خوش آمديد,
مهمان
|
|
بسمه تعالي
دانشگاه جامع علمي كاربردي واحد 13 فرهنگ و هنر موضوع: جنگ روانی و افکار عمومی استاد: جناب آقاي ابراهيمي گرد آورنده: فاطمه تركاشوند رشته تحصیلی : روابط عمومی - امور رسانه – پودمان 4 اردیبهشت 1393 [/center] هدف از جنگ رواني : در اعمال جنگ رواني و تبليغاتي توسط دولتهاي مختلف اهدافي دنبال ميشود كه مهمترين آنها در زمان جنگ، حمايت و پشتيباني از اهداف سياسي و نظامي و به نتيجه رساندن آنها ميباشد . هدف جنگ رواني عليه كشورهاي ديگر، عبارت از: ايجاد تفرقه و هرجو مرج، جستجوي نقاط حساس و تحريكپذير، ساختن آنها و استفاده از تضادهاي داخلي جوامع و تلاش در جهت افزايش تضادهاي نژادي و ايجاد جو بدبيني و عدم اعتماد به دولتها و دامنزدن به هر مسألهاي كه منجر به بر هم زدن و حدت ملي شود. تقويت تنفر مذهبي ميان مردم يك كشوروپشتيباني از هر حركتي كه مانع وحدت در كشور مورد نظر گردد ازاهداف مهم جنگ رواني در هنگام صلح است و حمايت و تقويت توان ملت خودي در نيل به اهداف سياسي ، اقتصادي و يا حين اجراي مأموريتها و فعاليتهاي مخفي نظامي هم از نظرها پنهان نیست . در دوران جنگ اين اهداف وضعيت خاصي پيدا ميكند كه ميتوان از جمله آنها را حفظ متحدان موجود و كسب متحدان تازه و بدست آوردن پشتيباني سياسي، نظامي و اقتصادي و همكاري مدرن در كشورهاي بيطرف، افزايش همكاري و تعميق دوستي با كشورهاي دوست و متعاقب آن ايجاد شك و بدبيني در مردم كشور هدف نسبت به رهبران سياسي، نظامي و اقتصادي آنها» دانست. از ديگر اهداف جنگ رواني در دوران جنگ « خدشه دار ساختن اطمينان دشمن به توان خود از نظر نيروي انساني، مهمات و جنگ افزار و قدرت فرماندهي و سرانجام قانع ساختن آنان به بيثمر بودن تهاجم و يا استمرار جنگ به منظور تسليم و عقب نشيني يا گرفتن امتياز از دشمن » است. جنگ رواني در هنگام درگيري باعث افزايش كارايي و توان رزمي نيروهاي خودي ميشود. هدف از اجراي اين نوع جنگ، وادار ساختن نيروهاي دشمن به فرا رو يا تسليم به صورت فردي يا گروهي، كاهش روحية و تضعيف اراده و پايداري و گمراهي فرماندهان دشمن است كه در نهايت به پيروزي در جنگ خواهد انجاميد. انواع جنگ رواني : جنگ رواني استراتژيك : اين نوع جنگ شامل فعاليتهاي گسترده و بلند مدتي است كه با استفاده از نقاط آسيبپذير سياسي، نظامي، اجتماعي و اقتصادي، عليه بخش عمده و يا تمام مردم يك جامعه بكار ميرود و در نتيجه موجب سستي عقايد و آرمانها ميشود و ملت را نسبت به فرهنگ و تمدن و اصولي كه بر اساس آن حركت ميكند دچار شك و ترديد ميكند. جنگ رواني تاكتيكي : اين نوع جنگ رواني معمولاً در محدودهاي كوچكتر و با اهداف مشخصي انجام ميشود و افراد نظامي و غير نظامي وفاداربه دشمن حاضر در صحنه عمليات رزمي را مورد توجه و هجوم قرار ميدهد، براي مثال در طول جنگ خليج فارس دستاندركاران جنگ رواني آمريكا بيش از 29 ميليون اوراق تبليغاتي با 33 پيام گوناگون روي سربازان عراقي در كويت فروريخته بودند. محتواي اين برگه ها سربازان عراقي را راهنمايي ميكرد كه چگونه تسليم شوند و تجهيزات خود را رها سازند و به آنان درمورد حمله سهمگين آينده هشدار ميدادند و رفتار انساني و دوستانه با اسرا را وعده ميدادند. جنگ رواني تحكيمي : به اين نوع جنگ رواني، جنگ روانی تثبيتي - استقراري و استحكامي هم گفته ميشود كه معمولاً به منظور پيشرفت و سهولت عمليات و افزايش ميزان همكاري مردم غير نظامي در سرزمين خودي يا سرزمينهايي كه توسط نيروهاي خودي اشغال شده انجام ميشود . هدف نهايي در اين نوع جنگ رواني پيروزي در جنگ، برقراري صلح و حفظ پيروزي به دست آمده است. استراتژي جنگهای رواني : در جنگهای عادي، سعي ميشود با تكيه بر قدرت فيزيكي، خسارات قابل توجهي به مراكز اقتصادي و نظامي حریف وارد گردد و از اين طريق اورا به تسليم و اطاعت وادار نمايند. براي انجام اين مورد، داشتن قدرت الزامي است. با اين حال، آيا ميتوان گفت كه براي وادار كردن دشمن به پذيرش ارادهآي خاص، كاربرد نيروي نظامي تنها راه حل ممكن ميباشد؟ بديهي است پاسخ اين سؤال منفي خواهد بود. زيرا توسل به جنگ رواني نيز ميتواند نتايج مطلوبي را به بار آورد. اما جنگ رواني چيست؟ ابزارهاي آن كدام است؟ در چه حوزهاي از جغرافياي انساني عمل ميكند و تأثير آن چه ميتواند باشد؟ مهمترين و اصليترين هدف در جنگهای رواني تضعيف و انحراف افكار عمومي ميباشد. در يك جنگ رواني هدف آن نيست كه ابتدا سرزمين فتح گردد يا قراردادي امضاء شود. بلكه منظور ان است كه تصميمگيرندگان و امضاء كنندگان قرارداد با طي مراحلي به ازدستدادن سرزمين يا امضاء قرار داد تسليم رضايت داده و مقاومتي از خود نشان ندهند. در اين عمليات بايد روحيه، افكارواذهان مردم را تخريب كرد. انجام اين امر به طرق گوناگون صورت ميگيرد. گاه از طريق منفعل ساختن افكار و گاه با فعال كردن و حساس نمودن آنها در جهت اهداف مورد نظر . پيروزي در اين عمليات ميتواند مقدمهاي بر پيروزي نهايي باشد. به عبارت ديگر عمليات رواني گاه جنبه تاكتيكي داشته و گاه نيز در پايان بخشيدن به جنگ نقش عمدهاي بازي ميكند . تعارض رواني ممكن است پس از چند مرحله عمليات نظامي صورت گيرد و گاهي نيز قبل يا همزمان با آن و يا در خلال دورههاي مورد نظر باشد. تمركز تهاجم رواني در جغرافياي انساني : حال بايد ديد كه در جنگهای رواني اولويت با كدام بخش از مراكز انساني است. آيا طبقات و اقشار مختلف اجتماعي ميتوانند مورد توجه كلي و يك سياست مشخص باشد، يا براي هر گروه بايد روش خاصي به كار برد؟ آيا مردم روستاها همانند ساكنين شهرها ميتوانند از نظر رواني آسيب پذير باشند؟ آيا گروههاي طرفدار و مخالف و بيتفاوت نظام، نقاط حساس و ضعيف يكساني دارند؟ بديهي است اقشار وسيع تشكيل دهنده يك كشور نميتوانند به طور يكسان مورد تهاجم رواني قرار گيرند. نوع سلاحها در جنگ رواني متناسب با كميت و كيفيت جمعيت مورد نظر يا نقاط ضعف و قوت آنها انتخاب ميشود. براي هر گروه روش خاصي انتخاب ميگردد. مخالفين سياسي يك نظام خود يك گروه هدف را تشكيل ميدهند كه ميتوانند به چند دسته تقسيم شوند . همانطور كه عناصر بيتفاوت يا طرفدار نظام چنين هستند. الف ) مخالفان سياسي: ازجمله اهداف قابل دسترس درجنگ رواني گروههاي مخالف هستند. يكي از گروههاي احتمالي مورد توجه براي تهاجم رواني، مخالفان سياسي يك دولت مي باشند. اين گروه براساس وضعيت و تعداد ميتواند از عناصر مناسب و آماده براي عمليات رواني محسوب شوند. عناصري كه در مقابل دشمنان خود قدرت دفاعي و احساس مقاومت ندارند ، مي توانند از توان و آمادگي كافي براي شركت در طرحهاي عملياتي را دارا باشند . گروه مخالفان سياسي يك نظام كه به مثابه ابزار اصلي به كار ميآيند در بخشهاي مختلف اقتصادي، مذهبي، فرهنگي، علمي و .... فعاليت كرده و ميتوانند به سادگي زمينه لازم براي درهم شكستن اراده مقاومت و پذيرش تسليم را به وجود آورند و اين امر ميتواند درهر جنگي نقش بسزايي داشته باشد. ب ) عناصر بيتفاوت: دومين گروهي كه ميتوان از آنها براي مقاصد جنگ رواني بهرهبرداري كرد، اقشار وافراد بيتفاوت هستند. مخالفان سياسي در جنگ رواني از اهداف كاملاً دردسترس تلقي ميشوند. درحاليكه گروههاي بيتفاوت اجتماعي با مخالفان سياسي تفاوت دارند، زيرا ممكن است زمينه مقاومت اندكي در آنها يافت شود. به همين خاطر عناصر بيتفاوت بايد تحت برنامههايي خاص و جداگانه درراه دسترسي به هدف مورد نظرهدايت شوند. يكي از اهداف جنگ رواني ميتـواند از بين بردن زمينههاي تمايل گروههاي بيتفاوت به يك جريان يا سياست خاص و گرايش آنها به مواضع مخالف تلقي شود. خارج كردن گروه بيتفاوت از جايگاه مورد علاقهاش، نياز به اجراي برنامه خاصي دارد. سپس تحت يك برنامه مجدد بايد اين گروه را درجبهه جديد فعال نمود. جبههاي كه همانند يك گروه فشارعمل كرده و سياستها و اراده حكومت خود را مورد تعرض قرار داده و از آن حمايت نميكند. ج ) عناصر طرفدار يك سياست يا دولت 1-توده مردم: افراد يك جامعه اگر طرفدار حكومت خود باشند، مهمترين هدف جنگ رواني محسوب ميشوند. اينان در عين حال هدفي استراتژيك و تا حدي هم غير قابل دسترسي در كوتاه مدت را تشكيل ميدهند. بنابراين بايد برنامههاي عملياتي دقيقي براي اين گروه تنظيم كرد. اين برنامه ميتواند از كار بر روي نقاط ضعف سيستم در ابعاد اقتصادي، فرهنگي، علمي، آموزشي، مذهبي و غيره آغاز شود. 2-مديران و گردانندگان حكومت: گروه ديگري كه ميتواند مورد تهاجم رواني قرار گيرد. نيروهاي اداري و سياسي يك جامعه را شامل ميشود. افراد اين گروه به خاطر شخصيت و شغل خاص خود مصونيت بيشتري در برابر جنگهای رواني بروز ميدهند. كانالها و امكانات خاصي وجود دارد كه مديران هر جامعه از آنها تغذيه ميكنند. از طريق نفوذ به اين كانال ها ميتوان از ميزان و درجه اين مصونيت كاست. 3- جريانها، احزاب و گروههاي طرفدار حكومت: جريانها و گروههاي طرفدار به خاطر داشتن تشكل از قدرت بيشتري برخوردارند، لذا مورد توجه جدیتر نيروهاي دشمن واقع ميشوند.
پيوست:
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|