چهارشنبه, 02 خرداد 1403

 



موضوع: مقاله؛استفاده از مدیریت استراتژیک در بدنه ی دولت

مقاله؛استفاده از مدیریت استراتژیک در بدنه ی دولت 9 سال 11 ماه ago #82046

به نام خدا

موضوع

استفاده از مدیریت استراتژیک در بدنه ی دولت

استاد: جناب آقای دانیالی

دانشجو: علی قربانی
رشته
کارشناسی روابط عمومی




مقدمه
آیا تا به حال از خود پرسیده‌اید که چرا بعضی از شرکت‌های بزرگ و موفق در مدت زمان کوتاهی با از دست دادن سهم بزرگی از بازار خود به موقعیتی معمولی و حتی تأسف بار تنزل یافته‌اند و چرا برخی از شرکت‌های کوچک و گمنام به یکباره به جایگاه‌های ممتازی در صحنه رقابت بین الملل رسیده‌اند؟ آیا در این مورد فکر کرده‌اید که چرا برخی از مؤسسات، نوسان‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی را به راحتی تحمل نموده و بر آنها غلبه می‌کنند و در مقابل برخی از سازمان‌ها طعم تلخ شکست را چشیده و از ادامه راه باز می‌مانند؟ به عقیده بسیاری از متخصصان علم مدیریت پاسخ بسیاری از این گونه سئوالات را باید در مفاهیمی به نام «استراتژی» و «مدیریت استراتژیک» جستجو کرد. در این مقاله سعی شده است نگاهی گذرا بر مدیریت استراتژیک و ضرورت و موانع بکارگیری آن در سازمان‌ها داشته باشیم.

ضرورت استفاده از مدیریت استراتژیک
با نگاهی دقیق به مفهوم مدیریت استراتژیک می‌توان به ضرورت استفاده از آن پی برد. با توجه به تغییرات محیطی که در حال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته است و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی، لزوم بکارگیری برنامه‌ای جامع برای مواجهه با اینگونه مسائل بیشتر از گذشته ملموس می‌شود. این برنامه چیزی جز برنامه استراتژیک نیست. مدیریت استراتژیک با تکیه بر ذهنیتی پویا، آینده‌نگر، جامع‌نگر و اقتضایی راه حل بسیاری از مسائل سازمانهای امروزی است. پایه های مدیریت استراتژیک بر اساس میزان درکی است که مدیران از شرکت‌های رقیب، بازارها، قیمت‌ها، عرضه‌کنندگان مواد اولیه، توزیع‌کنندگان، دولت‌ها، بستانکاران، سهامداران و مشتریانی که در سراسر دنیا وجود دارند قرار دارد و این عوامل تعیین‌کنندگان موفقیت تجاری در دنیای امروز است. پس یکی از مهمترین ابزارهایی که سازمان‌ها برای حصول موفقیت در آینده می‌توانند از آن بهره گیرند «مدیریت استراتژیک» خواهد بود.


تعریف استراتژی و مدیریت استراتژیک
تاکنون تعاریف مختلف و گاه ناسازگاری از استراتژی و مدیریت استراتژیک ارائه شده است. به تعبیر یکی از متخصصان مدیریت این عبارات مانند« هنر» است که وقتی آنها را می‌بینیم تشخیص دادن آنها آسان است اما وقتی در پی تعریف کردن و توضیح دادن آنیم خیلی مشکل به نظر می‌رسد. با این حال در اینجا سعی شده است تا تعاریفی که جوهره کلیه مفاهیم را دارا باشد ارائه دهیم.
استراتژی
الگویی بنیادی از اهداف فعلی و برنامه‌ریزی شده، بهره برداری و تخصیص منابع و تعاملات یک سازمان با بازارها، رقبا و دیگر عوامل محیطی است. طبق این تعریف یک استراتژی باید سه چیز را مشخص کند:
چه اهدافی باید محقق گردد
روی کدام صنایع، بازارها و محصول‌ها باید تمرکز کرد
چگونه برای بهره‌برداری از فرصت‌های محیطی و مواجهه با تهدیدهای محیطی به منظور کسب یک مزیت رقابتی منابع تخصیص یابد و چه فعالیت‌هایی انجام گیرد.
مدیریت استراتژیک
تصمیمات و فعالیت‌های یکپارچه در جهت توسعه استراتژی‌های مؤثر، اجرا و کنترل نتایج آنهاست.
بنابراین مدیریت استراتژیک فعالیت‌های مربوط به بررسی، ارزشیابی و انتخاب استراتژی‌ها، اتخاذ هر گونه تدابیر درون و بیرون سازمانی برای اجرای این استراتژی‌ها و در نهایت کنترل فعالیت‌های انجام شده را در برمی‌گیرد.
مجموعه تصمیمات و فعالیت های موجد صورت بندی و اجرای استراتژی طراحی شده برای دستیابی به هدف های سازمان است.(پیرس و رابینسون 1988،ص 18)
دیوید مدیریت استراتژیک را اینگونه تعریف کرده است: هنر و علم تدوین ،اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفه ای چند گانه که سازمان را قادر میسازد به هدف های بلند مدت خود دست یابد.(دیوید 1999،ص 24)
مدل مدیریت استراتژیک پیرس و رابینسون




چه میزان امکان دارد؟

چه می خواهیم؟


بازخور



تاثیر عمده
راهنما
تاثیر جزئی

فرد دیوید در مقاله خود الگویی جامع را برای مدیریت استراتژی معرفی میکند و آن را متداول و قابل قبول می خواند.
الگوی جامع مدیریت استراتژیک دیوید
بازخور

تدوین استراتژی ها اجرای استراتژی ها
ارزیابی استراتژی ها

مزایای مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را می‌دهد که به شیوه‌ای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث می‌شود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیت‌هایش به گونه‌ای درآید که اعمال نفوذ نماید (نه اینکه تنها در برابر کنش‌ها، واکنش نشان دهد) و بدین
گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.
از نظر تاریخی، منفعت اصلی مدیریت استراتژیک این بوده است که به سازمان کمک می‌کند از مجرای استفاده نمودن از روش منظم تر، معقول‌تر و منطقی‌تر راه‌ها یا گزینه‌های استراتژیک را انتخاب نماید و بدین گونه استراتژی‌های بهتری را تدوین نماید. تردیدی نیست که این یکی از منافع اصلی مدیریت استراتژیک است ولی نتیجه تحقیقات کنونی نشان می‌دهد که این فرایند می‌تواند در مدیریت استراتژیک نقش مهم‌تری ایفا کنند. مدیران و کارکنان از طریق درگیرشدن در این فرایند خود را متعهد به حمایت از سازمان می‌نمایند. یکی دیگر از مهمترین منافع مدیریت استراتژیک این است که موجب تفاهم و تعهد هر چه بیشتر مدیران و کارکنان می‌شود. یکی از منافع بزرگ مدیریت استراتژیک این است که موجب فرصتی می‌شود تا به کارکنان تفویض اختیار شود. تفویض اختیار عملی است که به وسیله آن کارکنان تشویق و ترغیب می‌شوند در فرایندهای تصمیم‌گیری مشارکت کنند، خلاقیت، نوآوری و خیال پردازی را تمرین نمایند و بدین گونه اثر بخشی آنها افزایش خواهد یافت.
فرآیند مدیریت استراتژیک
فرآیند مدیریت استراتژیک را می‌توان به چهار مرحله تقسیم کرد:
 
تحلیل وضعیت
تدوین استراتژی
اجرای استراتژی
ارزیابی استراتژی
که این مراحل را به اختصار توضیح می‌دهیم:

تحلیل وضعیت
اهداف بلندمدت، مأموریت سازمان (علت وجودی و اینکه چه هستیم)، چشم انداز سازمان (چه می‌خواهیم باشیم)
تجزیه و تحلیل محیط داخلی و قابلیت‌های سازمان
تجزیه و تحلیل محیط خارجی
 سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.

موانع و مشکلات طراحی برنامه‌های استراتژیک
در این زمینه اولین مشکلات عبارتست از موانع ایجاد و توسعه روند مدیریت استراتژیک در سازمان‌ها که این فرآیند را از بنیان و پای بست با مشکل مواجه می‌سازند. دلایل گوناگونی وجود دارند که برخی از سازمان‌ها تمایل چندانی به ایجاد و توسعه روندهای مدیریت استراتژیک از خود نشان ندهند که مهمترین آنها عبارتند از:
 
عدم آگاهی مدیریت سطح بالا نسبت به وضعیت واقعی سازمان
خودفریبی مدیران سطح بالا به طور جمعی درباره موقعیت سازمان
توجه مدیران به حفظ وضع موجود
درهم آمیختگی دشواری‌های مشترک مدیریت سطح بالا و دشواری‌های عملکرد روزانه
کامیابی‌های گذشته سازمان
اشتباه تلقی کردن هر گونه تغییر در رابطه با هر چه در گذشته در سازمان انجام گرفته است
نارسایی در کاربرد وظایف فوری




اصطلاحات کلیدی در مدیریت استراتژیک

استراتژیستها
 افرادی که مسئول موفقیت یا شکست سازمان میباشند و دارای عنوانهای مختلف شغلی مثل مدیرعامل، رئیس، مالک، رئیس هیئت مدیره، مدیر اجرایی، رئیس دانشگاه یا موسسه کارآفرین و...در هر سازمان می باشند. استراتژیستها دارای سه مسئولیت اصلی هستند که عبارتست از:
1-  ایجاد بستری برای تغییر
2-  ایجاد تعهد و احساس مالکیت
3-  ایجاد توازن بین ثبات و نوآوری
استراتژیتها به سبب فلسفه های شخصی به برخی از استراتژیها هیچگونه توجهی ندارند و از نظر نگرش ، ارزش، اصول اخلاقی، خطر پذیری، توجه به مسئولیتهای اجتماعی، توجه به نوآوری و هدفهای بلندمدت یا کوتاه مدت و شیوه های مدیریت با هم متفاوتند.

فرصتها و تهدیدهای خارجی
 مقصود از فرصتها و تهدیدات خارجی ، رویدادها و روندهای اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی ، بوم شناسی، محیطی ، سیاسی ، قانونی، دولتی، فن آوری و رقابتی است که می¬توانند درآینده به میزان زیادی به سازمان منفعت یا زیان برسانند و به میزان زیادی نیز خارج از کنترل سازمانها هستند.
هدفهای بلند مدت
دوره های بلند مدت که معمولا بیش از یکسال است وتعیین هدفهای ضروری آن از جمله ملزومات موفقیت سازمان و تعیین کننده مسیر میباشد. این اهداف به صورت نتیجه های خاصی است، که سازمان می کوشد در تأمین مأموریت خود بدست آورد.


استراتژیها
ابزاری هستند که شرکت به آن وسیله به هدفهای بلند مدت خود دست می یابد.

هدفهای سالانه
 این اهداف نیز از هدفهای کوتاه مدتی هستند که باید قابل لمس باشند و به صورت کمی قابل قیاس بوده و چالشگر واقعی و سازگار با هدفهای اولویت بندی شده باشد.
سیاست ها
 ابزاری هستند که میتوان به وسیله آن به هدفهای سالانه دست یافت و مقصود از آن ، رهنمودها ، مقررات و رویه هایی است که برای دستیابی به هدفها اعلام ورعایت می شود
سه مرحله عمده در مدیریت استراتژیک عبارتند از : تدوین استراتژی ؛ اجرای استراتژی ؛ ارزیابی استراتژی مزایای استفاده از مدیریت استراتژیک طبق پژوهشهای انجام گرفته ، مزایایی برای تفکر استراتژیک وتعهد عمیق به فرایند مدیریت استراتژیک وجود دارد از جمله تفکر و تعهد استراتژیک شامل موارد زیر است.
سطوح مختلف مدیریت سازمان را در تعیین اهداف ، راهنمایی و هدایت می کند. 2- شناسایی و پاسخگویی به موج تغییرات، فرصتهای جدید و تهدیدات در حال ظهور را تسهیل میکند. 3- منطق مدیریت را در ارزیابی نیاز به سرمایه و نیروی کار تقویت می کند. 4- کلیه تصمیم گیری های مدیران را در زمینه استراتژی در کل سازمان هماهگ می نماید. 5- سازمان را قادر میسازد که موقعیت واکنشی (Reactive ) خود را به وضعیت کنشی و آینده ساز (Proactive ) تبدیل کند.  مزایای فوق سازمان را قادر می¬نماید به جای آنکه صرفا پاسخگوی نیروهای رقابتی بوده و در مقابل شرایط متغیر حاکم بر خود واکنش نشان دهد، خود بر آنها تأثیر بگذارد.
اصل اساسی مدیریت استراتژیک این است که سازمانها باید با بهره جستن از فرصتهای خارجی و پرهیز از اثرات ناشی از تهدیدات خارجی یا کاهش دادن آنها در صدد تدوین استراتژی¬ها برآیند. به دلیل شناسایی و نظارت و ارزیابی فرصتها و تهدیدات خارجی میتوانند موفقیت سازمان را تسهیل نماید. همچنین نقاط ضعف و قوت داخلی در زمره فعالیتهای قابل کنترل هستند.

الگوی جامع مدیریت استراتژیک
میتوان به وسیله یک الگوی جامع فرایند مدیریت استراتژیک را به بهترین شکل مورد مطالعه قرارداد البته این الگو موقعیت را تضمین نمیکند ولی برای تدوین استراتژی ها و اجرا و ارزیابی آن روش روشن علمی ارا ئه می نماید.
الگو:
بررسی عوامل خارجی، تعیین مأموریت، تعیین هدفهای بلند مدت، تدوین و ارزیابی و انتخاب استراتژیها، تعیین هدفهای سالیانه، تخصیص منابع و محاسبه و ارزیابی عملکرد بررسی عوامل داخلی، تدوین استراتژی، اجرای استراتژی، ارزیابی استراتژی.

مرحله تدوین استراتژی وجه تمایز بین تدوین استراتژی و اجرای استراتژی
1-  در مرحله تدوین استراتژی نیروها قبل از عمل قرار می¬گیرند.
2-  اجرای استراتژی یعنی مدیریت بر نیروها به هنگام عمل
3-  در تدوین استراتژی بر اثر بخشی تأکید میشود.
4- در اجرای استراتژی بر کارایی تأکید میشود.
5-  اصولا تدوین استراتژی یک فرایند ذهنی است.
6-  اصولا اجرای استراتژی یک فرایند عملیاتی است.
7-  تدوین استراتژی مستلزم داشتن قضاوت شهودی خوب و مهارتهای تحلیلی است.
8-  اجرای استراتژی مستلزم داشتن انگیزه ویژه و مهارتهای رهبری است.
9-  تدوین استراتژی مستلزم ایجاد هماهنگی بین عده¬ای انگشت شمار است.
10- اجرای استراتژی مستلزم ایجاد هماهنگی بین عده¬ زیادی از افراد است.
در همه سازمانها (به استثنای سازمانهای بسیار کوچک) گذر از مرحله تدوین استراتژی و قرارگرفتن در مرحله اجرای استراتژی مستلزم یک تغییر در مسئولیتهاست. یعنی مسئولیتها از عهده استراتژیستها برداشته میشود و به مدیران بخشها و واحدهای وظیفه ای محول میگردد. جابجایی مسئولیت موجب میشود که در مرحله اجرا مسایلی بوجود آید زیرا برداشت مدیران و یا کارکنان در باره منافع خود موجب تحرک بیشتر و انگیزه در آنان خواهد شد. استراتژیستها نیز باید تا آنجا که امکان پذیر است مشارکت فعال در اجرای استراتژی داشته باشند و اگر در سازمان نیاز به تغییر در مسیر جدید باشد، تغییر مدیریت بسیار ضروری است.
واقعیت این است که ما در عصر اطلاعات هستیم و شرکتهایی که از نظر اطلاعات دارای مهارت لازم نباشند از نظر رقابتی دچار ضعف خواهند شد. بنابراین تهیه نرم افزارهایی برای برنامه ریزی مدیریت استراتژیک ضروری است.این نرم افزارها به شرکتها کمک می نمایند که با یکپارچگی و همگونی موجب تقویت مشارکت افراد در سازمان شوند. همچنین تجزیه وتحلیل ها را آسانتر نموده و موجب تقویت ارتباطات، افزایش درک، خلاقیت و آینده نگری میشود.
رویه های خاصی که در این نرم افزارها گنجانده میشود عبارتند از:
تجزیه وتحلیل از ارزیابی عملیات و موضع استراتژیک، ماتریس ارزیابی تهدیدات ، فرصتها و نقاط قوت و ضعف، ماتریس ارزیابی عوامل داخلی و خارجی و ماتریس ارزیابی استراتژیهای کلان. بررسی و انتخاب استراتژی استراتژیستها هیچ گاه به همه گزینه ها و راههای امکان پذیر که به نفع سازمان هستند را مورد توجه قرار نخواهند داد. زیرا بی نهایت راه عملی وجود دارد که مورد استفاده قرار می گیرند. آنها مجموعه ای از استراتژی های جذاب و قابل اجرا را مورد توجه قرا می دهند که باید مزایا و مضرات و منافع آن را مشخص نمود.همه کسانی که در بررسی و انتخاب استراتژی ها مشارکت می کنند باید اطلاعات حاصل از بررسی های داخلی و خارجی سازمان را در اختیار داشته باشند. آگاهی از این اطلاعات و اشراف به مأموریت سازمان به مشارکت کنندگان کمک می کند که استراتژی های خاصی را که در ذهن خود دارند شفاف گردانند و این شیوه موجب تقویت خلاقیت خواهد شد.  در گرد همایی های پیاپی باید کارکنان و مدیران در باره استراتژی های گوناگون به بحث و بررسی بپردازند و اولویتها باید بدین گونه تعیین شوند:
1-  باید به اجرا درآید.
2- میتوان آنرا به اجرا درآورد
3- احتمالا به اجرا در می آید.
4- به طور حتم باید به اجرا درآید. (در این صورت فهرستی از اولویتها به همراه استدلال گروه لازم خواهد بود)
موانع و مشکلات طراحی برنامه های استراتژیک
در این زمینه اولین مشکلات عبارتست از موانع ایجاد و توسعه روند مدیریت استراتژیک در سازمانها که این فرآیند را از بنیان و پای بست با مشکل مواجه میسازند. دلایل گوناگونی وجود دارند که برخی از سازمانها تمایل چندانی به ایجاد و توسعه روندهای مدیریت استراتژیک از خود نشان ندهند که مهمترین آنها عبارتند از:
- عدم آگاهی مدیریت سطح بالا نسبت به وضعیت واقعی سازمان
- خودفریبی مدیران سطح بالا به طور جمعی درباره موقعیت سازمان
- توجه مدیران به حفظ وضع موجود
- درهم آمیختگی دشواریهای مشترک مدیریت سطح بالا و دشواریهای عملکرد روزانه
- کامیابیهای گذشته سازمان
- اشتباه تلقی کردن هر گونه تغییر در رابطه با هر چه در گذشته در سازمان انجام گرفته است
- نارسایی در کاربرد وظایف فوری

مدیریت استراتژیک در دولت نهم
رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با اعضاء هیأت دولت در بیان ویژگی های برجسته و مثبت دولت نهم به متوقف ساختن روند رو به نفوذ غرب زدگی و گرایش های سکولاریستی در بدنه دولت اشاره و تأکید کردند: «گرايش‏هاى سكولاريستى -كه متأسفانه باز داشت در بدنه‏ى مجموعه‏ى مديران كشور نفوذ مى‏كرد- جلويش گرفته شد. نظام انقلابى، بر مبناى دين و بر مبناى اسلام و بر مبناى قرآن شكل گرفته و به همين دليل از حمايت ميليونى اين ملت برخوردار شده و جانهايشان را كف دستشان گرفته‏اند و جوانهايشان را به ميدانهاى خطر فرستاده‏اند؛ آن وقت مسئولان يك چنين نظامى دم از مفاهيم سكولاريستى بزنند؟! «يكى بر سر شاخ و بن مي بريد»؛ يعنى خودشان بنشينند و بنا كنند بنِ اين‏مبنا و قاعده را كلنگ زدن! خيلى چيز خطرناكى بود. خب، الحمدللَّه اينها جلويش گرفته شد.»
بررسی پارادايم‌هاي مديريت دولتي در جمهوري اسلامي که نفی سکولاریسم و غرب زدگی نیز در ذیل همین پارادایم می گنجد، در نشستی که در مركز بررسي‌هاي استراتژيك رياست جمهوري برگزار شد، به بحث گذاشته شد.
به گزارش رجانیوز به نقل از فارس، در این نشست یک عضو هيئت علمي دانشگاه امام صادق(ع) گفت: بالاترين كار فرهنگي در زمينه تحقق مديريت انقلابي، همان منش مديران و مسئولان نظام است كه آقاي احمدي‌نژاد هم به آن توجه دارد؛ چرا كه هرچه مديران به سمت مديريت و الگوي اسلامي بروند، در مردم ما هم آن خصوصيت‌ها به مرور تجلي مي‌يابد.
سيد مجتبي امامي عضو هيئت علمي دانشگاه امام صادق(ع) در هشتمين نشست بررسي فرصتها و چالش‌هاي استراتژيك دولت نهم با اشاره به سير تحولي مديريت انقلابي، گفت: اداره سياست وحكومت بعد از انقلاب اسلامي در ساختارها و ايده‌هاي سياسي تجلي يافت اما اداره اجتماع فقط مبتني بر بعد سياسي نيست بلكه اقتصاد و فرهنگ مردم نيز مهم است.
وي افزود: در عرصه كارگزاران و مديران دولتي، از لحاظ تئوريك آنقدر كار كمي انجام شده بود كه پس از انقلاب تازه ضعف‌هاي آن نمايان شد و قطعا تا پرسش ها مطرح نمي شد، امكان رفع همه نقايص مقدور نبود و نمي شد مراحل انقلاب اسلامي را به درستي تبيين و تشريح كرد.
امامي با بيان اينكه مقام معظم رهبري در 10 سال گذشته به زيبايي مسير انقلاب را پيش‌بيني كردند و چندين سال قبل يك به يك مراحل را توضيح دادند، اظهار داشت: رهبري مقطع كنوني را مقطع "دولت اسلامي" ناميده بودند چرا كه انقلاب اسلامي ابتدا در بعد سياسي ظاهر شد اما در موضوع فرهنگ، اقتصاد و جامعه راه درازي در پيش داريم.
وي با بيان اينكه بايد ملاك مديريت انقلابي را از اشخاص جدا كنيم، ادامه داد: تفاوتي بين مديريت انقلابي، اسلامي، علوي و بسيجي وجود ندارد و مي دانيم كه حضرت امام، آرمان انقلاب را تحقق اسلام ناب مي‌دانستند و مقام معظم رهبري نيز بسيجي را به عنوان پيروان حضرت علي(ع) تعريف ‌كردند.
اين كارشناس مديريت با بيان اينكه غربي‌ها ارزشهاي خود را در عرصه مديريت تبديل به الگو كرده‌اند، اظهار داشت: برخي از اين ارزشها عقلاني است اما ارزشهاي ليبرال در آن جاسازي شده و آن را به عنوان مدل به جهان عرضه كردند و مي بينيد اكنون بسياري از سازمان‌ها مي‌گويند فلان استاندارد و فلان جايزه را گرفتيم در حالي كه در واقع آنها خودشان را با خواسته‌ها و ارزشهاي غربي تطبيق داده‌اند.
وي با تاكيد بر لزوم تبيين مديريت علوي توسط انديشمندان، گفت: بايد بتوانيم الگوهايي را مشخص و مديرانمان را به وسيله آن محك بزنيم و اعتبار بدهيم؛ البته اين يك كار بلندمدت است اما امكان‌پذير خواهد بود.
امامي با اشاره به شاخص‌هاي مديريت انقلابي، گفت: مقام معظم رهبري فرمودند كه "در جمهوري اسلامي هرجا قرا گرفته‌ايد همانجا را مركز دنيا بدانيد" ؛ پس اگر اين تفكر در همه كاركنان و مردم شكل بگيرد به سرعت به پيش مي‌رويم و در مسئوليت‌هاي پايين هم مي‌توان حتي به بالاترين سطوح مديريتي جهت‌دهي كرد.
وي افزود: كل مديريت انقلابي را در زمينه پذيرش مسئوليت مي‌توان در اين سخن حضرت علي (ع)، درك كرد كه فرمود اگر كسي خودش را پايين‌تر از كسي بداند در آن پست و مقام بماند، خيانت كرده است.
امامي خاطرنشان كرد: در اين زمينه بالاترين كار فرهنگي، همان منش مديران و مسئولان نظام است كه آقاي احمدي‌نژاد هم به آن توجه دارد؛ چرا كه هرچه مديران به سمت مديريت و الگوي اسلامي بروند، در مردم ما هم آن خصوصيت‌ها به مرور تجلي مي‌يابد و اين يك كار فرهنگي و ريشه‌اي عظيم خواهد بود.
در ادامه این نشست يك كارشناس مديريت استراتژيك گفت: الگوي مديريت انقلابي زماني به كار مي‌آيد كه انقلاب‌ها در حال انحراف هستند و در همين راستا دولت نهم در زماني كه ارزش‌هاي اصلي انقلاب در حال از بين رفتن بود، با الگوي مديريت انقلابي روي كار آمد و جلوي مسير غلط را گرفت.
محمد اسكندري كارشناس مديريت استراتژيك و استاد مدعو دانشگاه علامه طباطبايي با اشاره به لزوم شناخت مفهوم مديريت انقلابي، گفت: مديريت تحول به دنبال اين است كه با تغيير ساختارهاي كهنه، راه جديدي را براي تحقق چشم‌انداز باز كند و ما در راه تحقق اهداف، نيازمند ابزاري به نام استراتژي هستيم.
وي با بيان اينكه انقلاب‌ها پس از گذشت مدتي احساس روزمرگي مي‌كنند و تفكر جديد را فقط براي تغيير مقطعي مفيد مي‌دانند، افزود: بعد از جنگ در چنين حالتي بوديم و نگاهي ليبرال اينچنين مي‌گفت كه ثروت را زياد كنيد، خودش پخش مي‌شود؛ اين شرايط به گونه‌اي بود كه ما بعد از جنگ به آنجا رسيديم كه امكان اجرايي شدن خواسته‌هاي اصيل انقلاب عملي به نظر نمي‌رسيد.
اسكندري ادامه داد: با اينكه رهبري همواره شاخصه هاي اصيل انقلاب اسلامي را تبيين مي كردند اما در دولتهاي پس از جنگ در اجراي آن ضعف وجود داشت تا اينكه در دولت نهم ويژگي‌هاي انقلابي بودن آشكار شد.
اين كارشناس استراتژيك گفت: از نگاه حضرت امام، رهبري و شخص رئيس جمهور، عدالت همواره از مولفه‌هاي اصلي مديريت انقلابي بوده است خصوصا بحث خسته نشدن از عدالت محوري و دچار نشدن به روزمرگي در دنبال كردن عدالت همواره مورد تاكيد قرار گرفته است.
وي از جمله شاخصه هاي مهم مديريت انقلابي را اعتقاد راسخ به قابل اجرا بودن دين و نسبت ندادن ناتواني هاي خود به دين دانست و افزود: اين شاخصه كاملا در مديريت دولت نهم واضح است و دكتر احمدي نژاد با همين رويكرد مواضع انقلابي جمهوري اسلامي را در سازمان ملل و ساير مجامع جهاني مطرح كرده است.
اسكندري آرمانخواهي دائمي را از ديگر ويژگي‌هاي يك مدريت انقلابي برشمرد و تصريح كرد: بايد به صورت دائم آرمان‌هاي اصيل و زيبايي‌هاي آن براي مردم تشريح شود چرا كه اگر اينها گفته نشود، ناآگاهي مردم در ادامه راه مشكل ايجاد مي كند و نتيجه اين ناآگاهي نيز بر عهده مسئولان خواهد بود.
وي ولايت‌پذيري به معناي اعتقاد و تحت امر رهبري بودن را به عنوان شاخصه ديگر مديرت انقلابي برشمرد و اظهار داشت: در موضوع تحولات بزرگ امكان انحراف وجود دارد اما با وجود "ولي" امكان انحراف از بين مي‌رود كه در اين زمينه نيز رويكرد آقاي احمدي نژاد برجسته بوده است.
اسكندري "تدبير" را از لوازم ديگر مديريت انقلابي دانست و گفت: بايد همواره تدبير بر مرحله به مرحله اجراي مديريت انقلابي حاكم باشد اما بايد مراقب بود كه ايدئولوژي‌زدايي جايگزين تدبير نشود؛ تدبير بايد بر اساس همان مباني باشد كه اهداف بر مبناي آن قرار گرفته است.
اين كارشناس استراتژيك ادامه داد: دولت موضوع خدمت به خلق خدا و مهرورزي را به خوبي و بسيار بجا مطرح كرد و اين همان چيزي است كه در غرب از آن به عنوان "اصل رضايت مشتري" نام مي برند كه از همان ابتدا در دين ما بوده است.
اسكندري گفت: بايد ابتدا مديريت انقلابي را در مقابل مديريت ليبرال و تكنوكرات درك كرد و اين را پذيرفت كه همواره الگوي مديريت انقلابي زماني به كار مي‌آيد كه انقلاب‌ها در حال انحراف هستند؛ آن چيزي كه نهادهاي مختلف را از افول نجات مي‌دهد باز تعريف اهداف اوليه است و در همين راستا دولت نهم در زماني كه ارزش‌هاي اصلي انقلاب در حال از بين رفتن بود، با الگوي مديريت انقلابي روي كار آمد و جلوي مسير غلط را گرفت.
وي درباره عدم همراهي بدنه با مديريت انقلابي اظهار داشت: اگر عوامل بيروني مي‌گذاشتند، دولت در انتخاب همكارانش كمتر مشكل داشت و شايد يكي از مشكلات كنوني مديريت در دولت نهم اين است كه بعضي از مسئولان در بدنه دولت همفكر و همراه مديريت انقلابي نيستند.
ضمن اينكه بايد در موفقيت‌ها نقش اعضاي دولت هم خوب ديده شود تا افراد سرد نشوند.
همچنین عضو كميسيون تخصصي مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت: غربي‌ها در راستاي جهاني شدن مي‌خواهند جهان را به سمت جهاني كردن نظام سرمايه‌داري سوق دهند و در اينجا رئيس‌جمهور به درستي سخن از مديريت جهاني به ميان آورد كه دقيقا در مقابل خواست آنان قرار دارد.
سيدحامد وارث استاديار دانشگاه تهران و عضو كميسيون‌هاي تخصصي مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت: دولت نهم دولت بازگشت به آرمان‌هاي اصيل انقلاب اسلامي است.
وي با بيان اينكه انقلاب اسلامي در عصر نظام دو قطبي روي داد، افزود: نظام برآمده از انقلاب اسلامي نظامي با يك ساختار منحصر به فرد در جهان است كه مي‌‌خواهد به مدلي منحصر به فرد و متناسب با سنت خود دست يابد كه اين نياز به كار تئوريك در حوزه‌هاي مختلف دارد ولي شاهد بوديم كه پس از انقلاب، با استفاده از برخي مدلهاي غربي و وارداتي، تضادهايي به وجود آمد چرا كه نظام ارزشي اين جامعه متفاوت از نظام ارزشي غرب است.
وارث ادامه داد: در دولت سازندگي بيشتر رويكرد به توسعه اقتصادي سرمايه‌داري و ليبرال حاكم بود و در زمان اصلاحات نيز آرمان‌ توسعه سياسي در غرب و شاخص‌هاي غربي جستجو مي‌شد اما روي كار آمدن دولت نهم قطعا يك نقطه عطف در تاريخ انقلاب اسلامي و تاريخ معاصر ايران است چرا كه خواهان بازگشت به آرمان‌هاي اصيل و حاكم كردن الگوي توسعه اسلامي و حاكم شدن مناسبات اسلامي است.
اين عضو كميسيون علمي- راهبردي مجمع تشخيص مصلحت نظام، اظهار داشت: شايد در ابعاد يك دولت نتوان اين آرمان را به طور كامل محقق كرد اما مي‌شود جهت‌گيري‌ها را آغاز كرد. همانطور كه مقام معظم رهبري تاكيد داشته‌اند، مخاطب اصلي اين كار نخبگان حوزه و دانشگاه هستند كه البته به نظر مي‌رسد هنوز داراي ظرفيت لازم براي اين كار نيستند.
وارث تصريح كرد: دولتي كه كارشناس آن متخصصين علوم مدرن هستند، هيچ وقت نمي‌تواند الگوي اسلامي را با توجه به راه‌حل‌هاي اسلامي اجرايي كند، پس نيازمند يك انقلاب فرهنگي در اين زمينه هستيم چرا كه ما توسعه غربي و توسعه سرمايه‌داران و توسعه سوسياليستي را نمي‌خواهيم بلكه بلكه به دنبال توسعه‌اي متناسب با مقتضيات كشور و فرهنگ خودمان هستيم.
اين استاد دانشگاه گفت: دولت نهم برآمده از آرمان‌هاي دولت مسلمان ما است اما كار دولت نهم كار سختي است چرا كه آرمان‌هاي حكومت اسلامي نه در چند سال بلكه شايد در چند صدسال قابل تحقق باشد.
وي افزود: اقتضائات جهاني شدن در عصر جديد در حال تضعيف نقش دولت‌ها و ملت‌ها است و مي‌خواهند جهان را به سمت جهاني كردن نظام سرمايه‌داري سوق دهند و در اين جاست كه رئيس‌جمهور صحبت از مديريت جهاني مي‌كند چرا كه امروز نمي‌توان بدون مديريت جهاني در سطح ملي مديريت كرد و اگر نتوان جهان را اداره كرد، ‌آرمان‌ها را حتي در گستره ملي نمي‌توان محقق كرد.
وارث تصريح كرد: با تضعيف نقش دولت در جريان خصوصي‌سازي، در آينده با معضلاتي مواجه خواهيم بود كه امروز بايد با آينده پژوهي تعاريف را مشخص كنيم و براي انجام اين كار، بايد الگوي توسعه ايراني اسلامي را شكل بدهيم، و به توليد معرفت خصوصا در حوزه علوم انساني روي بياوريم.
وي ادامه داد: در حوزه نهادها هم بايد به سمت نهادسازي‌هايي برويم كه نهادهاي بومي خودمان است و در مرحله سوم نيز بايد بروكراسي ما باز مهندسي شود.
اين كارشناس مجمع تشخيص مصلحت نظام با بيان اينكه بايد به جاي تضعيف دولت، آن را تقويت كنيم، اظهار داشت: بايد ظرفيت مديريت بحران را بالا برد چرا كه امروز در دنيا، يك رسانه يا يك ان جي او مي‌تواند بحران‌هايي ايجاد كند كه در گذشته امكان چنين چيزي وجود نداشت.
وي خاطرنشان كرد: دولت نهم يك فرصت تاريخي است و اگر به دولت براي تحقق آرمان‌هاي اصيل كمك نشود ممكن است در آينده دچار مشكل شويم و به همين دليل همه وظيفه دارند كه كمك كنند.

در بخش دیگری از این نشست يك عضو مؤسسه علمي پژوهشي امام خميني(ره) نیز گفت: دولت نهم توانست ارزشهاي اصيل انقلاب اسلامي را به عرصه مديريتي كشور وارد كند و در سال 84 نوعي بازيابي هويت ارزشي اتفاق افتاد و تفكر انقلابي به سطح تفكر مديريتي وارد شد.
وحيد خاشعي استاد مدعو دانشگاه شهيد بهشتي و موسسه علمي پژوهشي امام خميني(ره) اظهار داشت: سه دسته آسيب‌هاي مديريتي در كشور وجود دارد گه آسيب‌هاي كلان، متوسط و خرد را شامل مي شود و آسيبهاي اين سه دسته از بالا به پايين تسري پيدا مي‌كند.
وي افزود: در 30 سال انقلاب، شاهد نوعي تحول ارزشي در مديريت كشور هستيم كه با انرژي ارزشي انقلاب ناشي از خون شهدا و فداكاري‌ها، هنجار ارزشي را در جامعه ايران حاكم كرد كه تا سال 68 به وسيله جنگ و ارزشهايش كه تزريق مي‌شود اين ارزشها به مرحله باروري و ورود به مرحله دوم رسيد؛ اما بعد از سال 68 به بهانه‌هاي مختلف، گاهي به بهانه توسعه سياسي گاهي توسعه اقتصادي، ارزشها مسير قهقرايي را طي كرد و اميد حاكم شدن اين ارزشها در برنامه‌ها از بين ‌رفته بود.
اين محقق ادامه داد: دولت نهم توانست آن ارزشها را به عرصه مديريتي كشور وارد كند و در سال 84 نوعي بازيابي هويت ارزشي اتفاق افتاد و تفكر انقلابي به سطح تفكر مديريتي وارد شد.
خاشعي اظهار داشت: انقلاب اسلامي كشور را با اهدافي الهي تعريف كرد اما در 16 سال پس از جنگ، وسايل اداره كشور عرفي و ليبرال تعريف شد و به عبارتي از وسايل غيرمقدس در جهت اهداف مقدس مي‌خواست استفاده شود در حالي كه مديريت انقلابي مديريتي است كه كشور را اسلامي مديريت مي‌كند و اهداف عرشي را در سطوح كشور پياده كند.
وي افزود: اينكه رهبري دولت نهم را حامل پيام و گفتمان انقلاب مي‌داند همين است كه دولت نهم خود را در پارادايم انقلاب اسلامي تعريف كرده است و اين اتفاق بايد در درون انقلاب مي افتاد.
اين عضو موسسه علمي پژوهشي امام خميني(ره) مصاديق پارادايم انقلابي دولت نهم در عرصه مديريت را اينچين تشريح كرد:
1- انحلال و ادغام سازمان مديريت (اين سازمان قبل و بعد از انقلاب نبض اقتصاد بوده و نظام برنامه‌ريزي كشور در دست برنامه‌نويسان ليبرال بوده و برنامه‌هاي آن خواسته يا ناخواسته به سمت فروپاشي جمهوري اسلامي از درون بود).
2- مستقل كردن سازمان مديريت استانها براي سرعت و ارتقاي سطح برنامه‌ريزي (در دولت‌هاي قبل شعار تمركززدايي داده مي شد اما دولت نهم با شجاعت عملا اين كار را انجام داد. حتي در برنامه سوم و چهارم، درصد پاييني از موارد قابليت عملياتي شدن داشت چون آنها بدون در نظر گرفتن آمايش سرزميني، در مركز براي همه كشور برنامه‌ريزي مي‌كردند).
3- انعطاف پذيري و كوچك‌سازي براي چالاك شدن و انجام بهتر وظايف در هر بخش (در اين زمينه مي توان به تجمع شوراها اشاره كرد كه تا پيش از اين به خاطر هزينه‌هاي سياسي، اين كار انجام نشده بود).
خاشعي گفت: خيلي از انتقادات به دولت نهم در زمينه اين تحولات انتقاداتي بيجا است چرا كه اين تغييرات از اختيارات مصرح رئيس جمهور در اصل 124 و 126 قانون اساسي است.
وي افزود: سفرهاي استاني در كارآمدي تصميمات دولت بسيار موثر است حتي برخي‌ها مي‌گفتند چرا براي دولت هزينه و وقت را تلف مي‌كنيد در حالي كه سياست‌گذاري در مرحله اول نيازمند ادراك و احساس مشكل است.
اين كارشناس تصريح كرد: نوآوري‌هاي دولت نهم در عرصه مديريتي، تفكر ارزشي را كه انقلاب اسلامي داعيه‌دار آن بوده، به عرصه مديريت جامعه كشاند.
خاشعي درباره عدم همراهي بدنه با مديريت انقلابي اظهار داشت: شاخص بنيادين ليبراليسم، فردگرايي است و با وجود همه دستاوردها، مردم بين زندگي خودشان و اهداف عاليه رابطه‌اي احساس نمي‌كنند و يك حلقه اتصال مفقوده در اين بين وجود دارد.
وي افزود: مديريت انقلابي بين زندگي فردي و اهداف عاليه ارتباط برقرار مي‌كند و يك دغدغه مشترك به وجود بياورد كه دولت نهم اين كار را كرد و نمونه آن همين شعارهاي مردم در سفرهاي استاني در مورد انرژي هسته‌اي است.
استاد مدعو مركز جهاني علوم اسلامي قم نیز در هشتمين نشست بررسي فرصتها و چالش‌هاي استراتژيك دولت نهم كه در مركز بررسي‌هاي استراتژيك رياست جمهوري با عنوان "بررسي پارادايم‌هاي مديريت دولتي در جمهوري اسلامي" برگزار شد، گفت: اگر دولت نگاه مديريتي خود را به گفتمان و سيستم تبديل كند، ‌ماندگاري آن تضمين مي‌شود.
جلال غفاري استاد مدعو مركز جهاني علوم اسلامي قم اظهار داشت: در عين حال كه پس از انقلاب اسلامي، مدعي نوعي خاصي از تمدن‌سازي و حكومت هستيم، عده‌اي دين را مجموعه‌اي از احكام و اخلاقيات مي‌دانند و با اكتفا به آن، به سكولاريسم دامن مي‌زنند.
وي با بيان اينكه حكومت در معناي مدرن هم، چنين ادعايي دارد و مي‌خواهد بشر را به تعامل تعريف شده خودش سوق بدهد، افزود: حكومت مدرن، مدعي رفاه، آسايش و عدالت است اما در عمل با چالش و بحران در عرصه فقر، عدم رفاه و امنيت مواجه است و نمونه‌هاي زيادي مي‌توان براي آن ذكر كرد؛ اين حكومت علاوه بر عرصه عمل، دربعد تئوريك هم با چالش مواجه است و افرادي بر آن حكومت‌ها حاكم شده‌اند كه صلاحيت لازم رانداشته‌اند.
غفاري ادامه داد: حكومت‌هاي مدرن اساسا در مبنا دچار ضعف و التقاط جدي هستند و نخواهند توانست سعادت را براي بشر به ارمغان بياورند، اما در ديدگاه اسلامي، حكومت تعريف خاصي دارد و به مبناي دقيق معرفت شناختي و انسان‌شناسي خاص خود توجه دارد كه كاملا در تعارض با حكومت مدرن است.
استاد مدعو مركز جهاني علوم اسلامي قم اظهار داشت: انقلاب مي‌گويد نوع حكومت‌هاي ليبرالي تنها راه اداره بشر و حكومت نيستند و واژه حكومت اسلامي زماني ماهيت اسلامي پيدا مي‌كند كه مفهوم اصلي اسلام مورد توجه و تاكيد باشد.
وي افزود: بعضي رسانه‌ها جنبه "جمهوري" را مقدمه عنوان مي‌كنند؛ اگر چه هيچ حكومتي بدون اقبال عامه مردم شكل نمي‌گيرد و دوام نخواهد داشت اما بعد اصلي كه جنبه اسلامي و حقاني حكومت را مشخص مي‌كند ميزان نزديكي حكومت به ارزش‌هاي ديني است كه در قانون اساسي به آن اشاره شده است.
غفاري تصريح كرد: ما در مسير رسيدن به جامعه مطلوب هستيم و در اين راستا دولت‌هاي بعد از انقلاب را ارزيابي مي‌كنيم؛ بعضي از جنبه‌هايي كه در اين دولت (دولت نهم) زنده شد، بازگشت به مباني انقلاب، ‌گفتمان حضرت امام، عدالت‌محوري بوده است ضمن اينكه جرات دولت نهم در اقدامات ريشه‌اي نيز در مواجهه با نگاه پوپوليستي بعضي از دولت‌هاي قبلي است.
اين كارشناس گفت: اگر دولت نگاه مديريتي خود را به گفتمان و سيستم تبديل كند، ‌ماندگاري آن تضمين مي‌شود و در اين راستا يكي از كارهايي كه بايد انجام شود، تربيت نيروي انساني كارآمد با ادبيات گفتمان انقلاب است.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: سیاوش دانیالی
مدیران انجمن: سیاوش دانیالی