پنج شنبه, 27 ارديبهشت 1403

 



موضوع: جامعه شناسي فرهنگ و جامعه

جامعه شناسي فرهنگ و جامعه 10 سال 6 روز ago #74144

مفهوم فرهنگ
فرهنگ عبارت است از ارزش هايي که اعضاي يک گروه معين دارند، هنجارهايي که از آن پيروي مي کنند، و کالاهاي مادي که توليد مي کنند. ارزش ها آرمان هاي انتزاعي هستند، حال آن که هنجارها اصول و قواعد معيني هستند که از مردم انتظار ميرود آن ها را رعايت کنند. هنجارها نشان دهنده ي بايده و نبايدها در زندگي اجتماعي هستند. بدين سان تک همسري- وفادار بودن به تنها يک شريک زناشويي- ارزش مهمي در اکثر جوامع غربي است. در بسياري از فرهنگ هاي ديگر شخص مجاز است در يک زمان يک زن و شوهر داشته باشد. هنجارهاي ازدواج، به عنوان مثال، شامل چگونگي رفتار زن وشوهر نسبت به وابستگانشان است. در بعضي از وجوامع، از شوهر يازن انتظار مي رود که با پدر ومادر همسرانشان رابطه ي نزديکي را برقرار کنند، در فرهنگ هاي ديگر از آن ها انتظار مي رود آشکارا از يکئيگر فاصله بگيرد.
تکامل
برطبق نظريه ي داروين، تکامل نوع انسان در نتيجه ي تکامل نوع انسان در نتيجه فرايندي تصادفي پديد آمده است. تکامل نتيجه چيزي است که داروين آن را انتخاب طبيعي ناميد. مفهوم انتخاب طبيعي ساده است. همه ي موجودات زنده براي زنده ماندن نيازمند غذا و منابع ديگري مانند حفاظت در برابر شرايط نامساعد اقليمي هستند. اما منابع کافي براي نگهداري همه ي انواع حيواني که در هر مرحله ي زماني معين وجود دارند، موجود نيست، زيرا زادو ولد آ نها به مراتب بيشتر از آن است که محيط بتواند غذاي آن ها را فراهم کند. آن ها که بهتر با محيطشان انطباق يافته اند باقي مي مانند، در حالي که ديگران، که کمتر توانايي مقابله با شرايط محيطي را دارند، نابود مي شوند. بعضي از حيوانات باهوش تر و چابک تر بوده يا بينايي بهتري نسبت به ديگران دارند آنها مدت طولاني تري زندگي مي کنند، و مي توانند زاد و ولد کرده ويژگي هاي خودرا به نسل هاي بعدي منتقل دهند. آنها براي بقا و توليد نسل انتخاب شده اند.
جهش
به واسطه ي مکانيسم زيستي جهش، يک فرايند مستمر انتخاب طبيعي وجود دارد. جهش يک تغيير ژنتيکي اتفاقي است که صفات زيستي بعضي از افراد در يک نوع تغيير مي دهد. بيشتر جهش ها از نظر ارزش بقا يا زيان آوريا بي فايده اند، اما برخي به حيوان در رقابت با ديگران برتري مي دهد: درآن صورت افرادي که داراي ژنهاي جهشي هستند باقي مي مانند وافرادي که فاقد آن ها هستند از ميان خواهند رفت. اين فرايند هم علت تغييرات جزئي در درون نوع وهم تغييرات عمده را که منجر به از ميان رفتن نوع مي شود توضيح مي دهد. به عنوان مثال،ميليون ها سال پيش خزندگان عظيم الجثه در نقاط مختلف دنيا فراوان بودند. اندازه آنها با وقوع جهشهايي در ساير انوا کوچکتر که توانايي انطباق برتر با شرايط محيطي را به آنها داد، به صورت مانعي براي بقا درآمد. نخستين نياکان انسان ها از جمله ي اين انواع داراي توانايي انطباق بيشتر بودند.
زيست شناسي اجتماعي
مطالعات زيست شناسان اجتماعي که هماننديهاي نزديکي ميان رفتار انساني و رفتار حيوانات مي بينند، اين طرز تلقي رابه رويارويي فراخوانده است. اصطلاح زيست شناسي اجتماعي از نوشته هاي ادوارد ويلسون آمريکايي گرفته شده است. اين اصطلاح به کاربرد اصول زيست شناختي در تبين فعاليت هاي اجتماعي همه ي حيوانات اجتماعي، از جمله انسان اشاره مي کند. مطابق نظرويلسون، بسياري از جنبه هاي حيات اجتماعي انسان در ترکيب ژنتيکي ماريشه دارد. به عنوان مثال، بعضي ازانواع حيوانات آداب عشق ورزي و رفتار جنسي انسان، به طور کلي متضمن آداب مشابهي است، که مبتني بر خصائص ذاتي نيز هستند. به عنوان نمونه اي ديگر، در اکثر انواع حيواني، نرها درشت تر و پرخاشگرتر از ماده ها هستند، و گرايش به تسلط بر جنس ضعيف تر دارند. شايد عوامل ژنتيک بتوانند توضيح دهند که چرا، در تمام جوامع انساني که مي شناسيم، مردان بر زنان گرايش بيشتري به در دست داشتن مواضع قدرت دارند. بر طبق نظر ويلسون و پيروانش، زيست شناسي اجتماعي با نشان دادن اين که بسياري از اين گونه جنبه هاي رفتار انساني به طور ژنتيکي برنامه ريزي شده اند، خواهند توانست هرچه بيشتر جامعه شناسي و انسان شناسي را به صورت يک رشته علمي واحد مبتني بر زيست شناسي درآورد.
غريزه
غريزه آن گونه که در زيست شناسي و جامعه شناسي درک مي شود، يک الگوي رفتار پيچيده است که به طور ژنتيکي تعيين مي شود. در اين معنيا آداب عشق ورزي بسياري از حيوانات پست تر غريزي است. به عنوان مثال، ماهي آبنوس(يک ماهي کوچک آب شيرين) مجموعه آداب فوق العده پيچيده اي براي جفت گيري دارد که نرو ماده هر دو بايد طبق آن رفتار کنند. هر ماهي مجموعه اي از حرکات ظريف و ماهرانه را انجام مي دهد، و ديگري به آن پاسخ داده و رقص جفت گيري شگفت انگيزي را مي آفرينند. اين الگ در تمام ماهي هاي اين نوع به طور ژنتيکي ايجاد گرديده است. به هم زدن خود به خودي چشم، ويا کنار کشيدن سر در برابر يک ضربه ي پيش بيني شده، يک عمل انعکاسي است، نه يک غريزه، اين عمل تنها يک واکنش ساده است، نه يک الگوي رفتار پيچيده، بنابراين، سخن گفتن ازآن به عنوان عمل غريزي به مفهوم دقيق و علمي آن نادرست است. انسان ها با تعدادي از انعکاس هاي اساسي، همانند واکنش جشم به هم زدن ، که اکثر آنها به نظر مي رسد داراي نوعي ارزش بقاي تکاملي باشد، متولد مي شوند. به عنوان مثال، نوزاد انساني هنگامي که نوک پستان يا شيء شبيه نوک پستان به او داده مي شود شروع به مکيدن آن مي کند. کودک خردسال هنگامي که ناگهان تعادل خود را از دست مي دهد، دست هايش را براي رسيدن به چيزي که اورا نگه دارد بالا مي برد و چنانچه دستش با سطح داغي برخورد کند آن را به سرعت عقب مي کشد. بديهي است که هر يک از اين واکنشها در رويارويي با محيط مفيد است. انسان ها همچنين نيازهاي زيستي معيني دارند. نيازهاي ما به غذا، آب، ارضاي جنسي و حفظ سطح معيني از گرماي بدن مبناي ارگانيک دارد، اما شيوه هاي ارضاء اين نيازها و برخورد با آن ها، درميان – و در درون- فرهنگهاي گوناگون به کلي فرق مي کنند.
گوناگوني فرهنگي
گوناگوني فرهنگ انساني بسيار چشمگير است. ارزشها و هنجارهاي رفتار از فرهنگي به فرهنگ ديگر بسيار فذق مي کنند و اغلب به شيوه اي اساسي با آنچه مردم جوامع غربي طبيعي مي پندارند تفاوت آشکار دارند. به عنوان مثال، ما در جوامع امروزي غربي قتل عمدي نوزادان يا کودکن خردسال را يکي از زشت ترين جنايات مي دانيم. اما در فرهنگ سنتي چين، نوزادان دختر را غالباً در هنگام تولد خفه مي کردند، زيرا آنها به جاي اينکه دارايي خانواده به شمار آيند سربار خانواده تلقي مي گرديدند. در غرب، به خوردن صدف عادت دارند، اما بچه گربه يا سگ توله را که هر دو در بعضي جاهاي دنيا از جمله غذاهاي لذيذ به شمار مي روند نمي خورند. يهوديان گوشت خوک نمي خورند، حال آنکه هندوها گوشت راخوک مي خورند اما از خوردن گوشت گاو خوداري مي کنند. غربيها بوسيدن را به عنوان يه جزء طبيعي رفتار جنسي تلقي مي کنند، اما در بسياري از فرهنگ هاي ديگر اين امر يا ناشناخته است ويا نفرت انگيز پنداشته مي شود. همه ي اين ويژگي هاي گوناگون رفتار جنبه هاي تفاوت هاي فرهنگي گسترده اي هستند که جوامع را از يکديگر متمايز مي کنند.
خرده فرهنگ
جوامع کوچک مانند (جوامع شکار و گردآوري) معمولاً از نظر فرهنگي يکسان هستند، اما جوامع صنعتي از نظر فرهنگي متنوع بوده، خرده فرهنگهاي گوناگون بسياري را در بر مي گيرند، به عنوان مثال، در شهرهاي امروزي اجتماعات خرده فرهنگي زيادي در کنار يکديگر زندگي مي کنند. جرالد ساتلز پژوهشي ميداني در يکي از محلات فقيرنشين غرب شيکاگوانجام داده است. وي تنها در اين يک محله گروهبندي هاي خرده فرهنگي متعدد گوناگوني را يافت: پورتوريکوييها، سياهان، يونانيها، يهوديان، کولي ها، ايتالي ها، مکزيکيها و سفيد پوست هاي جنوبي، همه ي اين گروهها قلمروهاو شيوه هاي زندگي خاص خود را داشتند.
قوم مداري
هر فرهنگي الگوهاي رفتار منحصر به خود را دارد، که براي مردمي که از زمينه هاي فرهنگي ديگري هستند بيگانه مي نمايد. جامعه شناسان تلاش مي کنند تا آنجا که ممکن است از قوم مداري، که قضاوت درباره ي فرهنگ هاي ديگر در مقايسه با فرهنگ خويشتن است، اجتناب کنند. ازآنجا که فرهنگ هاي انساني بسيار متفاوتند. شگفت انگيز نيست که مردم متعلق به يک فرهنگ همدردي کردن با عقايد ويا رفتار افراد متعلق به فرهنک ديگر را اغلب دشوار مي يابند. مثال آيين کارگو، دشوار يک فرهنگ در برخورد با فرهنگي ديگر را نشان داد. در جامعه شناسي، بايد مراقب باشيم که عينک فرهنگي خود را برداريم تا بتوانيم شيوه هاي زندگي اقوام مختلف را در پرتوي عاري از تعصب مشاهده کنيم.
ويژگي هاي عام فرهنگي
درميان دگرگوني رفتار فرهنگي انسان برخي ويژگي هاي مشترک وجود دارند. هرگاه که اين ويزگي ها در همه، يا تقربياً همه جوامع يافت شوند. ويژگيهاي عام فرهنگي ناميده مي شوند. هيچ فرهنگ شناخته شده بدون يک زبان از نظر دستوري پيچيده وجود ندارد. همه ي فرهنگها داراي شکل مشخصي از نظام خانوادگي هستند، که درآن ارزشها وهنجارهايي در ارتباط با مراقبت کودکان وجود دارند. نهاد ازدواج يک ويژگي عام فرهنگي است. همان گونه که شعاير ديني و حقوق مالکيت چنين هستند. همچنين، در همه ي فرهنگ ها شکلي از ممنوعيت زنا با محارم- ممنوع کردن روابط جنسي ميان خويشاوندان نزديک، مانند پدر ودختر، مادر وپسر،يا برادر وخواهر- وجود دارد. انواع ديگري از انواع ديگري از ويژگي هاي عام فرهنگي توسط انسان شناسان تشخيص داده شده اند- از جمله وجود هنر، رقص، آرايش بدني، بازيها، هديه دادن، شوخي کردن و قواعد بهداشت.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: کبرا گلستانی