خوش آمديد,
مهمان
|
|
بسمه تعالی
با سلام و عرض خسته نباشید تعریف فرهنگ : • فرهنگ مجموعه ی پیچیده ای است که شامل معارف ، معتقدات ،اخلاق ، قوانین ، سنن ، هنرها ،صنایع ، تکنیک ها و بالاخره تمام عادات و رفتارو ضوابطی است که انسان به عنوان عضو یک جامعه آن را از جامعه ی خود فرا می گیرد و در قبال آن جامعه تعهداتی به عهده دارد . • بنابراین فرهنگ دارای دو بخش مادی و معنوی است خصوصیات فرهنگ 1- فرهنگ ” عام ” ، ولی ” خاص ” است فرهنگ به عنوان اینکه یک معرفت بشری است ، عام است یعنی در هر جا و به هر نحو که جامعه ی انسانی زندگی کند فرهنگ دیده می شود . - تمام گروه های انسانی برای بدست آوردن مایحتاج زندگی به ساختن ابزار و ادوات و فعالیت های تولیدی و تهیه ی مسکن و لباس و غذا می پردازند . ( تکنولوژی ) - برای حفظ تعادل اقتصادی نظم و قاعده دارند ( مقررات ) - دارای خانواده هستند - برای حفظ و بقای تمام جوامع ، نظام سیاسی دارند - دارای جهانبینی و انسان شناسی خاص می باشند - برای تفهیم مقصود و منظور خود به دیگران و فهمیدن مطالب افراد گروه ، علائم و اشارات و زبان و بیانی دارند . - همه جوامع انسانی برای بیان آرزو، غم و شادی ، دارای رقص ، آواز ، قصه ، نقاشی و هنرهای خاص هستند • با اندک توجهی به گروه های اجتماعی دیگر ملاحظه می شود که با وجود تشابه در کلیات و خطوط اصلی ، تفاوتی در اعمال ، ابزار و رسوم و قوانین و معتقدات و بالاخره تمام وجوه فرهنگی وجود دارد . • به عبارت دیگر ، این فرهنگ (( عام )) در هر جامعه ، میوه و ثمره تجارب (( خاص )) آن جامعه است که بنا بر مقتضیات زمانی و مکانی ، تطور و تحولی ویژه دارد 2- فرهنگ ” ” متغیر ” ، ولی ” ثابت ” است • تمام پدیده های اجتماعی بنا برمقتضیات زمان و بر اساس اختراعات و نیازها و آمد و رفت ها دستخوش تغییر و تحول است و ثبات به مفهوم فیزیکی کلمه ، در هیچیک از جنبه های فرهنگی یافت نمی شود و بالطبع ، سنن و آداب و آرزوها و تکنیک ، هنرآنان نیز تابع این تطور است و در واقع این تغییر ، راز بقا ء و هستی فرهنگ است . • این تغییر و تحول در زمینه های فرهنگی به قدری کند و بطیء صورت می گیرد که به آسانی نمی توان متوجه آن شد لذا به نظر ثابت می آید . • پی بردن به این تغییر وقتی امکان پذیر است که فرهنگ فعلی را با فرهنگ گذشته مقایسه کنیم ( یک برش سی ساله ) 3- پذیرش فرهنگ ” اجباری ” ولی ” اختیاری ” است • فرهنگ الزاما تمام حیات اجتماعی ما را در بر می گیرد . • درست است که انسان در جامعه رشد می کند و مطابق با خواست فرهنگ آن جامعه پذیر می گردد ، زبان آن را می آموزد و مطابق با مقررات و جهانبینی و انسان شناسی آن عمل می کند اما می تواند با استفاده از هوش و استعدادهای خود به کشفیات و اختراعات جدید دست یابد و در افکار خود و دیگران تغییر ایجاد نماید و فضای ” اختیار ” را ایجاد نماید . اشاعه فرهنگ • نفوذ و گسترش فرهنگ یک جامعه در جامعه ی دیگر اشاعه فرهنگ نام دارد • اشاعه فرهنگ از بخش مادی ان آغاز می شود • در اشاعه فرهنگ ، قشر مرفه در جامعه ی مقصد بیشترین نقش را دارد منطقه فرهنگی • جوامعی که از خصوصیات جغرافیایی مشابه برخوردار هستند یک منطقه فرهنگی را ایجاد می کنند زیرا دارای فضای مادی و تکنیکی مشترکی هستند مانند بلوچستان ایران و پاکستان تعامل فرهنگی • برقراری ارتباط میان فرهنگ ها یک ضرورت است که موجب رشد آنها می شود لذا می توان گفت ، بده - بستان فرهنگی میان جوامع را تعامل فرهنگی می گویند تهاجم فرهنگی • تهاجم فرهنگی بدنبال اشاعه فرهنگ صورت می گیرد هنگامی که : احساس ضعف یک فرهنگ در قبال فرهنگی دیگر زمینه را فراهم می سازد تا علاوه بر نفوذ و تسلط بخش های مادی فرهنگ مطلوب ، بخش های غیر مادی آن هم به سرعت از سوی جامعه ی ضعیف پذیرفته شود و هویت ملی و قومی انها کم رنگ شده و بتدریج نابود گردد راهکار • اینکه می بایست میان فرهنگ ها تعامل باشد یک امر بدیهی و پذیرفته شده است ولی برای پرهیز از مورد تهاجم واقع شدن لازم است تا توسط متولیان فرهنگی قوی با برنامه ریزی های درست و بجا ، اولا : • تفکیک لازم میان فرهنگ مادی و فرهنگ غیر مادی جامعه به افراد بویژه جوانان آموزش داده شود تا مقایسه ها بدرستی صورت گیرد مثلا پیشرفت های فضایی را با آموزه های دینی مقایسه نکنند. • ثانیا : فرهنگ معنوی خاص می باشد و چه بسا که در یک فرهنگ دربخش غیر مادی خود در مقایسه با فرهنگ معنوی کشورهای توسعه یافته برتر هم باشد . • ثالثا : در مقایسه بخش معنوی فرهنگ ها تنها می بایست بر مفاهیمی پرداخت که در تمامی فرهنگ ها مشترک است مانند ، صداقت ، نظم ، وجدان کاری و... ارزیابی فرهنگ ها • جلوه های فرهنگی یک جامعه را نمی توان بر اساس معیار و ضابطه ای ارزیابی کرد . در زمینه های فرهنگ مادی اگر یک پدیده ، جدا از مجموعه ی بهم پیوسته ی مسائل اجتماعی در نظر گرفته شود امکان ارزیابی و سنجش آن وجود دارد • ولی ارزیابی نهادهای اجتماعی چون خویشاوندی ، اعتقادات ، زبان و هنر یک جامعه عملا وقتی صورت می گیرد که شخص آن ها را با جامعه ی خود مقایسه کند و بالطبع قضاوت قبلی مقایسه کننده درباره ی جامعه ی خود و جامعه ی مورد نظر ، عامل و معیاری است که مقدار اختلاف کفه ی ترازو را تعیین می کند . این اعتباری بودن باعث شده است که محققین مردم شناس ، از اظهار نظر و ارزیابی مسائل فرهنگی بر حذر باشند . زیرا سنجش گروه ها ، به این بستگی دارد که محقق به کدام گروه تعلق داشته و به چه اصول اجتماعی و سیاسی و اعتقادی پایبند است . • اگر در مردم نگاری ، توجه به بیان وقایع ، بدون ارزیابی و مقایسه ، صورت می گیرد برای اینست که تحقیق حتی المقدور از مسیر واقع بینی منحرف نشود و برای بیان و تحلیل یک پدیده ، محقق تحت تاثیر تفاوت هایی که بین جامعه ی خودش و جامعه ی مورد مطالعه وجود دارد قرار نگیرد . قوم مداری • در هر اجتماع مردم و محقق تازه کار ، در مقایسه ی فرهنگ خود با فرهنگ بیگانه ، فرهنگ خود را محور قرار داده و آنرا برتر از فرهنگ های دیگر می داند این حس ”خود برتر بینی ” را قوم مداری می نامند فولکلور • می توان آن را مجموعه ای از دانستنی ها و اعمال و رفتاری دانست که در بین عامه ی مردم بدون در نظر گرفتن فواید علمی و منطقی آن ، سینه به سینه و نسل به نسل و به صورت تجربه به ارث رسیده است . قلمرو فولکلور • فولکلور در ابتدا محدود به ادبیات شفاهی بود و معمولا از قصه ها ، افسانه ها ، آوازهای محلی ، ضرب المثل ها و چیستان ها تجاوز نمی کرد . مطالعه کنندگان فولکلور بتدریج دامنه ی کنجکاوی علمی خود را توسعه دادند و آداب و رسوم و معتقدات عامیانه را نیز به قلمرو آن افزودند . و کم کم تکنیک ها و هنرهای عامیانه را نیز مشمول آن کردند . با تشکر |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|