خوش آمديد,
مهمان
|
|
«ويرايش» در معنايي که امروز از آن سراغ داريم، در دهه چهل شمسي با فعاليت مؤسسه انتشارات فرانکلين آغاز شد. اين عمل ابتدا هيچ عنوان شغلي نداشت و رفتهرفته از آن به "اديت" ياد شد و به کننده آن اديتور گفته ميشد.
در اواخر دهه چهل بود که واژه نوظهور «ويراستار»، در محافل فرهنگستان دوم و از مصدر مرده «ويراستن» پيدا شد. به اعتقاد برخي، اين واژه ساخت درستي نداشت و بهتر بود بهجاي آن «ويرايشگر» بگوييم. به هر حال، واژههاي «ويرايش» و «ويراستار» وارد ميدان شدند و کلمات «اديت» و «اديتور» را از ميدان خارج کردند. ويرايش در ايران، تحت نفوذ برخي افراد، صرفاً در جهت ويرايش زباني سير کرد. سالهاي متمادي، ويراستاران تصور ميکردند که ويرايش يعني اصلاح جمله. البته هنوز هم چنين تصوري وجود دارد. به هر حال، توجه بيش از حد به ويرايش زباني، بهرغم محاسني که داشت، سبب شد که جامعه ويراستاران به حوزههاي ديگر ويرايش توجه نکند. بعدها فهميديم کسان ديگري در جاهاي ديگر دنيا هستند که نام ويراستار دارند اما کارهايي شبيه کار ما ويراستاران انجام نميدهند: ــ کساني که بر قله پروژه دايرةالمعارفهايي نظير آمريکانا يا بريتانيکا نشستهاند، حدود و ثغور پروژه را تعيين کردهاند و... ، و با اينکه کاري که آنها کردهاند هيچ شباهتي به کار امثال ما ويراستارها ندارد، پي برديم که آنها ويراستاران کبيري هستند که به آنها Chief editor يا Editor in chief گفته ميشود، و ما روي الگوي آن «ويراستار ارشد» را ساختيم. شادروان دکتر غلامحسين مصاحب يکي از اينها بود، اما هيچکس او را به عنوان ويراستار نميشناخت. ــ کساني که به گردآوري يک مجموعه ميپردازند؛ مثلاً مجموعهاي در مورد زنان با اين تقسيمبندي: ۱) زن و خانواده ۲) زن و جامعه ۳) زن ديروز ۴) زن فردا. فردي که اجراي اين پروژه را به عهده ميگيرد يک ويراستار تمامعيار است. اينگونه افراد که از سالها قبل در ايران چنين کارهايي ميکردند اما نامي نداشتند، اخيراً عنوان «دبير مجموعه» يا «ويراستار مجموعه گرفتهاند». ــ کسي که مجموعهاي از مقالات در زمينهاي خاصي منتشر ميکند (و پس از انتخاب مقالات معمولاً مقدمهاي جامع بر لزوم نشر اين مجموعه مينويسد). ــ کسي که مجموعهاي از اشعار شاعر يا شاعراني را با طبقهبندي خاصي انتخاب ميکند و بر آن مقدمهاي مينويسد. چنين فردي نمونه بارز ويراستار به معناي غربي کلمه است. محمد حقوقي را هيچکس ويراستار نميشناسد، درحاليکه او در شعر نو از آغاز تا امروز (سازمان کتابهاي جيبي،۱۳۵۳) دقيقاً همين کار را کرده و درواقع، يکي از اولين ويراستاران ايران به معناي اروپايي کلمه است. ــ کسي که نسخه خطي را تصحيح ميکند و درنهايت آن را براي استفاده در سطح آکادميک آماده ميکند. (چراکه مصحح نسخه خطي بايد تمام قابليتهاي يک ويراستار را در خود داشته باشد.) ــ کسي که فلسفه يک فيلسوف را عرضه ميکند. کتاب فلسفه هگل را که شادروان حميد عنايت ترجمه کرده است کسي ننوشته بلکه شخصي به نام و. ت. استيس ويرايش کرده است. روي جلد نسخه انگليسي اين کتاب نام مؤلف نيامده، بلکه بعد از عنوان آمده: Edited by V. T. Stace، درواقع، استيس بخشهايي از آثار هگل را جمع آورده و خود نيز حرفهايي درباره آن زده است، اما چون بخش عمده کتاب سخن خود هگل است، استيس خود را مؤلف ندانسته بلکه خود را ويراستار ناميده است. اين کار در ايران رايج نيست و اگر کسي آثار نويسندهاي را معرفي کند خود را بهجاي ويراستار، مؤلف کتاب معرفي خواهد کرد. ــ کسي که مقالات مجله را ميخواند، آنها را رد ميکند يا ميپذيرد، و در صورت پذيرش، اصلاح ميکند، که نزد غربيها ويراستار است اما ما به او سردبير ميگوييم. ــ کسي که معمولاً در دفتر مجله حضور دارد، مقالات را تحويل ميگيرد، قبل از سردبير آنها را ميخواند و نظر خود را به سردبير ميدهد و پس از حروفچيني آنها را نمونهخواني ميکند، و خلاصه رابط ميان سردبير و نويسنده و اپراتور و گرافيست است، نزد غربيها، Managing editor ياExecutive editor نام دارد اما ما او را نه ويراستار بلکه «مدير داخلي» ميناميم. تاريخ تکوين ويرايش در ايران در محافل ويرايشي ايران، تلقي عمومي اين است که ويرايش در اوايل دهه چهل شمسي در انتشارات فرانکلين تکوين يافت. با توجه به مطالبي که در بالا آمد، بايد گفت، چنين نگاهي ويراستار کبير، علامه محمد قزويني، را بيرون از حوزه ويرايش نگه ميدارد که درست نيست. قزويني، دهخدا، نفيسي، همايي و امثال آنها نسل اول ويراستاران اصيل ايران بودهاند، که ويرايش را، نه به معناي محدود ويرايش زباني، بلکه به معناي اصيل آن، يعني بررسي انتقادي و تصحيح و شرح کامل اثر، در نظر داشتند. البته حق مؤسسه انتشارات فرانکلين در جمع کردن عدهاي اهل قلم و مترجم به دور هم و معرفي زمينههاي امروزيتر ويرايش محفوظ است. يکي از کارهاي فرانکلين انتشار دايرةالمعارف فارسي بود که ويرايش از نوع اصيل آن به حساب ميآيد. حوزه وسيع ويرايش اصولاً، وقتي کار يا پديدهاي نام مشخصی دارد، هويت مشخصتري دارد تا کار يا پديدهاي که نام مشخص ندارد. ما به کسي که براي مجله تصويري تصوير يا عکس انتخاب ميکند نام خاصي نميدهيم و او را يکي از ياريرسانها يا خدمه مجله ميدانيم، حال آنکه در غرب نام مشخص Art editor (ويراستار هنري) دارد. چنين است اديتور لباس، اديتور عکس، اديتور ورزش و غيره در فيلمها و نوشتهها بر حسب مورد. ما در ايران تصور بسيار محدودي از ويرايش داشتهايم و هنوز هم داريم و عملمان نيز در جهت همين برداشتمان بوده است. ويرايش در ايران بيشتر به معناي اصلاح زباني مطرح بوده است که درواقع عرصه کوچکي از کل اين فعاليت است. نکته مهم اين است که ما به برخي از فعاليتهايي که زير عنوان «ويرايش» از آنها نام برده شد توجه داشته و به آن عمل کردهايم، اما نه با نام ويرايش. برخي از «به کوشش»ها، «به همت»ها، «گردآوري»ها، «گزينش»ها و احتمالاً عنوانهاي ديگر را ميتوان ويرايش به شمار آورد. عبدالحسين آذرنگ، در يکي از مقالات خود، براي انواع اين فعاليتها، که در زبان انگليسي با نام «اديتور» و همراه با پيشوند يا پسوند مورد نظر ناميده ميشوند، نامهاي فارسي، همراه با ذکر واژه ويراستار آورده است. قرار دادن اين فعاليتها زير عنوان واحد «ويرايش» وسعت حوزه اين فعاليت را بهتر نشان ميدهد و مسير حرکت آينده آن را بهتر تعيين ميکند. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: حسن کرمی
|
|
موضوع خوبی بود متشکرم
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|