شنبه, 15 ارديبهشت 1403

 



موضوع: به رسمیت رسیدن مذهب شیعه در دوران صفویه

به رسمیت رسیدن مذهب شیعه در دوران صفویه 9 سال 11 ماه ago #74055

1. جنبشهاى شيعى‏
بنى اميّه مى ‏كوشيدند جهان اسلام را به شيعه بدبين كنند و تخم اختلاف و نفاق را در سرزمين اسلام بيفكنند.
شيعيان همواره زير فشارهاى اسلحه قلم، زبان و شمشير عصبيت بنى اميه از امنيّت و آزادى و حقوق خود محروم بودند. و براى در امان ماندنِ جان و مذهبشان ناگزير بودند يكى از راههاى زير را بپيمايند:
- تقيه و اختفاء؛
- مهاجرت به اماكن و كشورهاى امن؛
- قيام علنى و مبارزه با دشمن؛
تقيه موجب شد تا شيعه در برابر دشمن قسم خورده خود به طور كلى نابود نگردد. همچنين مهاجرت به مناطق امن موجب گسترش تشيع در برخى نقاط به خصوص ايران گرديد. گسترش نيروهاى شيعى زمينه قيام و مبارزه علنى را بر ضد حكومتهايى كه با آنها دشمنى مى‏كردند فراهم ساخت. مبارزات تشيع در مقاطعى از تاريخ به بار مى‏نشست و منجر به تشكيل حكومتهايى شيعى مى‏گرديد كه به برخى از آنها در بحثهاى پيش اشاره شد.
2. علل گرايش صفويه به تشيّع‏
تصوف از تسنن آغاز شد، ولى تعصبهاى خشك و ديدگاههاى تنگ اهل تسنن، بخش عمده‏اى صوفيان را به وادى تشيع آورد. فرقه‏هايى هم كه كوشيدند رنگ تسنن را حفظ نمايند، در بسيارى از ديدگاههاى خود مجبور شدند رنگ تعصب را كنار زده، تسليم الگوهاى فكرى و شخصيتى شيعه شوند.
نمونه بارز يك گرايش عام و حتى اصيل صوفى‏گرى به تشيع را، بايد در خاندان صفويه- تا پيش از به حكومت رسيدن شاه اسماعيل در آغاز قرن دهم هجرى- جست‏وجو كرد. « رسول، جعفريان، دين و سياست در دوره صفويه، ص 76- 77. » شيخ صدرالدين، فرزند و جانشين شيخ صفى‏الدين براى حفظ نفوذ خويش بر توده‏هاى مردم به فرقه ميانه‏رو شيعه يعنى اماميه (دوازده امامى) پيوست و مسأله انتساب پشت بيست و يكم شيخ صفى را به امام موسى كاظم (ع) مطرح كرد و با اين عنوان دعاوى سياسى خود را آغاز نمود.


علاوه بر دلايل درونى و ارتباطات داخلى، موارد زير در اين تغيير و تحول (گرايش به تشيع)، مؤثر بود:
الف. زمانى كه مبارزات خاندان شيخ صفى، شكل سياسى به خود گرفت، روشن شد كه ديگر نمى‏توان با عالم تصوف و صرف رابطه مراد و مريدى را كه به دور از حوادث و جريانات دنيا و پرهيز از آن بود، الگو قرار داد؛ چون اين مرام به منظور عزلت و گوشه‏نشينى به وجود آمده بود. بنابراين وقت آن رسيده بود تا اعتقادى به صحنه آيد كه بتواند با قدرت سياسى- دنيوى نيز ارتباطى داشته باشد، بدين جهت صوفيان مجبور به پذيرش تشيع شدند.
ب. براى يك حكومت سياسى كه قدرت دنيوى را در اختيار داشت، به دليل سلطه بر جامعه مسلمانان، وجود شرع و قوانين فقهى لازم بود. همه مردم صوفى مشرب نبودند تا بى‏نياز از اين امور باشند. اكثر مردم در بازارِ تجارت و زمين زراعت، مشغول كسب و كار بودند و در موارد اختلاف، نياز به فقيه و قاضى داشتند تا آن را حل نمايد. چنين كارى از تصوف ساخته نبود. از اين رو مذهب شيعه- كه پيش از اين در ميان فرزندان شيخ صفى براى خود جايى باز كرده بود- به رسميت شناخته شد و اعلان گرديد.
ج. عامل ديگر، حضور علماى اصيل شيعى- كه تشيع را بدون آميختگى با تصوف ترويج مى‏كردند- در تشكيلات دولت صفويه بود. دعوت شاهان صفوى از علماى جبل عامل و قدرت يافتن آنها در جامعه و تسلطشان بر امور فكرى و اعتقادى مردم، باعث شد تا تصوف در قشر محدودى باقى مانده و كار اداره فكرى جامعه از دست آنها خارج شود. گرچه در ابتدا، برخى‏ از عالمان رعايت حال صوفيان را مى‏كردند، ولى سرانجام با همّت علماى شيعه، تصوّف به طور كلى از حالت يك نيروى متنفّذ در سياست و جامعه خارج شده و در خانقاه‏ها و ديرها محدود گرديد.
3. رسميت يافتن مذهب تشيع‏
پيش از اين اشاره شد كه مذهب تشيع قبل از به قدرت رسيدن صفويه در برخى از شهرهاى ايران به عنوان يك اقليت پذيرفته شده نفوذ داشته و حتى دولتهايى نيز با نام تشيع روى كار آمده بود. زمانى كه شاه اسماعيل جنبش خود را آغاز كرد، شمار زيادى از مردم ايران بر مذهب تشيع بودند و بقيه مردم همه با اين مذهب آشنايى داشتند.
از آنجا كه شاه اسماعيل براى رسميت بخشيدن مذهب تشيع در ايران گامهاى اساسى و استوارى برداشت و ديگر پادشاهان صفوى راهش را ادامه دادند، بيشتر به دوران وى مى‏پردازيم و به خدمات ديگران تنها اشاره‏اى مى‏كنيم.
شاه اسماعيل پس از استحكام دولت خويش تصميم به رواج مذهب شيعه گرفت و آن را مذهب رسمى كشور قرار داد. بيشتر مردم آذربايجان سنى مذهب بودند و از اين رو، بزرگان شيعه بيم داشتند كه آنها از پذيرفتن پادشاه سرپيچى كنند. پاسخ شاه اين بود كه مرا به اين كار امر كرده‏اند و خداوند و حضرات ائمه معصومين همراه من هستند و من از هيچ كس ترسى ندارم و اگر مردم سخنى بگويند با شمشير پاسخ آنها را خواهم داد.
شاه اسماعيل دستور داد نام دوازده امام را آشكارا در خطبه‏ها بخوانند و بر دشمنان آنها لعنت فرستند و برخى از جوانان «قزلباش» مسلح ايستاده بودند تا در صورت مخالفت، مخالف را از ميان بردارند.
اين برخورد شاه براى آن بود تا در آغاز كار، زهر چشمى از مخالفان بگيرد، ولى روند كار به آسانى ادامه يافت و با دشوارى چندانى روبرو نگرديد. بحثت است كه او در آغاز تهديداتى كرد، ولى در عمل بسيارى از مردم به طور آرام و طبيعى شيعه شدند و تا زمان شاه عباس اين‏ حركت تدريجى ادامه داشت. شاهد، آن كه هيچ‏گونه جنبش ضد شيعى مسلحانه در ايران برپا نشد. جدا از ترس و هراسى كه وجود داشت، نيروهاى مخالف انگيزه‏اى براى مخالفت نداشتند به طورى كه در سالهاى درگيرى صفويان با عثمانيها، هيچ نيروى داخلى به دليل سنّى بودن به حمايت از عثمانيها اقدامى ننمود.
شاه اسماعيل نه تنها در تبريز با جنبشى روبه‏رو نشد، بلكه در بسيارى از شهرهاى مركزى ايران مشكل چندانى نداشت. در شيراز بسيارى از مردم به راحتى تشيع را پذيرفتند.
بيگ مى‏نويسد:
«برقرارى دولت شيعى تا آن زمان ميسر نشده بود و زمانى هم كه خدابنده تشيع را اعلام كرد، بسيارى از شهرها مخالفت كردند كه از جمله آنها اصفهان بود. بعد از آن تلاشى صورت نگرفت تا آنكه سلطان حسين بايقرا خواست تا »اسامى دوازده امام را در خطبه ذكر كند، اما هجوم عام به مرتبه‏اى رسيد كه مير سيدعلى قائنى را از منبر به زير كشيدند. ... اما در عهد نواب كامياب خاقانى، شاه اسماعيل صفوى، اين توفيق شد كه سكه و خطبه به نام ائمه هدى (ع) مزيّن ساخت و غلغله تبرا در گنبد فيروزه‏گون فلك انداخت و مذهب حق شيعه اماميه اثنى‏عشرى را كه در زمان ائمه معصومين در لباس تقيه مستور بود ظاهر و شايع گردانيده شمشير خارجى‏كش برافروخت و روى زمين از متمردان بپرداخت و اين مذهب آن چنان رواج گرفت كه حال به دولت شاه دين پناه، ابوالمظفر شاه طهماسب در ممالك غير محروسه آن حضرت نيز بى‏مزاحمى معمول است، چنان كه در هندوستان پادشاه نظام الملك و سپاهى و رعاياى او اين مذهب دارند.
يكى ديگر از نصوص تاريخى درباره برخورد شاه اسماعيل با مسئله رسميت بخشيدن تشيع در ايران مى‏نويسد:
چون پادشاه منصور- اسماعيل- در موضع شرور بر وجهى كه مسطور گشت به وصال شاهد فتح و فيروزى مسرور گرديد ...، سر منبر و روى زر را به اسامى سامى ائمه معصومين- صلوات‏الله عليهم اجمعين- رتبت زينت بخشيد و پيكر سعادت اثر مذهب عليه اماميه را كه مدت مديد به واسطه غلبه سنيه در زاويه خفا مخفى بود به مرتبه ظهور رسانيد و حكم فرمود كه در مساجد و معابد، محراب اهل سنت را تغيير دهند و مؤذنان كلمه «اشهد ان عليا ولى الله» را در اذان بعد از شهادتين گفته در عقب حى عليتين، يعنى حى على الصلوة و حى على الفلاح، جملتين حى على خير العمل و محمد و على خير البشر را تكرار نمايند. و فرمان واجب الاذعان به صدور پيوست كه من بعد هر كس خلاف مذهب اماميه نماز گزارد، تيغ بندان عتبه عليه، سرش را از تن جدا سازند و جاهلان و متعصبان كه قبل از اعلاى ولاى شاه ولايت در شهر و ولايت، محبان و شيعيان را تعذيب و ايذا مى‏نمودند، در آتش انتقام بگذارند، لاجرم در آن اوقات و اوان، عرصه مملكت آذربايجان به آب تيغ بى‏دريغ غازيان از لوث وجود بسيارى از جهّال و اهل ضلال پاك گرديد و دين حق رواج تمام پيدا كرده و خروش فرقه ناجيه و طايفه به گوش مُسبّحان ملاء اعلى رسيد.
4. تحول مذهبى در ساير شهرها
پيش از به قدرت رسيدن صفويه، در مناطق و شهرهاى گيلان مذاهب گوناگون اسلامى مانند زيدى، اسماعيلى، حنبلى، شافعى وجود داشت. پس از به قدرت رسيدن صفويه حاكم گيلان، سلطان احمد خان به دربار احضار شد و مذهب شيعه را پذيرفت و پس از بازگشت به گيلان مردم را به تشيع دعوت كرد و به تدريج مردم گيلان به مذهب اماميه روى آوردند.
شاه اسماعيل ميان سالهاى 908 تا 915 قمرى توانست، آذربايجان، عراق عجم، سمنان، فارس، يزد، خوزستان، كردستان، گيلان، مازندران و ديگر بخشهاى ايران را تصرف كرده، مطيع خويش سازد و مذهب تشيع را رسميت بخشد، ولى بخش اعظم خراسان به اشغال ازبكها درآمد. پيش از حمله آنها، مردم آنجا تلفيقى از سنى و شيعه و تصوف بودند و در كنار يكديگر زندگى مى‏كردند. شاه اسماعيل و علماى شيعه خواستار حل مسئله ازبكها با مذاكره بودند كه آنها با جوابهاى تند و متهم كردن شيعه به كفر از شاه اسماعيل خواستند كه مذهب شيعه را ترك نمايد. شاه اسماعيل چون ديد مسئله خراسان با مذاكره قابل حل نيست، به آنجا حمله كرد و سپاه شيبك خان ازبك را شكست داد و سراسر خراسان و هرات، مرو، قندهار تا رود آمويه را به دست آورد و مذهب شيعه را در سراسر اين نواحى مذهب رسمى اعلام كرد.
5. ترويج تشيع پس از شاه اسماعيل‏

در دوران شاه اسماعيل وحدت سياسى و مذهبى ايران پايه‏گذارى شد و ديگر پادشاهان صفويه در تحكيم آن كوشيدند. پس از شاه اسماعيل، شاه طهماسب مروّج مذهب تشيع گرديد. وى علاوه بر استفاده از نيروهاى حكومت، از تلاشهاى فرهنگى هم سود فراوانى برد و شمار بسيارى از عالمان شيعه عرب را به ايران فراخواند. عالمان عرب مهاجر به ايران، از مهمترين عوامل بسط تشيع در ايران، ونيز اصلاح تشيع صوفيانه به تشيع فقيهانه هستند. به دستور شاه طهماسب كتابهاى زيادى در فضائل ائمه تأليف و ترجمه و ميان مردم منتشر شد. كتاب «كشف الغُمّه» اربلى كه از بهترين آثار در زمينه شرح حال ائمه است كه به دستور شاه سه بار ترجمه گرديد. «

در زمان شاه عباس اول نيز با رهنمودهاى دو دانشمند بزرگ شيعه، شيخ بهاءالدين عاملى معروف به «شيخ بهايى» و سيد محمدباقر داماد گامهاى اساسى براى نشر مذهب تشيع برداشته شد.
شاه عباس نسبت به اهل بيت (ع) احترام خاصى نشان مى‏داد و بارها به زيارت امام هشتم مشرف شد و در يكى از اين زيارتها، مسافت پايتخت (اصفهان) تا مشهد را پياده پيمود. وى در توسعه و تعمير مشاهد ائمه مدفون در عراق و امام هشتم كوشيد و در ساختن مساجد، مأذنه‏هاى اصفهان و شهرهاى ديگر و حفر قنوات و بناها و كاروانسراها در مسير مسافرانِ مشاهد مقدسه نقش بسزايى داشت كه برخى از آن آثار تاكنون باقى و به نام «شاه عباسى» معروف است.
ساير سلاطين صفويه نيز به تناسب در ترويج مذهب تشيع و فرهنگ اسلامى تلاشهايى كرده‏اند كه در اين بحث امكان بيان آنها نمى‏باشد.
قوام و ادامه نشر و ترويج شريعت در زمان صفويه، رهين همكارى و هميارى زمامداران و عالمان شيعه بوده است. در هر دوره‏اى كه بى‏دينى و مخالفت با شريعت رواج يافته، دوره‏اى است كه زمامدارانِ آن دوره از علماى دينى فاصله گرفته و به نصايح آنها گوش نداده‏اند و از ديدگاههاى آنها بهره نبرده‏اند

6. درآميختن مذهب و سياست‏
پادشاهان سلسله صفويه با درآميختن سياست و مذهب، توانستند حكومت واحدى با قدرت عظيم در ايران به وجود آورند و به تدريج دست دشمنان مذهبى و سياسى را از سرحدات كشور كوتاه كنند. با آنكه سلاطين آخر دوران صفويه افرادى ضعيف و سست اراده بودند، دوره دويست و چهل ساله حكومت آنها، دوران مجد و عظمت ايران و دوران توسعه علوم الهى و دينى بود. در اين دوره فضلا و علماى بزرگ چون محقق ثانى، مقدس اردبيلى، شيخ بهايى، ملا محمدباقر مجلسى (علّامه)، ملا محمدتقى مجلسى، ميرداماد، ملاصدراى شيرازى، ملامحسن فيض كاشانى، ملا عبدالرزاق لاهيجى، ميرزا ابوالقاسم ميرفنبحثكى ظهور كردند كه در فقه، حديث، فلسفه و تفسير تبحر تمام داشتند و كتابهاى معتبرى تدوين كردند.
در اين دوران به علت توجه پادشاهان صفوى به مذهب تشيع و تعظيم و تكريم آنان نسبت به آل على (ع)، شعراى مرثيه‏گو مانند محتشم كاشانى و نوپردازانى به سبك هندى چون كليم و صائب پرورش يافتند و بازار صنايع ظريف رونق گرفت و نقاشان و خطاطان بزرگى ظهور كردند كه در تاريخ هنرهاى زيباى اين كشور قدر و منزلت فراوان دارند. از آن جمله، كمال‏الدين بهزاد بود كه اوايل دوره صفويه را درك كرد و ديگر مير سيدعلى و سلطان محمد و ميرك و عليرضا تبريزى عباسى را مى‏توان نام برد.

بيشتر پادشاهان معمولًا مردمانى غرق در عيش و نوش و فساد و انحراف اخلاقى و دينى‏اند؛ اما براى اين كه بتوانند به اين عياشيها در سايه حكمرانى خويش تداوم بخشند، خود را همرنگ محيط مى‏كنند و يا اگر مصالح سياسى اقتضا مى‏كند، از مذهب براى ايجاد همبستگى ميان مردم سود مى‏برند. شايد صفويه هم براى ايجاد اتحاد در ميان مردم، تشيع را تنها زمينه‏اى ديدند كه از طريق آن با اطمينانى بيشتر به حكمرانى و سلطنت خود تداوم بخشند، ولى صرف‏نظر از نيّت و هدف آنها، دوران صفويه دوران مجد و عظمت و افتخار ايرانيان بود. رهبر انقلاب حضرت آيت الله العظمى خامنه‏اى مى‏فرمايد:
پادشاهان صفويه مايه افتخار ما هستند. مى‏دانيد ما براى پادشاهان صفوى ارزش و اعتبارى‏ قائليم؛ چون پيرو مكتب اهل بيت (ع) بودند و استقلال و تماميت ارضى ايران را حفظ كردند.
اما شما بيشتر همين شاه عباس كه يك چهره برجسته است، چقدر ظلم ناشى از خودكامگى محض كرده است. اين قدر از خويشاوندان خود را كشت و كور كرد كه بعضيها مجبور شدند برخى از شاهزاده‏هاى صفوى را به گوشه‏اى ببرند و گم و گور كنند تا شاه از وجود آنها مطلع نباشد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: سعید میرشاهی