پنج شنبه, 27 ارديبهشت 1403

 



موضوع: كنفرانس صفحه 31 - 32 - 33 كتاب جامعه شناسي فرهنگي

كنفرانس صفحه 31 - 32 - 33 كتاب جامعه شناسي فرهنگي 10 سال 6 روز ago #74386

استاد عزيز سركار خانم گلستاني
به شرح ذيل كنفرانس تقديم ميگردد.
لازم به ذكر است قبل از سال 93 كنفرانس بصورت شفاهي تقديم گرديد.




***اميل دوركيم : رويكرد وحدت گرا به امور فرهنگي
 دوركيم در مخالفت با ديدگاه هاي فرد گرايانه، بر اولويت جامعه بر فرد مهر تائيد گذاشت.
 تصور او از پديده هاي فرهنگي مبتني بر همين كل گرايي روش شناختي بود.
 با اين تفاسير دوركيم نظريه وجدان جمعي را مطرح ساخت كه زير مجموعه اي از نظريه هاي فرهنگي مي باشد.
1- وجدان جمعي شامل :
تصورات جمعي
آرمان ها
ارزشها
احساسات مشترك همه افراد جامعه است
كه پيش از فرد وجود دارد و خود را به فرد تحميل مي كند.
2- وجدان جمعي سبب وحدت و همبستگي يك جامعه مي شود.
 نظريه " فرا اندام " آلفرد كروبر درباره فرهنگ و شخصيت متاثر از نظريه وجدان جمعي دوركيم هستند.
o او معتقد به اين بود كه بشريت واحد است و تمدن هاي خاص هستند كه به تمدن بشري كمك مي كنند.
o او دردر طبيعت انسان هاي اوليه و انسانهاي متمدن تفاوتي نمي ديد.
o او مي كوشيد مفهوم عيني را از تمدن ارائه دهد نه بصورت دستوري
• كه بدون خدشه دار وارد كردن به وحدت بشري، سبب ايجاد عقيده به كثرت تمدن ها شود.

*** لوسيون لوي برول: ‌نگرش تفاضلي
 همه سعي و تلاش لوسيون اين بود كه نظريه تحول گرايانه تك خطي و ديدگاه پيشرفت ذهني اعلام نمايد.
 لوسيون با تصور وجود "مردم ابتدايي" مخالف بود و نسبت به تصور وحدت رواني بشر كه اسلوب كاري واحدي را ايجاد ميكرد معترض بود.
 لوسيون با دوركيم اختلاف نظر داشت و به او ايراد مي گرفت.
 زيرا كه معتقد بود دوركيم ميخواهد ثابت كند انسان ها در همه جوامع داراي طرز تفكر منطقي هستند كه بصورت الزام از قوانين خرد ورزي مشتركي پيروي مي كنند.
 لوسيون تفاوت فرهنگي را در كانون تفكرات خود قرار مي دهد.
او پرسشهايي در خصوص تفاوت هاي موجود در طرز تفكر كه در ميان اقوام مي تواند وجود داشته باشد، مطرح كرده است.
منظور از طرز تفكر همان شناخت فرهنگ مردم است.

***مالينوفسكي : تحليل كاركرد گرايانه فرهنگ
- به عقيده مالينوفسكي :
فرهنگ نظامي را تشكيل ميدهد
عناصر و اجزاي آن در وابستگي متقابل هستند و مطالعه جداگانه اجزاء امكانپذير نيست.
- در هر فرهنگي ويا در هر رسمي و يا در هر عقيده اي و يا هر باوري كاركرد حياتي وجود دارد، وظيفه اي دارد و بايد آن را ايفا كند
كه هركدام از اين بخش ها غيرقابل تعويض از كل ارگانيك هستند.
- مالينوفسكي در برابر تحول گرايي (كه به آينده مي نگرد) و اشاعه گرايي (كه به گذشته نظر دارد)، كاركرد گرايي را پيشنهاد مي كند :
1- متمر كز بر حال
2- و تنها فاصله زماني است كه در آن مردم مي توانند به مطالعه عيني جوامع انساني بپردازد.
3- و معتقد به اين است كه عناصر تشكيل دهنده يك فرهنگ، ارضاي نيازهاي اساسي انسان است.
- نظريه نيازها : فرهنگ با ايجاد نهادهايي، راه حل جمعي و سازمان يافته اي بر نيازهاي فردي مشخص مي كند به اين نيازها پاسخ ميدهد.
- به عقيده او هدف انسان شناسي، فقط مطالعه امور فرهنگي نيست، بلكه
1- مطالعه نهادها (اقتصادي، سياسي ، قضايي ، آموزشي و.... )
2- روابط ميان اين نهادها در ارتباط با آن نظام فرهنگي است.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: کبرا گلستانی