پنج شنبه, 27 ارديبهشت 1403

 



موضوع: جامعه شناسی فرهنگی ایران

جامعه شناسی فرهنگی ایران 10 سال 2 ماه ago #61768

  • حمید کوشا
  • حمید کوشا's Avatar
  • آفلاين
  • دانشجو
  • ارسال ها: 61
  • Thank you received: 10
جامعه شناسی فرهنگی ایران : جامعه شناسی ، فرهنگ ، فرهنگ ایرانی
تعریف جامعه شناسی : بررسی علمی رفتارهای اجتماعی افراد در جوامع انسانی
جامعه شناسی عبارت است از مطالعه پدیده های اجتماعی جوامع انسانی
انواع جامعه شناسی : گروه ها ، شهری ، روستایی ، خانواده ها ، دینی ، سیاست
فرهنگ : در زبان فارسی فرهنگ از دو بخش تشکیل شده است فر + هنگ ، فر به معنی شکوه ،عظمت ، بزرگی ، ارجمندی و هنگ به معنی دسته ، گروه
فرهنگ در اصطلاح و گفتارهای مردم : آموزش و پرورش (فرهنگی ) - نام موسسه هاو تشکیلات ( فرهنگ و هنر ارشاد اسلامی ) - افراد خوش برخورد و مودب - اهل قلم ، شعراء ، نویسندگان ، صنف و صنعت چاپ- اندیشمندان ، مورخان- پسوندوپیش وندکلمات ( فرهنگ سیاسی ، سیاست فرهنگی ) - مظهر قنات
فرهنگ درعلوم اجتماعی : به نظر ادوارد تایلور فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که شامل معاف معتقدان هنرها صنایع فنون اخلاق قوانین سنن عادت و رفتارهای انسان بعنوان عضوی از جامعه که تعهداتی را دارند
* 14/12/1389
گی روشه : فرهنگ مجموعه به هم پیوسته اندیشه ها ، احساسات و اعمالی است که کم و بیش بصورت آشکار توسط اکثریت افراد یک گروه پذیرفته شده و دارای نمادها و سنبل های خاصی است
ویژگی های فرهنگ : هرسکوتیس ویژگی های زیز زرا در مورد فرهنگ ارائه داده است
فرهنگ عام ولی خاص است : غذا در تمامی ملت ها و اجتماعات انسانی برای رفع نیاز وجود دارد اما هر ملتی دارای آداب و ابزار غذایی خاصی دارد
فرهنگ متغییر ولی ثابت است : همه پدیده های اجتماعی به مقتضی زمان و مکان نیاز ها و اختراعات وغیره دست خوش تغییر و تحول است ثبات به لحاظ فیزیکی کلمه در هیچ یک از جنبه های فرهنگ یافت نمی شود اما این تغییر و تحول بقدری آرام و کند است که در مشاهدات روزمره محسوس نبوده و تقریباً ثابت به نظر می رسد
پذیرش فرهنگ اجباری ولی اختیاری است : فرهنگ تمام حیاط اجتماعی مارا در بر می گیرد ولی به ندرت آشکارا خود را بر ما تحمیل می نماید
فرهنگ به دو قسمت مادی و معنوی تقیسم می شود: و عموماً این موضوع در تمامی تعاریف قابل ملاحظه است فرهنگ مادی بخش ملموس و قابل اندازه گیری کمی علمی پدیده های اجتماعی است مانند فنون ، ابزار ، ابداعات و تولیدات به موضوعات و مسائلی که در نظام فرهنگی قابل اندازه گیری نیست مانند معتقدات ، زبان ، هنر ، ادبیات و تعذیه که در واقع هویت فرهنگی یک ملت را تشکیل می دهد بعضی از دانشمندان بخش فرهنگ مادی را تمدن نامیده اند و بخش غیر مادی آن را فرهنگ تلقی می کنند
* 20/1/1390 تدریس کردند
* 27/1/1390
تعریف فرهنگ از نظر بروس کوئن : هیچ فرد بزرگسال و طبیعی بی فرهنگ نیست فرهنگ را می توان به مجموع رفتارهای اکتسابی و ویژگی اعتقادی اعضای یک جامعه معین تعریف کرد
فرق فرهنگ با جامعه : جامعه به گروهی از انسانها اطلاق می شود که در طول هزاران سال با یکدیگر زندگی کرده و در سرزمین معینی سکنی گزیده اند
ارتباط نمادی آدمیان به سه شیوه اساسی صورت می گیرد : شیوه نخست زبان گفتاری است که آموزش و ارتباطات را آسان می کند .دومین شیوه ارتباط زبان نوشتاری است که آموزش حفظ و میراث فرهنگی را تسهیل می کند . سومین روش زبان جسمانی است که از ادب عامیانه گرفته شده و به معنای برقراری ارتباط با حرکات دست و صورت و به طور کلی با ایما و اشاره است
هنجارهای فرهنگی : هنجارهای فرهنگی معیار رفتارهای ثابتی است که گروه به لحاظ فکری یا رفتاری از افراد دارد یا آن را تایید می کند
صورتهای مختلف هنجارهای فرهنگی :
ارزشها:احساسات ریشه داروعمیقی که اعضای جامعه درآن شریک اندواعمال ورفتارجامعه راتعیین می کند
آداب و رسوم : به آن دسته از شیوه های رفتاری عادی اطلاق می شود که در جامعه رواج دارد
عرف: رسومی که ویژگیهای معناداری از رفتارهای درست و نادرست را در برمی گیرد ودر نظام حقوقی و آموزشهای مذهبی جامعه متبلورمی شودقوانین بخشی ازعرف است به صورت قواعدومقررات درآمده است
* 3/1/1390
فرهنگ آرمانی و فرهنگ موجود : فرهنگ آرمانی آن است که الگوهای رفتاری آشکار و رسماً تایید شده را در بر می گیرد در حالی که فرهنگ موجود (واقعی ) آن چیزی است که عملاً بر جامعه حاکم است
سازمان فرهنگ : هر فرهنگ به شیوه نظام یافته ای سازمان می یابد تا امکان روابط متقابل موثر را برای افراد و گروهها فراهم کند
عنصر فرهنگی : به کوچکترین واحد فرهنگ اطلاق می شود که ممکن است یک عبارت شی ء حرکت یا نماد باشد
مجموعه فرهنگی : به مجموعه پیچیده ای از عناصر منسوب به آن فرهنگ بر می گردد
نهاد : نظام روابط اجتماعی الگو شده و سازمان یافته ای است که در قالب آن کارکردها و بر آوردن نیاز های ضروری فردی و گروهی ممکن می شود
پنج نهاد اجتماعی اساسی را نام ببرید : نهاد های خانوادگی ـ پرورشی ـ سیاسی ـ اقتصادی ـ دینی
خرده فرهنگ : گروهی کوچکتر از جامعه است خرده فرهنگ منسوب به فرهنگ وسیعتر است زیرا بسیاری از هنجارها و موازین فرهنگ بزرگتر را می پذیرد اما از سوی دیگر خرده فرهنگ از فرهنگ کل جامعه متمایز است زیرا برخی هنجارها و موازین خاص خودرا دارد
ضد فرهنگ : به گروههای اطلاق می شود که با هنجارها و موازین فرهنگ غالب در جدال است و آن را شدیداً طرد می کند برای اینکه فرهنگ به شکل موثر عمل کند و هدفهای جامعه را تامین کند باید عناصر مختلف آن به خوبی با یکدیگر هماهنگ باشند .
وحدت فرهنگی: انسجام سازمانی وعملیاتی همه عناصرومجموعه های فرهنگی است که کارکردواحدی دارند
* 10/2/1390
قوم مرکزی : قوم مرکزی گرایشی است که برحسب آن افراد جامعه فرهنگ خود را برتر از فرهنگ دیگران می پندارند. عادتها و سنتها ،غالباً مارا با استفاده از وجهه نظرهای اجتماعی ریشه دار، به قوم مرکزی ترغیب می کنند.به این ترتیب هنگامی که اعضای یک گروه در باره دیگران به داوری می نشیند
رابطه شخصیت وقوم مرکزی: همه گروههای اجتماعی به گسترش قوم مرکزی دامن می زنند اما همه اعضای گروه به یک اندازه قوم محور نیستند برخی تیپها ی شخصیت بیشتر از دیگران به قوم مرکزی گرایش دارند
آثار مثبت قوم مرکزی : قوم مرکزی این فایده را دارد که احساس مشروعیت گروه و وفاداری میهندوستی و ملیت خواهی فرد را تقویت می کند افزون بر آن قوم مرکزی با حفظ و ضع موجود به منزله نیرویی مقاوم در برابر دگرگونیها نیز به کار می آید
زیانهای قوم مرکزی : شاید زیانبارترین اثر قوم مرکزی این باشد که غالباً مانع نوآوریهای احتمالاً سودمند می شود از آنجا که همواره به اندیشه دیگران با بد گمانی می نگرند و آنها را نادرست تلقی می کنند آن دسته از مسائل داخلی که باسانی با استفاده از ابداعات دیگران حل شود
نسبت فرهنگی : چنانچه فرهنگها ی گروههای دیگر را تنها به اعتبار انگیزه ها و ارزشها ی خودمان تجزیه و تحلیل کنیم فهم الگوهای رفتاری آنها تقریباً غیر ممکن می شود .
ضربه فرهنگی : فردی که تحت تأثیر محیط فرهنگی بیگانه است و بین مردمی زندگی می کند که در باورهای اساسی خود با او وجه مشترکی ندارد دچار ضربه فرهنگی می شود
دگرگونی فرهنگی : مردم نسبت به رها کردن سنتها ارزشها و آداب و رسوم خود برای قبول سنتها ارزشها و رسوم تازه انعطاف ناپذیر و سخت گیرند کمتر فرهنگی است که در طول تاریخ دچار دگرگونی نیهایی نشده باشد
واپسماندگی فرهنگی : هنگامی رخ می دهد که عناصر غیر مادی فرهنگ سعی دارد وضعیت خودرا در میان دگرگونیهای عناصر مادی فرهنگ حفظ کنند
فرهنگ پذیری : یک عنصر فرهنگی از فرهنگ دیگر گرفته می شود این جریان فرایند فرهنگ پذیری نامیده می شود . در چنین فرهنگهایی که با یکدیگر تماس مستقیم دارند هر دو دچار دگرگونی می شود در عین حال این دگرگونی ممکن است در یک فرهنگ خیلی عمیقتر از فرهنگ دیگر باشد
انواع عوامل سرچشمه دگرگونی فرهنگی :
تکنولوژی : دگرگونی های سریع تکنولوژی بیشتر در کشورهای صنعتی پیشرفته رخ می دهد هرچه دگرگونی های تکنولوژیکی سرعت وشتاب بیشتری پیداکنددگرگونیهای فرهنگی ناشی از آن بیشتر شود
محیط طبیعی : درگرگونیهای ناگهانی و شدید در محیط طبیعی کمتر رخ می دهد اما درصورتی که رخ دهند تأثیر عمیقی برجا ی می گذارند
دگرگونی در جمعیت : هر گونه دگرگونی عمده در شمار و توزیع جمعیت یک کشور همواره دگرگونیهای اجتماعی متناسب با خود را به دنبال دارد افزایش جمعیت ممکن است منجر به مهاجرت یا بهبود وضع تولید گرددو این به خودی خود ممکن است به دگرگونی اجتماعی بینجامد
نیازهای شناخته شده : شرط دگرگونی اجتماعی این است که جامعه نیازهای خودرابشناسد نیازها جنبه روانی و ذهنی دارد و همینکه اوضاع عوض شود نیازهای تازه پدیدارمی گردد
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: کبرا گلستانی