پنج شنبه, 27 ارديبهشت 1403

 



موضوع: مدرنیزاسیون یا نوگردانی جامعه

مدرنیزاسیون یا نوگردانی جامعه 9 سال 11 ماه ago #80735

مدرنیزاسیون یا نوگردانی جامعه

مدرنیزاسیون، یا نوگردانی یک تغییر ساختاری بزرگ است که پیدایش آن در تمام جوامع با موانع و واکنش‌های منفی و مثبت روبرو شده است. از جمله در کشورهای اروپایی که زادگاه این تمدن بوده است. آلوین تافلر اینگونه تغییرات را با «شوک» همراه دانسته است. به دلیل این ویژگی، فرایند تغییرات مدرنیزاسیون می‌بایست تدریجی انجام بگیرد تا جامعه فرصت جذب آن را داشته باشد. مدرنیزاسیون شیوه زندگی انسان‌هایی که نسل‌های پی در پی با آن خو گرفته‌اند را به چالش می‌کشد، و گاهی به آن‌ها شوک وارد می‌کند. بنابراین می‌تواند بازتاب غیرقابل کنترلی هم داشته باشد. چنانچه در نخستین حرکت (مدرن) نوآوری ساختاری ایران یعنی انقلاب مشروطیت، جامعه با پی آمد‌های بسیار ناگوار و تکان دهنده‌ای روبروشد، بی‌آنکه بتواند به همه خواست‌هایش دست یابد.

مدرنیزاسیون افزون بر صنعتی شدن، شامل رشد اقتصادی و توسعه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، امنیت و جدایی قوای سه گانه از یکدیگر نیز هست. مدرنیزاسیون در غرب به دنبال رشد صنعت و تجارت بود، در حالیکه در کشورهای غیرغربی، معمولا مدرنیزاسیون با صنعت و بورکراسی همراه بوده است.

مدرنیزاسیون در فرهنگی رشد می‌کند که فرد حق انتخاب داشته باشد. مسأله حق انتخاب برای انسان مدرن مرکزی است انتخاب شغل، همسر، دین، دولت، شیوه زندگی، نوع پوشاک و غیره. در فرهنگ پیشا مدرن گروه (خانواده، قبیله، دین و دولت) برای فرد تصمیم می‌گیرند.

جامعه مدرن انسان مدرن می‌طلبد، و انسان مدرن جامعه مدرن می‌سازد. در دوران پهلوی‌ها تلاش برآن بود که جامعه را مدرن کنند، ولی به این واقعیت توجه نشد، که جامعه مدرن همراه با انسان‌های مدرن شکل می‌گیرد.

در فرایند مدرنیزاسیون، معمولا دو نهاد پاسدار نظم قدیم، یعنی سلطنت استبدادی، و بخشی از نهاد دینی بطور متحد در برابر آن مقاومت می‌کنند. با شکست استبداد قاجار، نهاد سلطنت در دوره پهلوی خود متبکر مدرنیزاسیون جامعه شد.

مدرنیزاسیون یا نوگردانی، بنا به یک تعریف، در اساس پی‌گیری نان و آزادی است، نه غربی شدن یا آمریکایی شدن. پایه مدرنیراسیون صنعت است؛ و صنعتی شدن اقتصاد، ضرورت رشد اقتصادی. با این دگرگونی، ساختار اجتماعی نیز دگرگون می‌شود.

فرایند مدرنیزاسیون ایران را می‌توان به سه فاز تقسیم کرد. انقلاب مشروطیت، اقدامات رضاشاه و برنامه‌های محمدرضا شاه زیر نام «انقلاب سفید». فقط انقلاب مشروطیت بود که با هدف دگرگونی سیاسی رخ داد. پروژه نوسازی رضا شاه و محمدرضا شاه محتوای اصلاحات سیاسی نداشت و بیشتر نوسازی‌های اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و اداری بودند. پی آمد این تحولات «پس افتادگی فرهنگی» رخ داد، که در آخرین فاز، در شکل «بحران هویت فرهنگی» زمینه‌ساز انقلاب شد. بحران هویت فرهنگی ویژگی کسانی است که از فرهنگ گذشته خود جدا افتاده‌اند، بی‌آنکه قادر باشند به فرهنگ مدرن بپوندند. یا آنکه میان هویت ایرانی و اسلامی آن‌ها باهویت مدرن تضاد و تقابل روی داده باشد. افزون بر پس افتادگی فرهنگی، دو گفتمان «باز گشت به خویشتن خویش»، (علی شریعتی)، و «بومی‌گرایی» (جلال آل احمد)، هردو با گرایش غرب‌ستیزانه بازتاب منفی ورود و گسترش مدرنیت در ایران بوده است. این دو گفتمان عوامل محرک بسیج طبقات میانی جامعه علیه شاه و شرکت آن‌ها در انقلاب ۱۳۵۷ بود. نقش علی شریعتی تنها در نفی مدرنیت نبود. او در ساخت گفتمان انقلاب، با کاربرد واژه‌هایی چون «هر سرزمین کربلا است و هر روز عاشورا» نسلی را برای مشارکت در انقلاب آماده کرد، که خدمت روحانیتی قرار گرفتند که با او مخالف بودند.

ایران، همانند بسیاری کشورهای درحال رشد، به دلیل عقب ماندن از رشد صنعتی می‌بایست این ضرورت را از طریق رابطه با جوامع پیشرفته غرب تأمین می‌کرد. ایجاد نهاد قانون‌گزاری، و تصویب قانون اساسی یک پدیده مدرن بود. یا بطور نمونه راه آهن، بانک، دانشگاه، دادگستری و غیره. نمی‌بایست از این ضرورت‌ها به دلیل آنکه غربی بودند صرفنظر کرد. بنابراین ورود مدرنیت به ایران امری اجتناب ناپذیر بود. با پشتوانه در آمد سرشار نفت، رژیم شاه شرایط نسبی برای دست‌یابی مردم به نان بیشتر را فراهم کرد، ولی دست‌یابی به وجه دیگر مدرنیت، یعنی آزادی و مشارکت مردم در سیاست را محدود‌تر و حتی مسدود کرد. این خود عامل اصلی شکست پروژه مدرنیزاسیون شد.

تنگ کردن فضای سیاسی سبب شد که نیروهای سکولار محدود بمانند، ولی نیروهای مذهبی با تکیه بر نهاد‌ها و شبکه‌های گسترده دینی، قانونی و توده‌ای خود در غیاب نیروهای سیاسی رقیب مردم را به سمت خود جلب نمایند و مدرنیت را به چالش بکشند. در حالیکه در فضای باز سیاسی نیروهای روشنفکری رقیب می‌توانستند تعادلی در رشد آگاهی جامعه، به ویژه در فوائد فرهنگ چالش‌گر مدرنیزاسیون بوجود آورند. ولی ترس و نگرانی شاه سبب شد که عرصه فقط برای نیروهای مذهبی گشوده بماند، حتا نیروهای ملی از امکانات سازمانی و گفتمانی برخوردار نبودند.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: کبرا گلستانی