خوش آمديد,
مهمان
|
|
در بسياري از مواقع تعريفي كه از فرهنگ ارائه مي شود با ديگر مفاهيم كه با پيشوند يا پسوند
است ، اختلاط معنايي و عيني پيدا كرده است. در تعريف فرهنگ، نيازمند تمايزگزاري فرهنگ با ديگر مفاهيم مرتبط با آن هستيم. ۱٦ اين مفاهيم عبارتند از: « فرهنگ نخبه، فرهنگ عاميانه، فرهنگ توده، صنعت فرهنگ و فرهنگ عامه » فرهنگ نخبه: اين مفهوم از بدو طرح اصطلاح فرهنگ در آلمان مطرح شده و از طريق نخبگان، براي ارتقاء فكر و انديشه، مورد توجه بوده است. متأثر از فضاي كلي آلمان و ديدگاه فرهنگي ماركسي، گرامشي، با محوريت روشنفكران، مفهوم فرهنگ نخبه در مقابل فرهنگ توده مطرح شده است. از طريق انديشمندان مكتب فرانكفورت، از قبيل آدورنو، هوركهايمر، هربرت ماركوزه و هابرماس، دوگانگي فرهنگي محوريت يافت. فرهنگ نخبه به عنوان فرهنگ متعالي: از فرهنگ نخبه به عنوان فرهنگ متعالي نيز ياد كرده است. او در تعريف فرهنگ نخبه يا فرهنگ متعالي، « بهلر » مدعي است كه فرهنگ، امري پذيرفته شده و تاريخي نيست، زيرا در گذشته، كمتر سخني از فرهنگ متعالي وجود داشت. معاني و گام هاي مختلف فرهنگ متعالي: 1 : مطرح شدن فرهنگ متعالي در يك نظام دوگانه ي فرهنگ متعالي در مقابل فرهنگ پست. سؤالات مطروحه در اين گام: الف- در گذشته، فرهنگ پست به چه معني بوده است؟ ب- آيا فرهنگ پست به معناي بي فرهنگي است؟ پ- آيا منظور ، افراد بربري است كه داراي فرهنگ نبوده يا اينكه فرهنگ آنها چون قابل قبول نبوده، پست ناميده شده است؟ پيوند خورده است. كساني كه به طبقه ي بالا تعلق دارند، داراي فرهنگ « سلسله مراتب » 2 : فرهنگ متعالي با نظام متعالي و ديگراني كه متعلق به طبقات پايين هستند، از فرهنگ پست برخوردارند. » 3 : فرهنگ رسانه هاي جمعي و آنچه كه رسانه ها در قالب برنامه هاي فرهنگي و هنري ارائه مي دهند، به عنوان است. « فرهنگ متعالي » و آنچه كه در نزد نخبگان فرهنگي است، مصداق « فرهنگ پست شروط لازم براي پذيرش فرهنگ متعالي: وجود گروهي نخبه كه توانايي توليد و درك انتقال عناصر فرهنگي را دارند. اين گروه بين خود به تعامل مي پردازند و هم از اين لحاظ است كه در مقايسه ي با ديگران هويت مي يابند. اين فرهنگ در نظام سلسله مراتب اجتماعي شكل مي گيرد. فرهنگ نخبه به علم و دانش و فناوري نيز مي انجامد. فرهنگ متعالي در زبان فارسي: در يكي از متون زبان پهلوي ( پند نامه آتورپات مهراسنتان ، ترجمه ي جاماسب آسا) كه براي ما باقي مانده است، كلمه آمده است: « دانش و دانايي » فرهنگ به معني ۱۷ به خواستاري فرهنگ، كوشا باشيد. چه فرهنگ تخم دانش است و بر آن خرد است و خرد، آرايش دو جهان است و » در باره ي آن گفته اند: اندر فراخي، پيرايد، و اندر شگفتني ( سختي )، پانه ( نگهبان ) و اندر آستانه ( مصيبت )، دستگير و اندر تنگي، پيشه است. در شاهنامه فردوسي، فرهنگ با معاني متفاوت و به معني آيين ، دانش، علم، نيكمردي و مترادف با خصايل اخلاقي به كار رفته است. : « اندرز نامه نوشيروان » نمونه از ز دانا بپرسيد پس دادگر كه فرهنگ بهتر بود يا گهر چنين داد پاسخ بدو رهنمون كه فرهنگ باشد ز گوهر فزون كه فرهنگ آرايش جان بود ز گوهر، سخن گفتن آسان بود گهر بي هنر زار و خوار است و سست به فرهنگ باشد روان تندرست در برهان قاطع نيز فرهنگ به معني علم و دانش و عقل و ادب و بزرگي و سنجيدگي و بر وزن فرهنج است. فرهنگ كه تا اين اواخر به معني علم و دانش بوده و نام فرهنگ به وزارت آموزش و پرورش و بعد به وزارت علوم تعلق مبادي آداب، باريك انديش، با سواد، اهل مطالعه، خوش » داشت ، با مفهومي روشنفكري و طبقاتي، مترادف كلمه مشرب، آشنا با آداب و رسوم خاص و مؤدب و داراي خصايل اخلاقي نيز به كار مي رود و با فرهنگ كسي است كه با رفتار مؤدبانه و هوشيارانه اش براي خود شخصيت و موقعيتي احراز كند كه براي همه كس ميسر نيست و مستلزم داشتن امكان مساعد و استعداد معين و تعليم و تربيتي اشرافي است و اين همان فرهنگ نخبه يا فرهنگ متعالي است. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|