشجو
  • ارسال ها: 23
  • Thank you received: 3
جهانی شدن و فرهنگ ملی
يكي از دستاورد هاي تكنالوجي در جهان معاصر، پديده جهاني شدن است، اين مقوله را به مفهوم (متبلور ساختن كل جهان در يك مكان واحد و ظهور حالت جهاني، انساني نيز تعبير كرده اند.
همين گونه جهاني شدن اشاره دارد به وسيعي از روابط متقابل جهاني به اين معني كه زندگي ما در اثر حوادثي كه فاصله هاي دور از ما روي مي دهد و تصميم هايي كه از همان فاصله ها گرفته مي شود، شكل مي گيرد.
به سخن ديگر جهاني شدن دنيا را به دهكده يي تبديل نموده است كه همه عرصه هاي زيست اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي شديداً از آن متاثر است. در پرتو روند جهاني شدن، دولت هاي ملي و آيين هاي سياسي، كارايي خود را از دست داده و يا دستخوش بحران هاي جدي گرديده اند.
همينگونه ايجاد يك اقتصاد يكپارچه جهاني سبب گرديده است كه ابتكار عمل اقتصادي از دست حكومت هاي ملي بيرون گردد به اين مفهوم كه رفاه مادي مردم در اثر تصميم ها و سرمايه گذاري هاي شركت هاي فراملي رقم مي خورد، تا اعمال و تصاميم دولت هاي ملي در زمينهء فرهنگي، گسترش و آساني مسافرت هاي هوايي، جهانگردي، فعاليت هاي تلويزيون هاي ما هواره يي، انترنت و غيره سبب شده است كه دنيا به سوي يكسان شدن حركت نمايد. يعني زمينهء آماده شده است كه مردم در سراسر جهان يك نوع فلم را تماشا كنند، به غذاي يكسان تشويق گردند، ورزش يكسان را دوست داشته باشند از نگاه اجتماعي نيز جهاني شدن، ساختار هاي اجتماعي ورز ش هاي غرب را مسلط مي سازد به گونه كه همه در پي يكساني به آن گام بر مي دارند آن گونه كه روند جهاني شدن نشان مي دهد، جهان در پرتو آن نظمي را مبتني بر تمركز ثروت سياست و دانش ايجاد مي كند.
درين نظم ازين كه اقتصاد اساس و قاعده است، محور قرار مي گيرد تصميم هاي سياسي در سايهء آن شكل مي يابد و همين گونه امور اجتماعي و ساختار ها از آن مركز مايه مي گيرد. با اين كه جهاني شدن با شدت و با اميد واري گردانندگان آن به پيش مي رود، در ميان ساير جوامع و كشور بروز دو نوع احساس و باور را سبب گرديده است. نخست اين كه جهاني شدن پديدهء ناگزير است همه به آن مي گرايند، و فرهنگها در فرهنگ جهاني حل مي گردد، و يگانگي ايجاد مي شود، ديگر اين كه باور دارند، جهاني شدن سلطه يابي ارزش ها و ساختار غرب است و مقاومت در برابر آن به اشكال مختلف ملي و مذهبي و منطقوي ادامه مي يابد و از لحاظ تاريخي مي گويند. كه جهاني شدن در حقيقت استحكام همان نظم جهاني است كه زماني حونروثه لنين، ستالين و هتلر شعار مي داد و اكنون امريكا آن گونه كه بوش در 11سپتامبر 1990 در برابر نمايندگان كنگره امريكا آنرا به عنوان نظم نوين جهاني چنين مشخص ساخت. جهاني كاملاً متفاوت از جهاني كه ما شناخته ايم. جهاني كه در آن حاكميت قانون جاي حاكميت جنگل را بگيرد، جهاني كه در آن كشور ها مسووليت مشترك براي آزادي و عدالت را به رسميت بشناسند و جهاني كه در آن توانمندان به حقوق ناتوان ها احترام بگزارند (آلن دوبنوا) متفكر فرانسوي در پيامد هاي اين نظم مي گويد، عامل سياسي را زير فرمان عامل حقوقي در آوردن و بلاخره قرار دادن عامل حقوقي در خدمت اخلاق ويژه اي كه هدف آن مشروع ساختن منافع عزت خواهد بود. منتقد سياست خارجي امريكا نظم نوين جهاني را نامي تازه براي توس به زور مي خواند.
مفاد و اضرار:‌
قسمي كه ديده مي شود، جهاني شدن همه پديده هاي دنياي تكنالوجي و صنعت را جهاني مي سازد و ديگر بخش هاي جهان را در همسويي و همساني با آن فرا مي خواند، در حقيقت اين فرهنگ غرب است كه با نابودي فرهنگ هاي محلي، ملي و منطقوي مي خواهد خود را جهاني سازد و در پرتو آن اقتصاد و ارزش هاي خود را حاكم سازد، اما اضرار اين پديده تنها و تنها متوجه جهان سوم است، ملت هايي كه هيچ ارزش آنها مورد پذيرش دنياي پيشرفته نيست! اين كشور ها درروند جهاني شدن از لحاظ فرهنگي از خويش بيگانه، از لحاظ اجتماعي مقلد، از لحاظ سياسي وابسته و از لحاظ اقتصادي جامعه معرفي و دست نگر بار مي آيند در نخستين گام جهاني شدن، جهان سوم بازار سرمايه هاي خارجي مي گردد. ازينكه كشور ها كنترولي به اين سرمايه ها ندارند زمينه به گونهء رشد مي كند كه كشور كاملاً وابسته به اين سرمايه هاي مي گردد و در نتيجه تصميم هاي سياسي كشور ها خدشه دار مي گردد. همينگونه ورود اين سرمايه شكاف اجتماعي و افزايش فواصل طبقاتي را سبب مي گردد كشور هاي كه سرمايه را در يافت مي كنند متاثر از تحولات كشور هاي صادر كننده مي شوند و همچنين ورود اين سرمايه ها باعث ايجاد قطب بندي هاي جديد اجتماعي مي گردد، كه در نيتجه ديده مي شود همه اضرار جهاني شدن متوجه جهان سوم است.

عوامل عدم پيروزي جهاني شدن:‌
مناديان جهاني شدن به گونهء مناديان سوسياليزم از پيروزي قاطع و كامل اين روند سخن مي زنند، ولي واقعيت هاي جهان معاصر نشان مي دهد، همچنان كه ارزش ها نظام سوسيالستي در جريان عمل از رونق افتاد، جهاني شدن نيز با چالش و ها و كاستي هاي روبرو ست كه در اين رابطه مي شود، موارد زيرين را نام برد:
1- اگر در روند جهاني شدن دولت ملتها قادر به ايجاد هويت هاي جمعي نشوند، احتمال زياد است كه نگرش هاي خاص منطقوي، ديني، قومي و نژادي به وجود آيد، بنياد گرايي ديني جنگ هاي نژادي دريو گوسلاوي و ديگر بخش هاي شوروي سابق ملي گرايي هاي مركز گريز در آيرلند شمالي، اهالي با سك در اسپانيا و فرانسه و فلاماند در بلژيك مي تواند، برهان اين مدعا باشد.
2- در بخش هاي از جهان، جهاني شدن گونهء جديدي از ملي گرايي را رقم زده است قسمي كه تعدادي از كشور ها در يك موقعيت سيال با آميزش عناصر گذشته با يك سمتگيري آينده نگر هويت ملي جديدي را براي خويش اختصاص داده اند. مانند كشور هاي سنگاپور، مالزي، استراليا، نيوزيلند، كانادا.
3- با همه تأثير پذيري ها ديده مي شود كه دولتهاي ملي مشروعيت خود را در دفاع از فرهنگ ملي مي بينند بناءً با وجود دولت ملتها، يك فرهنگ جهاني تحقق نمي يابد.
4- بار شد جهاني شدن حوزه هاي تمدني در پي بازيابي خود مي شوند، كه اين خود تهديدي مي شود جهاني شدن را اين ساموئيل هانيگون از تيوري بر خورد تمدن ها سخن مي گويد بخودي خود روي است بر پيروزي روند جهاني شدن.
5- تفاوت هاي اعتقادي مانع ديگريست بر جهاني شدن با آنكه دنياي پيشرفته شعار حكومت ها و نظام غير ديني را سر مي دهند در دنياي سوم ديده مي شود كه قبل از سرمايه گذاري دنياي غرب و يا ايجاد نهاد هاي بر گرفته از ارزشهاي غربي، مبلغان مذهبي سرازير مي شوند، و در هر كشوري از دنياي سوم كه احصائيه گرفته شود، تعداد مبلغان دين عيسوي و نهاد هاي كليسايي بيشتر از مراكز اقتصادي و تعليمي آن كشور هاست، اين روند طبيعتاًً عكس العمل هاي مذهبي را سبب مي گردد و مانعي مي شود در برابر جهاني شدن كه مذهب را نيز به دنبال مي كشد.
6- ديده مي شود كه حتي در محدوده و محيط فرهنگ هاي فراگير اقليتهاي مهاجر ويژگي هاي فرهنگي خود را چسپيده اند و رها نمي كنند، اين خود نشان مي دهد كه فرهنگهاي ملي نابود نمي گردد.
7- درست است كه انتقال تكنولوژي را شركت هاي فرامليتي بدست دارند، ولي درين روند مي تواند شركت هاي ملي هم سهيم گردد و در نتيجه سبب انتشار و توزيع فرهنگ غير غربي مي گردد و يا فرهنگ كنفوسيويس، اسلامي هند و غيره را توزيع نمايد.
8- اگر چه سرمايه در اختيار دنياي صنعت و تكنالوجي است كه مي توانند محصولات خود را به جهان عرضه كنند، ولي سرمايه هاي ملي نيز مي تواند درين پروسه داخل شود و با چاپ كتاب، تهيه فلم، ايجاد تلويزيون به گونهء تلويزيون الجزيره و غيره به فرهنگ و هويت ملي ياري رساند.
9- رسانه هاي ملي نيز مي تواند، فعاليت بين المللي يابد، مثلاً يك روز نامه مي تواند در عين وقت در سراسر جهان نشر گردد و يا از امكانات انترنت، فرهنگ هاي ملي استفاده نمايد.
10-افكار و آيده هاي فرهنگ ملي نيز امكان دارد با اعتماد به نفس كامل در سطح جهاني عرضه شود و با ارزش هاي فرهنگ جهاني مقايسه گردد.
11-اسلام گرايي و يا بنياد گرايي اسلامي خود عكس العمليست در برابر فرهنگ غرب و ارزشهاي تحميلي آن، كه در برابر آن ارزشهاي اسلامي مطرح مي شود.
12-مخالفت كشور هاي اروپايي كه در هسته مركزي نظام جهاني قرار دارند. در مقابل جهاني شدن فرهنگ، نمود ديگريست از عدم پيروزي اين روند، جامعهء اروپا در 1989 دوسندرا تصويب نمود كه امريكا با آن مخالف است.

اول عهد نامه تلويزيون فرامرزي، كه از سوي شوراي اروپا به تصويب 22 كشور عضو رسيد. در اين عهد نامه مشخص شده كه كشور هاي اروپايي بايد در استفاده از تلويزيون هاي ماهواره يي، كيبلي و منطقوي بين خود هماهنگي داشته باشند و با محصولات فرهنگي امريكا مبارزه كنند. در عهد نامه گفته شده كه بيشتر برنامه ها بايد اروپايي باشد و كشور هاي اروپايي هم تصميم به تطبيق آن گرفته اند. همچنان در سال 1989 اتحاديه اروپا از طريق، كميسيون تشكيلات جهاني اروپا، تصميم گرفت رهنمودي را در باره تلويزيون هاي بيرون مرز ارايه كند، و بخصوص تحقيقات بازرگاني، مسايل اقتصادي فرهنگي مسايل جوانان و استفاده از امكانات ملي و منطقه اي كه از بيرون مي آيد مورد توجه قرار گيرد قرار است كه بايد 50 در صد برنامه ها بايد اروپايي باشد.
13- تعارض ميان سرمايه داري و باز مانده هاي نظام سوسياليستي گذشته، اصل ديگرست در برابر جهاني شدن با فروپاشي شوروي، دنياي سرمايه، اكثر روز نامه هاي، تلويزيون و استديو هاي فلم را خريد و شبكه هاي خصوصي ايجاد نمود، ولي از جانب ديگر در آن كشور گونه تلاش در جهت محلي شدن را نيز مي بينم و همچنان قوام گرايي درين كشور ها، همه باعث مي شود كه روند جهاني شدن را سد شوند.
عناصر هويت ملي:
اگر جهاني شدن در القأ فرهنگ مسلط غربي بيرون از عناصر مثبت آن با مشكلاتي مواجه است و نمي تواند بر فرهنگ ملي مسلط گردد ما بايد عناصر اساسي فرهنگ و هويت ملي خود را در يابيم، عناصري كه همه افراد و بخش هاي جامعه را به گونه يي با هم پيوند مي دهند و آنرا شكوفا سازيم و استواري بخشيم.
در بعد تاريخي مي شود اين عنصر را در تبلور و بازيابي مجدد عظمت و شكوه گذشته خود جستجو كنيم. آن بزرگي ها را ياد كنيم. عوامل سقوط خود را در يابيم و در پي مجدو سازنده گي خود باشيم.
در بعد عقلاني دستاورد هاي عملي خود را بياد آوريم، اينكه در عرصهء علم و هنر از پيشتازان جهان بوده ايم و بايد در راستايي آن حركت كنيم.
از لحاظ عاطفي و احساسي مي توانيم چيز هاي كه شور و نشاطي در ما ايجاد كرده است، توجه كنيم عيد ها و مناسك باستاني و ديني كه بر جسته تر از بسياري كشور هاست به گونهء نمونه جشن نوروز كه نياكان ما جشن گرفته اند. يگانه جشن در جهان است كه واقعآً نوشدن جهان و رستاخيز هستي را نويد مي دهد و همزمان با نبض تپنده عالم دلها را به شور و شادي مي نشاند.
در بعد ملي مي شود از زبان و ادبيات غني و گرانسنگ خود ياد كنيم و همه را بدور آن فرابخوانيم در بعد ديني، از قرآن و دستاير سازنده اسلام سخن آريم كه در جهان امروز تطابق نام دارد در بعد انساني، از ارزش هاي چون نوع دوستي مهمان نوازي، شهامت، ايثار و غيره تكيه كنيم كه واقعاً نظير ندارد.
بايد بياد داشته باشيم كه اگر ما در مقابله با فرهنگ جهاني، ازاين عناصري كه هويت جمعي ما را مي سازد در ابعاد تاريخي، عقلاني، عاطفي، ملي، ديني، و انساني، حمايت نكنيم و در ساختن آن جدي حركت نكنيم پيداست كه افراد انساني، كمبود خود را از منابع خارجي پر مي كند، و اينجاست كه در مقابله با هجوم فرهنگي بيگانه و جهاني شدن، باخته ايم.



منبع : http://www.acsf.af
پيوست:
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

جهانی شدن و فرهنگ ملی 10 سال 1 ماه ago #65589

ممنون
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: سید محمد هاشمی مطهر