دوشنبه, 31 ارديبهشت 1403

 



موضوع: تبلیغات فرهنگی و چالشهای پیش رو

تبلیغات فرهنگی و چالشهای پیش رو 10 سال 2 ماه ago #63292

بسم الله الر حمن الر حیم

تبلیغات فرهنگی و چالشهای پیش رو




معاونت پژوهشی این شورا در مقاله زیر چالش های پیش روی نظام تبلیغات فرهنگی كشور را مورد بررسی قرار داده است كه با هم می خوانیم.امروزه تبلیغات، جزیی از ارتباطات عمومی محسوب می شود و هدف آن دستیابی به مقاصدی از پیش تعیین شده است. «برنیز» از اندیشمندان اجتماعی می گوید: «تبلیغات به ویژه تبلیغات نوین، تلاشی است پیگیر برای ایجاد یا شكل دادن رخدادها به منظور تحت تأثیر قرار دادن روابط عامه مردم با كاری فكری یا گروهی». «لاسول» از اندیشمندان علم ارتباطات در ارائه تعریفی از تبلیغات می گوید: «تبلیغات در معنی گسترده آن، فن تحت تأثیر قراردادن عمل انسان از طریق دستكاری تصورات و اندیشه ها است.»
به هر حال، در نیمه دوم قرن بیستم، صنعت تبلیغات رشد شگفت انگیزی داشته و اهمیت فراوانی در نزد صاحب نظران علوم ارتباطات و علوم اجتماعی یافته است. امروزه در تمامی سازمان ها و مؤسسات مدرن، بخش تبلیغات، بودجه های قابل توجهی را به خود اختصاص می دهد. با وجود این، هنوز جایگاه و منزلت تبلیغات برای پیشبرد برنامه ها و دستیابی به اهداف در كشور ما، چندان مورد مداقه و تأمل قرار نگرفته است.با نگاهی به «سیر تحول نظام تبلیغات» در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی درمی یابیم كه در اثر نوسانات گفتمانی، محور تبلیغات نیز تغییر می كرد. در دهه اول انقلاب و در طول سال های دفاع مقدس، فضای كلی جامعه ایران در نتیجه گرایش های طبیعی مردم به گونه ای مهندسی شده بود كه گفتمان نظام تبلیغات كشور، مقوله «فرهنگ» بود. در دهه دوم انقلاب و با سوق یافتن كشور به سوی توسعه اقتصادی، به تدریج «تبلیغات تجاری» گسترش یافت. بسیاری معتقدند كه موج دوم تبلیغات در كشور موجب شكل گیری دوگانگی های ارزشی، مصرف زدگی، اسراف و تبذیر، تجمل گرایی و... شد. با تحلیل این روند در می یابیم كه تبلیغات در ابتدای انقلاب با اصول و ارزش های بومی ما، پیوند مستحكم تری داشت؛ اما اكنون توازن میان «تبلیغات فرهنگی» و «تبلیغات تجاری» برقرار نشده، بلكه تبلیغات فرهنگی نیز تا حدود قابل توجهی از چارچوب ها و اصول اولیه انقلاب خارج شده است.علاوه بر چالش های بیرونی، نظام تبلیغات فرهنگی كشور، از درون نیز با چالش های مهمی روبرو است. عمده ترین این موانع و كاستی ها عبارتند از:
۱- انفكاك برنامه ریزی فرهنگی از مطالعات و پژوهش های علمی.
۲- ناكارآمدی بخشی از مدیران فرهنگی در حوزه نظر و عمل.
۳- وجود تبلیغات فرهنگی منفی از درون همچون عملكرد ناصواب برخی از مسئولان، رفتار نامناسب برخی از متدینان، بی اعتنایی مبلغان به مراجعین و....
۴- ارائه تصویری غیر هنرمندانه و كلیشه ای از دستاوردها و ارزش های فرهنگی انقلاب.
۵- عدم شناخت مخاطب و نیازها و علایق او.
۶- ضعف محتوا و تكنیك در برنامه ریزی فرهنگی.
۷- عدم تولید نظریه و فكر نو در عرصه فرهنگ.
۸- در حاشیه بودن نخبگان و فرهیختگان جامعه در زمینه تصمیم سازی فرهنگی همراه با ضمانت اجرایی.
۹- فقدان وحدت رویه و هدف در میان نهادهای فرهنگی.
۱۰- گسسته بودن طرح های فرهنگی از نیازها و كمبودهای حقیقی جامعه.
۱۱- در نظر نگرفتن اولویت ها و ضرورت های فعلی جامعه در برنامه ریزی های فرهنگی.
۱۲- كالاهای فرهنگی و رسانه هایی كه از آن سوی مرزها، فضای فرهنگی كشور را در راستای تخریب و فساد آفرینی سوق می دهند.
مخاطب شناسی
در دنیای كنونی كه درهم تنیدگی نظام اطلاعاتی و ارتباطاتی یكی از مقولات مهم در زمینه جهانی شدن است، بحث درباره مخاطبان نهادهای فرهنگی و تبلیغی از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است. «مخاطب» ، هدف نهایی هر كوشش تبلیغی و فرآیند ارتباطی است. با این حال، با نگاهی به مجموعه برنامه ها و فعالیت های فرهنگی و تبلیغی كه تاكنون در كشور ما به انجام رسیده است، درمی یابیم كه غالبا از مطالعه و تحقیق جدی و اثرگذار در زمینه شناسایی مخاطب و خواست، گرایش و نیازهای او غفلت شده است. امروزه دپارتمان های مخاطب شناسی، نیازسنجی و نظرسنجی در مؤسسات فرهنگی و تبلیغی، بخش قابل توجهی از بودجه های آنها را جذب می كنند؛ چرا كه این مؤسسات به خوبی می دانند كه بقای آنها وابسته به «برقراری ارتباط معنادار و مداوم با مخاطبانشان» است.
در جهان امروز، رسانه ها و نهادهای فرهنگی آنچنان متعدد و متنوع هستند كه «دامنه اختیار و انتخاب مخاطبان» بسیار گسترده شده است. بنابراین، به طور طبیعی باید دغدغه نهادهای فرهنگی در مورد جذب و حفظ مخاطب افزایش یابد. اگر نهاد نتواند مخاطب را «ترغیب، ارضاء و متقاعد» سازد، مخاطب به جستجوی نهادهای رقیب خواهد رفت.فعالیت نهادها و رسانه های فرهنگی، «ارتباطات جمعی» را در بر می گیرد نه «ارتباطات میان فردی» اگر در فرآیند ارتباطات میان فردی، تنها «فرد» مورد نظر است؛ در ارتباطات جمعی، مخاطب عضوی از یك گروه پر تعداد محسوب می شود كه دارای خصوصیاتی از این قبیل است:
۱- فردهایی كه مخاطب قرار گرفته اند، در سوی مقابل، با یك نهاد یا رسانه مواجه هستند. بنابراین، از تجربه مشتركی عبور خواهند كرد.
۲- مخاطبان در هر برش زمانی، پر تعداد هستند، آنچنان كه متصدیان نهاد فرهنگی قادر نیستند تا با همه آنها ارتباط میان فردی برقرار و تبادل نظر كنند.
۳- مخاطبان نهادهای فرهنگی كلان، همگن و همسان نیستند. در گروه مخاطبان، افراد از اقشار و طبقات اجتماعی گوناگون قرار دارند. حتی مخاطبان برنامه های تخصصی نیز كاملا یكسان نیستند. با وجود این، حداقل زمینه مشترك میان مخاطبان همان برگزیدن یك نهاد یا رسانه برای دریافت پیام های آن است.
۴- دیگر این كه مخاطبان، غالبا گروهی ناشناخته هستند. یك طراح برنامه های فرهنگی و یا یك روزنامه نگار نمی تواند به طور دقیق پیش بینی كند كه اثرش را چه كسانی و با چه خصوصیاتی از نظر خواهند گذرانید.نكته دیگر این كه مخاطبان را می توان به دو دسته تقسیم كرد: مخاطبان عام و مخاطبان خاص. اگر چه وسعت كمی مخاطبان عام بیشتر است، اما سرنوشت نهادهای فرهنگی به طور چشمگیری به تصمیمات و اقدامات مخاطبان خاص نیز وابسته است. از این رو، ضروری است كه سیاستگذاران نهاد، بازخورد احتمالی مخاطبان خاص را نیز در نظر بگیرند. برخی از مخاطبان خاص عبارتند از: سیاستمداران و دستگاه های دولتی، مراكز و مؤسسات دانشگاهی و علمی، تشكل های غیر دولتی، مؤسسات مالی و اعتباری و....
متقاعدسازی
«تغییر نگرش» ، «متقاعدسازی» و «فرهنگ سازی» همگی تعابیر مختلفی از فرآیند «باورآفرینی» هستند. باورآفرینی فرآیند پیچیده ای در ارتباطات انسانی است كه به منظور دگرگون سازی ارزش ها و نگرش ها در افراد بكار می رود. ارزش ها و نگرش ها نیز مجموعه اعتقادات و رفتارهای عملی ناشی از آنها هستند كه ممكن است از فردی به فرد دیگر و از جامعه ای به جامعه دیگر تغییر یابند. عنصر ذهنی، «شناخت ها» و عنصر عینی، «رفتارها» هستند.روشن است كه نهادهای فرهنگی نیز قهرا با هر دو حوزه ارتباط دارند و آنها را از خویش متأثر می سازند. در واقع، مفهوم «فرهنگ» ، مفهوم سیال و گسترده ای است كه عرصه های متفاوتی از حیات انسان را شامل می شود. از این رو، نهادهای فرهنگی نیز به طور طبیعی با شؤون و ساحت های متنوعی از زندگی اجتماعی انسان ها تعامل خواهند داشت.عمده ترین خصوصیات فرآیند باورآفرینی عبارتند از:
۱- حداقل دو طرف حضور دارند.
۲- وجود حد نصابی از آزادی انتخاب و اختیار عمل.
۳- تأثیرگذاری از طریق ارتباط (اعم از ارتباط كلامی و ارتباط غیر كلامی) صورت می پذیرد.
۴- تغییر نگرش نسبت به تغییر رفتار، دارای تقدم منطقی است، چرا كه عمل، ریشه در نظر و فكر دارد.
۵- موفقیت در این فرآیند نیازمند بكارگیری همزمان مجموعه ای از علوم همچون، جامعه شناسی، روان شناسی اجتماعی، مدیریت تغییر، مردم شناسی و... است.هر چند تعبیر «باورآفرینی» چندان آشنا به ذهن نمی رسد، اما امروزه مقوله «افكار عمومی» كاملا شناخته شده است. افكار عمومی یكی از واقعیت های اجتماعی است كه در دنیای كنونی، در آناتومی قدرت جایگاه ویژه ای دارد. امروزه قدرت های سیاسی نمی توانند نسبت به افكار عمومی بی اعتنایی كنند و از آن به سادگی عبور كنند، بلكه آنها نیازمند هستند كه حقایق و واقعیت های موجود در افكار عمومی را به درستی دریابند و آنها را تقویت و یا اصلاح نمایند و در نهایت به نوعی، افكار عمومی را هدایت كنند.
افكار عمومی یك پدیده دوبعدی (روانی _ اجتماعی) است كه حاصل مجموع نگرش ها و عقاید افراد جامعه می باشد. با این توصیف، پر واضح است كه «تغییر در افكار عمومی» از پیچیدگی ها و ظرافت های خاصی برخوردار است و نهادهای فرهنگی باید در تمامی تصمیمات و اقدامات خود، این نكات را مد نظر قرار دهند.در اینجا به طور مختصر به مراحل و محورهای اصلی باورآفرینی جمعی اشاره می شود. نهادهای فرهنگی با گام برداشتن دقیق و كارشناسانه در این مسیر است كه می توانند به اهداف و مقاصد فرهنگی و تبلیغی خود نایل آیند و مخاطبان را از برنامه های خود متأثر سازند:
۱- القاء ضرورت تغییر از وضع موجود به وضع مطلوب: در اولین گام باید این درك در مخاطبان بوجود آید كه نیاز به دگرگونی و تغییر یك نیاز واقعی است.
۲- برقراری تعامل مستقیم با مخاطب: پس از آن كه مخاطب دریافت كه باید از وضعیت موجود عبور نمود، نهاد فرهنگی باید با ارائه چهره ای زیبا و دلنشین از خود و فعالیت هایش، مخاطب را با خود «همسو» كند و در او ایجاد «اعتماد» نماید. بدین ترتیب، مخاطب ابتدا ضرورت تغییر نگرش را می پذیرد و سپس، امین بودن نهاد فرهنگی را.
۳- نیازسنجی: باید جستجو شود كه مخاطب نیازمند چه نگاه و رویكرد تازه ای است و وضعیت موجود چه معایبی دارد.
۴- به صحنه آوردن عوامل انگیزشی: حال كه قرار است مخاطب به سوی مقصد مطلوب حركت كند، طبیعتا به انگیزاننده و محرك نیاز دارد. بنابراین، دستگاه تبلیغات باید براساس علایق و خصوصیات طبقات مختلف مخاطبان، از عوامل و زمینه های انگیزشی استفاده كند و در مخاطب برای تغییر نگرش، «ایجاد انگیزه» نماید.
۵- متجلی ساختن نگرش در رفتار: براساس تعریفی كه پیش از این در مورد نگرش و رفتار ارائه شد، نهاد فرهنگی باید آنچنان نگرشی را در فرد تقویت كند كه مؤلفه های آن در رفتارهای عینی او تأثیر بگذارد و رفتار او را نیز در جهت نگرش هایش تغییر بدهد.
۶- تثبیت موقعیت مطلوب: از آنجا كه انسان موجودی متحول و پویاست، همیشه این امكان وجود دارد كه نگرش ها و رفتارهای او تغییر یابد. از این رو، كارگزار تبلیغ باید با «تأیید مخاطب و ترغیب او» ، نگرش و رفتار جدید را نهادینه و تثبیت سازد. غفلت از این مرحله می تواند تمام تلاش های مراحل پیشین را ناكام بگذارد.نهادهای فرهنگی باید دریابند كه در دنیای امروز دیگر نمی توان با تكیه بر برنامه های تجربی و كلیشه ای، «مدیریت فرهنگی جامعه» را به دست گرفت و از «هویت و بنیان فرهنگی» آن دفاع نمود. از این رو، گزینش «رویكردهای نو و روش های علمی» به ضرورتی انكارناپذیر و حتمی برای موفقیت در برنامه ریزی فرهنگی تبدیل شده است.
نظام تبلیغات و جهانی شدن
امروزه جهان از ابعاد گوناگونی به صورت یك «نظام اجتماعی واحد» (single social system) تغییر شكل یافته است. ارتباطات و تعاملات گسترده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مرزهای بین كشورها را تا حدود زیادی كم اثر كرده و نوعی پیوستگی جهانی پدید آورده است.
جهانی شدن (و به تعبیر دقیق تر جهانی گری) بر پایه نابرابری میان مناطق مختلف جهان پدید آمده است. از این رو، جهانی شدن روابط اجتماعی و مناسبات فرهنگی به گونه ای برابر، هماهنگ و عادلانه پیش نرفته است. به ویژه در چند قرن اخیر، كشورهای جهان سوم و توسعه نیافته از سوی كشورهای صنعتی مغرب زمین مورد تهاجم و تعرض سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار گرفته اند. نمونه ای از این موقعیت غیر عادلانه، وضعیت «تبلیغات و رسانه های تبلیغی» در دنیا است. اكنون از میان ده شركت بزرگ تبلیغاتی جهان، نه شركت آمریكایی هستند. نیمی از مؤسسات بزرگ تبلیغاتی در كانادا، آلمان، فرانسه، انگلستان و استرالیا نیز آمریكایی اند. در بسیاری از كشورها در آسیا، آفریقا و آمریكای جنوبی بزرگترین سازمان های تبلیغاتی یا آمریكایی و یا متعلق به شركت های آمریكایی هستند. با اندكی تأمل، آشكارا می توان دریافت كه «دهكده جهانی» (global village) چه كدخدایی دارد و این دهكده تا چه اندازه تمركزگرا و به دور از عدالت است.موقعیت برتر كشورهای صنعتی و بیش از همه ایالات متحده آمریكا، در تولید و گسترش رسانه های جمعی موجب شده است تا بسیاری از صاحبنظران توجه خود را به سوی مقوله «امپریالیسم رسانه ای» (media Imperialism) معطوف كنند. در این شرایط، چون كشورهای جهان سوم از قابلیت ها و سرمایه های ابزاری لازم برای حضور فعال و تعیین كننده در میدان رقابت جهانی برخوردار نیستند، قادر به حفظ استقلال فرهنگی خود نیز نخواهند بود. در واقع می توان ادعا نمود كه نوعی «كنترل و نظارت نامرئی» در ابعاد جهانی توسط كشورهای مترقی غرب اعمال می شود. بدین ترتیب، جهانی شدن به معنی برتری دیدگاه های ملل غربی و صنعتی و الگوهای فرهنگی و سیاسی آنها نسبت به سایر جوامع است.در این عرصه آشفته، رسالت نهادها و دستگاه های فرهنگی و تبلیغی جمهوری اسلامی چه خواهد بود؟! آیا می توان چالش ها را نادیده انگاشت و به شیوه ها و ابزارهای گذشته در راه تبلیغ بسنده كرد؟! واضح است كه چنین رویكردی به معنی از دست رفتن هویت فرهنگی كشور و هضم شدن در هجوم سیل آسای تمدن و تفكر غربی است.البته نباید موج جهانی شدن به طور مطلق یك «چالش» و «تهدید» برای نظام اسلامی قلمداد شود، چرا كه این روند، یك «فرصت» برای صدور پیام انقلاب اسلامی و فرهنگ غنی آن به سایر جوامع نیز محسوب می شود. به عبارت دیگر، هر چند ممكن است در حوزه «ابزارها» و «روش ها» دچار برخی كاستی ها باشیم ولی در حوزه «ارزش ها» بسیار مترقی و غنی هستیم. «ارزش های انقلاب اسلامی» همان «ارزش های اسلامی» است كه مقتضای فطرت نوع بشر است. بنابراین نهادهای فرهنگی و تبلیغی باید این «سرمایه معنوی و قابلیت كم نظیر» را در فعالیت ها و برنامه های خود مورد استفاده قرار دهند.به هر حال، لازم است مجموعه دستگاه ها و نهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی در قبال تحولات كنونی دنیا و پدیده جهانی شدن، رویكرد تازه ای را با لحاظ كردن موارد ذیل اتخاذ نمایند:
اول. آسیب شناسی كلان نظام تبلیغات فرهنگی در كشور.
دوم. درك موقعیت تبلیغات در دنیای كنونی و قطب های عمده آن.
سوم. تبیین ضرورت تحول در نظام تبلیغات فرهنگی كشور به سوی تبلیغات برون گرایانه و آكادمیك.
چهارم. تدوین استراتژی فرهنگی و تبلیغی با رویكرد تهاجمی و نه تدافعی.
پنجم. همگرایی و همسویی مجموعه نهادهای فرهنگی و تبلیغی نظام و پرهیز از تصمیم سازی های ناهمسو و یا موازی.
امیدواریم در سایه چشم انداز بیست ساله نظام اسلامی، دستگاه های فرهنگی كشور با شتاب هر چه بیشتر و با نگاه هایی عمیق تر به سوی اهداف و آرمان های انقلاب حركت كنند و صدای ارزش های انقلاب را نه فقط در جامعه ایران، بلكه در جامعه جهانی طنین انداز نمایند.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: سعیده حاج علی
مدیران انجمن: سعیده حاج علی