چهارشنبه, 26 ارديبهشت 1403

 



موضوع: كنفرانس:فرهنگ سياسي و توسعه فرهنگي در ايران

كنفرانس:فرهنگ سياسي و توسعه فرهنگي در ايران 10 سال 1 هفته ago #71771

فرهنگ سياسي
هر نظام سياسي از دوبخش است :
1-ساختار سياسي
2-فرهنگ سياسي
ساختار سياسي : مجموعه نهادها ،مراكز و قوانين مرتبط باقدرت سياسي است كه كليتي واحد را تشكيل
فرهنگ سياسي:در فرهنگ سياسي تمركز بر توجه به بازيگران ،فضاي ذهني آنها ،رفتارها و عقايدشان است
اگر ساختار سياسي را سخت افزار سياسي بدانيم فرهنگ سياسي نرم افزار آن محسوب مي شود
ريشه تحولات سياسي واجتماعي در سايه تحولات فرهنگي است
لوسين پاي معتقد است فرهنگ سياسي مجموعه بازخوردها اعتقادات و احساساتي است كه به روند سياسي سامان ميدهداصول و قواعد تعيين كننده حاكم بر رفتار نظام سياسي را مشخص ميكند ويژگيهاي فرهنگي دولت ها گرايش هاي سياسي و شيوه هاي حكومتي آن هارا نيز مورد بررسي قراردادو براي درك بهترسياست از دروازه فرهنگ وارد شد.
بررسي نقش و تاثير فرهنگ سياسي در روند رشد دموكراسي درجامعه از اهميت بسياري برخوردار است بنابراين شناخت موانع فرهنگي دموكراسي در ايران حائز اهميت است در ايران نهاد خانواده مدرسه و رسانه هاي گروهي در رشد و تربيت فرهنگ سياسي شهروندان و سوق دادن آن به سمت فرهنگ دموكراتيك نقش مهمي دارند
آقاي غسان سلامه در كتابش (دموكراسي بدون دموكرات ها )راجب مسائل خاورميانه ميگويدو اشاره ميكندكه توسعه سياسي و جامعه مدني فقط اين نيست كه افكار فلاسفه بزرگ مطرح شود بايد متغيرهاي مهم تري مطرح و موردتوجه قرار گيرد.از جمله آموزش دموكراسي ،آموزش جامعه مدني و آموزش رفتار استدلالي با ديگران
برخي موانع فرهنگي گذار به دموكراسي در ايران:
در ايران در 100 سال اخير انديشه هاي دموكراتيك وجود داشته ولي همين افراد دررفتار خلقيات و ارتباط با محيط اجتماعي به شدت رفتار اقتدارگرايانه داشته اند .
موانع فرهنگي در ايران ريشه در باورهاي قومي – ملي داردو از طرفي طي همين دوران كشور در معرض فشارهاي نوسازي و توسعه قراردارد.همچنين با فرآيندصنعتي شدن ، شهر ي شدن و توسعه ارتباطات تقاضاي زيادي براي مشاركت و رشد جامعه مدني ايجاد شده .
در ايران ساختار پدر سالاري ،استبدادي ،سلسله مراتبي واقتدارگرابا مفهوم دموكراسي در تقابل جدي قرار داردالبته تلاشهايي كه از پهلوي اول تاكنون به نام توسعه و مدرنيزاسيون انجام گرفته به دليل فقدان نگرشي فرهنگي در عمل سبب ايجاد جامعه سعادتمندتر نشده
در دنياي كه ما شاهد تحولات زياد در مغرب زمين هستيم هنوز برخي مسائل حل نشده رو درروي جامعه ايران قراردارد مسائلي مثل هويت اصالت و مشروعيت در طي ساليان كشورما شاهد آشوبهاي سياسي و تحول اجتماعي بوده . دركشورهاي مثل ايران چالش مدرنيته و ماندگاري سنت وجود دارد كه مسئله مهمي است
هنوز عموم مردم تمايلي به حقوق بشر و ابعاد گوناگون آن ندارند آنهاهمواره خواهان بذل و عنايت حاكمان در تحول معيشت روز مره شان هستند حتي ميان قشر نخبگان نيز وجود دارد مردم بيشتر به دو مقوله معاش و امنيت اهميت مي دهند و دوپديده جنگ و غارت مسئله روزمره به نظرميآيد و فرصت شناخت حقوق ملي و جهاني از دست مي رود.
شخصيت دموكراتيك:
در روانشناسي اجتماعي آن نوع از شخصيت كه مستعد مشاركت درحيات عمومي باشد و زندگي سياسي را عرصه فعاليت ميان افرادبرابر بداند و از سلطه جويي بر ديگران از يك سو و پيروي كوركورانه از قدرتمندان كه از ويژگي هاي شخصيت اقتدار طلب است بپرهيزد شخصيت دموكراتيك گفته ميشود
شخصيت دموكراتيك ناظر بر ويژگي هاي ذاتي فرد نيست بلكه محصول فرايندهاي پيچيده ي جامعه پذيري است و بسته به ساختار قدرت سياسي دارد.
هارولد لاسول براي شخصيت دموكراتيك چهارويژگي در نظر گرفته:
1-اجتماعي بودن در نتيجه روابط گسترده با ديگران
ترجيح دادن به ارزش ها و نيازها كه مورد توجه ديگران است
اعتقاد به نيك سرشتي بنيادي انسان ها
رسوخ سه ويژگي فوق به ناخودآگاه فرد
در نظام هاي غير دموكراتيك :اين مجموعه شخصيتي تسليم پذيردر مقابل قدرت برتر سلطه جويي بر زيردستان و عدم احساس برابري با ديگران اشاره دارد
در نظام دموكراتيك در مرحله اول خانواده احساس اعتماد به ديگران و روابط انساني ايجاد ميكنند اما در فرهنگ هاي سنتي در مرحله اول احساس بي اعتمادي نسبت به ديگران و روابط انساني در فرد ايجاد ميكند
در نظام دموكراتيك ثانويه :احساسي از بدگماني در افراد به وجودمي اورد و ضرورت محدود كردن قدرت را تعليم ميدهد در حالي كه در نظام هاي غير دموكراتيك ثانويه : جامعه پذيري افراد را طوري تعليم مي دهدتا نسبت به نهادها و رهبران سياسي ايمان كامل داشته باشد شخصيت اقتدارطلب در نهايت گرايش به اشكال پدر سالا ري دارد
در جامعه ايران نقش فرد بسيار مهم است ظرفيت فردي افراد تعيين كنند ه و تصميم ساز است قهرمان واقعي مردم هستند و قرار نيست نجات دهنده اي از آسمان بيايد واگر مردم خودشان سرنوشتشان را بدست نگيرندبا مشكل مشروعيت روبرو خواهند بودتا زماني كه مردم چشم اميد به ظهور قهرمان دارند نميتوانند برمشكلات سياسي اجتماعي و اقتصادي خود فايق آيند .
شهروندي در ايران :
در اينجا به بررسي نتايج علمي با موضوع واقعيت اجتماعي شهروندي در ايران كه اقايان توسلي ، نجاتي حسيني انجام شده مي پردازيم .
دردوره تاريخي ايران باستان واقعيت اجتماعي و موقعيت جامعه شناختي شهروندي شكل( امتناع شهروندي) قابل ملاحظه است يعني زمينه هاي شهروندي مجال شكل گيري و تقويت نداشته است
در ايران پس از اسلام تا انقلاب مشروطه، شكل (امكان شهروندي )قابل ملاحظه است يعني زمينه ها و بستر سازي شهروندي داراي ظرفيت و پتانسيل شكل گيري و تقويت بودند
اما در دوره سوم تاريخي از مشروطه تا انقلاب اسلامي اشكال اجتماعي خاصي از شهروندي دردوره هاي سه گانه جنگ ،سازندگي و نيز دولت اصلاحات قابل مشاهده است .
آشوب هاي داخلي و آغاز جنگ تحميلي مجال تقويت شهروندي از نوع مدني راتا حدود زيادي سلب كرد در دولت مديريت جنگ (شهروندي مذهبي ايدئولوژيكي انقلابي )يا (شهروند –سرباز)پديدآمد
در دوره 68تا76نيز هسته اوليه اي از شهروندي اجتماعي و رفاه ظاهر شده و در دوره 76 تا80 هسته اوليه شهروندي سياسي پا گرفته است اما هنوز شهروندي مدني بسيار كمرنگ است كه ناظر به حق آزاديهاي مدني است شهروندي اجتماعي ناظر به حق برخوداري از رفاه اقتصادي ،اجتماعي،فرهنگي و شهروندي سياسي ناظر به حق مشاركت سياسي است
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: کبرا گلستانی