جمعه, 28 ارديبهشت 1403

 



موضوع: مقايسه طب سنتي باطب جديد

مقايسه طب سنتي باطب جديد 9 سال 11 ماه ago #79801

چكيده:
امت اسلامي مدت هزار سال مهد تمدن و فرهنگ جهان بوده است و ايران با داشتن حكيم ابوالقاسم فردوسي كه تمام عمر و زندگي خودش را براي عزت و سربلندي ايران گذاشت حكيم نظامي گنجوي – ابوعلي‌ سينا – خيام – زكريايي رازي و .... شخصيت‌هاي ديگري ايراني اسلامي همة اين دانشمندان پرچم‌دار اين نهضت بزرگ اسلامي بودند. و اين كتاب به معرفي و سير تحول و معرفي و سير تحول و معرفي بزرگان در زمينه‌هاي علمي پزشكي و فرهنگي ايران و اسلام پرداخته است.

كليدواژگان:
طب سنتي
دانشمندان
پزشكان ايراني
گياهان دارويي
طب نوين با جديد
استفاده از تكنولوژي‌هاي نوين در طب جديد
دانش پزشكي در ايران
دانشمندان ايراني
پزشكان معروف ايراني
بيمارستان‌ها
دانشگاه‌هاي پزشكي
تاريخچه طب سنتي
طب سنتي در دوره رنسانس
عقيده مخالفان در مورد طب سنتي
آيا احياي طب سنتي ممكن است
مقايسه طب سنتي با طب نوين
استفاده از گياهان دارويي
استفاده از داروهاي شيميايي در طب نوين

مقدمه:
دانش و علم پزشكي در ايران و جهان اسلام از قرن سوم تا دهم هجري بر كل جامعه پزشكي جهان حاكم بوده و در شكل‌گيري پزشكي مسلمانان عواملي مانند
1- دستورهاي اسلامي برگرفته از قرآن مجيد، سنت پيامبر اسلام و حديث‌هاي امامان
2- ترجمه كتابهاي پزشكي ملل ديگر
3- به خدمت گرفتن پزشكان غيرمسلمان بدون تعصب ناسيوناليستي
4- ساختن مراكز پزشكي مانند جندي‌شاپور و انتقال تجارب علمي و عملي
از جهان متمدن به جهان اسلام و اسلام نخستين دين مترقي و مكتب يادگيرنده بشري بوده كه اصل پزشكي را جهت سلامتي و تندرستي واجب دانسته چنانچه آياتي در قرآن كريم جهت خوردن، آشاميدن، نوشيدن، شستن چند نوبت دست و صورت و شستن كل بدن، مسواك زدن، خوشبو بودن بدن از احكام الهي و روش‌هاي پيامبر (ص) و امامان تأكيد شده است. در مورد برزويه طب و انتقال تجارت پزشكي هند به ايران و مديريت بر دانشگاه پزشكي جندي شاپور و انتقال تجربه‌هاي 600 ساله اين دانشگاه به بيت‌الحكمه بغداد و تأليف كتابهاي ارزشمند و داروخانه آن دانشگاه در كليله و دمنه سخن گفته شده است در قرن سوم هجري (علي‌بن ابي طبري) پزشك نامدار ايراني به تأليف كتاب فردوس الحكمه از كتابهاي پايه پزشكي اسلام پرداخت كه آگاهي‌هاي پزشكي هند را به تمدن اسلامي وارد نمود.
محمدبن زكرياي رازي كه در قرن سوم هجري مي‌زيست، تحول خيلي بزرگي در علم پزشكي به وجود آورد. وي درباره پزشكي ايران قبل از اسلام به خصوص پزشكي جندي شاپور مطالعات زيادي را نمود و تجربه‌ها و آزمايش‌هاي باليني او در بيمارستان عضدي بغداد و بيمارستان ري به صورت يك دائرة المعارف پزشكي به نام الحاوي در 23 جلد تأليف شد كه اين مجموعه بزرگ و ارزشمند در تاريخ طب بي‌سابقه بوده و كتاب طب المنصوري از معتبرترين كتاب پزشكي تاريخ تمدن اسلام است از اين دانشمند بزرگ مي‌باشد. ابوريحان بيروني 180 عنوان كتاب رساله‌هاي زكرياي رازي را فهرست نموده است.
از شخصيت‌هاي برجسته ديگر از پزشكان نامي كه چه در جهان اسلام و چه در خارج از جهان اسلام از كم‌نظير و مهمترين پزشكان مي‌باشد، مي‌توان از ابن‌سينا نام برد كه دست كم طي مدت 600 سال قانون در طب از مهمترين كتاب آموزشي در مراكز پزشكي بود كه هركس مي‌خواست در پزشكي ايران و اسلام شهرتي بهم‌رساند شرحي بر قانون مي‌نوشت و قطب ‌الدين شيرازي براي فهم قانون مسافرت‌هاي طولاني زيادي را در كشورهاي مختلف انجام داد و با مشورت با خواجه‌ نصيرالدين طوسي نتوانست مسائل دشوار اين كتاب را حل نمايد و نخستين كتابي كه به زبان فارسي در داروشناسي و گياهان دارويي نوشته شد. كتاب عن‌الحقائق الادويه ابومنصور هروي مي‌باشد و در ادامه بايد گفت كه تا قبل از دهه‌هاي اخير كشف و چگونگي گردش خون توسط ويليام هاروي انگليسي انجام شده ولي بعد از مدتي يك دانشجوي مصري در آلمان شرحي بر قانون ابن‌سينا نوشت و گفت كاشف واقعي گردش خون شخصي معروف به دمشقي است كه نظريه جالينوس را مبني بر (خون سمت راست و چپ قلب از طريق منافذي در ديواره بين دو بطن مبادله مي‌شود) را رد نمود و نوشت كه خون از سمت راست قلب از طريق عروق ريوي پس از اينكه تصفيه مي‌شوند به سمت چپ قلب مي‌رود. ايرانيان و مسلمانان به سلامتي اهميت زيادي مي‌دادند و در تأسيس بيمارستان‌ها و مراكز درماني و پزشكي پيش قدم بودند و كلمه بيمارستان اصلاً ايراني است و اين كلمه به همين صورت وارد عربي شده و عيسي احمد ارزشمندترين پژوهش انجام داده را در كتاب تاريخ البيمارسانات في‌الاسلام نوشته و دانشمندان بزرگي مانند رازي در دو بيمارستان ري و بغداد طبابت مي‌كرد و قطب‌‌الدين شيرازي در بيمارستان چشم پزشكي شيراز كه ارثيه پدرش بود طبابت مي‌كرده و تأسيس مدرسه دارالفنون اگر چه داراي محاسني بود و با خط بطلان كشيدن بر اطباي قديم كه بايد از پزشكي سنتي نام برد و بعد از مدتي پزشكان غربي طب جديد، اين نتيجه رسيدن كه نمي‌توان بي‌توجه به طب سنتي باشند.

تاريخچه مختصري از طب سنتي در ايران:
تاريخچه پزشكي در ايران به دوره ياتها كه در نزديكي خوارزم زندگي مي‌كردند آغاز مي‌گردد. و اولين پزشك آريايي «ترتيا» نام داشت كه در جراحي و طبابت تبحر داشته و از خواص دارويي گياهان هم آگاهي كامل داشته و عصاره آنها را جهت درمان تهيه مي‌كرد. نام اين پزشك در ايران جامانده است. بعد «ترتيا» يك پزشك آريايي به نام «يما» توانست گروهي از بيماران پوستي و استخواني و دنداني و بسياري از بيماران را از افراد سالم تشخيص دهد. بقراط اولين كسي بود طب را بصورت منظم و مدون ارائه كرد و آن را از سحر و جادو جدا ساخت. بعد از سقراط، جالينوس مدرسه جديدي براي تشريح بنا كرد و آثار او براي 1000 سال اساس عقايد طبيعي‌دانان قرار گرفت و طب مزاجي اساس درمان بقراط و جالينوس بود و در كتاب طب ايران نوشته دكتر نجم‌آبادي يادآور اين نكته است كه مكتب طبي زرتشتي خيلي بيشتر از مكتب‌هاي طبي يونان در جهان وجود داشته است.
در قرن چهارم ميلادي روش ابداع شده بقراط و جالينوس توسط اطباء حرام و رها شد و اطباء و مردم به سحر و جادو و طلسم متوسط شدند و سالهاي زيادي روش بقراط و جالينوس به فراموشي سپرده شد. در جنگ‌هاي ايران و يونان آثار طبي بقراط و اطباي يوناني بدست ايرانيان افتاد و در مدرسه جندي شاپور با ترجمه آثار بدست آمده يوناني، توسط دانشمندان ايراني طب يونان شكوفا شد و بعد از اسلام دانشمندان ايراني مسلمان مانند زكرياي رازي و ابن‌سينا ظهور كردند و پيشرفتهاي علمي مسلمانان زبان‌زد اروپائيان شد و جهت دستيابي به اين علم به اين سرزمين سفر مي‌كردند در آن زمان در اروپا بيمارستان‌هاي كمي وجود داشت و شيوه‌هاي علمي زياد مرسوم نبود ولي در قلمرو اسلامي بيمارستانهايي مجهز به بخش‌هاي مختلف و تخصص‌هاي مختلفي وجود داشت كه داراي داروخانه، سالن تدريس و مجهز به كتابخانه وجود داشت. در آن زمان اروپا در دوران پيش از رنسانس توسط و تحت فرمان كليسا اداره مي‌شد و اروپائيان با انگيزه‌هاي خرافي ديني، درمان بيماران را با دعا انجام مي‌دادند
با فتح شهرهاي مسلمانان توسط مسيحيان، آثار علم و فنون و تمدن مسلمانان در شهرها موجب تعجب اروپائيان شد، يكي از اين شهرها (بيت‌المقدس) بود و اين مسئله باعث زمينه‌سازي «انقلاب رنسانس» در اروپا شد و طي اين دوران كتابهاي دانشمندان مسلمان به زبان‌هاي اروپائي ترجمه شدند و باعث پيشرفت اروپائيان شد. در رابطه با طب پس از انجيل كتاب مقدس مسيحيان «قانون در طب» ابن‌سينا مدتها در اروپا تدريس مي‌شد. در اين دوران مسلمانان مواجه با جنگ‌هاي داخلي و حكمفرمايي حكام نالايق و ناشايست و سياستهاي استعماري دولتهاي اروپايي از علم دور ماندند.
بعقيده بسياري از مخالفان طب سنتي اين طب را علمي نمي‌دانند و به نظر مخالفان در طب سنتي مباني و معاني وجود دارد كه درك آنها مطابق با روش‌هاي‌علمي جديد نيست. ولي بايد توجه داشت كه منظور طب حفظ سلامت و رفع بيماري است. اگر ما با يك طب سنتي سركار داشته باشيم كه بتواند بيماري‌ها را با تجويز داروهاي گياهي درمان كند ولي كيفيت دقيق علمي و راه حاصل از اين درمان بر ما معلوم نباشد اين ناآگاهي‌ها ارزش طب سنتي را كم نمي‌كند چون هدف اين طب درمان و معالجه بيماري است. اما اگر شيوه‌هاي علم جديد مراحل بيماري و درمان را مو به مو اجرا كند اما در عمل از معالجه بيمار عاجز باشد اين شيوه طبي را بايد تغيير داد. پس اگر از اين طب سنتي غيرعلمي نتيجه صحيح بدست آورده شود كه در تاريخ علم داراي سابقه است و درد درمان شود و بيمار شفا پيدا نمايد مي‌توانيم بگوئيم. اين طب معتبر است.


تفاوت‌هاي اساسي ميان طب سنتي و جديد:
يكي از تفاوت‌ها در طب جديد هنگام مطالعه مرض اول به سراغ عضوي مي‌روند كه بيمار در آن مورد آسيب ديده است و توجه به كل نيست بلكه به جزء است و آن را مورد بررسي قرار مي‌دهند و آثار بيماري را پيگيري مي‌نمايند كه در طب جديد بكار بسته مي‌شود و در علم جديد در مطالعه طبيعت سعي مي‌شود كل را به اجزاء تقسيم كنند و شاخت كل را از شناخت اجزاء شروع نمايند. ولي در طب سنتي (مزاجها) مورد بررسي قرار مي گيرد و براساس آنها بيمار درمان مي‌شود.
طب سنتي به طبيعت نظر مي‌كند و بدن انسان تنها مجموعه‌اي از اجزاء است كه با يكديگر ارتباط مكانيكي دارند و در بدن مديريت مستقلي وجود دارد كه در ايجاد حفظ سلامت بدن تلاش مي‌كند.
به همين دليل در بدن يك حقيقت واحد به نام مزاج وظيفه بنيادي دارد، و از نظير فيزيولوژي به جاي آنكه بسياري از آسيب‌ها و اختلال‌ها و آسيب‌هاي به وجود آمده را در اعضاي جزئي بدن سراغ بگيرد، آنها را، در درجه اول نتيجه اختلاف در مزاج مي‌داند. در طب قديم اختلال اجزاء را در رابطه از برهم خوردن تعادل در مزاج‌ها مي‌دانند و نظام كلي اعضاي گوناگون بدن از لحاظ انجام وظيفه به عهده هريك است و رشد اندام‌ها، هم تابع همين نفس واحد است.
فرق مهم ديگري كه ميان اين دو وجود دارد اين است كه طب سنتي بر استفاده از طبيعت استوار است و براي تبديل مواد طبيعي، اعم از معدني و نباتي به دارو، غالباً دخل و تصرف زيادي در آن انجام نمي‌شد، در حالي كه در طب جديد از داروهاي شيمايي استفاده مي‌كنند در طب جديد از ابزارها و وسايل فيزيكي و فني پيچيده‌اي استفاده مي‌شود كه در طب سنتي معمول نبوده ولي شايد طبيبان سنتي گذشته با همان تفكر از برخي از اين وسايل و لوازم جديد طبي استفاده مي‌كردند و اگر كسي در زمان ابن‌سينا دماسنج طبي را اختراع مي‌كرد بوعلي سينا از اين اختراع در تشخيص اندازه تب استفاده مي‌كرد.

آيا احياي طب سنتي ممكن است؟
همان‌طور كه مي‌دانيم طب سنتي مبتني بر طبيعت است در درجه اول گياهان و بعد مواد معدني و حيواني طبيعي را به عنوان دارو مورد استفاده قرار مي‌دادند و استفاده از طبيعت امري است موجه و بدن انسان كه يك موجود طبيعي است با طبيعت سازگاري دارد و تأثير آن مواد بر بردن انسان منطقي به نظر مي‌رسد. پس طب سنتي امري ممكن است و براي اثبات موجوديت طب سنتي راههاي متعددي وجود دارد يك راه اين است در خود طبيعت بايد جستجو كنيم بايد به اين حقيقت واقف باشيم كه حيوانات در طبيعت خود را چگونه معالجه مي‌كنند. جانوران هنگام بيماري به سراغ خود طبيعت مي‌روند و يك هدايت غريزي دارند كه كدام بيماري را با كدام گياه و دانه بايد علاج كرد واين امر از بسياري از جنبه‌هاي ديگر، حيوانات مي‌توانند سرمشق خوبي براي انسان باشند. در طب سنتي نيز راه معالجه بعضي از بيماري‌ها و خواص برخي از گياهان را از حيوانات آموخته‌اند و تاريخ گواه روشني بر وجود طب سنتي است. از وجود بيمارستان‌ها، داروخانه‌ها و حكيمان و طبيبان به نام ياد مي‌كند. در شبه قاره هند و پاكستان بسياري از دست‌آوردهاي فرهنگ ايراني و اسلامي به طور طبيعي محفوظ مانده است و طب سنتي به طور رسمي در زندگي مردم شركت دارد و در بسياري از دانشگاه‌هاي معتبر در كنار طب جديد، طب سنتي هم تدريس مي‌شود مانند دانشگاه اسلامي «عليگره» طب سنتي نه تنها در شبه قاره هند و پاكستان بلكه در آسياي شرقي مانند چين كه با طب سوزني به معالجه مي‌پردازند و تقريباً آن را گسترش داده‌اند، مغرب زمين كه خود مهد علم جديد است دكان‌هاي عطاري وجود دارد و مشتريان مخصوص خود را دارد. در طب جديد هم از برخي از گياهان از ساقه، برگ، ريشه و گل آنها به صورت‌هاي مختلف در لباس داروهاي طب جديد براي بيماران تجويز مي‌شود با اين حال در طب جديد در پاره‌اي از موارد عملاً از طب سنتي بهره مي‌گيرند.
اما اگر در گذشته انسانها از گياهان دارويي براي حفظ سلامت و رفع بيماري‌هاي خود استفاده مي‌كردند در واقع از بخشي از طبيعت براي تأثير در بخش ديگري از طبيعت كه همان بدن انسان است به كار مي‌گرفتند ولي با ظهور تحولات علمي و صنعتي و اجتماعي جسم و بدن انسان هم متحول شده و باتوجه به فن‌آوري‌هاي جديد و استفاده از وسايل انرژي‌زا و شديد نه تنها طبيعت را بلكه انسان را هم مورد تسخير قرار داده است و استفاده از داروهاي شيمايي كه تأثيرات مخرب در اعضاي بدن انسان را دارند و به طور طولاني مدت مورد استفاده قرار مي‌گيرند و هر امر غيرطبيعي به دليل غيرطبيعي بودنش از يك لحاظ تأثير خارق‌العاده و مثبت دارد از لحاظ ديگر تأثيري منفي بر جاي مي‌گذارد و آثار زيانمند داروها در بدن انسان شبيه آثار مسموم‌كننده جديد در طبيعت است. فن‌آوري‌هاي جديد طبيعت را مسموم مي‌كند و داروها بدن آدمي را داروهاي گياهي چون محصول طبيعي هستند از نظر تأثيرگذاري و سرعت تأثير با سرعت تأثيرگذاري اعضاي بدن كه جزئي از همين طبيعت هستند هماهنيگ دارند واستفاده از آنها به خاطر داشتن اعتدال سرعت تأثيرشان خطرناك و حساس نيست و اشتباه در مصرف آن خطر و ضرر مهمي را به بار نمي‌آورد. بايد براي شناساندن بهتر طب سنتي از نشريه‌اي به نام «طب سنتي ايران» استفاده نمود.


مقايسه طب نوين و طب سنتي:
بايد گفت همه آن چيزي كه به عنوان علم پزشكي و طب وجود دارد بايد در چارچوب و براساس معرفت تجربي و آزمايشگاهي بشر سنجيده شود و اين همان چيزي است كه هويت علم پزشكي نوين براساس آن شكل گرفته است. درمان در طب سنتي در قديم هم به سبك تجربي و براساس مبناهاي علم نوين پزشكي انجام مي‌شده است و اين علم از روش تجربي بدست آمده و در حفظ سلامتي بشر سودمند بوده است اما نمي‌توانيم بگوئيم كه در كار پزشكي فقط بايد از طب سنتي استفاده كنيم و طب جديد را منسوخ كرد ولي بايد ارزش‌ها و جنبه‌هاي مثبت اين طب را بشناسيم و در كنار دست‌آوردهاي طب جديد بكار گيريم. بايد گفت غرض از طب حفظ سلامت و رفع بيماري و تدابيري كه براي رسيدن به سلامتي انجام مي‌شود و ربطي به معتبر بودن يا نبودن يك نظام طبي ندارد، بايد اين واقعيت را پذيرفت در ساليان گذشته در برخي از موارد يا براساس تجربه يا اتفاق يك بيماري را حل مي‌كند ولي در مقابل، هزاران انسان با وجود طب سنتي بر اثر بيماري‌هاي ناشناخته و يا شناخته مي‌مردند. ولي در طب جديد انسان تا هشتاد نود سال زندگي مي‌كند. پس اگر به سلامت و نتيجه آن فكر كنيم بايد براي طب جديد ارزش زيادي قائل باشيم. در مقايسه طب جديد و طب سنتي، در طب جديد هزاران نوع بيماري با گرفتن عكس، ام‌.‌آر.آي، آزمايشات، سونوگرافي و غيره درمان را مشخص مي‌كنند و بيمار سلامتي خود را بازمي‌يابد ولي در «طب سنتي» چنين وسايلي وجود ندارد. بايد گفت غربي‌ها در ابداعات و كشفيات طب نوين پيشقدم بوده‌اند و بيشتر هر نوع احتمالي را براي بررسي يك بيماري در نظر مي‌گيرند، در حالي كه طب سنتي، به دنبال كلي‌نگري و به كار بردن قواعد عقلي است.
«در طب سنتي» استفاده از گياهان طبيعت است، اما در طب جديد از مواد شيميايي هم براي درمان بيماري‌ها استفاده مي‌شود و اين در حالي است كه در طب جديد هم در تبديل گياهان دارويي به داروهاي قابل استفاده تأكيد دارد و داروهاي شيمايي مربوط به مواردي است كه در داروي گياهي وجود ندارد، اما طبيان قديمي نمي‌توانستند داروي شيميايي بسازند و از آن‌ها استفاده كنند، آن‌ها براساس تجربه‌ها نوعي خاص از داروهاي گياهي را تجويز مي‌كردند.
در مورد درمان حيوانات و تشخيص خود حيوان براي درمان خود و استفاده از گياهان بايد به نكته توجه داشت در زمان شكست دست و پا حيوان نمي‌تواند با استفاده از گياهان خود را درمان نمايد و طب سنتي هم نمي‌تواند بخشي از روده سرطاني شده را درمان نمايد و عصب قطع شده اعضاي بدن را دوباره وصل كند، يك قلب مصنوعي را در بدن كار بگذارد و همزمان هفت عضو بدن يك بيمار را تعويض نمايد در حالي كه در طب نوين انسان در حال نفس كشيدن است او را مورد عمل جراحي قرار مي‌دهند و بعد از بيهوشي او را سرپا مي‌كند، در مورد شكسته شدن اعضاي بدن آيا مي‌توان توسط شكسته‌بند محل شكسته شده را كه نياز به پيچ و مهره و پلاتين دارد توسط شكسته‌بند و داروهاي گياهي درمان نمود.
تنها اين مسائل توسط طب نوين توسط متخصصين مربوطه انجام مي‌شود بيشتر بيماري‌ها، داروي گياهي ندارند و جراحي و عمل كردن و تعويض اجزاء بدن و غيره اساساً ربطي به گياهان دارويي ندارد در طب سنتي بشر را نتوانسته‌اند در مقابل خطر بيماري‌ها بيمه كنند در حالي كه در علم پزشكي جديد متوسط عمر انسانها بين هفتاد تا هشتاد سال قرار داده شده است. و اين خطا است اگر گفته شود طب سنتي مساوي است با استفاده از داروهاي گياهي و طب نوين مساوي است با استفاده از داروهاي شيميايي. بايد پرسيد كدام سرطان را با داروهاي گياهي مي‌شود درمان كرد، خود دانش پزشكي نوين در مورد عوارض جانبي داروهاي شيميائي به دنبال پي بردن دليل آن است و بر اين مسئله تأكيد دارد و دانش نوين پزشكي غرب با كمك دنيا درصدد است تا بتواند مشكلات را رفع كند و خدمت بيشتري به بشريت بكند. در طب جديد تحقيقات در مورد شناخته شدن بيماري‌ها توسط متخصصان و دانشمندان در حال انجام است تا بيماري‌ها شناخته شوند و آن‌ها را به سرعت درمان نمايند.
در بحث محيط زيست و آلودگي‌هاي آن همه تمدن‌هاي غرب بر روي جنبه‌هاي تخريبي محيط‌زيست تكيه دارند و به دنبال راه‌حل مي‌گردند و مسئله محيط‌زيست يكي از مهمترين مسائل دنياي جديد است.
بايد توجه به اين داشته باشيم كه براي يك پزشكي عمومي دانشجوي با استعداد بايد هفت سال صبر كند و دانش و علم هرچه عميق‌تر شود نياز به تخصص و زمان بالاتر دارد، ولي در طب سنتي به اين شكل نبوده و فقط از راه تجربي اين عمل حاصل مي‌شود.

نتيجه:
اين نكته را بايد مورد توجه قرار دهيم كه انسان هرچه دارد و ندارد صرف مي‌كند تا سلامت خويش را حفظ كند.
بايد ما هم به تلاش‌هاي بي‌وقفه خود ادامه دهيم تا به ناشناخته‌هاي علم نوين دست‌رسي پيدا نمائيم و خود را به قله آن برسانيم و بتوانيم هم خود را درمان كنيم هم محل ديگر را و هم داروهاي بهتري بسازيم كه نياز به وارد نمودن داروهاي خارجي نباشد و حتي از نظر مرغوبيت و كيفيت آن را صادر نمائيم. ناگفته نماند در علوم و فنون پزشكي در زمينه‌هاي مختلف پيشرفت چشم‌گيري داشته‌ايم.


منابع:
- كتاب پزشكي در ايران و جهان اسلام: دكتر ولايتي
- دفاع از طب سنتي: دكتر حداد عادل
- مقايسه طب سنتي و نوين: رسول جعفريان

پزشكان طرفدار طب سنتي در ايران:
آقايان دكتر روازاده – خير
پيوست:
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

مقايسه طب سنتي باطب جديد 9 سال 11 ماه ago #80156

ازمطالب ارزنده ومفیدتان سباسگزارم
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: آسیه بهبودی