سه شنبه, 25 ارديبهشت 1403

 



موضوع: اصطلاحات درس ششم

اصطلاحات درس ششم 9 سال 11 ماه ago #82622

Account for = توضیح دادن
Can you account for all these absence?
بابت تمام غیبتها توضیحی داری بدی؟


Break out =شیوع پیدا کردن
In the wake of news reports of deaths from the flu, panic broke out among the people
در گزارشات اولیه خبر مرگ بر اثر انفلونزا ترسی در میان مردم شیوع پیدا کرد.

Bring up= مطرح کردن
I hate to bring this up, but we're running short of money.
متنفرم از اینکه بخوام اینو مطرح کنم که پول داریم از دست می دیم

Call at =سر زدن
Finally I could call at my Grand mom after 2 month because I have not been in Tehran.
بالاخره بعد از دوماه تونستم به مادربزرگم سربزنم چون تهران نبودم.

Catch up with= به بقیه کلاس رسیدن
I have not gone to school for 2 month, I’m worry about that don’t catch up with rest of the class.
به مدت دوماه مدرسه نرفتم نگرانم که به بقیه ی کلاس نرسم.

کنسل کردن=Call off
Hilda called off her birthday party last night
هیلدا تولدش را شب قبل کنسل کرد.

تلفن کردن Call in =
I'm calling the bank but they didn't answer me
به بانک زنگ می زنم اما جوابم را نمی دهند


صدا کردن = call on
My mom called me on to show me a her new dress who bought
مادرم مرا صداکرد تا لباسی را که به تازگی خریده نشانم دهد

Catch on= فهمیدن- گرفتن
She didn’t catch on to what was going on
او نفهمید که دارد چه اتفاقی می افتد

Catch on with = نظر جلب کردن
Today I bring on a new idea but it didn’t catch on with the committee.
امروز طرح جدیدی را مطرح کردم اما نظر کمیته را جلب نکرد

Come up= مواجه شدن – مطرح شدن
Let me know if anything else comes up during the project
اگربا هر چیزی در طول پروژه مواجه شدی مرا مطلع کن

Carry on= ادامه دادن
I don’t want to carry on the matters any more
دیگه بیشتر ازاین نمی تونم این مسایل را ادامه بدهم

Check out=خالی کرد جایی مثل هتل و یا منزل
Check out the house and let me know if you think it's worth buying

Cut in = لایی کشیدن
A motorcycle cut in all front cars in which the terrible accident happened.
یک موتورسیکلت ازبین تمام ماشینهای جلو لایی کشید و آن تصادف وحشتناک اتفاق افتاد.

Cut down on = کاهش وزن
Would you please cut down on your daily fat intake?
می شود چربی دریافتی روزانه ی خود را کاهش دهی؟

Drop in= سر زدن
Drop in any time we're always home
ما همیشه خانه هستیم به ما سر بزن

Do with = خواستن
I do with walk around maybe I will find a drugstore
می خوام برم این اطراف چرخی بزنم شاید یه داروخانه ایی پیدا کنم


Die down = فرو کش کردن
I'd had to let it die down as there was no more wood to fuel it.
مجبورم بودم بذارم فروکش کنه چون دیگه چوبی برای سوزاندن وجود نداشت

Fill in پر کردن
Please fill in the blank correctly
لطفا جای خالی را به درستی پر کنید

Fit with = هماهنگ شدن
Do you fit with them in your job?
تو با بقیه سر کارت هماهنگ هستی

Folly around = سرگرم چیزی شدن
Sahar almost always is folly around with her violin
سحر با ویولونش تقریبا همیشه سرگرمه

Got behind with = نا موفق بودن
Ali was a poor guy because he got behind with everything in his life
علی پسر بیچاره ایی بود زیرا در تمام مراحل زندگی خود ناموفق بود

Get over = حل کردن مشکل- فایق امدن بر چیزی
They could get over their problem after talked to their boss
بعد از اینکه با رییسشان صحبت کردند توانستند مشکل خو را حل کنند

Get out of= شانه خالی کردن
Because she didn’t want to say apologize ,she got out of her mistakes
به دلیل اینکه نمی خواست عذر خواهی کند از شتباهش طفره رفت.

Get at s.o= مذ مت کردن
Sara always gets at me why I didn’t say the truth
سارا همیشه مرا مذمت می کند که چرا راستش را نگفتم

Get through= برقراری تماس تلفنی ,فهمیدن
I’ve been tried to get through to Sony Company many times but the phone lines were busy.
چندین بار خواستم با شرکت سونی ارتباط یرقرار کنم اما خطهای تلفن اشغال بودند .

Get round = طفره رفتن
Would you please don't get around and tell me what happened?
می شه طفره نری و به من بگی چه اتفاقی افتاده؟

Get out= پیاده شدن
We arrived to the destination and got out the train.
به مقصد رسیدیم و از قطار پیاده شدیم

Go after = به دست آوردن
I wish I could go after everything in my life.
امیدوارم هرچیزی را که می خواهم در زندگی به دست بیاورم

Hang on to = محکم نگه داشتن
Would you please hang on to robe tightly?
می شه لطف کنی این طناب رو محکم نگه داری؟

Hold off = مهلت دادن
The bank has been held off two month to me that pay its loan
بانک دو ماه به من مهلت داده که وام را پرداخت کنم

Leaving for= ترک کردن
My brother left for home for ever
برادرم خانه را برای همیشه ترک کرد.

Leave outحذف کردن=
Our company has left out recreational facilities from its benefits list.
شرکت ما امکانات رفاهیش را از لیست مزایایش حذف کرد

Let so down= کسی را نا امید کردن
Finally, Hirad let me down in our marriage process.
درنهایت هیراد منو درفرایند ازدواجمان نا امید کرد

Look down on=کوچک شمردن ، خار شمردن
One of my friends always looks down on everyone and I don't like his manner.
یکی ازدوستای من همیشه همه را از بالا نگاه می کند و این اخلاقشو دوست ندارم

Make up=داستان سر هم کردن- داستان درست کردن-جبران کردن
Our teacher maked up us a grammar class last Saturday.
شنبه ی گدشته استاد برای ما کلاس جبرانی دستور زبان گذاشت.

Put off = تو ذوق کسی زدن
Hamed always put off hilda in his life.
حامد همیشه تو ذوق هیلدا می زند.

Put s.o up = به کسی موقتا جا دادن
I have put Mandana up who live in my home for a month.
به مدت یک ماه به مانداندا موقتا جا دادم که در خانه ام زندگی کند.

Put up with= تحمل کردن
I can't put up with his manner anymore
دیگه نمی تونم بیشتر از این اخلاقشو تحمل کنم

Put up = تمام کردن
The builders put up the walls before starting on the roof
بناها قبل از اینکه سقف را شروع کنند دیوارها را تمام کردند

Pass fore = شبیه کسی بودن
My nephew pass fore me and I'm so happy.
من خیلی خوشحالم که خواهرزادم ازلحاظ قیافه شبیه منه

Play down = چیزی را بزرگ جلوه دادن
My mom use to play down everything.
مادرم عادت دارد همه چیز زا بزرگ جلوه دهد


Run off=چاپ کردن
My cousin ran off her poems last year
دختر خاله ام شعرهایش را سال گذشته چاپ کرد


Run out of=تمام کردن
Would you please stop at the next store We are running out of material?
می شه لطف کنی دم مغازه ی بعدی بایستی موادمون داره تموم می شه؟

Show up= رسیدن
Our parents have showed up London last day.
خانواده ا م روز قبل به لندن رسیدند

Show off= به رخ کشیدن
Don't show off your talent anymore, it's not a good behavior.
بیشتر از این دیگه استعدادت رو به رخ نکش این اخلاق خوبی نیست.

Sat on=پشت گوش انداختن
She has sat on her serious problems because she can't solve them.
اون به دلیل اینکه نمیتونه مشکلاتشو رو حل کنه همیشه اونا رو پشت گوش می ندازه

Sit up بیدار موندن =
I sat up all night because of final exam
تمام شب را به خاطر امتحان نهایی بیدار موندم

Sit for =مشارکت داشتن
Our company is going to sit for urban design project
شرکت ما قصد داره درپروژه ی طراحی شهری مشارکت کند.

Stand for=نشانه.علامت
This statue is stand for a victory in the town
در این شهر این مجسمه نشانه ی آزادی است

See off = بدرقه کردن
Ali saw off his parents to the airplane
علی خانوادش رو تا فرودگاه بدرقه کرد

Tide up وقت سر خاراندن نداشتن=
I am tide up and busy with study
این روزها وقت سر خاراندن ندارم و با درس مشغولم

Turn down= رد کردن
Hirad turned down my invitation for birthday party
هیراد دعوت منو برای تولد رد کرد

Turn off =خاموش کردن
Would you please turn off the radio?
می شه لطفا صدای رادیو رو کم کنی؟

Take down= نوشتن
I am taking down an article for a new thesis
برای تز جدیدم دارم یک مقاله می نویسم

پیداش نشد ،نرسید بیادTurn up =
We had a date but she didn't turn up anyway
باهم قرار داشتیم ولی به هر حال اون نرسید بیاد

Well in hand = تحت کنترل بودن
We have a seminar and everything is well in hand
امروز سمینار دازیم و همه چیز تحت کنترل
پيوست:
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: اميد احمدي
مدیران انجمن: اميد احمدي